سوالش را که از معلم پرسید، سریع به چهره بغل دستی‌اش نگاه کرد. همکلاسی‌اش یک دختر سفیدپوست آمریکایی‌ست که با هر سوالی که او از معلم می‌پرسد، به دلیل لهجه انگلیسی-‌ایرانی‌اش، نگاه تأسف‌باری به او می‌اندازد و سرش را تکان می‌دهد. روزهای اول همین موضوع باعث شده بود سوال‌هایش را برای خودش نگه دارد و تلاش کند جواب‌شان را از لابه‌لای کتاب‌ها پیدا کند. بعد از مدتی اما با خودش فکر کرده بود که معلم هم سفید‌پوست و آمریکایی‌ست ولی همیشه با حوصله و احترام به سوال‌هایش پاسخ می‌دهد. این شد که تصمیم گرفت همه سوال‌هایش را بدون احساس شرم از هم‌کلاسی‌اش بپرسد و برایش مهم نباشد که دیگران در مورد لهجه‌اش چه فکر می‌کنند.

عکس، آرشیو

روز اول مارس، روز جهانی «عدم تبعیض» است. سازمان ملل برای اولین بار در سال ۲۰۱۴ این روز را نام‌گذاری کرد و هدف آن را از بین بردن هر گونه تبعیض سنی، نژادی، مذهبی، زبانی، جنسی، جنسیتی، ملیتی، قومی، رنگ پوست، اندازه قد، میزات وزن، میزان تخصص، میزان تحصیل، باورها و اعتقادات اعلام کرده است.

شعار روز جهانی عدم تبعیض در سال ۲۰۱۷ « سر و صدا ایجاد کن!» است تا مردم دنیا به شکستن سکوت علیه تبعیض دعوت شوند.

در این گزارش با توجه به روی کار آمدن دولت جدید در آمریکا و طرح مسائل تبعیض‌آمیز نسبت به گروه‌های مختلف اقلیت، با تکیه بر گفت‌و‌گوهایی که با حدود ۲۰ مهاجر ایرانی و عرب در آمریکا صورت گرفته، تلاش شده است تا به این پرسش پاسخ داده شود که مهاجران ایرانی/عرب تا چه اندازه تجربه رفتار تبعیض‌آمیز را در آمریکا داشته‌اند و آیا تجربه آن‌ها احساسی‌ست که فرد مهاجر دارد یا در واقعیت هم رفتار‌ها تبعیض‌آمیز است؟

دوران نوجوانی و تبعیض در مدرسه

زینب، دختری ۱۷ ساله‌ای‌ست با معدل بالا که در یکی از دبیرستان‌های آمریکا تحصیل می‌کند. او به رادیو زمانه می‌گوید: «همین دیروز صحنه‌ای را در سرویس مدرسه دیدم که هنوز از به یاد آوردنش حالم خراب می‌شود. این صحنه شاید در ظاهر ربطی به تبعیض نداشته باشد ولی به نظر من منشأ آن تبعیضی‌ست که این روزها رییس‌جمهوری جدید پایه و بنیان آن را گذاشته است. دختر عربی که هم سن و سال خودم بود به یک پسر مکزیکی گفت که اگر زیاد حرف بزنی می‌برمت مکزیک و می‌گذارمت پشت دیوار مکزیک. جمله‌اش تمام نشده، پسر مکزیکی هم گفت که خفه شو تروریست! این صحنه از دیروز در ذهنم پیچ و تاب می‌خورد.»

او در ادامه می‌گوید:« مدرسه من در یکی از گران‌ترین محله‌های شهر است و به همین دلیل بیشتر هم‌کلاسی‌هایم آمریکایی سفیدپوست هستند. به جرأت می‌توانم بگویم تا به حال ندیده‌ام سفیدپوستان آمریکایی، دوست خاورمیانه‌ای برای خود انتخاب کنند. آن‌ها چینی‌ها و ژاپنی‌ها را به ما ترجیح می‌دهند. یک روز یکی از معلم‌هایم از ما خواست تا برگه امتحان را به بغل دستی بدهیم تا تصحیح کند. سمت راست من دیوار و سمت چپم یک سفیدپوست بود. برگه را که به او دادم قبول نکرد و به من گفت بده به بقیه. همین فرد یک روز که مدادم جلوی پایش افتاده بود و من از او خواهش کرده بودم مدادم را به من بدهد به بغل دستی‌اش گفت تا این کار را برای من انجام دهد.»

زینب اما معتقد است این موضوع مربوط به همه سفیدپوستان آمریکا نیست و تنها عده بسیار کمی از آن‌ها هستند که با دیگر ملیت‌ها رفتار تبعیض‌آمیز دارند. او عاشق معلم‌های آمریکایی سفیدپوستش است و بر این باور است که از میان همه آشوب‌های این روزها باید چشمش را به هدفش بدوزد و جلو برود.

