نازنین اعتمادی – یکی از بحثبرانگیزترین و جالبترین فیلمهای مستند که تا امروز دربارهی پیامدهای انرژی هستهای برای بشریت ساخته شده، با عنوان «بهسوی ابدیت» در اتریش اکران شده است. این مستند را یک کارگردان دانمارکی به نام میشائیل مادسون ساخته و بهتدریج در ماههای آینده در سینماهای سراسر اروپا به نمایش درمیآید.
این فیلم بیش از هر چیز تماشاگر را شگفتزده و حیرتزده میکند و پرسشهایی در ذهن او ایجاد میکند که به آینده یک یا دو نسل محدود نمیشوند، بلکه به آیندهی بشریت در یک معنای گسترده ربط مییابد. اگر حتی بر نگرانیهای امنیتی دربارهی نیروگاه بوشهر کاملاً چشم ببندیم و این واقعیت را نبینیم که این نیروگاه از تلفیق فنآوری آلمانی در پیش از انقلاب و فنآوری روسی ساخته شده و برای همین به هیچوجه نمیتوان به آن اعتماد داشت، و حتی اگر بپذیریم که تأمین انرژی از راههای جایگزین با هزینهی سیاسی و اقتصادی به مراتب کمتری امکانپذیر بود و حتی میتوانست در جهان، ایران را بهعنوان یک کشور پیشرو جلوه دهد، معلوم نیست که با راهاندازی نیروگاه بوشهر تکلیف زبالههای اتمی چه خواهد شد. مستند «به سوی ابدیت» نشان میدهد که با راهاندازی نیروگاه بوشهر، ایران هم به جمع کشورهایی تولیدکنندهی «آلودگی اتمی» درخواهد آمد. اگر امروز حکومت ایران راهاندازی نیروگاه بوشهر را یک پیروزی بهشمار میآورد، دیر نیست آن روزی که نسلهای بعدی ایرانیان، این روز را نفرین کنند. موضوع گزارشی که میخوانید این نفرین اتمیست که تا هزاران سال بر پیشانی یک ملت حک خواهد شد.
یک انبار یا آیندهی بشریت؟
موضوع «به سوی ابدیت» – Into Eternity- انباری است برای انباشت زبالههای اتمی در شمال فنلاند به نام «اونکالو». اونکالو در زبان فنلاندی به معنای «مخفیگاه» است. قرار است در این مکان زبالههای اتمی به مدت یک صد هزار سال انبار شوند. از آغاز مسیحیت تا امروز فقط دو هزار سال سپری شده و از آغاز پیدایش خط تا امروز پنج هزار سال گذشته است. پیشینهی کهنترین عمارتهایی که بشر ساخته و اکنون از آنها جز ویرانهای بر جای نمانده، حداکثر به پنج هزار سال میرسد. چگونه امکان دارد که عمارتی صد هزار سال پای بر جا بماند و بتواند زبالههای اتمی را که نیمهعمرشان صد هزار سال است، در دل خود جای دهد و خطری برای بشریت به وجود نیاورد؟ با توجه به این پرسشها و چالشها، موضوع فیلم بسیار فراتر از یک مکان یا یک انبار یا مخفیگاه است. موضوع این مستند به آیندهی بشریت ربط دارد و به همین جهت نحوهی ورود کارگردان به موضوع هم رنگی از فلسفه به خود میگیرد.
اونکالو، تونلی به عمق زمین
«اونکالو» پروژهای است در نقطهی دورافتادهای از جهان، در صد کیلومتری هلسینکی. یک تونل به عمق کرهی زمین که میبایست در آینده فقط بخش اندکی از زبالههای اتمی را در دل خود محفوظ نگه دارد. نیمهعمر فلزات رادیواکتیو، فلزاتی مانند اورانیوم، پلوتونیم که از آنها بهعنوان «زبالهی اتمی» یاد میشود، صد هزار سال است. یعنی تا صد هزار سال ازین فلزات تشعشعاتی صادر میشود که میتواند زندگی انسان را به مخاطره بیندازد. صد هزار سال برابر است با چهل هزار پشت یک انسان. از فرزند، تا نوه و نتیجه و نبیره و ندیده، فقط ما میتوانیم پنج پشت انسان را نسل در نسل به یاد آوریم. اکنون این زبالهها میبایست به گستردگی چهل هزار پشت انسان محفوظ بمانند. میشائیل مادسون در فیلمش این رویداد منحصر به فرد را تفسیر میکند و میگوید: اونکالو مکانی است که انسان میبایست بهیاد آورد که آن را دیرزمانیست که فراموش کرده است.
