استعفای حیدر مصلحی، ابقای او توسط علی خامنهای و قهر محمود احمدینژاد تحلیل گران سیاسی را به گمانه زنی وا داشته است. آیا احمدینژاد در برابر خامنهای خواهد ایستاد و بر برکناری مصلحی اصرار خواهد کرد؟ اگر احمدینژاد بخواهد مقاومت کند، در برابر خامنهای چه ابزاری دارد؟
از زمان تاسیس جمهوری اسلامی تمام روسای قوای مجریه با «ولی فقیه» زمان اختلافات جدی داشتهاند، اما شیوه تقابل آنها با هم متفاوت بوده است. نخستین رئیس دولت ایران پس از انقلاب مهدی بازرگان بود که تنها به مدت نه ماه (۲۷۵ روز) سمت نخست وزیری دولت موقت را برعهده داشت. پس از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام و حمایت همهجانبه آیتالله خمینی از گروگانگیری او به همراه اعضای دولت موقت بهطور کامل استعفا کرد.
او پس از استعفا در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی شرکت کرد و همراه با دکتر یدالله سحابی و تنی چند از اعضای کابینه دولت موقت به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد، اما با مداخله شورای نگهبان از حضور در صحنه سیاسی باز ماند.
بازرگان تا پایان عمر خود در تمام دورههای انتخابات ریاست جمهوری و مجلس ثبت نام کرد، اما پس از دوره اول مجلس همواره از سوی حاکمیت رد صلاحیت میشد.
پس از مهدی بازرگان، ابولحسن بنیصدر در اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران با اخذ ۷۶درصد آرا به مقام ریاست جمهوری رسید. او از سوی حزب جمهوری اسلامی مورد فشار قرار گرفت تا محمدعلی رجایی را به عنوان نخست وزیر بپذیرد. آیتالله خمینی با حمایت از حزب جمهوری اسلامی سعی کرد تا جلوی طرحهای بنیصدر در جهت منحل کردن دادگاههای انقلاب و سپاه پاسداران را بگیرد. بنیصدر معتقد بود نهادهای انقلابی غیر پاسخگو میتوانند منجر به بروز دیکتاتوری شوند.
در همین زمینه بود که بنیصدر بعد از پیروزی در چند مصاحبه اعلام کرد که «یکی از معانی پیروزی عظیم او این بوده که جامعه ایرانی در این انتخابات کوشید حزب جمهوری را به جهت انحصارگرایی و قبضه کردن انقلاب رد کند».
او در یکی از اولین مصاحبههایش بعد از پیروزی اعلام میکند که «ملت ایران به او این وظیفه را محول کرده تا “اهداف انقلاب را بازسازی دوباره کند و آن را از دست مشتی فاشیست روحانی نجات بخشد”».
بنیصدر سرانجام از روی اکراه و تحت فشارها، رجایی را که مورد تایید او نبود در مرداد ۱۳۵۹ به سمت نخست وزیری دولت خویش انتخاب کرد. بنیصدر طی نامهای رسمی به خمینی، وزیران کابینه نخست وزیر (دولت رجایی) را که بیکفایت خطاب کرده بود، تهدیدی بزرگتر از تجاوز عراق به خاک کشور خواند. وی همچنین در این نامه از نادیده گرفتن هشدارهایش درمورد وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی و پافشاریهایش مبنی بر نیاز به سازماندهی مجدد نیروهای مسلح، گله کرد. این نامه و همچنین مخالفتهای او در تداوم گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در تهران موجب بروز اختلافات میان او آیتالله خمینی شد.
مجلس شورای اسلامی با حمایت از نظر آِیتالله خمینی بدون فراهم کردن فرصت دفاع رئیس جمهور را از قدرت خلع کرد.
آیتالله خمینی در یکی از پیامها به بنیصدر میگوید: «من همواره كوشیدهام شما را در مقام ریاست جمهورى و فرماندهى كل قوا كه خود من به شما تفویض كردهام، حفظ كنم. اما خود شما مانع این كار مىشوید. حالا هم می خواهم شما را حفظ كنم، بشرط اینكه اطرافیان خود را دور كنید. این روزنامه شما را بباد داد. گروههاى فاسد را طرد كنید. شما باید دولت را قبول كنید، شورایعالى قضایى را قبول كنید. مجلس و شوراى نگهبان را قبول كنید.»
