می‌گوید: «شنیدی که حمیده هم قرص می‌خورد؟»

حمیده در دانشگاه به قهقه‌هایش معروف بود که همیشه صدای استادها را درمی‌آورد: «یادت هست؟ صدای قهقه‌‌هاش هنوز توی گوشم است. این روزها قرص “سرترالین” می‌خورد. می‌گوید اگر یک روز نخورم، حالم خراب می‌شود. خودش می‌گوید حالا شادی‌اش را از این قرص‌ها می‌گیرد.»

شادی مردمان در ایران

بیستم ماه مارس، روز جهانی شادی است. بنیانگذار این روز، سازمان ملل متحد است که در سال ۲۰۱۲ سازمانی جهانی را به نام «روز جهانی شادی» تأسیس کرد.

هدف از تأسیس این سازمان افزایش سطح آگاهی مردم سراسر دنیا در برخورداری از «حق شادی» بوده است. صفحه رسمی این سازمان، «جیم ایلین» را بنیانگذار و مدیر این سازمان معرفی می‌کند. ایلین کسی‌ست که سال‌های گذشته نماینده صلح و دوستی سازمان ملل بوده و فعالیت خود را در زمینه صلح اقتصادی با سازمان ملل آغاز کرده است.

اولین صفحه این وب‌سایت شامل دو گزینه «به اشتراک گذاشتن شادی» و « تعهد به شادی» است. با انتخاب گزینه تعهد به شادی پس از ارسال ایمیل و مشخصات فردی، می‌توانید تعهدنامه‌ای امضا کنید و در آن تعهد دهید که در سال ۲۰۱۷ شادی بیشتری در دنیا ایجاد می‌کنید.

این صفحه لحظه به لحظه با امضای افراد مختلف در سراسر دنیا به‌روز‌رسانی می‌شود. از سوی دیگر با هشتگ روز جهانی شادی در اینستاگرام یا دیگر شبکه‌های اجتماعی، می‌توانید شادی خود را با این صفحه به اشتراک بگذارید و پس از فعال کردن هشتگ، نام یا دلیل شادی خود را در قسمت «به اشتراک گذاشتن شادی» مشاهده کنید.

حق شادی در آمار و ارقام جهانی

آمار منتشر شده از سوی سازمان ملل حاکی از این است که کشور دانمارک در سال ۲۰۱۶ برای سومین بار شادترین کشور دنیا شناخته شده است و کشور ایران در رده ۱۰۵ قرار دارد.

همین آمار نشان می‌دهد که ایران نسبت به سال ۲۰۱۵، پنج رده پیشرفت کرده است. این اما در حالی‌ست که گفت‌و‌گو با تعداد زیادی از ایرانی‌ها نشان می‌دهد آن‌ها روز به روز افسرده‌تر و ناامیدتر می‌شوند.

سهم مردم ایران از شادی چه‌قدر است؟ معیار شادی در نظرشان چیست و این معیار‌ها تا چه اندازه به معیارهای استاندارد جهانی نزدیکی دارند؟

مریم، زنی ۶۰ ساله است که در پردیس تهران زندگی می‌کند. او که تنها زندگی می‌کند در جوانی طلاق گرفته و نتوانسته حضانت فرزندانش را از همسرش بگیرد. همسرش هم او را مادری بدون مهر مادری معرفی کرده و فرزندانش را به کانادا برده است. مریم با این که تنهاست ولی در میان ساکنان مجتمع‌شان شادترین فرد به نظر می‌رسد. او به “زمانه” می‌گوید: «شادی برای من توی چیزهای خیلی کوچک است. معمولاً خودم برای خودم این شادی‌ها را درست می‌کنم. یک کتاب خوب خواندن، یک فیلم خوب دیدن، رفتن و پیاده‌روی کردن و با دوست‌های خوبم حرف زدن، شادی‌های کوچکی هستند که توی زندگی به من کمک می‌کنند.»

