ونداد زمانی – مدتهاست که دیگر نمیتوان پدیده طلاق را منحصر به جوامع غربی دانست و جوامع سنتی را از آن مبرا کرد. آمار طلاق در تمام نقاط جهان در حال بالا رفتن است و نمیتوانیم افزایش بیرویه آن را انکار کنیم. تلاش برای پنهان ساختن شیوع طلاق توسط هیچ حکومت یا سیستم اعتقادی و اخلاقیای میسر نیست.
حق انتخاب و تصمیم برای قطع زندگی مشترک، نشاندهنده رشد سطح توقعات زنان و مردان از یک رابطه طولانیمدت است. طلاق میتواند نشانه حساسیت انسانها برای احترام به خود و نپذیرفتن تعهدات تحمیل شده توسط سنتها و قراردادهای نابرابر باشد، ولی با همه این تفاسیر، شیوع آن نیز میتواند پرسشبرانگیز باشد.
فرضیههای تثبیت شدهای وجود دارند که ذات شکلگیری پدیده ازدواج را مناسب با زندگی برابر بین انسانها در دنیای مدرن نمیشناسند. برخی معتقد هستند که پدیده ازدواج و تشکیل خانواده یکی از شرایط اساسی برای ادامه استثمار انسانها توسط حکومتهای غیر مردمی است. از سوی دیگر اعتقادات کمابیش جهانشمول و مذهبیای نیز وجود دارند که ازدواج و خانواده را مهمترین رکن اجتماع بشری میدانند.
مجله «ال» که یکی از قدیمیترین و معتبرترین مجلات زنان در جهان است، با بیش از ۲۶ میلیون بازدیدکننده ماهانه در دهها سایت وابسته به خود، توانسته است به وزنه مهمی برای ابراز ارزشهای عمومی زنان جهان تبدیل شود.
این مجله اواخر سال گذشته، مقالهای را به قلم «ریچل کومب» منتشر کرده است که نگاهی دارد به افزایش بیرویه جداییها و در عین حال این پرسش را مطرح میکند:« چرا طلاق امری عادی شده است؟»[۱]
بیشک بسیاری از صاحبنظران و مردم کتابخوان، مجله «ال» را جدی نمیگیرند، ولی اگر به تاثیر و دسترسی این مجله بینالمللی (که هر شماره آن در ۴۲ مجله اقماری و در ۶۰ کشور جهان بازچاپ میشود و نزدیک به پنج میلیون خواننده ثابت بینالمللی دارد) دقت کنیم، پی میبریم که نگرانی گردانندگان نشریه فوق از «بی خیال شدن مردم نسبت به طلاق» و عمومی شدن این تصمیم در جهان است.
خانم کومب در مقاله صمیمی و درد دل گونهاش سخن خود را با نقل گفتوگویی قدیمی با مادرش آغاز میکند.
او به یاد میآورد که سالها پیش در حین چانه زدن با مادرش درباره اینکه آیا مراسم ازدواجش را در انبار سرپوشیده انتهای حیاط برگزار کند یا در فضای آزاد و اینکه هزینه کدام کمتر خواهد بود، وارد بحث سلیقهای داغی با او شده بود.
در مرحلهای ازبحث، تاکید او بر مخارج پیشبینی نشده و نگرانیاش درباره بودجه محدودش با جمله غیر مترقبه مادرش نیمهتمام میماند. مادرش رو به او با بیاعتنایی تمام به این واقعیت اشاره میکند: « این روزها وقتی به مراسم ازدواج دیگران میروم امیدوارم که زندگی مشترکشان پایدار شود، ولی دخترم تو حق داری بر سر مخارج چانه بزنی چون با توجه به شناختی که از تو و شوهر آیندهات دارم مطمئن هستم که ازدواج موفقی در پیش رو داری، پس هر تصمیمی که بگیری فرق زیادی نخواهد کرد.»
این پژوهشگر مینویسد از پیشبینی آینده خودش، دستخوش شعفی میشود که بعدها به او کمک میکند تا در دورههای سختتر زندگی زناشویی، دلگرم باشد.
