علی ممقانی − فقهای شیعه برای استخراج حکومت برای امامان شیعه (و بعضی ازعلما) و حتی حکومت فقیه از قرآن، متمسک به آیه اولی الامر شده‌اند و این آیه محکم ترین دلیل بر اثبات نظرشان است.
چنانچه این آیه نظر آنان را تامین کند بقیه آیات و احادیث مورد استدلالشان مؤید خواهد بود.
اما اگر این آیه نظر آنان را تایید نکند بقیه مستندات آنان کارگشا نخواهد بود.
 
 
قسمت اول مقاله را که نقد نظر صاحب المیزان درباره اولی الامر بود، ملاحظه نمودید.
حال نظر سایر مفسرین شیعه نقل می‌گردد.
 
گفته شد در دو آیه از قرآن از لفظ اولی الامر استفاده شده است
 
آیه اول
 
وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ، لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیطانَ إِلَّا قَلِیلًا (نساء۸۳)
و چون خبرى [حاکى] از ایمنى یا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند و اگر آن را به پیامبر و اولیاى امر خود ارجاع کنند، قطعاً از میان آنان کسانىاند که [مىتوانند درست و نادرست] آن را دریابند، و اگر فضل خدا و رحمتِ او بر شما نبود، مسلّماً جز [شمارِ] اندکى، از شیطان پیروى مىکردید.
 
II.
نظر سایر مفسرین شیعه از آیه
 
۱. ارشاد الاذهان ( سبزواری ): وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ أی لو رجعوا إلیه لأخذ رأیه (ص) وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ أی أئمتهم و أصحاب الرأی فیهم لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ أی أئمتهم و أصحاب الرأی فیهم لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ أی لعرف أولو الأمر کیف یستخرجون وجه الصواب فیه.
 
۲. تمثیل فی تفسیر کتاب الله المنزل (مکارم شیرازی ): أُولِی الْأَمْرِ فی الآیة هم المحیطون بالأمور القادرون على أن یوضحوا للناس ما کان حقیقیا منها و ما کان إشاعة فارغة. و هم النّبی صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و خلفاؤه من أئمّة أهل البیت علیهم السّلام بالدّرجة الأولى.و یأتی من بعدهم العلماء المتخصصون فی هذه المسائل
 
۳. برگزیده تفسیر نمونه (احمد علی بابایی): در حالى که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان- که قدرت تشخیص کافى دارند- بازگردانند، از ریشههاى مسائل آگاه خواهند شد (وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ) … تنها پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و صاحب نظران و دانشمندان مو شکاف و باریک بینند که مى‌توانند خود را از وساوس شایعات و شایعهسازان برکنار دارند.
 
۴. البلاغ فی تفسیر القران بالقران (صادقی تهرانی): وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ عن العدو أَوِ الْخَوْفِ منه أَذاعُوا بِهِ و هما من الرموز التکتیکیة الحربیة الخفیة وَ لَوْ رَدُّوهُ أمرا منهما إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ الکائنین مِنْهُمْ حیث أمرهم الرسول صلى اللّه علیه و آله للقیادات الحربیة لَعَلِمَهُ: الأمر، هل یذاع أو یخفى الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ فان أمور الحرب مما تستنبط، و هکذا کافة الأمور غیر الظاهرة حیث تحتاج إلى استنباط یناسبها.
 
۵. ترجمه جوامع الجامع (مترجمین): در اینکه منظور از «اولى الأمر» در این آیه چیست اقوالى است:
• منظور علما و فقهاى ملازم پیامبر (ص) مىباشند.
• مقصود فرماندهان سریهها– جنگهایى که پیامبر در آنها حضور نداشت- و والیان هستند.
• امام باقر (ع) فرمود: منظور امامان معصوم اند.. .
وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ: اگر سکوت مىکردند تا پیامبر و اولو الامر- که بقول امام صادق (ع) ائمه معصومین هستند- اظهار مىکردند، دیگران هم اطلاع حاصل مىکردند.
اختلاف در باره اولو الامر
• سدى و ابن زید و ابو على و جبایى گویند: اولو الامر، فرماندهان سریهها- جنگهایى که پیامبر در آنها حضور نداشت- و والیان هستند.
• حسن و قتاده و دیگران گویند: اولوا الامر، علما و فقهاى ملازم پیامبر بودهاند، زیرا آنان اگر از حقیقت آن اخبار وحشتناک از پیامبر سؤال مىکردند، علم پیدا مىکردند. زجاج نیز همین نظر را اختیار کرده است.
• ابو على جبایى گوید: این نظر صحیح نیست، زیرا اولو الامر به کسانى گفته مىشود که زمامدار مردم باشند.
 
