در هفته‌های اخیر، تصمیم جنجالی ترامپ مبنی بر منع ورود اتباع ایرانی به خاک آمریکا و پس از آن انصراف «ترانه علیدوستی» و «اصغر فرهادی» از شرکت در مراسم اسکار، در بین اهالی هنر واکنش‌های مختلفی را در بر داشته است. برخی این اقدام را به عنوان واکنشی بیانگر تعهد در هنر تحسین کرده‌اند و برخی از سکوت هنرمندان در مسایلی که در ایران اتفاق می‌افتد انتقاد کرده‌اند.

بازیگران زن ایرانی در این موضوع کجا ایستاده‌اند؟

ترانه علیدوستی در واکنش به فرمان مهاجرتی ترامپ، گفت که اسکار را تحریم می‌کند

از دیرباز اهالی سینما و هنرمندان تنها به ایفای نقش بسنده نمی‌کرده‌اند و در عرصه‌ سیاست و مسائل اجتماعی هم فعالیت‌هایی داشته‌اند. در سطح جهانی مثال‌های فراوانی را می‌شود بازگو کرد؛ در چهل و پنجمین دوره از جوایز آكادمی اسكار، «مارلون براندو» حضور در مراسم و دریافت جایزه‌ بهترین بازیگر نقش مرد برای بازی در فیلم «پدرخوانده» را به دلیل رفتاری كه صنعت فیلمسازی با بومیان آمریكا داشته است تحریم كرد و به جای خود «ساچین لیتل فیدر» بازیگر سرخ‌پوست ناشناخته‌ای را كه بعدها به عنوان رئیس انجمن بومیان آمریكا معرفی شد به این مراسم فرستاد. او با این کنشش، این فرصت را به آنها داد تا درباره‌ حق ضایع شده‌ خود پشت تریبونی جهانی صحبت کنند.

اگر به سینمای ایران نیز نگاهی بیندازیم می‌بینیم که اغلب بازیگران مرد، علاوه بر ایفای نقش در هنری که شغل‌شان است و نیز علاوه بر ابراز عقیده در زمینه‌ مسائل سینمایی، در فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی نیز مشارکت می‌کنند یا حداقل در رسانه‌ها درباره‌ اینگونه مسائل ابراز نظر می‌کنند. باز هم مثال‌های فراوانی را -فارغ از مثبت یا منفی بودن فعالیت‌شان در نظر مخاطبان- می‌شود ذکر کرد. از هنرمندان قدیمی مثل «جمشید مشایخی»، «پرویز پرستویی»، «رضا کیانیان» و… بگیر تا جوان‌ترهایی مثل «بهرام رادان»، «حسام نواب صفوی» و…

 اما زنان سینمای ایران چه حضوری در مسایل اجتماعی و سیاسی ایران دارند؟

زنان سینمای ایران، از سفیر حجاب  عفاف تا فعال جنبش سبز

در بین زنان بازیگر ایرانی نیز -اگرچه با گستردگی بسیار کمتر- شاهد حضور در عرصه‌ سیاست و فعالیت‌های اجتماعی بوده‌ایم که می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

«پگاه آهنگرانی» و «فاطمه معتمدآریا» سال ۸۸ حامی «میرحسین موسوی» بودند و به خاطر این حمایت، تاوان‌هایی را نیز متحمل شدند.

«مهتاب کرامتی» سفیر حسن‌نیت یونیسف است که البته هیچ گزارش کاری در این مدت درباره‌ فعالیت‌هایش در فضای رسانه دیده نمی‌شود.

«بهاره رهنما» از کسانی‌ست که در انجمن‌های خیریه حضور پرشوری دارد.

«مهناز افشار» و «ترانه علیدوستی» بارها نظرات اجتماعی و سیاسی خود را اعم از مسائل فمنیستی، شرکت یا عدم شرکت در انتخابات، اعتراض به حکم زندانی‌های سیاسی و… در توییتر یا اینستاگرام بازتاب داده‌اند.

