در ایران معمولاً مخالفت با رؤسای جمهور، از مخالفت و گاه حمله به اطرافیان و همراهان وی آغاز شده است.
ابوالحسن بنیصدر، اولین رئیسجمهور ایران و محمد خاتمی رئیسجمهور قبلی با همین مشکل مواجه بودهاند و اینک محمود احمدینژاد نیز از جانب اصولگرایان، یعنی حامیان سابق خود، برای انتخاب تعدادی از همکارانش به شدت زیر فشار قرار گرفته است.
با وجود اینکه آقای احمدینژاد با مقاومت پرسش برانگیزی در مقابل این فشارها ایستاده، اما او هم گاهی ناچار به تمکین در برابر برخی از فشارها شده است. مقاومت او برای حفظ علی کردان در مقام وزارت کشور، سرانجام با استیضاح مجلس پایان یافت.
در این میان اما، مورد اسفندیار رحیممشایی که از طرف آقای احمدینژاد، ۱۷ سمت رسمی دارد، بیشترین نمود را دارد. او در مقام معاون اول رئیسجمهوری، عضو مؤثری از دولت تلقی میشد. اعتراضها نسبت به حضور او در این سمت، چهرههای مهم و سرشناس اصولگرا را نیز در بر گرفت و سرانجام منجر به دخالت رسمی آیتالله علی خامنهای برای برکناری وی از این سمت شد، اما نزدیکی و رابطه ویژه رییس جمهور با آقای مشایی، بیش از گذشته ادامه یافته است.
آقای مشایی تا امروز ( بیستم فروردینماه ) در سمت معاون اجرایی رئیسجمهور و سرپرست نهاد ریاست جمهوری، بازهم عضوی از اعضای دولت محسوب میشد. انتشار حکم حمید بقایی، یکی دیگر از همفکران ویژه رئیس جمهور به جای آقای مشایی، این موقعیت را تغییر داده است، در حالی که گمانهزنیها در مورد علت اصلی این حرکت رئیسجمهور، از زوایای مختلف آغاز شده است.
با دکتر مهدی خزعلی، ناشر و از منتقدان سرشناس حکومت در این زمینه گفتوگویی انجام دادهام. او از احتمال دخالت آقای خامنهای در این زمینه میگوید.
دکتر مهدی خزعلی: این امر با توجه به فشارهایی که هست و مسیری که آقای مشایی میرفت، پیشبینی میشد و بههرحال نظر آیتالله خامنهای قطعاً در این زمینه مؤثر بوده است.
به این ترتیب، دیدگاهی که میگفت آقای مشایی انتخاب محمود احمدینژاد برای ریاست جمهوری آینده است، چه میشود؟
من فکر میکنم اینها از اول هم روی چنین فردی برنامهریزی نکرده بودند. مطرح شدن آقای مشایی برای شکستن سدهایی بود که بعد بتوانند با فرد دیگری در انتخابات شرکت کنند. من از ابتدا روی ایشان حساب نمیکردم که مهره اصلی طیف و گروه احمدینژاد باشد. او را آوردهاند جلو که تابوشکنی کند و بعد فرد دیگری را مطرح کنند که دیگر زیر ذرهبین نباشد و حساسیت هم روی او زیاد نباشد.
به هرحال میدانستند که آقای مشایی مهره سوختهای است، فقط باید فضا را باز کند و در نهایت نمیتواند در رقابت شرکت کند. آقای مشایی فقط برای شکستن یک سری حریمها آمده بود که مکتبی را پایهگذاری کنند که در آن مکتب هرکسی را میخواهند مطرح کنند و فردی را به میدان بیاورند که بهانهای از او در دست شورای نگهبان و مخالفین نباشد. لذا ایشان کارش را کرد.
آقای مشایی در عمل چه کردند؟
مأموریت ایشان این بود که این موج را ایجاد کند؛ موجی که باعث شود جبههای در میان اصولگرایان مطرح شود و با ایجاد مکتبی از خود، بتواند فضایی بهوجود بیاورد که بوی مخالفت با خیلیها را دارد (اسم نمیآورم چه کسانی). بعد با استفاده از این فضای مخالف، جذب رأی برای انتخابات بعدی کنند.