به همین جهت مخاطب مادسون در واقع آیندگان هستند و از اینروی مستند او گاهی حال و هوای فیلمهای علمی – تخیلی را به خود میگیرد.
آیندهی غیر قابل پیشبینی و میراثی خطرناک برای بشریت
مادسون این پرسش را مطرح میکند که در آیندهی بسیار دور، هنگامی که ما از دست رفتهایم و از تمدن ما جز ویرانههایی چیزی باقی نمانده، انسانها اگر به اونکالو برسند، با این مخفیگاه خطرناک چه خواهند کرد؟ مستندساز برای یافتن پاسخی برای این پرسش با دانشمندان، کشیشها، پزشکان و مسئولان و طراحان این پروژه گفتوگو میکند. این اشخاص همگی بسیار منطقی و عالمانه صحبت میکنند، در حالیکه موفقیت و یا عدم موفقیت «اونکالو» را آیندهای دور معلوم خواهد کرد. این آینده، آنقدر دور است که هرگز نمیتوان آن را پیشبینی کرد. مادسون پرسش تازهای طرح میکند: در آن آیندهی بسیار دور، مثلاً پنجاه هزار سال دیگر چگونه و با چه زبانی میتوان به انسانها هشدار داد که در این مکان زبالههای خطرناک اتمی انبار شده است؟ آیا زبانهایی که امروز در دنیا جزو زبانهای زنده به شمار میآیند، در آن زمان قابل فهم هستند؟ آیا نشانههایی که امروز جزو نشانههای هشداردهندهاند، در آن زمان معنایی دارند؟ آیا بهتر نیست از نشانههایی که برای همگان ارجاعپذیر هستند، برای مثال از نشانهای مانند تابلوی «فریاد» اثر ادوارد مونش برای اخطار دادن به آیندگان استفاده کرد؟ آیا چنین نشانههایی توجه آیندگان را بیش از حد جلب نمیکند؟ اگر در آیندهی دور کسی به این فکر بیفتد که به سوادی یافتن گنجی، به دل این مخفیگاه نفوذ کند، چه باید کرد؟
از کهنترین نشانهها تا نشانهای از فریاد
مشکل از اینجا آغاز میشود که حتی در ادبیات علمی – تخیلی هم معمولاً داستانها در دویست سال آینده اتفاق میافتند. ذهن ما از درک هزار سال آینده ناتوان است، چه رسد به صد هزار سال آینده!
کهنترین نشانههایی که از هنر بهدست آمده، نقاشیهای غار معروف «شووه» Chauvet در فرانسه است که قدمت آن به سی هزار سال قبل میرسد. حال چگونه ممکن است که ما بخواهیم پیامدهای شیوهی زندگیمان را به نسلهایی در صد هزار سال آینده تحمیل کنیم؟ مادسون در مستند «بهسوی ابدیت» از یکسو در برابر خودخواهی و بیفکری بشر احساس درماندگی میکند و از سویی دیگر از اینکه انسان با وجود خودخواهی آمادگی آن را دارد که در برابر آیندگان، آن هم کسانی که در صد هزار سال آینده روی کره خاکی زندگیمیکنند، مسئولیت بپذیرد، نمیتواند تحسین خود را پنهان کند.