موقعیت‌های تبعیض‌آمیز برای یک مادر

صبرینا، زنی سوری‌ست که به تازگی در یکی از فست‌فود‌های شهر {…} آمریکا مشغول به کار شده است. او ناچار است نوزاد شش ماهه‌اش را به مهدکودک بسپرد. قبل از این که تصمیمش را برای انتخاب مهدکودک بگیرد، به چندین مهدکودک مراجعه کرده و در نهایت تصمیم می‌گیرد نوزادش را در یک مهدکودک گران که به نظرش بهترین آمده، ثبت‌نام کند.

روز اولی که او برای تحویل گرفتن فرزندش به مهدکودک مراجعه می‌کند، می‌بیند اتاقی که نوزادش در آن خوابیده است سرشار از بوی آب‌ ژاول است و فرزندش شدیداً سرفه می‌کند. پس از اعتراض به مدیر مهدکودک که ظاهراً فردی آمریکایی بوده است، مدیر مهدکودک وسایل نوزاد را با فریاد و بی‌احترامی به کوچه پرتاب می‌کند و او را «خاورمیانه‌ای کثیف» خطاب می‌کند.

صبرینا به رادیو زمانه می‌گوید: «من در آن زمان تازه به آمریکا آمده بودم و نمی‌دانستم که می‌توانم از او شکایت کنم. همین موضوع تا امروز مرا آزار داده است. آن روز بود که به معنای واقعی مفهوم تبعیض در کشور غریبه را درک کردم ولی می‌خواهم این را هم بگویم که به غیر از همان روز، هیچ‌گاه مورد تبعیض واقع نشده‌ام.»

بسیاری از مادران گزارش کرده‌اند که تنها رفتار عده بسیار ناچیزی از آموزگاران مدارس، تبعیض‌آمیز است و در صورت مشاهده این نوع رفتار، گفت‌و‌گو با خود آموزگار و در مرحله بعدی گفت‌و‌گو با مدیر آموزشی، معمولاً مشکل را برطرف می‌کند.

این در حالی‌ست که گفت‌و‌گو با بسیاری از مهاجران ایرانی و عرب این موضوع را روشن می‌کند که ضعف زبان انگلیسی یا لهجه عربی/ایرانی-‌انگلیسی تأثیر زیادی دارد بر این احساس که مهاجر مورد تبعیض واقع شده است.

از زندگی روزمره در آمریکا

دردسرهای لهجه انگلیسی-ایرانی

توران، ۳۸ سال دارد و از پناهندگان ایرانی‌ست که پس از سه سال اقامت در ترکیه، به آمریکا فرستاده شده است. او که دارای مدرک کارشناسی ارشد حقوق از ایران است، باید برای آغاز به کار در رشته خودش، مدرک معادل آن رشته را در آمریکا به دست آورد. توران به رادیو زمانه می‌گوید: «من و همسرم در ترکیه هم با تبعیض مواجه بودیم ولی تبعیض در ترکیه با تبعیض در آمریکا کاملاً متفاوت بود. در ترکیه، کارفرمای ترک در مقایسه با کارمند ترک مبلغ بسیار ناچیزی به فرد ایرانی می‌داد و همین موضوع همیشه ما را رنج می‌داد ولی اینجا در آمریکا همه در حقوق‌شان برابر هستند. شاید تنها چیزی که مرا در این مدت آزار داده و در بعضی موارد باعث شده سنگینی نگاه‌های تبعیض‌آمیز اطرافیان را احساس کنم، لهجه ایرانی-انگلیسی من بوده است.»

توران در ادامه می‌گوید: «روزهای آغاز تحصیلم در اینجا، نگاه‌های عجیب و غریب بغل دستی‌ام باعث شده بود جرأت نداشته باشم سوال‌هایم را مطرح کنم. بعد از گذشت مدتی اما خودم را جمع و جور کردم و با قاطعیت سوال‌هایم را با همان لهجه همیشگی‌ام از استادها پرسیدم. جالب این است زمانی که استادهای دانشگاه و بسیاری از آمریکایی‌ها از من می‌پرسند اهل کدام کشور هستم و متوجه می‌شوند ایرانی هستم، می‌گویند که لهجه دلنشینی دارم.»

آیدا ۳۵ سال دارد و مدرک دکترای ژئوفیزیک خود را از دانشگاه راتگرز آمریکا دریافت کرده است. او به رادیو زمانه می‌گوید: «در دوران تحصیلم در دانشگاه هیچ‌وقت با رفتار تبعیض‌آمیز چه از سوی استادان و چه از سوی همکلاسی‌ها مواجه نشدم. تنها موضوعی که همیشه مرا آزار داده است، تفاوت لهجه انگلیسی‌ام است و تا به حال چندین بار از سوی دانشجوهایم تمسخر شده‌ام. این در حالی‌ست که اساتید دانشگاه همیشه با روی باز و صبر و حوصله شنوای من بوده‌اند و به جرأت می‌توانم بگویم پس از ۱۵سال زندگی در آمریکا تا به حال با تبعیض روبه‌رو نبوده‌ام.»