پس از بنیصدر، حجتالاسلام خامنهای به مقام ریاست جمهوری رسید. او نیز با ولی فقیه زمان اختلاف نظری جدی داشت، اما توان مقابله با نظر آیتالله خمینی را در خود نمیدید.
خامنهای قصد داشت تا دکتر علی ولایتی را به عنوان نخست وزیر دولت خود انتخاب کند، اما تحت فشارهای آیتالله خمینی، میرحسین موسوی را به عنوان نخستوزیر پذیرفت.
علی خامنهای متمایل بود تا از جناح چپ حاکمیت فاصله بگیرد و از نیروهای جناح راست (حزب مؤتلفه اسلامی) استفاده کند. آیتالله خمینی با مداخله در امور دولت منتقدان دولت میرحسین موسی را مورد انتقادات کوبنده قرار داد و عنوان کرد که: «منتقدان دولت توان اداره یک نانوایی را هم ندارند.»
پس از مرگ آیتالله خمینی، حجتالاسلام خامنهای با حمایت هاشمی به رهبری رسید، اما هاشمی هم به رغم همه تلاشها برای ایجاد رضایت رهبر از جانب نیروهای نزدیک به ولی فقیه زمان مورد حمله واقع می شد.
گروههای فشار، از جمله انصار حزبالله با استفاده از حمایت سپاه پاسداران و بسیج در عمل در دهه ۷۰ به بازوی اجرایی خواستههای رهبر شدند تا جامعه مدنی و در مواردی دولت هاشمی را تحت فشار قرار دهند. در فضای بسته مطبوعات اختلافهای دولت هاشمی و خامنهای مخفی ماند، اما در انتخابات بعد زمانی که محمد خاتمی به ریاست جمهوری رسید تقابل رئیس جمهور و رهبر شدت گرفت. هرچند که خاتمی نهایت تلاش خود را کرد تا به ولی فقیه وفادار بماند و نظرات خامنهای را به مورد اجرا بگذارد، اما از یکسو طیف نیروهای اصلاحطلب برنامه توسعه سیاسی و آزادی مطبوعات را پی گرفت که در تقابل با خواست رهبر بود و از سویی خاتمی با بحرانهای سیاسی متعددی از جانب نیروهای وفادار به خامنهای مواجه شد.
بسیج، سپاه، صدا و سیما و قوه قضاییه به دستور رهبر برنامههای دولت را عقیم کردند و در نهایت خاتمی در انتهای دوران ریاست جمهوری اعتراف کرد که رئیس جمهور در نظام اسلامی تنها یک «تدارکاتچی» است.
ساختار حقوقی جمهوری اسلامی با اعطای اختیارات گسترده به رهبر در عمل مقام ریاست جمهوری را فاقد اختیار میکند. هر دو رهبر مستبد جمهوری اسلامی کوشیدهاند تا نظرات خود را در تمام زمینهها اعمال کنند. رهبر با انتخاب شش تن از فقهای شورای نگهبان میتواند مجلس مطیعی ترتیب بدهد تا در صورت لزوم دولت را تحت فشار قرار دهند. همینطور رهبر رییس قوه قضاییه را انتخاب می کند. انتخاب رئیس قوه قضاییه این امکان را به رهبر میدهد تا مخالفان خود را راهی زندان کند و با پروندهسازی دولتمردان و نمایندگان مخالف خود را سرکوب کند.
صدا و سیما و روزنامه کیهان مهمترین دستگاههای پروپاگاندای رهبر هستند و نیروهای بسیج و سپاه نیروهای سرکوب رهبر که تنها به شخص رهبر پاسخگو هستند.
بازرگان، بنیصدر و خاتمی بر سر مهمترین موضوعات ملی که در عرصه عمومی مطرح شده بود با رهبران اختلاف نظر داشتند. بازرگان با گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا مخالف بود. بنیصدر با محدود شدن آزادیهای سیاسی و مداخله آیتالله خمینی در امور دولت مخالف بود و خاتمی خواستار تصویب لوایح دوگانه و افزایش اختیارات ریاست جمهوری بود، اما احمدینژاد بر سر تعیین وزیر اطلاعات با رهبر اختلاف نظر دارد. این موضوع یک «خواست ملی» نیست.
