اسفندیار مغموم ـ در شهرآورد شصت و هفتم بود که هواداران قرمز و آبی در ورزشگاه آزادی شعار دادند: «فوتبال با سیاست نمیخوایم». آنان به تساویهای پی در پی دو تیم و بازیهای سفارشی اعتراض میکردند. دهم فروردین امسال شهرآورد دیگری برای دو تیم پرسپولیس و استقلال است و بهانهای برای نوشتن این جستار.
فوتبال مدتهاست با سیاست گره خورده است. گرهی دیرینه که ظاهرا با دست باز نمیشود! این گره زمانی بسته شد که فوتبال تودهپسندترین رشتهی ورزشی در دنیا شد. یعنی پیش از زمانی که فوتبال از ورزش به صنعت تبدیل شود و شیوخ عرب و سرمایهگذاران آمریکایی در لیگ برتر انگلیس سرمایه گذاری کنند و بازیکنان از راه تبلیغات و پیامهای بازرگانی درآمدی معادل سالها درآمد یک کارگر داشته باشند.
از زمانی که کارکنان شرکتهای نفتی انگلیس در جنوب ایران و عراق، در مسجد سلیمان و بصره، برای نخستین بار مسابقه برگزار کردند تا زمانی که عدی پسر صدام و رئیس فدراسیون فوتبال عراق، عمو بابا (مربی تیم ملی عراق) را چند شبانه روز در بشکه انداخت! و از آن روزگار تا زمانی که علی کریمی معروف به جادوگر آسیا، با مچبند سبز برای تیم ملی بازی کرد تا سردار آجرلو به جرم تظاهر به روزهخواری اخراجش کند! از زمانی که مارادونا در نقش چگورا ظاهر شد و تا زمانی که «الساعدی» پسر قذافی و رئیس فدراسیون فوتبال لیبی، شگفتانگیزترین بازیکن تاریخ فوتبال شد و از فوتبال عصر جنگ سرد تا زمانی که نمایندگان اصولگرای مجلس قانونگزاری در ایران، نهادی با بیش از یکصد سال پیشینه، وارد دعوای زیدان و ماتراتزی میشوند و نامهی سپاسآمیز میفرستند و زیدان زحمت پاسخ هم به خود نمیدهد و…
سیاست همیشه با فوتبال درگیر بوده است.
هر جا امری تودهپسند باشد، توده فریبی هم هست. اما فوتبال همهی اینها هست و بیش از اینها نیز. فوتبال اگر عصای دست نهاد قدرت است و «استحمار» میکند و اگر نشئه و سرخوش میکند، ویژگیهای مثبت هم دارد. شاید جملهی آلبر کامو گویای هر چیزی باشد. کسی که خود زمانی دروازهبان بود. آلبرکامو جملهای دارد به این مضمون: «در دو جا احساس زنده بودن میکنم. در صحنهی تئاتر و ورزشگاه فوتبال». ۱
اما حکایت پرسپولیس و استقلال
از پیش از انقلاب تا همین امروز همیشه بازیهای این دو باشگاه فرصتی برای حاکمیت بوده است تا پیامهای سیاسی و ایدئولوژیکی خود را چه ضمنی و چه آشکار به خورد مخاطب بدهد. در بازی بایرن مونیخ و پرسپولیس در سال ۱۳۸۴ به اندازهای به انرژی هستهای پرداخته شد که صدای مسئولان تیم آلمانی را هم درآورد. اما این روزها قصّهی پرسپولیس و استقلال گویا معادلات نهاد قدرت را بر هم زده است. به نظر میرسد که مسئولان سازمان تربیت بدنی در دولت دهم پس از رویدادهای انتخابات ریاست جمهوری درسال ۱۳۸۸، به این اجماع رسیده-اند که این دو تیم قدیمی و پر هوادار ایرانی بیش از آنکه فرصتی برای عرض اندام حاکمیت باشند، به تهدید بدل شدهاند. اما چگونه؟
در اعتراضهای پس از انتخابات، مردم تهران از دیگر شهرها پویاتر بودهاند. از هر امکانی برای ابراز وجود بهره بردهاند. در چنین شهری تنها مکانی که میتواند به صورت بالقوه یکصد هزار نفر معترض را در خود جای دهد کجاست؟ بیگمان ورزشگاه آزادی. کما اینکه در شهرآورد شصت و هفتم نیز که هواداران شعار معروف «فوتبال با سیاست نمیخوایم» را سر دادند، شعار یا حسین میرحسین نیز سر داده شد. اگر چه صدها لیدر با دستپاچگی شعارها را عوض کرده و مانع ادامهی آن شدند. ویدئوهای آن بازی هنوز در سایت یوتیوب موجود است. در بازی تیمهای ملی ایران و عربستان که به باخت ایران و اخراج علی دایی منجر شد، وقتی بلندگوهای ورزشگاه حضور احمدینژاد را اعلام کردند، جمعیت به هو کردن مشغول شدند که تلاش لیدرها و سر دادن شعار علیه دایی رئیس جمهور مردمی را نجات داد! آنهایی که تاکنون به ورزشگاههای فوتبال در ایران رفتهاند میدانند که تماشاگران پیرو شعار لیدرها هستند. ترس حکومت از این است که روزی نتواند شعارها را سروسامان دهد. کما اینکه تاکنون نیز اتفاق افتاده است.