شیوهی معماری کاربردی فنلاند، همراه با تصاویر متقارن و اندیشناک و بیمناک بودن کسانی که مستندساز با آنها مصاحبه کرده، به فیلم فضایی کاملاً سرد، شبهعلمی و خردمندانه میدهد. تظاهر به خردمندی در تقابل با عمل نابخردانهی تولید زبالههای اتمی و به خطر انداختن نسلهای بشر، پشت اندر پشت تا چهل هزار نسل بشر به گسترهی یک صد هزار سال از این فیلم یک حادثهی شگفتانگیز میسازد.
در سایهی گشایش نیروگاه بوشهر
«بهسوی ابدیت» برای تماشاگر ایرانی در سایهی گشایش نیروگاه اتمی بوشهر پس از بیش از سه دهه تلاش برای دستیابی به انرژی هستهای، معنایی ژرفتر مییابد. دو ماه آینده نیروگاه بوشهر رسماً کار خود را آغاز میکند و بهاین ترتیب ما هم به باشگاه تولیدکنندگان زبالههای اتمی راه مییابیم. آیا باید منتظر بود که یک نوع «اونکالو» یا مخفیگاه ایرانیساز برای زبالههای اتمی تولیدشده در بوشهر و نیروگاههای دیگری که در آینده تأسیس خواهد شد، پاکی کویرهای ایران را به آلودگیهای خطرناک بیالاید؟ آیا معنای پیشرفت و موفقیت و تمدن این است؟
در همین زمینه:
::تاریخ نمایش فیلم در شهرهای اروپایی::
عکسها (از بالا به پایین):
میشائیل مادسون، کارگردان دانمارکی مستند «بهسوی ابدیت»
جنگلی در فنلاند، یکی از نماهای مستند «بهسوی ابدیت»
نیروگاه هستهای بوشهر که دو ماه آینده گشایش مییابد. آیا معنای پیشرفت و تمدن این است؟
یکی از نقاشیهای غار «شوه» در فرانسه: کهنترین نشانههایی که از هنر به دست آمده است
خانم محترم و خوتنندگان محترم، البته که زباله های اتمی و اتمی کردن کشور بسیار بد است، اما شما از اینها هم خطرناکتر دارید و آن اسلام است و از نوع بدخیم تر آن اسلام. امروز صلح و حتا آینده ی بشریت را اسلام تهدید می کند. خمینی و خامنه ای و روحانیت شیعه از تمامی خطرات ممکن برای جهان خطرناکترند. اینان، روحانیون و بازوی سرکوب و تجاوز آنها که به دختران و پسران اسیر ایرانی بیشمار بار تجاوز کرده اند و کشته و مسموم کرده اند و دق مرگ کرده اند، اگر یک ملیونیم قدرت یکی از کشورهای پیشرفته ی جهان را داشتند کره ی زمین را از سکنه پاک می کردند. دو یا سه سال پیش جنتی در نماز جمعه ی تهران گفت کشوری باید از نیروی اتم بترسد که امام زمان ندارد…آری ما امام زمان داریم، پس از زباله ی اتمی و تبدیل بوشهر به فوکوشیما چه باک!!!
مرگ بر جهالت جاهلان
صبور نادان از تهران / 12 June 2011
با تشکر از خانم اعتمادی به خاطر مطالب اموزنده فوق،اما ضروری است که به فکر انسانهای کنونی در ایران هم باشیم.
سؤال این است که چرا غرب تلاش مرموزانه ای برای ساختن نیروگاه بوشهر در زمان شاه را کرد و چرا با وقوع انقلاب در ایران ،غرب به خواست مردم احترام نگذاشت و کار شکنی،ترور و تدارک دیدن کودتا را در دستور کار خود قرار داد؟
٢-با نقشه خاور میانه جدید،تلاش در اشغال کشورهای مختلف را نمود و ایران را محاصره و تحریم اقتصادی شدید کرد.