او نوشته است در این میان، هنوز بعد از سالها زندگی مشترک با همسرش، نتوانسته است پیشفرض ناگوار مادرش را از ازدواجهای ناپایدار آدمها در دنیای معاصر، از خود دور کند.
خانم کومب نوشته است سالها بعد با وجود آنکه پیشبینی مادرش درست از آب در میآید اما همچنان دلش از این به درد میآید که چرا جامعه واکنشی سرد و خنثی نسبت به طلاق پیدا کرده است؟ بهویژه آنکه طلاق، با قدرت و شدت تمام مشغول کندن ریشه ازدواج در جامعه شده است.
نویسنده مجله «ال» در جستوجوی یافتن زمینههای تمایل جامعه برای آسان گرفتن امر طلاق و شیوع آن به هر دری میزند. او در حین گفتوگو با محققین، نویسندگان و حتی دوستان نزدیک خود به این نتیجه میرسد که اگرچه ناگواری، مشکلات و محدودیتهای ذاتی پدیده ازدواج واقعی هستند ولی همچنان، دل خوشی از بیصبری وعدم تحمل مشکلات زندگی توسط زوجهای جامعه معاصر را ندارد.
او از شتابی که جامعه به خرج میدهد تا باور کند و بپذیرد که طلاق حلال مشکلات زندگی زناشویی است راضی نیست.
این نویسنده میداند که نگرانی او از شیوع طلاق، ممکن است او را از سوی بعضی از زنان و مردانی که در این زمینه تحقیق کردهاند، متهم به نگاه سنتی کند. با این همه او ابایی ندارد که از تصویر منفعلانهای دلواپس باشد که رسانههای خبری و سرگرمکننده از طلاق ارائه میدهند.
او در حین جستوجوهای خود برای یافتن دلایل پنهان شیوع طلاق، گفتوگویی داشته است با ویلیام دوهرتی، استاد درس «خانواده و علوم اجتماعی» دانشگاه مینسوتا که در این زمینه تحقیقاتی
عرضه کرده است.
از دید دکتر دوهرتی که همراه با تدریس در کلینیک «مشاوره خانوادگی»، به زوجهای دچار بحران کمک میکند، « ازدواج نباید این توقع را ذهن افراد ایجاد کند که هر لحظه آن باید مملو از عشق باشد».
به اعتقاد دکتر دوهرتی مشکل طلاق از تصویر غیر عاقلانهای است که درباره ازدواج وجود دارد.
اومینویسد: «ازدواج نمیتواند رابطه ماندگاری را برای خود رقم بزند اگر در پی راضی نگه داشتن احساسات لحظهای باشد. به عقیده من، با این نوع برداشت، توقع از ازدواج حالت مصرفی و کاسبکارانه پیدا میکند و بر همین اساس فرض میکنند مادامیکه زندگی زناشویی، نیازهایشان را برآورده کند در آن میمانند و هرگاه زیان این قرارداد بیشتر از سود آن شود به سرعت آن را ترک میکنند. مضاف بر آن، این نوع ازدواجهای غیر مطمئن در خود این احتمال کاسبکارانه را نیز پنهان دارند که هرگاه جنس بهتری پیدا کنند اصراری برای حفظ خرید قبلی خود نخواهند داشت.»
نویسنده مجله «ال» و برداشت متعهدانهاش ممکن است بر اساس تجربه شخصی (و شاید موفق خودش) شکل گرفته باشد. همانطوری که خود او نیز در پایان مقاله مینویسد موارد بسیار زیادی نیز وجود دارد که نشان میدهد زندگی مشترک در عمل باعث اذیت و آزار طرفین خواهد شد و طلاق راه حل بسیار مناسبی است.