میگویید در صدد بودند که مکتبی را ایجاد کنند. آیا قصد دارند مکتبی را که به نوعی در فضای فکری خاصی در ایران وجود دارد، در جامعه ایران طرح کنند و گسترش دهند، یا اساساً میخواهند مکتبی را بهوجود بیاورند؟
نه مکتبی وجود ندارد. در واقع، حرفهای تازهای است که بوی مخالفت بدهد، تابوشکنی کند و از این طریق آرای مخالفین را جذب کنند. مکتبی وجود ندارد. من همه اینها را در راستای یک سیاست بیگانه برای مخالفت با انقلابیون و کسانی میدانم که به مبانی و ارزشهای انقلاب اعتقاد دارند. در واقع از راهکار جدیدی برای مقابله با انقلابیون وارد شدهاند.
تهاجم فرهنگیای که ما نگراناش بودیم، همین است. مسیری است که اینها شروع کردهاند و این را در گروه احمدینژاد خلاصه میکنم. حال مشایی هم یکی از مهرههای این گروه است. احمدینژاد هم یکی دیگر از این مهرههاست.
برخیها وقتی احمدینژاد یا مشایی را مهرههای یک جریان دیگر معرفی میکنند، منظورشان این است که این جریان از خارج از ایران طرح و برنامهریزی شده است. شما نیز اینطور فکر میکنید؟
بله؛ من منشاء اینها را بیرونی میدانم.
از دید شما، به عنوان یک روشنفکر مذهبی، انحراف مکتبی که آقای مشایی طرح میکنند را چگونه میتوان فهمید؟ برخی از اظهارات او، از جمله اهمیت دادن به فرهنگ ایرانی یا مخالفت با برخی تندرویها، مسائلی نیستند که بخش وسیعی از مردم با آن مخالفت داشته باشند. او تاکیداتی هم روی مسئله انتظار و آمدن مهدی موعود میکنند که آن هم نباید مورد اعتراض مسلمانان باشد؟ موارد مورد اعتراض شما در مکتب او کدامها هستند؟
من شعارهای افراطی اسلامی این افراد را واقعی نمیدانم. در واقع، اعتقاد آنها به مبانی اسلامی را سست میدانم. برعکس افراط در این شعارها و افراط در بحث امام زمان، من اعتقادات آنها را سست میدانم. همینطور هم شعارهای ملی آنها را بیپایه میدانم. اینها کسانی بودند که در ظرف این ۳۲ سال، همیشه حتی ملیگراها را به جرم ملیگرا بودن، از حقوق اجتماعی محروم کردند.
آیا دقیقاً همین طیف فکری بودند که با ملیگرایان برخورد میکردند یا اصولگرایان و به نوعی همفکران سابق شما که هنوز هم با آنان مخالفت میکنند؟
نه … نه دقیقاً همینها بودند. ما اینها را میشناسیم که با ملیگراها مخالف بودند. الان همینهایی که ملیگراها را از حقوق اجتماعی محروم کردند، شعار ملی میدهند. نه شعار اسلامی این طیف برای ما قابل قبول است و نه شعار ملیشان. من فکر میکنم اینها برنامه دیگری برای ما دارند و دنبال برنامههای خودشان هستند.
شما هم این نظر را که جریان فکری آقای احمدینژاد برای انتخابات آینده، برنامه ویژهای دارد که حال اگر نه مشایی که شخص دیگری را عرضه کند، قبول دارید؟ آن شخص دیگر یا آن روش دیگر، برای آوردن همفکران او به انتخابات، چیست؟
من فکر میکنم در میان خودشان دارند روی چند نفر کار میکنند که آنها را ارتقا بدهند و به جایی برسانند که دستنخورده باشند، مواضعشان محفوظ باشد که احمدینژاد، مشایی و امثال اینها، پشت سر او کار کنند.