۶. ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن (مترجمین): اگر حکم آن را برسول رد میکردند یا به اولیاء (کارزار) که از خودشان هستند واگذار مىنمودند قطعا افرادى که از ایشان بودند حکم آنرا استنباط میکردند.
 
۷. تفسیر آسان (محمد جواد نجفی): این آیه شریفه بعموم مسلمین تعلیم میدهد که باید امور اجتماعى خود را برسول یا به نمایندگان او که میتوانند: راه را از چاه و ضرر را از نفع تشخیص دهند عرضه نمایند.
 
۸. تفسیر اثنا عشری (حسین حسینی): وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ: و یا مراجعه به تدبیر اولیاى امور از اهل ایمان، مانند اشراف صحابه و امراى لشکر.
 
۹. تفسیر الکاشف والمبین (محمد جواد مغنیه): و المراد بأولی الأمر من یثق الرسول (ص) بکفاءتهم الدینیة و العلمیة.. . و یعرضوه على الرسول و الأکفاء من أصحابه فهم وحدهم الذین یعرفون أخبار الحرب و مکائدها، و یستخرجون الأشیاء من مصادرها، و یردونها الى أصولها.
 
۱۰. التفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة (سلطان محمد گنابادی): أو المراد بأولى الأمر اعمّ من أمراء السّرایا.
 
۱۱. تفسیر جوامع الجامع (فضل بن حسن طبرسی): أولى الأمر على أمن أی وثوق بالظّفر على الأعداء أو خوف منهم أذاعوه «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ» یعنى رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و آله- [۱] «وَ إِلى [۲] أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ» قیل: هم أهل العلم و الفقه الملازمون للنّبی علیه السّلام و قیل: هم أمراء السّرایا و الولاة و قال الباقر- علیه السّلام-: هم الأئمّة المعصومون.
 
۱۲. تفسیر خسروی (میرزا خسروانی): موضوع را برسول خدا یا باهل رأى و حلّ و عقد (از صحابه و معصومین) رجوع دهند آنها چون أهل استنباط هستند و به تجسّس یا تجربیات یا بنظر صائبى که آنها راست بکنه آن خبر علم پیدا میکنند. .. قرآن کریم در اینباب ضمن این آیه مسلمانانرا از نشر اخبار بدون ارجاع بمردمان با استنباط و دانشمندان بىغرض و أهل حلّ و عقد که ریشه مطالب را بدست میآورند و منبع اخبار را کشف میکنند ممنوع ساخته است. ..
 
۱۳. تفسیر روشن (حسن مصطفوی): و مراد از اولى الأمر: اشخاصى هستند که تسلّط و احاطه بهمان موضوع امر داشته، و مىتوانند آنچه در ارتباط باین موضوع گفته یا شنیده مىشود، بفهمند و یا بررسى و تحقیق کنند.وعنوان اولى الأمر با موارد فرق مىکند، و در اینمورد مراد سران قوم و رؤساى مجاهدین هستند که تحت امر و حکم رسول اکرم بوده، و در حقیقت اجراء کننده دستورهاى او باشند، بىآنکه از خود اظهار نظر و دستور خاصّى بدهند، و اگر نه اختلاف پیش آمده و نتیجه منظور گرفته نشده، و اثر معکوس مىبخشد.
 
۱۴. تفسیر من وحی القرآن (محمد حسین فضل الله): “وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ “فیمکن أن یعرّفهم من ذلک ما لا یعرفون، و یبصّرهم ما لا یبصرون، أو یرجعهم إلى أهل الخبرة الذین أعدّهم للمسؤولیة فی حمایة المجتمع و إدارته بقیادته و فی حالة غیاب الرسول صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم، فإن علیهم إرجاعه إلى أولى الأمر الذین یملکون زمام الموقف و شرعیته من خلال مواقعهم التی وضعهم اللَّه فیها بشکل مباشر أو غیر مباشر، و انطلاقا من الخطة الإسلامیة الموضوعة لتحدید المسؤولیات العملیة فی الأمة.
 