اما حکومت برای از بین بردن این پتانسیل مردمی یک هدف را به جد دنبال کرده است و آن خالی کردن ورزشگاه آزادی از هواداران است و در این راه کامیاب هم بوده است. البته خالی شدن ورزشگاه آزادی دلایل دیگری هم دارد اما مهمترینش برنامههای سازمان تربیت بدنی برای نیل به این هدف است. دولت دهم و مسئولان ورزشیاش خوب میدانند که اگر این دو تیم نتیجهی دلخواه هوادارانشان را نگیرند و اگر بازی زیبا و چشمنواز ارائه ندهند، خود به خود ورزشگاه آزادی خالی خواهد شد. هواداران پرسپولیس و استقلال بازیهای زییای زیادی از تیمهایشان به یاد دارند و شکستهای پیاپی و بردهای ناپلئونی میتواند آنها را خیلی زود سرخورده کند.
دولت دهم برای تضعیف این دو تیم تاکنون به شیوههای زیر دست یازیده است:
الف) کاهش بودجهی این دو تیم. از آنجا که پرسپولیس و استقلال به کارخانههای صنعتی وابسته نیستند، با کاهش بودجه، امکان خرید بازیکنان تراز اول را از دست میدهند و این اتفاق رخ داده است. حتی نیمکت ذخیرههای تیمی مانند سپاهان از بازیکنان اصلی پرسپولیس کارآمدتر است. تیم استقلال سال گذشته تلاش زیادی کرد تا آندرانیک تیموریان را به خدمت بگیرد اما توان پرداخت مبلغ درخواستی این بازیکن را نداشت. در صورتی که تیم تراکتورسازی که چند صباحی است که به لیگ برتر آمده است، برای یک نیم فصل مبلغ مورد رضایت بازیکن را پرداخت و او را به خدمت گرفت. بازیکنان ناتوان پرسپولیس و استقلال این روزها روی اعصاب هوادارانشان سنبه میکشند و به نوعی آنان را از آمدن به ورزشگاه منع میکنند و ورزشگاه خالی از تماشاگر در شهر تهران همان چیزی است که حاکمیت میخواهد.
ب) ضعف و هرج و مرج مدیریتی. در نوروز ۱۳۸۹ کنفدراسیون فوتبال آسیا باشگاه پرسپولیس را به عنوان پرهوادارترین باشگاه آسیا معرفی کرد. اما این تیم نه مدیر دارد و نه هیئت مدیره و به شیوهی کدخدامنشی و سرپرستی اداره میشود. در هر سال یک و گاهی چند مدیر برای این دو باشگاه انتخاب میشود و امکان کار سیستماتیک برای آنها وجود ندارد.
ج) نپرداختن حق پخش تلویزیونی و گران کردن بلیت. صدا و سیما که ردیف بودجهاش سر به آسمان میساید و پخش پیامهای بازرگانی کم کم به برنامهی اصلیاش تبدیل میشود، در روز روشن و شب تار بازیهای این دو تیم را پخش میکند و حق پخش را نمیپردازد. از طرفی هم بلیتهای بازیها گران میشود و مردم جنوب شهر و قشر تهیدست که هواداران اصلی فوتبال هستند، از رفتن به ورزشگاه صرف نظر میکنند. صدا وسیما حتی به این هم بسنده نمیکند و برای نرفتن مردم تهران به ورزشگاهها هزینهی گزافی میپردازد؛ با هماهنگی سازمان تربیت بدنی در ورزشگاه آزادی دوربین عنکبوتی نصب میکند! ورزشگاهی که مسئولانش در ساختن توالت کافی برای رفع حاجت مردم اقدامی نمیکنند و نیمی از سکوهایش فاقد صندلی است، چه نیازی به دوربین عنکبوتی چند میلیاردی دارد که فقط در چند ورزشگاه پیشرفتهی دنیا نصب شده است؟! غیر از این است که مخاطب را تشویق کند تا از تلویزیون زیرنویسهایی مبنی بر مدیریت جهانی دولت دهم ببیند و به ورزشگاه نرود تا امکان اجتماع صد هزار نفری فراهم نشود؟
د) عدم واگذاری این دو تیم به بخش خصوصی. بر اساس قوانین کنفدراسیون فوتبال آسیا، تیمهای ایرانی میبایست تا مدتها پیش از زیر یوغ دولت به درمیآمدند وگرنه با محرومیت مواجه میشدند. در این زمینه سازمان تربیت بدنی هر ساله سندسازی میکند تا این دو تیم را به نوعی خصوصی نشان دهد. این سازمان نه به فروش سهام این دو تیم تن میدهد و نه بودجهی کافی و امکانات مالی برای کسب موفقیت در اختیارشان قرار میدهد و با این روش عملاً به مدیریت هواداران این دو باشگاه مشغول است.