نحوه حضورشان چگونه خواهد بود؟ آیا آقای احمدینژاد به طور علنی از آن جریان حمایت خواهد کرد؟ یا تحت عنوان جریان تازهتأسیسی مانند “آبادگران” که در انتخابات قبلی از آقای احمدینژاد حمایت کرد، ظاهر خواهند شد؟
من فکر میکنم ساختار سیاسی کشور در سال ۹۰ تغییرات خیلی پرشتابی خواهد داشت و شکل موضوع برای ریاست جمهوری آینده، اصلاً فرق میکند. ما سال ۹۰ را سال درگیری این آقایان با حامیان ولایت میدانیم. حوزه و روحانیت سنتی ما حرکت خواهند کرد و تحولات سال ۹۰، سرعت پیدا خواهد کرد.
برای انتخابات ریاست جمهوری که ما هنوز دوسال با آن فاصله داریم، زود است که بخواهیم گروهبندیها و جناحبندیها را ترسیم کنیم. چون تحولات سال ۹۰، تا آخر همان سال، فضا را بسیار عوض خواهد کرد.
ولی پیش از انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات مجلس هم هست که معمولاً جهت انتخابات ریاست جمهوری را تعیین میکند. برخورد نیروها، به ویژه اصلاحطلبان، در این انتخابات چه خواهد بود؟
من معتقدم برای انتخابات مجلس همه افرادی که ظرفیت آن را دارند، کاندیدا بشوند و بعد ببینیم رد صلاحیتها، چگونه خواهد بود و احتمال صیانت از آرا و نظارت ما چقدر میتواند باشد. اگر دیدیم نظارتی نداریم و صیانت از آرا محال است، آن موقع کاندیداها باید استعفا بدهند. یا اگر امکان رقابت نبود، یعنی اگر از حیث رقابت، نظارت و صیانت از آرا، انتخاباتی برابر نبود، آن موقع منطقی نیست که منتقدین و اصلاحطلبان بخواهند در این انتخابات بمانند. آن موقع همه باید استعفا بدهند.
در حال حاضر، توصیه من این است که همه با تمام قوا بیایند کاندیدا بشوند. به نسبت میزان رد صلاحیتها و میزان رقابتی که امکان داریم داشته باشیم و مهمتر از همهی اینها اگر امکان نظارت بر صیانت آرا باشد، من فکر میکنم نتیجه انتخابات مجلس اینطرفی باشد.
هرچند حرفی که میزنیم، ممکن است تعلیق شود بر چندتا محال، اما بههرحال همین است. اگر این کارها انجام بشود، میشود در این انتخابات شرکت کرد. اما اگر نظارت نباشد، مردد هم باشیم که میتوانیم صیانت از آرا بکنیم و رقابت هم با رد صلاحیت گسترده شورای نگهبان مواجه بشود، دیگر محلی برای رقابت نمیماند.
…اينقدر پيچيده نيست احمدی و فاميلش اهل حزب باد هستند..در انتخابات با حمله به آقازاده ها شروع کردند بعد رو آوردند به هاله نور…و ديدند ديگر خريدارندارد رو به کوروش و اسلام ايراني رو آوردند و در آينده…..؟!!
کاربر مهمان / 13 April 2011
خلاصه مقصود آقای خزعلی این است که در انتخابات شرکت کنیم!!!!
بعد اگر نتیجه انتخابات به نفع ما نبود و خوب نبود بگیم ما نیستیم!
این برنامه سیاسی نیست. مسخرگی است. یا در انتخابات شرکت می کنید و قبول می کنید که این حکومت انتخابات برگزار می کند، یا از اول می گوئید که شرایط لازم برای انتخابات فراهم نیست.
