ثبتنام در انتخابات شوراها نسبت به دوره قبل ۱۴ درصد رشد داشته. در انتخابات گذشته زنان ۵.۴ درصد از کل داوطلبان را تشکیل میدادند اما در انتخابات پیش رو سهم زنان به ۶.۳ درصد رسیده است. در شورای شهر اول زنان ۰.۸۶ درصد، در شورای دوم ۱.۵ درصد و در شورای سوم ۱.۳۶ درصد حضور داشتند.
علیاصغر احمدی، رییس ستاد انتخابات کشور، اعلام کرده که در این دوره از انتخابات شورای شهر و روستا، ۲۸۷ هزار و ۴۲۵ نفر شامل ۱۷ هزار ۸۸۵ زن معادل ۶.۳ درصد و ۲۶۹ هزار و ۵۴۰ مرد معادل۹۳.۷ درصد ثبتنام کرده اند.
تعداد کل داوطلبان زن برای شوراهای شهر شش هزار و ۷۴۳ نفر و تعداد کل داوطلبان مرد برای شوراهای شهر ۴۸ هزار و ۱۴۵ نفر است. تعداد کل داوطلبان زن برای شوراهای روستا ۱۱ هزار و ۱۴۲ نفر و تعداد کل داوطلبان مرد برای شوراهای روستا ۲۲۱ هزار و ۳۹۵ نفر است. برای شورای شهر تهران ۳هزار نفر ثبت نام کردهاند که شامل ۵۲۳ زن و ۲ هزار ۴۷۷ مرد هستند.
افزایش یک درصدی زنان کاندیدای شورای شهر، در کنار افزایش موردی و گاه غلبه تعداد زنان کاندیدا در برخی از مناطق ایران، این تصور را به وجود آورده که مشارکت بسیار گسترده بوده و سهم زنان چشمگیر، اما این پرسش همچنان وجود دارد که حضور شش درصدی زنان در مقابل حصور ۹۳ درصدی مردان چه تاثیری بر مدیریت شهری و روستایی ایران خواهد داشت؟
زنان ساکنان شهر
شهر یک ساختار پیچیده است. اندیشمندان طراحی شهری شهر را مجموعه پیچیده سازمان یافتهای میدانند که متشکل از سه مولفه اصلی کالبد، تصورات، و فعالیت است و پیوسته در حال تغییر و تحول. شهرشناسان، شهر را محلی میدانند که بشر دست از زمین کشیده و فکر کردن را آغاز میکند. جامعهشناسان از جمله انگلس و مارکس، شهر را محل تمرکز جمعیت، ابزار تولید، سرمایه، نیازها و احتیاجات و غیره میدانند که تقسیم کار اجتماعی در آنجا صورت گرفتهاست.
لاسید رامبد، جامعهشناس فرانسوی روستا را واحد اجتماعی ویژهای تعریف میکند که با یک فضا در ارتباط متقابل است و این فضا به عنوان یک عنصر ضروری در نظام اجتماعی آن نقش دارد. روستا، محصول کنشهای متقابل گروههای انسانی و فضاست، میان اعضای روستا رابطهای محلی وجود دارد که نتیجه کنشهای متقابل تاریخی است و موجب پیدا شدن حافظه جمعی و محلی است و در نتیجه نوعی وجدان یا شعور جمعی به وجود میآورد.
مشارکت شهروندان، در تقویت زیر ساختها و افزایش توانمندی مدیریتی در اداره شهر یک راهبرد اساسی در تدوین سیاستهای شهری است؛ با دخیل کردن شهروندان در ساختار جامعه، میتوان محلات شهری و روستایی را سرزنده و با تحرک نگاه داشت.
شهروندان، ساکنان اصلی شهر یا روستا، در ارتباطی متقابل با آن قرار دارند؛ همزمان مدیران شهر و عناصر موثر بر حیات آنند و بیش از هر عامل دیگری بر سرنوشت آن اثر میگذارند یا از سرنوشت آن اثر میپذیرند. با این حال در یک نظام نابرابر و غیردموکراتیک، نقش و اثر برخی گروهها از جمله زنان در مدیریت شهر و روستا به مراتب کمتر است؛ هرچند که ممکن است این گروهها شاخصترین گروه آسیبپذیر از آن باشند.