ه) حذف بزرگان، نابودی تعصب تیمی. در فوتبال ایران که فقط دستمزد بالای فوتبالیستها و دوربین عنکبوتی نشان حرفهای شدن است و از شیوهی ادارهی باشگاهها تا بلیت فروشی و سرویس بهداشتی و… همگی به سبک و سیاق دههی پنجاه پیش میرود، یک نکته بسیار جای بحث دارد و آن عرق تیمی است. در حالی که در فوتبال حرفهای جهان نامهایی چون؛ رایان گیگز، پائولومالدینی، کاسیاس و مسی و… را نماد تعصب میدانند، در فوتبال ایران به بهانهی حرفهای شدن، اخلاق کاسبکارانه را رواج میدهند. با این طرز تفکر بازیکنان برجستهی پرسپولیس و استقلال بیهیچ معذوریت اخلاقی به تیمهای دیگر میروند و از هیجان حضور اسطورهها در این دو تیم کاسته میشود. حتی اگر بازیکنی مانند کریمی از پول چشم بپوشد و با مبلغی پایینتر حاضر به بازی در پرسپولیس باشد، بر سر راهش سنگ میاندازند. آخرین باری که علی کریمی اجازه یافت در پرسپولیس بازی کند، ۹۵ هزار نفر را برای بازی معمولی و غیر حساس پرسپولیس و پگاه گیلان به ورزشگاه آزادی کشاند.
و) ندادن امکانات اولیه به این دو باشگاه. پرسپولیس و استقلال در پایتخت ایران فاقد زمین اختصاصی هستند و سالانه بخشی از بودجهی جیرهبندی شدهی خود را برای اجارهی زمین تمرین استاندارد اختصاص میدهند و این در حالی است که شهرداری تهران به محض افتتاح مجموعهی ورزشی شهید باکری در جنوب شهر تهران، آن را به باشگاه تراکتورسازی تبریز هدیه میدهد (!) تا مبادا تیمهای تهرانی از امکانات آن استفاده کنند! این در حالی است که غیر از پرسپولیس و استقلال، دیگر تیمهای تهرانی نیز فاقد زمین استاندارد هستند و مشخص نیست که تیم تراکتورسازی با فاصلهی چند صد کیلومتری با تهران چگونه از این مجموعه بهره خواهد برد!
ز) جایگزینی باشگاههای دیگر. اما مهمترین برنامهی حکومت برای مسخ دو باشگاه پرسپولیس و استقلال و آسوده شدن از امکان اجتماع صد هزار نفری در تهرانِ همیشه معترض، جایگزینی تیمهای دیگر با این دو باشگاه است. اگر کسی در دو سال اخیر مسایل پشت و روی پرده در فوتبال ایران را رصد کرده باشد، به آسانی به این نیت دولتمردان دهم پی خواهد برد. به نظر میرسد مسئولان ورزشی دولت دهم، دو تیم سپاهان اصفهان و تراکتورسازی تبریز را برای این منظور مناسب میدانند. بودجهی بالای این دو تیم و نوع رفتار سازمان تربیت بدنی با آنان بیانگر بسیاری از مسائل است. این در حالی است که هیچ کدام از این دو تیم پتانسیل جذب هوادار در تمام ایران و تبدیل شدن به پرسپولیس و استقلال را ندارند. این تیمها فاقد هویت و شناسنامهای هستند که گذشت زمان به پرسپولیس و استقلال بخشیده است و آن هم خاطرات چندین نسل در سراسر ایران است. هواداران دو تیم تهرانی در شهر اصفهان اگر بیشتر از سپاهان نباشد کمتر نیستند. سازمان تربیت بدنی اگر چه باشگاه تراکتورسازی را مینوازد و محرومیت سنگین بازیکن خاطی این تیم که به ضرب و شتم داور پرداخته است را با دو جلسه مورد تفقد جشن انقلاب قرار میدهد و شهرداری زمین موجود در تهران را به آنان هدیه میدهد، اما نمیتواند این تیم را در سطح کشوری مطرح کند. تفاوت پرسپولیس و استقلال با تراکتورسازی علاوه بر هویت تیمی در این است که تماشاگران در ورزشگاه آزادی مخالف دولت اما موافق منافع ملی هستند و در بازی با تیمهای عربی شعار خلیج فارس ایران سرمیدهند. اما هواداران تراکتورسازی اگر نه همهی آنان دستکم بخشی از آنان کاری به جنبش اعتراضی مردم ایران ندارند و در عوض شعارهای تشویق آتاتورک و خلیج عربی سر میدهند. شعارهایی که پس از بازی پرسپولیس و تراکتور در تبریز، حتی علی دایی را به واکنش واداشت. اما سازمان تربیت بدنی در راستای سیاست از دور خارج کردن تیمهای تهرانی و رفع خطر ورزشگاه مملو از جمعیت آزادی همچنان خصمانه به تهران مینگرد و در عمل از مردم تهران انتقام میگیرد.
