تمامی سوابق درمانی مربوط به آزمایشهای پزشکی آرش صادقی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین مفقود شدهاند. یک پزشک که از خارج از زندان برای معاینه آقای صادقی و چند زندانی دیگر به بهداری زندان اوین رفته، این موضوع را به اطلاع او رسانده است.
پزشک مراجعه کننده به زندان اوین هنگام معاینه کوتاه آرش صادقی به او گفته است که اسناد و سوابقی از آزمایشهای انجام شده در پرونده پزشکی او وجود ندارد.
آرش صادقی پس از پایان اعتصاب غذای طولانی مدت خود با بیماریهای التهاب مزمن مجاری هوایی (آسم)، خونریزی معده و کولیت روده دست و پنجه نرم میکند و با وجود این به خدمات پزشکی پایدار و مناسب دسترسی ندارد. او از دو ماه پیش از ملاقات با همسر خود، گلرخ ابراهیمی ایرایی که در بند نسوان زندان اوین نگهداری میشود هم محروم شده است.
خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران از قول یک منبع نزدیک به آرش صادقی نوشته است که این هفته یک پزشک از خارج از زندان اوین برای معاینه آرش صادقی و چند زندانی دیگر به این زندان رفته و در زمان بسیار کوتاهی که آقای صادقی را معاینه کرده، از او در مورد سابقه آزمایشهای اندوسکوپی، اکو و اسپیرومتری پرسیده. آرش صادقی در پاسخ گفته است که این آزمایشها را قبلاً و در دوره اعتصاب غذا انجام داده است، اما پزشک معاینه کننده گفته است که اگر هم چنین آزمایشهایی قبلاً انجام شده، در پرونده پزشکی او در زندان چیزی وجود ندارد.
این فرد نزدیک به آرش صادقی گفته است که اظهارات این پزشک را باید به معنی مفقود شدن اسناد و سوابق پزشکی آقای صادقی در نظر گرفت.
عدم وجود اسناد و سوابق پزشکی مربوط به بیماریهای آرش صادقی در شرایطی که اطلاعات سپاه مانع از دسترسی او به خدمات پزشکی میشود (ممانعت از اعزام آرش صادقی به بیمارستان)، نگرانیها را درباره شرایط و وضعیت سلامت این زندانی سیاسی دو چندان کرده است.
بر اساس آخرین گزارشها از شرایط جسمانی آرش صادقی، پزشک بهداری زندان اوین بر فقر شدید پروتئین این زندانی بیمار تأکید کرده و خواستار تزریق سرم پروتئین شده است. برای تزریق این سرم اما بیمار باید در بیمارستان بستری شود چرا که احتمال لخته شدن خون وجود دارد.
آرش صادقی و گلرخ ابراهیمی ایرایی، همسر او هر دو در زندان اوین محبوس هستند. آقای صادقی چندی پیش در اعتراض به بازداشت همسرش برای به اجرا گذاشته شدن حکم زندان به دلیل نوشتن یک داستان کوتاه منتشر نشده درباره سنگسار دست به اعتصاب غذای طولانی زد. او پس از ۷۱ روز و با اعزام گلرخ ابراهیمی ایرایی به مرخصی اعتصاب خود را شکست و با بازداشت مجدد او، اعتصاب دیگری را برای چند روز آغاز کرد.
اعتصاب غذای دوم آرش صادقی سوم بهمن ماه آغاز شد و او را از ششم بهمن به بند ۳۵۰ اوین منتقل کردند. این زندانی سیاسی چند روز بعد از آغاز اعتصاب غذای دوم به دلیل وخامت حالش و وعده دادستانی برای تغییر اوضاع، اعتصاب غذای خود را شکست.
آرش صادقی، فعال سیاسی و دانشجوی اخراجی دانشگاه علامه طباطبایی به همراه همسرش، گلرخ ابراهیمی ایرایی، در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۹۳ توسط قرارگاه ثارالله اطلاعات سپاه بازداشت و یکم دیماه سال ۹۴ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اتهام «اجتماع و تبانی علیه نظام»، «توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی»، «تبلیغ علیه نظام» و «تشکیل گروه غیرقانونی» و همسرش به اتهام «توهین به مقدسات» و «تبلیغ علیه نظام» به ترتیب به پانزده سال حبس و شش سال حبس محکوم شدند.