الهام چرخنده سفیر حجاب و عفاف شده است
فاطمه معتمدآریا به خاطر حمایت از جنبش سبز تحت‌فشار بوده

«پروانه معصومی» و «افسانه بایگان» نیز جزو بازیگرانی هستند که دیدگاه‌های سیاسی خود را مبنی بر دفاع از سخنان رهبر جمهوری اسلامی یا تبلیغ شرکت در مراسم مذهبی مثل زیارت کربلا بیان داشته‌اند.

همه‌ اینها و مثال‌های دیگری که در این نوشتار مجال بازگو کردن‌شان نیست، نمونه‌هایی از کنش اجتماعی و سیاسی فعالان عرصه‌ی سینماست.

هنرمند با قدرت یا بر قدت؟

همواره درباره‌ هنر متعهد دو دیدگاه جهانی وجود داشته است: عده‌ای فرآورده‌ هنری را جز برای زیبایی و لذت محض نمی‌دانند و از دیدگاه «هنر برای هنر» دفاع می‌کنند و عده‌ای دیگر که باور دارند هنر وسیله‌ای‌ست برای شناخت جهان و می‌شود از آن در جهت سعادت فرد و جامعه بهره برد.

در سال‌های اخیر جمهوری اسلامی مفهوم «تعهد در هنر» را مصادره کرده و از آن با عنوان «هنر انقلابی» یاد می‌کند؛ یعنی هنری که در راستای انقلاب اسلامی و اهداف و رویکردهای آن باشد. از طرف دیگر، روشنفکران، هنرمند متعهد را کسی می‌دانند که «بر» قدرت باشد و نه «با» قدرت.

در جوامعی که حکومت‌های هنرستیز و ضد روشنگری بر سر کار هستند، اگر هنرمندان حمایت خود را از قدرت حاکم ابراز نکنند، یا از حمایت مالی حکومت بی‌نصیب می‌مانند و یا دچار سنگ‌اندازی از سمت قدرت خواهند شد. اینجاست که معنای هنر متعهد دگرگون می‌شود. در جامعه‌ ایران تقسیم قدرت بین حکومت و دولت این مرزبندی‌ها را نیز متغیرتر ساخته است و به درستی نمی‌توان هنرمند «با قدرت» یا «علیه قدرت» را دسته‌بندی کرد زیرا تفاوت در چیستی و چگونگی «قدرت»، مفاهیم را عوض کرده و باید ابتدا سؤال کرد با کدام قدرت!

در هنر بازیگری، بازیگر تنها بخشی از یک پروسه است و خود، خالق اثر هنری نیست. درنتیجه متعهد بودن یا نبودن هنری که از آن صحبت می‌شود برای بازیگر شاید چندان قابل انتخاب نباشد. بازیگر، مسئول ایفای نقشی است که به او محول شده. اگرچه بازیگرانی داریم که در انتخاب نقش، کارگردان، موضوع فیلم‌نامه و… اندیشه‌ غالب بر آن را از لحاظ همخوانی با تفکر خویش لحاظ می‌کنند اما به طور کلی درباره‌ هنر بازیگری بیشتر از آنکه به هنر متعهد تکیه کنیم باید به هنرمند متعهد بپردازیم.

در این دیدگاه، هنر مسئولیتی اخلاقی را بر دوش دارد و هنرمند کسی است که بتواند همسو با درد مردم جامعه‌ خود، کنشی اجتماعی یا سیاسی داشته باشد.

در مثال‌هایی که از فعالیت اجتماعی زنان بازیگر نقل شد، اولین سؤال این است که آیا حضور در یک فیلم تبلیغاتی انتخاباتی توسط خانم «معتمدآریا» فعالیت سیاسی محسوب می‌شود؟ یا می‌توان فیلم تبلیغات انتخاباتی یک کاندیدا را مشابه سایر فیلم‌های تبلیغاتی (مثل تبلیغ نوشابه و…) دانست که وظیفه‌ بازیگر بازی کردن است و به آنچه می‌گوید اعتقاد راسخی ندارد؟

سوال بعدی این است که آیا وقتی افرادی مثل «باران کوثری» حمایت خود را از یک رئیس‌جمهور اعلام می‌کنند یا عکس‌شان در حال رأی دادن را در شبکه‌ی اجتماعی خود منتشر می‌کنند آیا به کنشی سیاسی دست زده‌اند یا مثل هزاران کاربر دیگر تنها نظر خود را اعلام داشته‌اند؟