دولت احمدی نژاد ناکارآمد است و او مخالفان زیادی دارد. طرح هدفمندسازی یارانهها اثرات تورمی خود را نشان داده و شهروندان بسیاری در دوران او سطح زندگیشان تنازل یافته است. در شرایطی که او از حمایت مردمی برخوردار نیست. او در میان اصولگرایان هم مخالفان زیادی دارد و حتی بدون حمایتهای رهبری مخالفان او در مجلس میتوانند دولت او را استیضاح کنند.
هرچند به نظر میرسد او قصد دارد تا بر مواضع خود در برابر رهبری پافشاری کند و رهبر از خیرهسری او ناراحت است، اما بعید به نظر میرسد که احمدینژاد و حلقه کوچک مدیران حامی او توان ایستادگی در برابر خواست رهبر را داشته باشند.
تهدیدها از کمپ یاران رهبری آغاز شده و در روزهای اخیر فرمانده سپاه محمدعلی جعفری در مصاحبه با خبرگزاری فارس گفت: «البته در گذشته و در ایام اصلاحات یا فتنه اخیر نیز دشمنان داخلی در میان خودیها و در داخل نظام نفوذ كرده بودند اما این ماهیت انقلاب است كه هرچیز غیر خودی را از خود دور میكند.»
جعفری تصریح كرد: «این طبیعی است كه ما امروز در جامعه و در كنار مسیر اصلی انقلاب شاهد وجود یك جریان انحرافی باشیم اما اینكه این جریان انحرافی بخواهد از تابلو و شعار حق استفاده باطل كند، خطرناك است.»
تارنمای پارلماننیوز، متعلق به فراکسیون اقلیت مجلس اعلام کرد که برخی از نمایندگان با امضای نامهای خواستار آن شدهاند که طرح استیضاح احمدی نژاد در دستور کار مجلس قرار بگیرد. درصورت مقاومت رئیس دولت بدون حمایت مردمی او امکان تقابل با رهبری را نخواهد داشت.
به قول قدیمی ها خود کرده را تدبیر نیست. تمامی ان مدیران حکومتی شامل بارزگان، بنی صدر، هاشمی و خاتمی هر یک در مرحله های قبلی در سرکوب نیروهای مستقل نقش داشتند. ولی نردبان قدرت پایدار نیست. بازرگان عامل رفراندام جمهوری اسلامی است که حاصل ان بخش های مستقل از حاکمیت بود. بعد از او بنی صدر خود توجیه گر ارشد حاکمیت بود. و به همین ترتیب هاشمی و خاتمی نقش های کلیدی داشتند در تجزیه و سرکوب جامعه. هر کدام هم در داخل چاهی که خود کنده بودند گرفتار شدند.
کاربر مهمان / 28 April 2011
جناب بردبار درود.
از جناب بنی صدر (رئیس جمهور خود خوانده ی سال ها پیش از 22 بهمن، تا زمان ظهور خود ِ خدا بر روی زمین) نقل کرده اید که:
«یکی از معانی پیروزی عظیم او این بوده که جامعه ایرانی در این انتخابات کوشید حزب جمهوری را به جهت انحصارگرایی و قبضه کردن انقلاب رد کند».
«ملت ایران به او این وظیفه را محول کرده تا "اهداف انقلاب را بازسازی دوباره کند و آن را از دست مشتی فاشیست روحانی نجات بخشد"»
و در مورد ایشان نقل کرده اید:
«من همواره كوشیدهام شما را در مقام ریاست جمهورى و فرماندهى كل قوا كه خود من به شما تفویض كردهام، حفظ كنم. اما خود شما مانع این كار مىشوید. حالا هم می خواهم شما را حفظ كنم، بشرط اینكه اطرافیان خود را دور كنید. این روزنامه شما را بباد داد. گروههاى فاسد را طرد كنید. شما باید دولت را قبول كنید، شورایعالى قضایى را قبول كنید. مجلس و شوراى نگهبان را قبول كنید.»
"بنیصدر با محدود شدن آزادیهای سیاسی … مخالف بود"
لطفا هر چه زودتر مآخذ مستند و قابل دسترسی بی طرفانه ی هر آنچه که از جناب بنی صدر نقل کرده اید، در پانوشت متن بیاورید. مرجع ها طبعا نمی توانند متن هایی باشند که خود ایشان یا شیفتگان و منسوبین ایشان در پاریس و اروپاممکن است از ایشان نقل کرده باشند. مرجع باید روزنامه های رایج و پر شمارگان اصلی آن روزگار باشد. سخنانی به آن شدت صریح و آنتاگونیستیک، مانند بمب خبری بزرگی است که نگارنده ی این سطور، گواهی می دهد که به هیچ وجه این سخنان را از ایشان نشنیده است ، بلکه جناب بنی صدر به هیچ وجه دارای آن گروه خونی ای نبودند که بتوانند گوینده ی آن ها باشند.