زنان مدیران شهر
در انتخابات هیات رییسه آخرین سال شوراهای چهارم شهر در ایران، هفت زن در استانهای سیستان و بلوچستان، مازندران، گیلان، خوزستان و کرمانشاه به مقام ریاست شورای شهر رسیدهاند. در کلانشهر تهران، بنابر گفته شهردار آن، تنها ۱۳ درصد از امور مدیریتی در اختیار بانوان قرار گرفته و ۲۰ درصد از شاغلان در شهرداری را زنان تشکیل میدهند. با نگاه به آمارها میتوان تصور کرد که در اغلب مناطق ایران سهم زنان از مدیریت شهری چقدر اندک است.
این در حالی است که اگر یک منطقه شهری یا روستایی به جای آنکه از بالا طراحی و مهندسی شود یا محصول اتاقهای سیاستگذاری باشد از طریق یک فرایند جامعهمحور توسعه باید، نتیجه این روند بهویژه برای زنان سودمند خواهد بود و زنان میتوانند بیشترین نقش را بهعنوان رهبران یا مشارکتکنندگان فعال جوامع کوچکتر مانند محلات شهری ایفا کنند.
سپردن مدیریت شهری به زنان در حل مشکلات اجتماعی و کاهش آسیبپذیریهای شهری بسیار موثر است و از آنجا که زنان در سطح شهرها بیشترین آسیبپذیری را در مقایسه با مردان دارند، توانمندسازی آنها با ورود به مدیریت شهری و مشارکت در طرحهای اجتماعی و فرهنگی، به کاهش آسیبپذیریهای اجتماعی بدل میشود.
در عمل اما حضور چند درصدی زنان در مدیریت شهر و روستا، یکی از روشنترین جلوههای عقبماندگی جامعه ایران در جلب مشارکت زنان در مدیریت است.
زهرا نژاد بهرام، از فعالان حقوق زنان در ایران میگوید: «وقتی انتظار شهروندی از شهرنشین دارید باید معنای حق و تکلیف را برایش تعریف کنید لذا نمیتوانید شهری را مدیریت کنید که همه عناصر مدیریت را نظیر سازماندهی، ساماندهی، برنامهریزی، نظارت و کنترل را داشته باشید اما بر ساکنان شهر تفکیک جنسیتی تعریف کنید و آنها را در هیچیک از موارد ذکر شده مداخله ندهید. از این روست که مشارکت زنان در مدیریت شهری، الزامی تاریخی و ساختاری است.»
زنان معدودی که در عرصه مدیریت شهری و روستایی در ایران فعالیت میکنند، از غلبه نگاه مردانه در میان مدیران شهرداریها سخن میگویند: نگاهی که در مدیریت شهری، تصمیمسازیها و تصمیمگیریها، حتی در نحوه مبلمان شهری، تخصیص فضاهای شهری به زنان و کودکان، تخصیص فضاها در مترو و وسایل حمل و نقل عمومی، حاکم است و زنان را شهروند درجه دو به حساب میآورد. این نگاه مردانه نه تنها در سطح مدیریت شهری که در سطخ کلان سیاسی، در دولت و قوای دیگر حاکم است.
فاطمه دانشور، عضو شورای شهر تهران که بارها به دلیل طرح مسایل زنان در شورای شهر و مطالبه نقش پررنگتر آنها در مدیریت شهری خبرساز شده، در مصاحبهای با روزنامه آرمان از تلاشهای خود برای افزایش نقش مدیریتی زنان در شهرداری تهران سخن گفته اما میگوید: «بهانهای که میآورند این است که زنان توانمند در سطح مدیریتی نداریم.»
با این حال او معتقد است که نقد جدیای به خود زنان و نخبگان زن وارد است: «در واقع بسیاری از زنان نشان دادند که از اعتماد به نفس لازم برخوردار نیستند که مستقل حرکت کنند و از زیر سایه مردان و نگاههای مردانه خارج شوند. در واقع بسیاری از زنان مشکلات حوزه زنان را میبینند و به آنها واقفند اما یا از بیان آنها ترس دارند یا محافظهکارند و با توصیه همکاران مردشان از بازگو کردن مسائل و معضلات خودداری میکنند.»
او میگوید که حتی همکاران زن او در شورای شهر و مجلس، در مورد زنان آسیبدیده اجتماعی بارها اعلام کردهاند که نباید این مسائل بیان شود: «اما من صراحتا گفتم اگر با سکوت و در اختفا ماندن این معضلات، قرار بود که اینها حل شود تا الان باید حل میشد و نه اینکه رشد کند و اینچنین بزرگ شود. علاوه بر این، به زنان فرصت تمرین داده نشده تا خود را نشان دهند، در حالی که مردان با سعی و خطا خود را به جایگاههای مدیریتی رساندهاند و این هم بدان معنا نیست که همه مدیران مرد موفق و کارآمدند. این فرصت تمرین و سعی و خطا به زنان داده نشده و بر این اساس خود زنان در درجه اول باید مطالبهگری کنند و در وهله بعد در قالب تشکلها و نهادهای مدنی توانایی خود را ارتقا دهند و خود را اثبات کنند.»