آیا وقتی بازیگری مثل «سحر قریشی» برای نشستن روی صندلی داغ برنامه‌ مربوط به سلبریتی‌ها دعوت می‌شود و ناخواسته درباره‌ گرایشات سیاسی و فعالیت‌های اجتماعی‌اش از او سوال می‌شود، جواب او ابراز عقیده و کنش محسوب می‌شود؟

«ترانه علیدوستی» همچون هر انسانی که از نگاه تبعیض‌آمیز آمریکا نسبت به مردم ایران به خشم می‌آید، اعتراض خود را اعلام می‌کند. او چون سلبریتی است، برای اعلام اعتراضش با صدای بلندتر رسانه‌ها را همراه دارد و طبعاً اثری که حرفش بر مردم ایران و جهان خواهد داشت بسیار بیشتر از اعتراض مردم عادی جامعه است. این واکنش نوعی فعالیت اجتماعی و سیاسی است اما آیا او را در زمره‌ هنرمندان متعهد نیز قرار می‌دهد؟

مسأله‌ای که باید با حساسیت بسیار بیشتری توسط مخاطبان هنر دنبال شود این است که هر اعتراضی و هر کنشی، فرد را متعهد نمی‌کند. اگر «ترانه علیدوستی» به این تصمیم اعتراض دارد باید به عللی که ایران را جزو کشورهای مورد تبعیض امریکا قرار داده است نیز اعتراضش را نشان دهد.

البته این گزاره برای زیر سؤال بردن این بازیگران نیست. این حرف به قشر وسیع‌تری از هنرمندان برمی‌گردد. زنان بازیگری که در سینمای ایران وارد می‌شوند و از مرزهای روشنفکری هزاران کیلومتر فاصله دارند، اکثریتی که سکوت را ترجیح داده‌اند تا بتوانند به مقام سلبریتی بودن برسند زیرا لازمه‌ «سلبریتی بودن» سکوت کردن است. با سکوت و عدم موضع‌گیری می‌توان مخاطبان بیشتری داشت و افراد کمتری را با یک نظر مخالف ناراحت کرد: بازیگرانی که تبلیغات بی‌ضرر روغن مایع و زیورآلات را به حتی یک کنش کوچک اجتماعی که تاوان چندانی هم ندارد ترجیح می‌دهند، بازیگرانی که در شبکه‌های اجتماعی خود، چپ و راست عکس‌های خود را می‌گذارند اما حاضر به گذاشتن حتی یک عکس از یک اتفاق اجتماعی برای همدردی با قشری که آسیب دیده‌اند نیستند.

شاید حتی بتوان گفت ترس و سکوتی که بر جمع بازیگران زن سینمای ایران حاکم شده، بیشتر از مردان است و می‌شود در مبحثی جداگانه به این مسأله پرداخت.

تعهد اجتماعی یا موج سواری هنرمندان؟

اگر نظر مخاطبان و مردم را درباره‌ اینکه «با موضع‌گیری سیاسی اجتماعی هنرمندان موافقید یا خیر» بپرسید، جواب‌های گوناگونی دریافت خواهید کرد. عده‌ی کثیری می‌گویند هنرمند نیز مانند مردم عادی حق اظهار نظر درباره‌ی مسائل را دارد، اما بهتر است شخصاً وارد سیاست نشود. عده‌ای عقیده دارند هنرمند باید تنها به هنرش بپردازد و حتی از اظهارنظر درباره‌ مسائل اجتماعی خودداری کند، زیرا این باعث می‌شود مردمی که مخالف عقاید آن سلبریتی دارند، به علاقه و دوست داشتن‌شان لطمه وارد شود. عده‌ای هم بر این باورند که موضع‌گیری سیاسی اجتماعی هنرمندان تنها راهی‌ست برای بیشتر مشهور شدن و تاثیری در اجتماع نخواهد داشت.