۱۵. تفسیر نمونه (مکارم شیرازی): منظور از أُولِی الْأَمْرِ (صاحبان فرمان) در اینجا کسانى هستند که قدرتتشخیص و احاطه کافى به مسائل مختلف دارند، و مىتوانند “حقایق” را از” شایعات بى اساس” و مطالب راستین را از نادرست براى مردم روشن سازند، که در درجه اول پیغمبر ص و ائمه اهل بیت ع جانشینان او و در درجه بعد دانشمندانى هستند که در این گونه مسائل صاحبنظرند.
 
۱۶. الجدید فی تفسیر القرآن المجید(محمد سبزواری): وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ أی أئمتهم و أصحاب الرأی و الحکم فیهم لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ أی لعرف أولو الرأی و الأمر کیف یستخرجون وجه الصواب و أحسن التدبیر و أجمل التعلیل لما یدور فی أفکارهم، و ذلک بفضل تجاربهم و خبرتهم، و بفضل ما منحهم اللّه تعالى من سداد الرأی .
 
۱۷. جلاء الأذهان و جلاء الأحزان(حسین بن حسن جرجانی): بدانستندى حقیقت آن خبر را از خداوندان فرمان گفتهاند که: (اولى الامر) امراء سرایااند و امام محمّد باقر علیه السّلام گفت که: ائمّه معصوم اند .
 
۱۸. الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین(عبدالله شبر) “إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ” الائمة المعصومین، و قیل أمراء السرایا، أی لو سکتوا حتى ظهر لهم. قوله تعالى لَعَلِمَهُ لعلم تدبیره.
 
۱۹. خلاصة المنهج(ملا فتح الله کاشانی): “وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ” یا تدبیر خداوندان امر از اهل اسلام چون اشراف صحابه و امراى لشکر لَعَلِمَهُ الَّذِینَ هر آینه دانند آن را آنانکه یسْتَنْبِطُونَهُ استخراج میکنند خبر را و نیکو تحقیق مینمایند مِنْهُمْ از پیغمبر و اولى الامر یعنى از ایشان تحقیق خبر کنند.
 
۲۰. زبدة التفاسیر(ملا فتح الله کاشانی): “وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ ” أی: إلى رأیه و رأی أهل العلم و العفّة الّذین هم ملازمون للنبی صلّى اللّه علیه وآله وسلّم، بصراء بالأمور أو أمراء السرایا و الولاة. وعن الباقر علیه السّلام هم الأئمّة المعصومون علیهم السّلام.
 
۲۱. سواطع الإلهام فی تفسیر القرآن (فیضی دکنی): وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ و الآراء مِنْهُمْ رؤساء عساکر الإسلام و طلّاع معاد الأمور و مآل مصالحها لَعَلِمَهُ و أدرکه هؤلاء الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ الأمر کما هو مدّللا و هم أولو الأحلام و أهل الإلهام دلّلوا الأوامر و الأحکام و سلّوا ما هو الأصلح و الأحکم مِنْهُمْ الرسول و أمراء العساکر.
 
۲۲. تفسیر کوثر(یعقوب جعفری): و اگر به جاى شایع کردن خبر، آن را فقط به پیامبر و یا فرماندهان سپاه گزارش مىکردند، اهل نظر از آنها که قدرت تحلیل مسایل را دارند، آن خبر را مىدانستند و طبعاً تصمیمهاى لازم را مىگرفتند.
از این آیه برمىآید که هر مسلمانى وقتى خبرى که مربوط به امنیت جامعه اسلامى است مىشنوند علاوه بر اینکه نباید آن را شایع کنند، باید به رهبر و یا فرماندهان رده بالا گزارش بدهد تا آنها در جریان امر قرار گیرند و اقدامات مقتضى را به عمل آورند. اگر خبر خوشى باشد، شایع کردن آن این ضرر را دارد که در صورت دروغ بودن، مردم امید خود را از دست مىدهند و اگر خبر ناگوارى باشد روحیه مردم تضعیف مىشود و در هر دو صورت خبر به گوش دشمن مىرسد و خود را آماده مىکند و به هر حال اسرار مسلمانان به دست بیگانگان مىافتد. ولى اگر خبر را فقط به مقامات مسؤول گزارش کنند آنها در درجه نخست درستى و نادرستى آن خبر را به دست مىآورند و در درجه بعد روى آن تصمیم مىگیرند و عکس العمل نشان مىدهند.
 