به گفته این عضو شورای شهر، به دلیل اختلاف نظرها، زنان شورای شهر تهران نتوانستهاند طرح مشترکی را برای استیفای حقوق زنان پیش ببرند.
در شهرهای کوچکتر، مشکلات زنان بیشتر است. آنها برای کاندیدا شدن، برای تبلیغات و کسب رای دچار مشکلاند و همکاران مرد آنها مانع ارتقای آنها و کسب ریاست شورا میشوند.
نداشتن امکان تعامل با وزارتخانهها و نهادهای مرتبط برای حل مشکلات شهر و روستا، به رسمیت نشناختن زنان در مدیریت شهری، حاکمیت نگاههای سیاسی بر اقدامات زنان عضو شورهای شهر و روستا، و ناتوانی نهادهای مربوط به زنان در تصمیمگری و حمایت از اقدامات زنان عضو شوراهای شهر و روستا، از جمله دلایلی است که تلاشهای زنان را در شوراهای شهر و روستا با بنبست روبهرو میکند و گاه به ناامیدی و حذف آنها میانجامد.
زنان آسیبپذیران شهر
نه تنها فرصت مدیریت در شهر و روستا برای زنان و مردان برابر نیست بلکه حتی در پرداختن به مسایل زنان هم تبعیض وجود دارد. شوراها برای رسیدگی به امور همه شهروندان تشکیل میشوند اما زنان در بسیاری از موارد نادیده گرفته میشوند. به دلیل همین تبعیضها، ساختار شهری و روستایی در ایران به شدت ضد زن است. شهر برای زنان طراحی نشده و آنها را محروم میکند.
به همین دلیل است که بسیاری گمان میکنند با بیشتر شدن سهم زنان در مدیریت شهری، توجه به مشکلات زنان در شهر و روستا بیشتر میشود چون مردان لزوماً توجه خاصی به مسائل زنان نخواهند داشت و گرچه در سطح برنامهریزی و سیاستگذاری و مدیریتی، جنسیت معنا ندارد اما در سطح اجرا تاکید بر مسایل زنان در شهر ضروری اشت..
زنان قشر آسیبپذیر شهر و روستا هستند و شوراهای شهر و روستا باید بتوانند از این قشر حمایت کنند. اما شهر به غایت مردانه است. امکانات زندگی از اولیهترین آن که اشتغال و امکان حرکت و تردد در شهر است، برای زنان محدود شده. در حالی که آسیبهایی مثل حاشیه نشینی، اعتیاد، تنفروشی، فقر و … زنان را بیشتر قربانی میکند، نگاه حاکم مردانه، کمترین سهم را برای زنان از منایع روستایی و شهرنشینی در نظر میگیرد و زنان دستفرش، تنفروش، متکدی و معتاد، فراموش میشوند.
نابرابری در دسترسی به شغل، فضای شهری و روستایی ایران را به نحوی تنظیم کرده که اغلب زنان خانهدار باشند و به دلیل نداشتن درآمد سهمی از آگاهی و شکوفایی فرهنگی و اجتماعی هم نداشته باشند. در بسیاری از شهرها و وستاهای ایران، امکانات پزشکی، تحصیلی و تقریحی برای زنان اصلا وجود ندارد و به تامین آنها اهمیتی داده نمیشود.
به علاوه زنان در شهرهای بزرگتر هم با مشکلات بسیاری روبهرو هستند. خشونت شهری در طراحی شهری و رفتار اجتماعی. زنان را از بسیاری از امکانات اولیه محروم کرده: مراکز مناسب برای استفاده زنان مانند فرهنگسراها و کتابخانهها و ورزشگاهها محدود است. در اتوبوس تعداد صندلی زنان بسیار کمتر از مردان است. در مترو تعداد واگنهایی که به زنان اختصاص دارد، کمتر است. زنان باردار یا بچهدار نمیتوانند در اتوبوس و مترو بایستند اما فکری برای آنها نشده. فضای شهری برای حضور و فعالیت زنان ناامن است. آزار جنسی، نبود نور در معابر، زنان را کنج خانهها نگه میدارد؛ اتفاقی که در ترکیب با حجاب اجباری، آنها را از سادهترین حقوق انسانی مثل برخورداری از نور آفتاب محروم میکند و عواقبی چون کمتحرکی و پوکی استخوان و کمبود ویتامین دارد.