٣-تهدیدهای نظامی جهت تخریب نیروگاههای هسته ای به طور مکرر و تهدید به استفاده از بمب اتمی و کلاهکهای هسته ای توسط امریکا،فرانسه و انگل چسبیده به انان(رژیم صهیونیستی)
٤-ترور دانشمندا هسته ای
خب،همه رفقای چپی،سوسیالیست و کمونست که خود اموزگاران مدعی حرکتهای ضد امپریالیستی و ضد استعماری هستند،چرا باید در جهت سیاستهای امپریالیستی امریکا سخن برانند؟
ایا امریکائیان راهی برای خلقهای تحت ستم توسط خود و نوکران دیکتاتورش، برای ایرانیان گذاشته اند؟
فرض کنیم که در سال ٥٧ انقلاب دمکراتیک خلق ایران جای جمهوری اسلامی را می گرفت و دولتی خلقی و یا واقعا دمکراتیک و یا مردم سالاری نسبی به شیوه غرب در ایران برپا می شد،ایا امریکا و رژیم صهیونیستی با ما مدارا می کردند؟
ایا اگر فردا اقای خامنه ای به این خیال باطل غرب،تعطیل کردن نیروگاههای هسته ای،جامع عمل بپوشاند،امریکا و غرب و صهیونیستها دست از سر مردم ایران برمیدارند؟خیر،چنین نخواهند کرد.لذا ساختن بمب اتمی و کلاهک هسته ای ضروری است.برای اینکه، حدقل نوچه های غرب چون صدام و شیوخ کاسه لیس برای ایرانیان شاخ و شانه نکشند.ضمنا وظیفه دولت ایران است که با کشورهای مستقل در جوار خود پیمان دوستی متقابل و نیز پیمان نظامی داشته باشد و در سیاستهای خود منافع همسایگان را به خطر نیاندازد.جهت رفع سوء تفاهم عرض میکنم که بنده هم از بهره برداری از انرژی هسته ای و بمب اتمی متنفرم.اما وقتی کشور و مردمم را در تنگنا می بینم،حاضرم خودم بمب اتمی بسازم و از ان هم شخصا علیه دشمن استفاده کنم.
البته راه اسانتر و انسانی تر وجود دارد ولی امریکا و غرب و صهیونیستها مخالف ان هستند.جهت اطلاع چند سال پیش انساندوستان در جوامع گوناگون به امریکا و غرب پیشنهاد دادند که به دولت ایران تضمین سیاسی و امنیتی داده شود و تحریمها لغو گردد و در مقابل ایران دست از حمایت فلسطینیان بردارد و نیروگاه هسته ای بوشهر را هم تعطیل کند.
جواب این پیشنهاد از طرف امریکا و غرب چه بود، نیت (نه) چرا؟ امریکا و رژیم صهیونیستی خواب خاورمیانه بزرگ را دیده بودند و میل داشتند رهبران دمکراتی چون مبارک وپادشاه صعودی و غیره را بر تخت های زرین دمکراسی های به اصطلاح غربی بنشانند.ضمنا اخوند ها هم ٥٠ درصد مقصرند.
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 07 June 2011
بادرود!تنها راهی که جمهوری اسلامی را نابود خواهد کرد استفاده از غیر قابل خرید کردن نفت ایران است چگونه؟-نفتی که برای مدتی(چند سال…) با برخی مواد الوده شود!…هیچ خریداری نخواهد داشت-کشورهای خائن به ملت ایران (چین-روسیه -ونزوئلا-سوریه و …)دلیلی برای حمایت از حکومت نخواهند داشت-خریداری مزدوران برای حمایت از حکومت اتمام خواهد یافت -پرداخت پول به گروهای تروریستی منطقه تمام میشود و بین کشورهای منطقه صلح و مردم کشورها ازاد خواهند شد-اقتصاد ایران از وابستگی به نفت رها و راه رشد بهتری را در پیش خواهد گرفت و….حکومتی که بر روی چیزی قرار نگیرد مانند بخار ناپدید خواهد شد!
مان / 07 June 2011
4 هزار سال درست است و نه 40 هزار سال. و در هر صورت تکان دهنده! بشر باید از این غلطی که کرده ، متنبه شود.
کاربر مهمان / 08 June 2011