مسعود، صاحب یک کتابفروشی در خیابان حافظ تهران است. دو فرزند دارد. یک پسر ۲۵ ساله و یک دختر ۲۲ ساله. او به زمانه می‌گوید: «بزرگ‌ترین خوشحالی من وقتی‌ست که می‌بینم پسرم به مواد مخدر آلوده نیست و دخترم پایش را مثل پارسال توی یک کفش نکرده که بخواهد با دوست‌پسر یک‌لا قبایش ازدواج کند. برایم مهم نیست که دانشگاه نرفتند و کار نمی‌کنند. همین که از نظر جسمی و روحی سالم هستند، برایم کافی است.»

نعیمه، زنی ۵۵ ساله است که فرزندانش خارج از ایران زندگی می‌کنند. او می‌گوید:« از شادی‌های بزرگم این است که وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، راضی هستم و تمام اتفاقات خوب گذشته من را شاد می‌کنند. یکی دیگر از شادی‌های بزرگم موفقیت‌های بچه‌هایم است. شیرینی موفقیت آن‌ها من را این سر دنیا سرپا نگه می‌دارد. یکی دیگر از شادی‌های بزرگم، انتظاری‌ست که برای دیدن نوه‌هایم می‌کشم. این انتظار که کنارش برنامه‌ریزی هم هست، من را خیلی شاد می‌کند.»

یکی دیگر از سوالاتی که از چندین جوان و نوجوان در ایران درباره شادی پرسیده شده است، این است که آخرین بار که از ته دل خندیده‌اند، کی بوده؟

نیلوفر، ۲۵ ساله: «خنده‌هایم ظاهری است. خنده واقعی وجود ندارد.»

پریسا، ۱۶ ساله: «هفته پیش در مدرسه که هر چه معلم می‌گفت، گروهی خنده‌مان می‌گرفت.»

احسان، ۱۳ ساله: «همین چند دقیقه پیش با خواندن جوکی که دوستم توی تلگرام برایم فرستاده بود. البته خنده نبودها. تبسم بود.»

سیما، ۱۹ ساله: «با دوست‌هام که جمع می‌شویم زیاد می‌خندم ولی خیلی وقت است که دور هم نبودیم؛ از بس امتحان داشتیم.»

محصول گفت‌و‌گو با شمار زیادی از افراد در ایران می‌تواند این نتیجه‌گیری را به دنبال داشته باشد که خوشحالی بزرگ‌ترها بیشتر از سر شکرگزاری است. به این معنی که گویا آن‌ها مبنا را بر این گذاشته‌اند که قرار است خودشان یا فرزندان‌شان در زندگی با مشکلات غیرقابل پیش‌بینی‌ای مواجه شوند و به دلیل این که این مشکلات برای‌شان پیش نیامده خوشحال هستند. از سوی دیگر اما خوشحالی جوان‌های ایرانی هم بیشتر کلیشه‌ای و خالی از هیجان‌های واقعی دوره جوانی به نظر می‌رسد.

استاندارد‌های جهانی برای حق شادی

حدود شادی در ایران محدود است و این در حالی‌‌ست  که معیار استاندارد شادی که سازمان ملل ارائه داده، با مبنا و معیار شادی ایرانیان کاملاً متفاوت است.

سازمان ملل هر سال در روز جهانی شادی، گزارشی از وضعیت شادی مردم دنیا ارائه می‌دهد و کشورها را رتبه‌بندی می‌کند. این سازمان ابتدا مصاحبه شوندگان را بر اساس تفاوت‌های زیستی، مذهبی، فلسفی و دینی به گروه‌های مختلفی دسته‌بندی می‌کند و پس از آن با طرح سوال‌های مختلف میزان شادی آن‌ها را تخمین می‌زند.