خانم «ریچل کومب» در نوشته خود به دنبال تبلیغ امر ازدواج یا نکوهشِ طلاق نبوده است. به همین دلیل پرسش بدون پیشفرض او ذهن خواننده را به خود مشغول میکند: چرا طلاق امری عادی شدهاست؟
پانوشت:
۱-Rachael Combe , Till Whatever Do Us Part, Elle Magazine
فرهاد عزیز به نکته درستی اشاره کردی که اصلا در این مقاله به ان پرداخته نشد. تاثیر غیر قابل انکارِ تغییر شخصیتی آدمها بی شک یکی از دلائل جدایی در زندگی سریع و پر از تغییر مدرن و معاصری است که در ان زندگی می کنیم. البته لحن مثال هایی که به کار بردی شاید کمی بیش از حد شخصی ، یک سویه و کمابیش نامهربانانه بود. مرسی از توجهت
کاربر مهمان ونداد زمانی / 10 May 2011
1.نویسنده ی این مقاله می نویسد: "چرا جامعه واکنشی سرد و خنثی نسبت به طلاق پیدا کرده است؟ بهویژه آنکه طلاق، با قدرت و شدت تمام مشغول کندن ریشه ازدواج در جامعه شده است."
حالا سوال من این است: "جامعه کیست؟" آیا جامعه یک نهاد مستقل از افراد است که علیه شهروندان جامعه توطئه می کند؟ طلاق چطور؟ آیا شامل این تعریف می شود یا انسانها تصمیم می گیرند طلاق بگیرند؟
2. گزاره ی اول: نویسنده می گوید: « ازدواج نباید این توقع را ذهن افراد ایجاد کند که هر لحظه آن باید مملو از عشق باشد».
به اعتقاد دکتر دوهرتی مشکل طلاق از تصویر غیر عاقلانهای است که درباره ازدواج وجود دارد."
گزاره ی دوم: دکتر دوهرتی مینویسد: «ازدواج نمیتواند رابطه ماندگاری را برای خود رقم بزند اگر در پی راضی نگه داشتن احساسات لحظهای باشد. به عقیده من، با این نوع برداشت، توقع از ازدواج حالت مصرفی و کاسبکارانه پیدا میکند و بر همین اساس فرض میکنند مادامیکه زندگی زناشویی، نیازهایشان را برآورده کند در آن میمانند و هرگاه زیان این قرارداد بیشتر از سود آن شود به سرعت آن را ترک میکنند. مضاف بر آن، این نوع ازدواجهای غیر مطمئن در خود این احتمال کاسبکارانه را نیز پنهان دارند که هرگاه جنس بهتری پیدا کنند اصراری برای حفظ خرید قبلی خود نخواهند داشت.» نتیجه ی منطقی این دو گزاره از این قرار است: " این توقع که هر لحظه ی ازدواج باید مملو از عشق باشد توقعی کاسبکارانه است زیرا مساوی این توقع است که ازدواج باید نیازهای افراد را برآورده کند و برای آنها سود ایجاد کند. به عبارتی دیگر: عشق = کاسبکاری و مصرف!
3. اگر هیچ تصور اخلاقی از قبیل نکوهش طلاق و پسندیدگی ازدواج با تعریف سنتی اش در کار نیست، چرا این که طلاق امری عادی است به عنوان یک معضل اجتماعی مورد سوال قرار می گیرد؟
4. تصاویر همراه این مقاله خوبی ازدواج و خانواده ی سنتی را تبلیغ می کنند و طلاق را نکوهش می کنند. تصویر اول زن و مرد سفید و متمول و میانسال (و به احتمال با فرهنگ مسیحی) را با بچه هایشان نشان می دهد که خیلی خوشحال و خوشبخت هستند! تصویر دوم زن جوان سفید و بوری که شبیه مدل هاست یا مدل است که تصویرش چند بار در کنار خودش کپی شده است. تصویر سوم عروس و داماد کیک عروسی را که سمبل خوشبختی هستند نشان می دهد که دارد از هم می پاشد. همچنین سراسر مقاله پر از واژه هایی است که بار اخلاقی ارزش گذاری دارند: ازدواج موفق، غیر متقربه، ناگوار، محدودیت، بی اعتنا، سرد، خنثی، کاسبکارانه، مصرفی، بی رویه، و …
هیچ چیز در دنیا خنثی نیست، باور کنید!