۲۳. مواهب علیة(کاشفی سبزواری): وَ لَوْ رَدُّوهُ و اگر بازگذارند آن خبر را إِلَى الرَّسُولِ براى صائب پیغمبر ص تا اگر صلاح داند خود آشکارا کند وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ یا بتدبیر خداوندان امر از اهل ایمان چون اشراف صحابه رض و امراى سرایا لَعَلِمَهُ الَّذِینَ هرآئینه بدانند آنرا آنانکه یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ استخراج مىکنند خبر را و نیکو تحقیق فرمایند از پیغمبر و اولى الامر آنکه دانند که کدام خبر را افشا و کدام را اخفا باید کرد .
 
۲۴. تفسیر مقاتل بن سلیمان (زیدی مذهب): “وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ ” یقول أمراء السرایا فیکونون هم الذین یخبرون و یکتبون به لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ یعنى الذین یتبینونه منهم یعنى الخیر على وجهه و یحبوا أن یعلموا ذلک فیعلمونه.
 
۲۵. فتح القدیر (محمد بن علی شوکانی زیدی مذهب): “وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ” و هم أهل العلم و العقول الراجحة الذین یرجعون إلیهم فی أمورهم، أو هم الولاة علیهم لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ أی: یستخرجونه بتدبیرهم و صحة عقولهم.
 
 
به نظر می‌آید مطلب به‌اندازه گویا بوده و نیاز به توضیح بیشتر نداشته باشد که دیدگاه غالب شیعه انحصار اولی الامر در امامان شیعه نمی‌باشد و این انحصار از ناحیه متعصبین شیعی تبلیغ می‌شود.
بنابراین اگر اولی الامر اختصاص به امامان شیعه ندارد و کارگزاران حکومت و عالمان دین نیز می‌توانند جزء اولی الامر باشند، اعتقاد به عصمت اولی الامر نیز باوری غیر ضرور خواهد بود.
خلاصه این که از این آیه نه ضرورت حکومت برای امامان شیعه بدست می‌آید ونه عصمت آنان، شیعیان باید چاره دیگری برای اثبات عصمت و الزام مسلمین برای تبعیت از حکومت امامان شیعه بیاندیشند.
 
نتیجه اینکه:
 
۱. درباره اولی الامر سه دیدگاه مطرح است:
۱.۱. ولی امر صاحب نظران و دانشمندان، علما و فقها، فرماندهان سریهها، والیان، نمایندگان رسول گرامی، اشراف صحابه، امراى لشکر، مقامات مسؤول و نظایر آن می‌باشد که در اینصورت أئمّة شیعه نیز مشمول تعریف فوق هستند.
۱.۲. فقط أئمّة شیعه ولی امر هستند که علامه طباطبایی به جد معتقد و مصر بر این نظر است و نتیجه طبیعی آن باور به وجود عصمت در أئمّة شیعه می‌باشد.
۱.۳. نظریه دیگر نظر حاکمان فعلی ایران است که ضمن تایید نظریه دوم یک تبصره به آن دارد وآن اینکه فقها به نیابت از امام غایب می‌توانند ولی امر باشند.
 
۲. با آوردن متون تفاسیر کاملأ روشن است که نظریه اول سازگار با عقل است و نظریه دوم از لحاظ استدلال ضعیف است، ولی نظریه سوم چون تکیه گاهش نظردوم است ضعیف بوده، ولی از آن جهت که دنبال راه حل اسلامی شیعی برای اداره جامعه می‌باشد مثبت است. اما آیا به مقصود خود نایل خواهد شد؟
 
۳. به دلایل ذیل نظریه سوم نیز ناتوان از ارایه مدل اسلامی از حکومت است:
۳.۱. چون زیربنا ضعیف است هر نوع نما سازی محکوم به ویرانی است.
۳.۲. به فرض صحت نظر دوم، اگر امام معصوم با رعایت سلسله مراتب اسمأ منصوب از طرف خداست، بایستی آن فقیه مدعی نیز اسمأ منصوب از طرف امام معصوم باشد و به کار بردن عبارت “نصب عام” یعنی ذکر شرایط فقیه برای منصب ولایت امر مشکل را حل نمی‌کند .
۳.۳. فرض صحت نظر دوم چون اطاعت از ولی امر به آن جهت که معصوم است هم ردیف اطاعت از خدا و رسول قرار گرفته، درباره فقیه که همه شیعیان معترف به عدم عصمت آنان هستند، صادق نیست، لذا اطاعت از آنها نمی‌تواند بدون قید و شرط باشد.
 
دراین باره بعد از بررسی آیه دوم درباره اولی الامر کنکاش بیشتری خواهد شد.
 
ادامه دارد
 
بخش پیشین