بر اساس گزارش سازمان ملل، کشور دانمارک در سال ۲۰۱۶ شادترین کشور دنیا بوده و پس از آن کشورهای سوییس، ایسلند و نروژ شادترین کشورها معرفی شده‌اند. این در حالی‌ست که کشورهای ماداگاسکار، تانزانیا و لیبی به ترتیب در قعر جدول قرار دارند. ایالات متحده آمریکا در رتبه ۱۳ و بریتانیا در رتبه ۲۳ قرار گرفته‌اند. ایران هم رتبه ۱۰۵ را از آن خود کرده است.

شادی مردم پس از توافق هسته‌ای

در این گزارش اطلاعات مختلفی از دلایل میزان شادی کشورها ارائه شده است. معیارهای اندازه‌گیری شادی در این گزارش، تولید ناخالص داخلی به ازاء هر نفر، حمایت‌های اجتماعی، میزان آزادی برای انتخاب در زندگی، امید به زندگی سالم، میزان سخاوت و بخشش، شناخت مردم از فساد اجتماعی و مالی، میزان اعتماد به نفس و میزان باقی مانده «دیستوپیا» است.

دیستوپیا یا ویرانشهر، در حقیقت اتوپیای منفی است. ویرانشهر به مکانی اطلاق می‌شود که سراسر یأس، ناامنی و ناخوشی‌ست.

ایران و حق شادی

بر اساس آمار‌های ارائه شده در گزارش اخیر سازمان ملل، مهم‌ترین دلیل قرار گرفتن کشور ایران در رده ۱۰۵ و در حقیقت مهم‌ترین دلیل شاد نبودن مردم ایران، کمبود شدید حمایت‌های اجتماعی، آزادی بسیار اندک برای انتخاب در زندگی و میزان بسیار کم سخاوت و بخشش است. این در حالی است که میزان اعتماد به نفس ایرانیان از مردم دانمارک بیشتر اعلام شده است.

واقعیت این است که طبق این گزارش افرادی که در شادترین کشورها زندگی می‌کنند امید به زندگی طولانی‌تری دارند، حمایت اجتماعی بیشتری از آن‌ها می‌شود، آزادی بیشتری برای انتخاب در زندگی خود دارند، شناخت پایین‌تری از فساد دارند، سخاوتمندتر هستند و به ازاء هر نفر، تولید ناخالص ملی بیشتری وجود دارد.

ندا افروغ، جامعه‌شناس، به زمانه می‌گوید: «حقیقت این است که جامعه ايرانی شاد نيست و این به دلیل فقدان ابزار شادمانی جمعی و گروهی در جامعه است.  به عبارت ديگر جامعه ایران شيوه‌های شناخته شده و متعارف بسیار کمی برای شادی‌های دسته‌جمعی در دست دارد و بسیاری اوقات همين شادی عمومی با نظم و امنيت اجتماعی تعریف شده در ایران در تعارض است.»

افروغ معتقد است این روزها بیشترین تأثیر منفی افسردگی در تمام کشورهای دنيا از جمله ایران بر کاهش کارایی شغلی افراد است که علاوه بر پايين آوردن بهداشت روانی جامعه، بيشترين تأثیر را بر نظام اقتصادی جامعه می‌گذارد.

او می‌گوید: «امروزه جوانان نگرانی‌های بسیاری درخصوص آينده شغلی خود دارند و طبيعی‌ست که اين نگرانی و افسردگی ناشی از آن را به ساير اعضای خانواده خود منتقل کنند. درست در همین نقطه است که نشاط در خانواده‌ها و اجتماع کم‌رنگ می‌شود.»

این جامعه‌شناس معتقد است یکی از راهکارهای کارآمد برای شادتر بودن، افزایش میزان شادی‌های جمعی و همگانی در جامعه است: «ایجاد موقعیت‌های شادی همگانی یکی از بدیهی‌ترین کارکردهای سنتی و ضروری در هر جامعه‌ است. کارکردی بدیهی که به کلی در جامعه ایران به دست فراموشی سپرده شده و تشویق به شرکت در مراسم مذهبی و عزاداری و گریه جایگزین آن شده است.»


مجموعه مطالب “زمانه” درباره حق شادی