۱. زین میرویس، قدم اول برای شناخت کامو، ترجمهی روزبه معادی، نشر شیرازه، ۱۳۸۰
شما با تراکتور سازی آزربایجان مشکل دارید-ورزشگاه تهران رو تو منطقه ترک نشین برای تراکتور ساختن و تراکتور تو تبریز چند ماه بدون زمین بود- تیموریان خودش گفت که بخاطر تماشاگران تراکتور اومده- استقلال و بیروزی به اندازه تراکتور هوادار ندارن و وضع هوادراش هم معلومه – تو آزادی تهران نصف ورزشگاه تراکتوری هستن و لی تو تبریز خیلی زور بزنن 50 نفر میشن که از تهران اومدن – چرا این رو هم نمی گین که فقط این دو تا تیم با تماشاگرهای کمشون بخش زنده تلوزیونی میشن ولی تراکتور سازی با هشتاد هزار نفر بخش نمیشه تازه شبکه استانی هم به زبان فارسی گزارش می ده یعنی اهمیت یک درصد فارس زبانی که ممکنه اونو تماشا کنن بیشتر ازنود و نه درصد بقیه هست!! منطق شما فارسها همینه
…… تو آسیا منتظر بارسلوانای آزربایجان باشید…………..
UN / 04 April 2011
حالا گیرم اذر بایجان رو با ز نوشتی با معنیش چیکار میکنی . ؟
کاربر مهمان / 04 April 2011
دوست آذری عزیز فکر کنم کمی بی انصافی می کنی. باشگاه تراکتور سازی وقتی به تهران می آید صدها اتوبوس و مینی بوس هوادار با خود می آورد اما پرسپولیس و استقلال هیچ جا با خود هوادار نمی برند بلکه همه جا هواداران با هزینه ی شخصی به ورزشگاه می آیند.
اگر فدراسیون علیه پرسپولیس و استقلال نیست پس چرا برای این دو تیم در تهران زمین تهیه نمی کند و تنها زمین استاندارد تهران را به تراکتور سازی می دهد؟!!!
ضمنا تراکتور هیچ وقت بارسلونا نمیشود. به یک دلیل ساده: بارسلونا نماد مبارزه با فاشیسم فرانکو در اسپانیاست. نماد مبارزه با نژادپرستی. اما هواداران تراکتور در ورزشگاه تبریز، یکی از نژادپرست ترین دیکتاتورهای خاورمیانه را تشویق می کنند. یعنی آتاتورک را. کسی که صدها هزار یونانی و ارمنی و کرد و عرب را فقط به خاطر ترک نبودن نابود کرد. حالا می بینی چه تفاوتی بین شما و بارسلونا هست؟! بارسلون ضد نژاد پرستی است و متاسفانه هواداران تراکتور یک نژادپرست را تشویق میکنند!
کامران / 05 April 2011
تراکتور دو سه هفته است که اومده لیگ برتر. اون وقت می خواد با پرسپولیس و استقلال رقابت کنه؟!!! به قول علی دایی که توی مصاحبه ی مطبوعاتیش می گفت که تبریزی ها بعد از بازی اصلا نمی دونن بازی چند چند شده چراکه به خاطر فوتبال نمیان استادیوم و هدفشون چیزهای دیگه است.