در مورد آقای مشائی هم بگوئیم زیاد بر سر ایشان هیاهو راه انداخته اند. مشائی یا غیر مشائی، حکومت اسلامی میداند که با اسلام دیگر نمی توان تحرک سیاسی ایجاد کرد. آقای خزعلی بهتر است چندتا از آن انگشتریهای عدیدة اسلامیشان را از دست بردارند و کمی به فکر ایرانی خارج از انقلاب اسلامی باشند وگرنه امثال آقای مشائی «دودولینو ببرینی»!
کاربر مهمان / 10 April 2011
به نظر می رسید تحلیلهای تئوری توطئه و دایی جان ناپلئونی دیگر به سر رسیده باشد اما کماکان ما در همه ی گروهها و اقشار اجتماعی شاهد این برخورد سطحی و کور به مسائل هستیم از جمله همین موضوع احمدی نژاد . من در واقع متوجه نمی شوم چرا این روزها فردی مانند احمدی نژاد که طرح اقتصادی یارانه ها و در واقع بازار آزاد و لیبرالی را می دهد و یا مشارکت آخوندها را در تصمیم گیری های دولتی به حداقل رسانده است و …ضد اصلاحات و فردی مانند موسوی را که سایه اش سالها در همه ی ارکان نظام و حتی در همین یارانه ها و حتی قدرت بخسیدن به آخوندها را انداخته است را اصلاح طلب معرفی می کنیم ؟ بهتر نیست سیاسیون از برخوردهای سطحی و منافع گروهی کمی بیرون بیایند و به عمق موضوعات نگاه کنند تا تعاریف مناسب و علمی در برابر چشم مردم به نمایش بگذارند ؟ در واقع ما برای رسیدن به این تعارف باید دست به ریشه ببریم و از این برخوردها و تعاریف سطحی عبور کنیم موانع و مشکلات را واقعی ببینیم تا بتوانیم راهکار مناسبی برای هر مانع بیابیم . اینکه رفتار احمدی نژاد یا رحیم مشایی توطئه است برای چه کس و یا کسانی اینها توطئه است؟ آیا نشستن رحیم مشایی در مجلس زنان و یا در هم امیختن اسلام با کوروش و … که هستی سیاسی خودش را فنا می کند یک توطئه است ؟ شما در زمان خاتمی باید دلخون می شدید تا یکی از این موانع را می شکستید در حالی که احمدی نژاد به راحتی از حضور زنان در ورزشگاهها دفاع می کند که هیچگاه خاتمی جرئت این کار را نداشت زیرا دمش به آیت الله های باصطلاح اصلاح طلب بسته بود که خود مخالف این حرکت بودند و یا مرحوم بازرگان که حتی مخالف رای زنان در شورای انقلاب بود و …. بهتر است ما به تعاریف کلیشه شده شک کنیم و اینکه با آن تعاریف چرا همه قادر هستند در طیف اصلاح طلبی جای گیرند و یا اینکه اصلاحات خودش هم مشکل دارد که این طیف ناهمگون را می تواند در خود جای دهد . تا بعد .
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 10 April 2011
افرادی چون احمدینژاد و مشایی از بطن محفلهای امنیتی مشتق شده از سپاه و نهادهای سرکوب دیگر بیرون آمدهاند. این اشخاص امروزه، با قرار گرفتن در مسولیتهای اجرایی، امکان بیشتری در ایجاد اتاقهای فکری- استراتژیکی ج.ا دارند، با تجربه و شکست روحانیت و دینگرایان در اداره امور کشور، تحریمهای اقتصادی، به لجن کشیدن هویت ملی ایرانی در انظار مردم دنیا، هزینههای میلیارد دلاری برای اتحاد سیاسی با مرتجعین عربی چون حماس و حزبالله، تجزیهطلبی، فقر و فساد اجتماعی و….جناحهایی از درون حکومت به این باور رسیدهاند که شکل نمایشی و روانی جامعه را شیعی- ایرانی نشان دهند تا بخش بزرگی از طبقه متوسط شهری را با خود همگام سازند. همانطور که آقای خزعلی اشاره گذرایی داشته، این گونه طرحهای فراامنیتی بدون یاری فکری و عملی با محافل خارج از ایران غیر قابل اجرا و تبلیغ است. مربع شوم ادیان ابراهیمی در منطقه (ج.ا+سعودیها+ایسرأیلیان+غرب مسیحی=ماسونها)تاراج ثروتهای ملی، بلاهت سیاسی و استبداد را برای ما به ارمغان میاورد. در ضمن باعث خوشحالی است که آقای خزعلی لحن و لهجه مکتبی- حزبالهی خود را ترک گفته و طبیعیترّ صحبت میکند.