5. چه ملاکی برای تشخیص افزایش بی رویه از افزایش با رویه وجود دارد؟
6 .چند سال پیش شنیدم که در آلمان ایده ای مطرح شده که قرارداد ازدواج بین افراد از گرایش های جنسی مختلف فقط 7 سال اعتبار داشته باشد و بعد از آن افراد اگر خواستند قرارداد را تمدید کنند. البته این تنها یک ایده بوده. آیا شرایط اجتماعی در جوامع خاصی مانند بعضی کشورهای اروپایی حکم نمی کند که دید و تصویر جدیدی از ازدواج و خانواده بوجود آید که آمده است. برای مثال خانواده می تواند از دو زن و بچه هایشان که از طریق بانک اسپرم حامله شده اند بوجود آید. امروز در روز مادر من مهمان خانواده ای با این شکل بودم: دو زن لزبین یکی آمریکایی شاعر و استاد دانشگاه و دیگری فرانسوی الاصل پزشک با سه فرزند که چهره هایی آسیایی/ژاپنی دارند. این خانواده 15 سال قدمت دارد و به نظر می رسد همه بسیار خوشحال هستند
7. در این مقاله جای دگرباشان و افراد با گرایش های جنسی مختلف کجاست؟
با سپاس از نویسنده ی محترم
نیلوفر شیدمهر
نیلوفر شیدمهر / 08 May 2011
نیلوفر عزیز خیلی خیلی از توجه و دقتت سپاسگزارم. سئوالات و نگاه موشکافانه شما حاکی از آن است که سرشار از قابلیت معاصر و مدرن « تفکر انتقادی» هستید. اگر اجازه دهید فقط یک مورد کوچک در حد محدود و سلیقه شخصی ام در باره شیوه دیدن شما بگویم. به نظر می رسد با وجود دانش و تفکر انتقادی همه جانبه، به گونه ای کمابیش محسوس این تاثیر را در مخاطبانتان میگذارید که به « جواب» رسیده اید.
با خشنودی تمام منتظر نگاه تیزهوشانه شما هستم و مطمئن هستم که نظرات شما به غنی شدن مطلب کمک شایانی خواهد کرد.
امیدوارم شما و بقیه خوانندگان هفت کوچه دعوت مرا برای پیوستن به جمع دوستان فیس بوک بپذیرید. خوشبختانه این شانس را پیدا کردم تا با دوستان خوشفکر و مسئولی چون شما در دنیای مجازی آشنا گردم و در تماس دائم باشم. با سپاس از توجه تان
http://www.facebook.com/permalink.php?story_fbid=210306702326097&id=100001729206419¬if_t=share_comment
کاربر مهمان ونداد زمانی / 09 May 2011
خوشمان آمد. درد دل ما را گفتی. طلاق و شلوارجین و موبایل این روزها خیلی مد شده.
کاربر مهمانt-moor / 09 May 2011
دیگر نیستید؟ کم پیدایید نمی نویسید یا نمی گذارند بنویسید؟
کاربر مهمان رهگذر / 09 May 2011
آنکه پاسخ را "می داند" مرده است. فرق فیلسوف با دیگران این است که پرسش ها را جور دیگری طرح می کند
نیلوفر شیدمهر
نیلوفر شیدمهر / 09 May 2011
اگر به تاریخ تشکیل خانواده بنگریم شاید اولین تقسیم کار اجتماعی که منشاء مالکیت است را در آن خواهیم یافت و اگر قبول کنیم که با توجه به کاهش نیروی کار لازم در کالاها بر اثر رشد و تعالی تکنولوِی مالکیت روز بروز زوال می یابد ضرورتا تقسیم کار اجتماعی نیز زوال خواهد یافت که خانواده به مفهوم امروزی اش روز به روز کم رنگ تر خواهد شد .