تعدد و تکثر مسایل زنان در عرصه مدیریت و چه به عنوان شهروند، در مقابل حضور چند درصدی آنها در انتخابات شورای شهر، چالش مهم مدیریت کلان سیاسی ایران است. آیا این سهم ناچیز برای این حل این همه مشکل کافی است؟
سایت حکومتی مشرق در اینباره مینویسد:
«در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی برخی فرزندان مسئولان یا بهاصطلاح «آقازادهها» در انتخابات توانستند پیروز شوند و حالا همین تجربه موفق برای باقی آقازادهها انگیزه ایجاد کرده تا با حضور در انتخابات شورای شهر بتوانند از عنوان آقازادگی به وکیل و نماینده شهر ارتقا پیدا کنند. فاطمه حسینی دختر صفدرحسینی توانست در لیست تهران حضور پیدا کرده و از این طریق راهی مجلس شود. از شهرستان لامرد نیز سیدمحسن علوی فرزند وزیر اطلاعات (سیدمحمود علوی) توانست رقبای خود را شکست دهد و به بهارستان برسد. سیده فاطمه ذوالقدر نیز که پدرش سالها نماینده مجلس بوده، توانست نمایندگی مردم تهران را به دست آورد. حالا آقازادهها این روزها بهجای استفاده از تعطیلات عید و عیددیدنی؛ راهی فرمانداری تهران و دیگر شهرها میشوند تا برای حضور در انتخابات شورای شهر ثبت نام کنند.
برخی از این اقازاده ها عبارتند از:
محسن هاشمی، اقازاده رفسنجانی؛
مهدی رادان، اقازاده احمد رضا رادان از نیروی انتظامی؛
مهدی خورشیدی، اقازاده احمد خورشیدی ( بریده ریزشی سپاه پاسداران) و داماد احمدینژاد؛ مهدی مازنی، اقازاده آخوند احمد مازنی، نماینده مجلس ؛
مهدی موسوی لاری؛ اقازاده آخوند موسوی لاری وزیر کشور اسبق؛
فاطمه قاسمی، دختر رستم قاسمی وزیر نفت پاسدار احمدینژاد؛ (که در فکر ورود به نمایش انتخابات ریاستجمهوری است).
فاطمه صالحی، دختر عطاالله صالحی سرکرده ارتش
neda / 31 March 2017
به قول شادروان احمد كسروي، اين حرفها در مورد مشاركت زنان همه اش «بافندگي »است. منظورش اين بود كه يك چيزهايي به هم بافته مي شودكه بعد به سادگي از هم باز مي شوند. يعني سرهم بندي چيزهايي كه پايه و مايه و اساس و استحكام و ريشه يي در جايي ندارند. خانم نعيمه دوستدار از يادآوري تعبير بافندگي اگر چنين بپندارد كه وقتي اين بحث را دست گرفته با يك يا چند كلاف كاموا دارد براي ولي فقيه و آخوندهاي حاكم يك كلاهي و قبايي مي بافد كه در آن چيزي به نام مشاركت اجتماعي و آن هم مشاركت زنان در اجتماع و سياست وجود داشته باشد.
پژوهشگر گرامي، اين حرفها و اين نمايشها و عكسها از شوراي شهر زنان گلستان كه انگار همگي زن هستند و يك گل سرسبدي به عنوان يك مرد را در ميان گرفته اند، قرار است چه دردي از مردم و به خصوص زنان ستمديده ايراني دوا بكند. مشاركت اجتماعي زنان در ارگانهاي رژيم آخوندي يعني تبديل آنها به كساني كه همين رژيم را نگه مي دارند. انتخابات شوراهاي شهر و روستا و مجلس و خبرگان و همه و همه وپوششهاي مسخره يي براي استتار و بزك كردن رژيم زن ستيز ولايت فقيه هستند. تصور اين كه وقتي زنان وارد يك سيستمي مي شوند تغيير عمده يي يا حتي جزيي رخ مي دهد، اشتباه بزرگي است. اول بپرسيد اين رژيم چگونه رژيمي است. تا وقتي مسأله ماهيت سياسي يك رژيم روشن نشده، هيچ فرقي نمي كند كه در آن مردها زن ستيز باشند يا زنها خودشان هم زن ستيز باشند. از اين گذشته فراموش نكنيد كه با اين با صطلاح پژوهشها و تحقيقها داريد تنور انتخابات رژيم را گرم مي كنيد! متوجهيد؟
اسدالله / 01 April 2017