گواهی می دهم آن روزها ایشان فقط در جلوی مردم، یکی به نعل می زدند و یکی به میخ. یعنی همان مکتب جناب رفسنجانی که سال هاست رهروی آن است. در کل: تنها نامحرمان این عرصه ها و آن منازعات، مردم بودند و هستند.
بهتر است مراقب باشیم و از منابع درجه یک برای شرح تاریخ پر رنجمان استفاده کنیم تا به ورطه ی تحریف تاریخ از سوی شیفتگان و گماشتگان و دست آموزان فرو نرویم.
کامیاب باشید
گواه / 28 April 2011
جمهوری ولی فقیه درحال قربانی کردن احمدی نژاد است
کاربر مهمان / 28 April 2011
در تمامی موارد فوق ، حزب توده و فدایی و سایر چپ ها با سیستم (نظام ) بودند و علیه رییس جمهور و نخست وزیر ی که با رهبر سیستم (نظام ) مشکل داشت .
همین الان هم چپ ها با بنی صدر ، بازرگان ، خاتمی ، حتا احمدی نژاد و خامنه ای ( زمانی که رئیس جمهور بود و زیر فشار رهبر وقت ) مخالفند . همه این وب سایت های چپ را ببینید ، اینها در مقا طع گذشته وقتی تاریخ نگاری میکنند هزار نیستند بپذیرند که در تثبیت این ولایت فقیه و جمهوری اسلامی نقش مهمی بازی کرده اند و همواره در سمت نظام و رهبری نظام بوده و علیه فرد معترض !
این خود به ما میگوید مشکل کشور کجاست . کی این نظام را به این شکل ( که صد در صد با جمهوری دموکراتیک اسلامی که لیبرال ها میخواستند مخالف است و قانون اساسی حسن حبیبی بهترین سند است و اصرار بازرگان و امیر انتظام بر تشکیل مجلس موسسان ، و مخالفت علنی بنی صدر با شکنجه زندانیان در میدان آزادی ) به این سمت راند و از توتالیتر بودن نظام دفاع کرد .
مخالفت اینها با احمدی نژاد هم نه از روی آزادی خواهی است ، نه از سر دموکراسی طلبی ، نه از سر قانون گرایی و حقوق بشر . چون طرف مقابل که خود سیستم توتالیتر است از همه این افراد تمامیت خواه تر است و همیشه بر اساس تمامیت خواهی با اینها مشکل داشته . چپ ها با دموکراسی کانادایی هم مخالفند ( در همین رادیو زمانه از قول یک ایرانی سعی شده دموکراسی کانادا بیفایده و الکی نشان داده شود ) تا چه رسد به دموکراسی ایرانی . چپ چون تمامیت خواه است با نظام های توتالیتر از ج ا تا صدام و قذافی و کاسترو مشکلی ندارد . بخش مهم ان که روسی است پا را از این فراتر میگذرد و علنا از ۱۹۱۷ و لنین و استالین با آنهمه جنایت و دیکتاتوری و کودتا حمایت میکند .
کاربر مهمان hemayte chap az nezam / 28 April 2011
با توجه به كاهش مشروعيت و حصر رهبران جنبش مردمي و به منظور ايجاد تعادل در جامعه احمدي نژاد از قدرت حذف خواهد شد . كه اين بخشي از خواسته اوليه جنبش سبز بوده . با اين كار احتمالا حكومت به بازسازي مشروعيت خود خواهد پرداخت .
کاربر مهمان / 29 April 2011
اقای بردبار اگر چه با بخشی از تحلیل شما موافقم اما شما بیان نمی کنید که در دولت و یا در نهاد رهبری چه نهفته است که همه ی دولتها بخصوص دولت احمدی نژاد که در ولایت ذوب شده بود دچار این تناقض و درگیری می شوند .
اما آقای بردبار آقای بازرگان و شرکا بعنوان نماینده در مجلس حضور یافتند اما به دلیل عدم حضور و غیبت چند ماهه از مجلس حذف شدند- بدلیل اعتراض به تصمیمات ان زمان حکومت – اما در انتخاباتهای بعد توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند .
اما گواه شما برای اطلاع بیشتر به آرشیو روزنامه ی انقلاب اسلامی مراجعه کنید کلیه ی سخنرانی های آقای بنی صدر در آنجا هست . و در اسفندماه 1359 آقای بنی صدر علیه حزب جمهوری اسلامی سخنرانی ای کرد که از عبارات فوق هم بسیار تندتر بود .
آقای میم سیاست بنی صدر و بازرگان و حزب توده در ایجاد اقتصاد دولتی یکسان بوده است تفاوت در این است که بازرگان توانست با ارائه ی لایحه به شورای انقلاب و مجلس بخشی را عملی و قانونی نماید اما حزب توده تنها در برنامه ی حزبی اش داشت و این ربطی به راست و چپ ندارد اما از نظر طرفداران مارکسیسم حزب توده و فدائیان اکثریت جریانهای راست محسوب می شوند نه چپ . زیرا بیشترین شکنجه ها زندانی ها و اعدامها در دوران جمهوری اسلامی از آن جریانات چپ ایران است چپهای ایران حتی از داشتن قبر هم محروم بوده اند شما برای اطلاعات بیشتر به گورهای دسته جمعی در گلزار خاوران در خیابان خاوران پشت قبرستان ارامنه مراجعه کنید تا بیشتر درک کنید . کمی انصاف هم خوب است .
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 30 April 2011
گواه عزيز! درود بر شما. آقاي بنيصدر عين آن پيرزنهاي فيلم زوربا که دور تختخواب محتضر را گرفته بودند و منتظر بودند بميرد تا بپرند وسط و مردهريگش را غارت کنند. بزخو کرده و منتظر است، با اين تفاوت که او ساکت نيست. به شيوهي استفتاهاي آيتاللههاي عظمي توسط ايادياش دائم سؤال طرح ميکند و خودش هم جواب ميدهد. با همان روش مألوف گذشته که مخابانش را گاگول تصور ميکرد. او و شاهزاده عدهاي را هم براي اين کار بسيج کردهاند که بلاگها را پر کنند، با اين تفاوت که شاهزاده لااقل پايگاهي در اذهان بعضي اقشار دارد.
رامسس / 30 April 2011
جناب فرهاد -فریاد، از توضیحاتتان سپاسگزارم.
من با نظر به همین فاکتی که شما نیز آورده اید (سخنان 14 اسفند) ، عرایضم را مطرح کرده بوم. ایشان تا آن روز از لجستیک همان هایی که کارت های شناسایی شان را رسانه ای کردند، حسن استفاده می کردند و فقط در آن روز بود که جلوی آن ها ایستادند، آن هم در جریان مقابله ای شخصی که بلوک ایشان با بلوک های دیگر قدرت داشتند. اما من جریان هجوم به زمین چمن دانشگاه تهران در 31 اردیبهشت 58 را به یاد همه خواهم آورد که ایشان چگونه مسئولیت سردستگی این هجوم را با حضور و سخنرانی مبسوط و غرّای خود به عهده گرفتند. در هیچ جایی وی از حقوق مخالف حمایت نکرد. نه ایشان و نه جناب سروش. این ها در یاد تاریخ خواهد ماند. نمی توان لاف درغریبی زد و خود را (در زمانی که خیال می کنیم فقط در برابر جوانان بی خبر است که سخن می گوییم) به عنوان صدای دمکراسی و تنها صدای دمکراسی معرفی کنیم. با همه ی این احوال من هنوز منتظر فاکت ها و اسناد آن چند مورد ادعایی در سخنان جناب بنی صدر ، در همین مقاله هستم.
با سپاس دوباره از جناب بردبار و جناب فرهاد- فریاد
گواه / 01 May 2011
ویراستار محترم زمانه درود!
ممنون می شوم اگر دو سطر زیر را به کامنت 20 دقیقه پیش گواه اضافه بفرمایید:
طبعا آرشیو روزنامه انقلاب اسلامی، ترجیحا نباید مرجع پاسخ گوی ما باشد. بویژه اگر بخواهد به شکل الکترونیکی باشد. روزنامه های کیهان و اطلاعات در همان زمان بودند و هیچ گاه هم ندیدیم که جنجال های "نقل خبر" در آن روزگار پیش بیاید.
گواه / 01 May 2011