اما پدیده ی طلاق در سی ساله ی اخیر نیز نه ناشی از اذهان جستجوگران که ناشی از واقعیات است شما فرض کنید که خود من تلفن ندیده ام کامپیوتر ندیده ام و بسیاری چیزهای دیگر …. من مجبور شده ام نحوه ی استفاده از تلفن کامپیوتر و … را در هر قدم که سرعت تغییرات آن هم بسیار بوده است یاد بگیرم و آموزشهای روز اولم را نیز باید به کناری می گذاشتم و چیز جدیدتری باید می آموختم اگر سرعت ارتباطات بین افراد را نیز اینگونه سریع و بی وقفه ببینیم ضرورتا برخی به روز شده اند و برخی در مرحله ای متوقف شده اند فردی که در مسیر این تند باد تغییرات قرار گرفته نیاز به همراهی دارد که بتواند همگام با او رشد کرده و همگام باشند به همین دلیل شما به مرحله ای می رسید که فرد پیش رفته و رشد کرده با فرد عقب مانده قادر نیست ارتباطات گذشته اشان را حفظ کنند و تا حدی پیش رفته اند که یکدیگر را درک نمی کنند که عموما این عقب ماندگی بدلیل مقاومت سنت و بازداری کار اجتماعی زنان زنان را عقب نگه داشته است بخصوص در ایران که خود در جنگ مدرنیزم و سنت قرار دارد خواستهای اجتماعی و سیاسی گروههای اجتماعی همه ی روابط را تحت تاثیر قرار داده است جمهوری اسلامی که در رویاهایش ازدواج را الهی و ملکوتی می دید این روزها ما شاهد هستیم که بیشتر کاسبکارانه تر شده است زیرا تفکرات سنتی سردمداران حکومت ایران سوداگرانه است .
شما به همسرتان می گویید جواب موبایل را بده تلفن را روشن کن یا با مایکروویو آشپزی کن و همسر شما نمی تواند از آنها استفاده کند و هنوز برای پختن غذا با همان روش های قدیمی خو گرفته است در واقع روی هر موضوعی فردی را در کنار خودتان می بینید که نه تنها یار شما نیست که سربار شماست شما برای اینکه ارتباطات جهانی خود را حفظ کنید زبان انگلیسی یاد گرفته اید می خواهید اخبار درست را به این زبان گوش کنید اما همسر شما مثلا فارس است ترک است عرب است بلوچ است و …. خواهان گوش کردن اخبار به زبان مادریش است شما با هم اختلاف پیدا می کنید بخصوص که همسر شما در بازار سیاسی ایران هم موضوع حقوق بشر و امثالهم را نیز شنیده باشد و تو را متهم می کند که تو معتقد به تبعیض قومیتی هستی . همسر شما عقب ماندگی خود را نه تنها اصلاح نمی کند بلکه انرا نوعی دموکراسی و آزادی و … نیز می داند . و علاقه ی شدیدی دارد که از آن دفاع کند بقول شاملو : عمر انسان بی شرمانه کوتاه است . و شما نمی خواهید در این عمر کوتاه در جهنم باشید لذا منطقی ترین راه جدایی و طلاق است و ایجاد شرایط جدید برای ادامه ی زندگی بهتر .
لذا روابط انسانها نه بر اذهان و علایق فردیشان بلکه تحت تاثیر شرایط واقعی و عوامل واقعی و روابط اجتماعی ای که هر روز تغییر می کند شکل گرفته و پویا می شود .
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 09 May 2011
نیلوفر عزیز خوشحالم که به خوبی متوجه خطر « به جواب ها رسیدن» هستید. تشکر دوباره
کاربر مهمان ونداد زمانی / 10 May 2011
رهگذر عزیز درست می گویی، کمی فاصله بین مطالب بیشتر شده است به سهم خودم تلاش خواهم کرد که بیشتر در خدمت خوانندگان عزیز رادیو زمانه باشم. مرسی از توجه ات
کاربر مهمان ونداد زمانی / 10 May 2011