این حکم برای آرش صادقی در دادگاه تجدیدنظر مورد تائید قرار گرفت که با حساب چهار سال تعلیقی در پرونده قبلی حکم به ۱۹ سال حبس افزایش یافت.
پیشتر نیز در جریان مراجعه مأموران امنیتی به خانه مادر آرش صادقی برای بازداشت پسرش در سال ۱۳۸۹، مأمورین با واردکردن ضربهای به سر مادر او باعث خونریزی مغزی شده که مادر این فعال دانشجویی پس از چند روز بستری بودن در بیمارستان درگذشت.
لینکهای مرتبط:
- آرش صادقی بار دیگر دست به اعتصاب غذا زد
- بازگرداندن آرش صادقی به زندان و فراخواندن مجدد گلرخ ایرایی
- آرش صادقی، زندانی سیاسی در اعتصاب غذا با خطر مرگ روبهروست
- هشدار عفو بینالملل درخصوص اعتصاب غذای آرش صادقی و وضعیت جسمانی نامساعد او
- بازداشت و انتقال آرش صادقی به بند دو-الف زندان اوین
- آرش صادقی و گلرخ ایرایی مجموعاً به ۲۱ سال حبس محکوم شدند
قتوی یک جوان به اتهام توهین به مقدسات باید از زندگی ساقط شود، وقتی جوان دیگری به اتهام سب النبی باید اعدام شود، وقتی پژوهشگر هفتاد ساله ای به اتهام انتشار مقاله ای که دربارۀ غدیر خم برخلاف نظر غالب استدلال کرده است، باید از پشت میز مطالعه اش به زندان ابالیس برده شود، وقتی یک مفسر قرآن به اتهام تشکیک در داستان یونس اعدام می شود، وقتی یک روحانی به اسم کاظمینی بروجردی به سبب دفاع از جدایی دین از حکومت سال هاست که در زندان جان می فرساید، وقتی دختر زیبا و جوانی به نام شلر فرهادی پس از فراخوان دوباره به زندان احتمالاً از بیم تجاوز کاری بازجویان خبیث خودکشی می کند، وقتی جوانانی چون ستار بهشتی و سعید زینال زاده و نمونه های بسیار دیگری که خانواده ها درباره شان سکوت کرده اند، پس از دستگیری جسدشان را تحویل می دهند یا نمی دهند، وقتی که وکیل و شاکی را به جای مجرم واقعی به زندان می افکنند، وقتی که ویران کنندگان خوزستان، غارتگران آب و خاک و ثروت ملی ، اسکله دزدان و قاچاقچیان میراث فرهنگی راست راست می گردند و برای ریاست جمهوری آماده می شوند،وقتی که سر نخ همۀ فسادهای بزرگ به بیت مقام عظمای جمهوری مقدس ختم می شود و وقتی که مردم در برابر این همه تباهی لال مانی گرفته اند، براستی چه باید کرد؟ این پرسش جدی است دوستان ارجمند: به راستی چه باید کرد وقتی تمامی سلول های دردمندان فریاد می زنند که کاری باید کرد؟ یک اختاپوس سیری ناپذیر بر آب و خاک هوا و زمین و زیر زمین ایران چنگ انداخته است بدون آنکه برای ویرانگری هایش پاسخگو باشد. وقتی حکومتی اهریمنی دم از تقدس می زند و بر جهل جولان می دهد، آیاسزاوار نیست از همین امروز هر یک از ما در حد توانمان آن قدر به مقدسات توهین کنیم، آن قدر به مقدسات توهین کنیم ، که شمارِتوهین کنندگان هزاران بار از تعداد چوبه های دار بیش تر گردد؟ آیا راهی دیگر می شناسید؟ آیا اصلاً این یک راه است که من پیش می نهم یا آینده ای محتوم است که هیچکس نمی تواند از آن پیشگیری کند؟
صادق پویان / 24 March 2017