ایراندوست / 10 April 2011
به نظر من آقای خزعلی کاملاً اشتباه میکنند و با کلمات بازی میکنند.
جمهوری اسلامی برنامه ندارد. یهو هرچی پیش اومد میاد دیگه.
در واقع برنامه ی اسلامی تاریخ مصرفش گذشته . مسمومیت هم داره.
کارو / 10 April 2011
از چپ به راست: شهید سیدعلی موسوی حبیبی، حاج میر حسن موسوی (پدرشهید موسوی)، میرحسین موسوی، میراسماعیل موسوی (پدر میر حسین موسوی) میرمحمودموسوی (برادر میر حسین موسوی) دکتر شریف زادگان (همسرخواهرمیر حسین موسوی)
کاربر مهمان / 10 April 2011
اكثر مردم در جامعه طرفدار اصلاح تدريجي وايستادن محكم بر سر انجام واقعي آن هستند نه زد و خورد هاي سياسي در خيابان كه جز صدمه ديدن مردم و ايجاد بعضي شكاف هاي سياسي در حاكميت كه البته آن هم در جاي خود مهم است دستاورد ديگري نداردبايد حريف را در زمين بازي نگه داشت چون توانايي بازي بلند مدت را ندارد نه اينكه با ساده انگاري امكان و مجال بيشتري به او داد نبايد احساساتي عمل كرد
کاربر مهمان / 10 April 2011
کل مصاحبه به کنار، آنجا که خبرنگار آقای خزعلی را "روشنفکر مذهبی" خطاب می کند از روشنفکر مذهبی چه در ذهن داشته است؟ لفظ روشنفکر را اینقدر خفت و خواری ندهید لطفا!
کاربر مهمان / 10 April 2011
مرحوم بازرگان مخالف راي زنان نبود اين حضرات اين حرف ها رو از كجا مي آورند خدا مي داند آدم را ياد نمو نه هاي وطني ما كه هم اكنون قدرت را در دست دارند مي اندازند
کاربر مهمان / 10 April 2011
من از تمام طرفداران احمدی نژاد درخواست می کنم دلایل حمایت خو را از ایشان بطور مشروح بنویسند و لا اقل چند کار اصولی وی را بیان کنند تا ما عوام الناس هم روشن شویم .
کاربر مهمان / 12 April 2011
روشنفکر مذهبی ترکیب غلطی است که این سالها رواج پیدا کرده است. این دو با هم کاملا متناقض هستند. لطفا در بکارگیری چنین اصطلاحات غلطی بپرهیزید.
کاربر مهمان / 11 April 2011
چرا نظر مرا منتقل نکردید چرا با مصاحبه با آدم های معلوم الحالی مثل خزعلی به آنها مشروعیت می دهید .نکند شما هم به عارضه ندیدن واقعیات در کشور به علت زندگی طولانی در خارج دچار شده اید .رسانه کردن خزعلی یک حقه امنیتی است او عاشق و جان باخته این نظام است
یاور / 13 April 2011
دردبی دردی علاجش آتش است.
شراین رژیم ضدبشری باغرش برنووبوی باروت ازسراین مرزوبوم کنده خواهدشد.
اکبر / 14 April 2011
روشنفکر مذهبی می تواند معنا داشته باشد. اما اینکه همینطور گتره ای آقای خزعلی را که پزشک عمومی است روشنفکر مذهبی خطاب کنند کمی ناشیانه است.
کاربر مهمان / 19 April 2011