کیتی پری خواننده آمریکایی از مخالفان سرسخت ترامپ است

اما باید حقیقت را با چشم‌های بیناتری دید. هنر با تفکر و اندیشه آمیخته است و اندیشیدن و بیان آن طبیعتاً به مذاق همه خوش نخواهد آمد. اما مسوولیت هنرمند بیش از تعداد طرفداران در کمیت آنهاست. اگر به ابتدای بحث برگردیم، می‌بینیم که در همان انتخابات آمریکا خوانندگان و بازیگران بزرگی مثل «رابرت دنیرو»، «مدونا»، «کیتی پری» و… بی هیچ تعارفی تمام تلاش خود را برای رأی نیاوردن ترامپ (کسی که نماد نوعی از اندیشه و تفکر بود) انجام دادند و نه به از دست دادن نیمی از جمعیت آمریکا (به عنوان مخاطب) فکر کردند و نه از امکان پیدایش مک کارتیسم جدیدی در آمریکا و به خطر افتادن جایگاهشان ترسیدند. البته که مطمئناً در کشورهای استبدادزده‌ای مثل ایران، خطر بیشتری آزادی و هنر یک هنرمند را تهدید می‌کند.

در انتها به بیان لطیفه‌ای می‌پردازم: روزی دو نفر به سراغ ملانصرالدین آمدند. اولی شکایت کرد که خری داشته و به دوستش سپرده و به سفر رفته است. حالا که در نبودش خر مرده است این دوست خسارت را جبران نمی‌کند. ملا گفت: حق با شماست! دومی گفت که ملا چرا بی‌انصافی می‌کنی؟ من لطف کرده‌ام و خر او را نگه داشته‌ام و غذا داده‌ام و تیمار کرده‌ام. حالا اگر اجل خر او سر رسیده بوده من باید تاوان بدهم؟! ملا گفت: حق با شماست! زنش از داخل خانه فریاد زد که ملا! نمی‌شود که حق با جفت‌شان باشد. ملا گفت: بله حق با شماست.

این لطیفه شاید بیانگر نسبی بودن اخلاقیات و مساله‌ حق و حقیقت با توجه به زاویه دید باشد، اما در نگاهی دیگر، بیان همین ماجرای مورد بحث این نوشتار است؛ روش هنرمندانی که ترجیح می‌دهند در بی‌طرفی مطلق همه را از خود راضی نگه دارند و در این راه مهم‌ترین حربه‌شان سکوت در مقابل تمامی مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است. و تلخ‌تر از همه آنکه گاهی این سکوت نه از سر مصلحت‌اندیشی که حاکی از بی‌سوادی، ناآگاهی و سطحی‌نگری است.

البته در روی دیگر سکه نیز هنرمندان ظاهراً متعهدی را شاهد هستیم که بیشتر به موج‌سواری و «شوآف» مشغول هستند. این دسته تنها در ماجراهایی که همراهی با آنها به افزایش محبوبیت انجامیده و مخالفی ندارد وارد می‌شوند! اتفاقاتی معمولا «ملی» که جنبه‌ تراژیک آنها فضا را برای موج‌سواری آماده می‌کند. در این موارد معمولا حکومت‌های توتالیتر هم مخالفت و برخوردی ندارند. این فضای مسموم با همه‌گیر شدن شبکه‌های اجتماعی تشدید شده است و برای همین است که دیگر نمی‌توان قاطعانه هنرمند غیرمتعهد را محکوم کرد و در کنار هنرمند متعهد ایستاد. هنرمندان متعهدی که عده‌ای تعهدشان با همسویی با نظام‌های قدرت به شهرت و ثروت می‌انجامد و جمع کثیری از آنهایی که به مردم و آزادی نیز تعهد دارند تنها در حوزه‌هایی بی‌خطر و خودمحور وارد عمل می‌شوند و البته معدود هنرمندانی که به دور از بازی رسانه‌ها و قدرت به اندیشه‌شان پایبند می‌مانند، یا ممنوع‌الفعالیت می‌شوند یا ترجیح می‌دهند به خاطر فشارها و جو مسموم کمتر به فعالیت جدی بپردازند.

البته که تاریخ غربال به دست به پیش خواهد آمد و تنها هنرمند و هنر واقعی باقی خواهند آمد. اما این چیزی از وظیفه‌ مخاطب در قبال حمایت از هنرمندان آگاه و مسئول نمی‌کاهد.