ذهنیت مهاجران

پژمان، ۳۶ساله است و کارگر یک کارخانه. او یک سال است که به آمریکا آمده و هنوز بر زبان انگلیسی‌‌ مسلط نیست. او از همان هفته اول ورود به آمریکا آغاز به کار کرد چون کارش بیشتر فنی بود و نیاز زیادی به صحبت کردن به زبان انگلیسی نداشت. او به رادیو زمانه می‌گوید:«در مهاجرتم به کشور آمریکا آنقدر که از کافی نبودن زبان انگلیسی‌ام آسیب دیدم، از آمریکایی‌ها صدمه نخوردم. اگر ظهرها خودم با خودم تنها ناهار می‌خورم به دلیل رفتار تبعیض‌آمیز همکارانم نیست، به دلیل نقص زبان انگلیسی‌ خودم است.»

از سوی دیگر اما برخی شخصیت‌های این گزارش به این موضوع هم اشاره کرده‌اند که اگر ذهنیت فرد مهاجر از ابتدا بر مبنای ورود به جامعه‌ و موقعیتی تبعیض‌آمیز باشد، هر رفتار متفاوتی را حمل بر تبعیض کرده و احساس می‌کند به دلیل نژاد یا ملیتش مورد تبعیض واقع شده است.

وحید ۳۰ سال دارد و تعمیرکار ماشین است. او روایتی متفاوت دارد: «اگر بتوانی در جامعه جای خودت را پیدا کنی، همه رفتارهای تبعیض‌آمیز دیروز به رفتاری عادلانه تبدیل می‌شود.»

او حتی معتقد است «بعد از این که نقش اجتماعی‌ات در جامعه جدید تثبیت شد و از نقشت احساس رضایت پیدا کردی، متوجه می‌شوی نگاه‌ها و رفتارهای دیروزی اصلاً تبعیض‌آمیز نبوده‌اند و تو به دلیل فشار ناشی از مهاجرت، حساس‌تر شده و اشتباه برداشت کرده بودی.»

وحید به رادیو زمانه می‌گوید: «تا قبل از این‌که برای خودم تعمیرگاه باز کنم، برای افراد دیگر کار می‌کردم و همیشه احساس می‌کردم کارفرمای آمریکایی‌ام با من رفتار تبعیض‌آمیز دارد. همیشه احساس می‌کردم مشتری‌های آمریکایی مرا تحقیرآمیز نگاه می‌کنند. الان که خودم صاحب کار هستم، نگاه‌ها و رفتارها را متفاوت می‌بینم. خیلی وقت است که حتی به تبعیض و تحقیر فکر هم نکرده‌ام. در حال حاضر با طرح این سوال به این نتیجه رسیدم که اصولاً شاید تبعیضی هم در اصل وجود نداشته و همه آن‌ها به ذهنیت من بستگی داشته است.»

امیر هم دقیقاً به همین نکته اشاره می‌کند. او ۳۶ سال دارد و به تازگی مدرک فوق دکترای خود را از دانشگاه هیوستون در رشته مهندسی سازه دریافت کرده است.  او معتقد است این ذهنیت فرد مهاجر است که رفتار تبعیض‌آمیز را شکل می‌دهد.

امیر در طی هشت سال تجربه تحصیل خود در آمریکا تا به حال به یک مورد رفتار تبعیض‌آمیز هم برنخورده است.

او به رادیو زمانه می‌گوید: «من منکر وجود نژادپرستان نیستم ولی می‌خواهم بگویم این قشر درصد بسیار کمی از جامعه آمریکا هستند. من تا به حال به دلیل ایرانی یا خاورمیانه‌ای بودنم تحقیر نشده‌ام. برعکس در بسیاری از موارد مورد توجه نیز واقع شده‌ام. افراد زیادی را می‌شناسم که دائماً در حال شکایت از تبعیض‌های جامعه جدید هستند. به اعتقاد من آن‌ها دو گره کور را در درون خود باز نکرده‌اند. اول این‌که ذهنیت‌شان هنوز جامعه را به دو قشر افغانستانی و ایرانی، سفید‌پوست و غیرسفیدپوست تقسیم می‌کند. من باور دارم فردی که ذهنیتش مدام در حال تقسیم‌بندی انسان‌هاست، خود بیش از همه درگیر مرزبندی خواهد شد. دوم این‌که به تجربه دیده‌ام این‌ها همان‌هایی هستند که در مواجهه با مکزیکی‌ها قیافه‌شان در هم می‌رود، افغان‌ستانی‌ها را تحویل نمی‌گیرند، به چینی‌ها چشم بادامی می‌گویند و سفیدپوستان آمریکایی را مرفه بی‌درد می‌خوانند.»


در همین زمینه