شیدا تالشی / 05 April 2011
پس از بازی پرسپولیس – بنیادکار بود که سازمان تربیت بدنی علیه پرسپولیس تیغ را از رو بست. در آن بازی علی آبادی و سعیدلو (دو تن از اعضای برجسته ی دولت احمدی نژاد در امر ورزش) با شعار طرفداران پرسپولیس علیه آنان، استادیوم آزادی را به حالت قهر ترک کردند.
خبرش را همان موقع سایت ها درج کردند. این هم آدرسش: http://www.khabaronline.ir/news-9504.aspx
لطفا نظر مرا منعکس کنید. ممنون.
Anonymous / 05 April 2011
خوب بود.
کاربر مهمان / 05 April 2011
پاسخ به امین: گفتی که: "میخواهید مشکلتان مدنیتان را واکاوی کنید؟ " معنی این جمله را خودت هم نمیدانی چیه ولی اگر منظور اینه که ترکها سطح مدنی پایینی دارن یه نگاه به برادران افغانی و تاجیک تون بنداز و آب شو برو تو خاک. بعد: " شبکه استانی باید بازی را به ترکی تدریس کند. " این هم احتمالا از منظق شماست که اینطوری جمله می ساری و در ادامه همین جمله باید بگم ما غیرفارس در آپارتاید زندگی میکنیم که حتی دیگه تو آفریق جنوبی هم نیست. وضع ترکیه هم بسیار بهتر و دمکراتیک تر از ایران است تعصب خشکت رو بذار کنار و یه نگاهی به آزادی فرهنگ کردهای ترکیه(از جمله شبکه سراسری کردی trt6 بنداز …. قضاوت با دیگران….. پاسخ به کامران: " تنها زمین استاندارد تهران را به تراکتور سازی می دهد؟!!! " خوب درست ولی ملت آذربایجان این سوال رو هم دارند که چرا معادن مس آذربایاجن رو دوهزار کیلومتر با ماشین می برند کرمان تا فراوری کنند و درآمدش رو هم دادن به باشگاههای مس سرچشمه و مس کرمان؟ خود رئیس جمهور هم به این اشتباه اعتراف کردو ولی… حالا این همه آذربایجان استثمار میشه یه ورزشگاه زیادیه؟ اصلا نیو کمپ رو بدن تراکتور چه فایدهك وقتی تو تبریز ورزشگاه رو نمیرسند تا کسی تماشا نره و خیلی وقت ها هم تراکتور تو سالن تمرین میکنه زمین تهران به چه دردی میخوره؟ گفتید که " بارسلون ضد نژاد پرستی است و متاسفانه هواداران تراکتور یک نژادپرست را تشویق میکنند!" همه قبول دارند آتاتورک زیاده روی کرد ولی کسی به رضاخان هم اشاره ندارد؟ الان آزادی غیر ترک ها در ترکیه بیشتر است یا آزادی غیرفارس ها در ایران؟ بگذریم از سهمی که غیرفارس های در تاریخ ایران داشتندو کردها در ترکیه چندان همپیمان ترکها باقی نماند… وقتی تراکتور را تراختور بنویسی نمی گذارند به استادیوم بروی آنوقت من هوادار هم به آنها گوش زد می کنم که من از سیاست های فارس گر نفرت دارم بخاطر اینکه ترک هستم آتاتورک را در مقابل سیاست نژادی رضاخانی علم میکنم.. این عین سیاست است و مقابله با نژادپرستی. راستی خودتان قضاوت کنید ترکها از نژادپرستی در ایران رنج میبرند یا نژادپرستی میکنن؟ به چه کسی گفتند که باید زبان مادریت را فراموش کنی و ترکی حرف بزنی؟؟*****
UN / 14 January 2012
چناب طرفدار ترکتورسازی.زمانی که تراکتور در دسته N بود استقلال و پرسپولیس در لیگ برتر یکه تازی میکردند.بجز در چهار شهر ترک نشین و تهران که هر قومیتی میتواند نصف استادیوم را پر کند دیگر کجا هوادار دارید؟استقلال و پرسپولیس در هر گوشه از ایران ورزشگاه را میتوانند گوش تا گوش پر کنند.در ضمن تیم سپاهی تراکتور به آسیا نمیرود.شما حتی قادر به تشخیص اینکه صاحب تیمتان کیست و چرا تشکیل شده نیستید میخواهید مشکلتان مدنیتان را واکاوی کنید؟
تنها حرفت درستتان این است که شبکه استانی باید بازی را به ترکی تدریس کند.اصلا کسی مخالف رسمیت ترکی نیست اینجا مثل ترکیه نیست که همه از صبح تا شب تورک تورک کنند و دیگران را قلع و قمع کنند چون تورک نیستند!
امین / 02 January 2012