هرچند روشنگری و بعد جنبشهای دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی در اروپا تلاش کردند تولید مثل را از یک وظیفه ذاتی برای بشر به یک امر عادی و غیرالزامی تبدیل کنند و تا حدود زیادی هم موفق بودند، اما این موضوع همچنان در فرهنگهای مذهبی و محافظهکار محل مناقشه است. جوانان زیادی از دخالت خانوادهها و اطرافیانشان در مورد بچهدار شدن یا نشدن در عذابند. این دخالتها بهویژه زنان را –که اساس فرآیند تولد بچه در بدن آنها، شخصیترین حوزه یک انسان، اتفاق میافتد- نشانه رفته است. جامعهای که بچهدار شدن را وظیفه زن میداند، در واقع تلاش میکند برای کنترل و سلطه بر بدن زن به آخرین دستاویزها متوسل میشود.
وظیفه انگاشتن بچهدار شدن، فقط در ایران محل بحث نیست. سایت نشریه معتبر اشپیگل ۳۰ ژانویه، ۱۱ بهمن، یادداشتی از یک دانشجوی دکترا در یک رشته مهندسی منتشر کرده در مورد فشاری که این زن برای بچهدار شدن متحمل میشود.
متن زیر، ترجمه این یادداشت است بهعلاوه تجربه تعدادی از زنان ایرانی که با چالش مشابهی درگیرند.
«دست بردارید از پرسیدن کی بچهدار میشوی!»
توضیح اشپیگل: «بالاخره کی آمادگیاش را خواهید داشت؟» نویسنده ۲۷ ساله این مقاله، از وقتی ازدواج کرده، باید مدام سوالاتی در مورد برنامه بچهدار شدنش پاسخ بدهد- و مجبور است دروغ بگوید. واقعیت را بهتر است کسی نداند.
بیش از یک سال قبل درسم را تمام کردم، اما همچنان در دانشگاه ماندهام. بعد از دوره فوق لیسانسم در حوزه مهندسی، فرصت را برای این که پیاچدی بگیرم مناسب دیدم. فکر میکردم این بهترین موقعیت است برای این که در بازار کار جایگاه خوبی پیدا کنم، خیلی خوب. یک کرسی تماموقت در دانشگاه به دست آوردم و به خودم میبالیدم.
من بزرگترین بچه در خانواده بزرگمان هستم. پدرم کشاورز است. وقتی در مورد فرصت پیاچدی باهاش حرف زدم، به من و به خودش افتخار میکرد، آنقدر که موضوع را برای همه تعریف میکرد، مسئلهای که فشار زیادی روی من آورد، اما مشکلی نبود. موضوع فقط این نیست. من یک زن هستم. و زنان چه کار میکنند؟ بچه به دنیا میآورند. هرچه بیشتر، بهتر.
فقط پدر من نیست که اینطور فکر میکند. از وقتی که شوهرم اوایل سال گذشته تقاضای ازدواج کرد و ما در تابستان گذشته ازدواج کردیم، هفتهای نبوده است که به سوال «آیا حاملهای؟» جواب نداده باشم، یا این که پیشاپیش برای اثبات این که باردار نیستم، یک شات مشروب سنگین ننوشیده باشم! زجرآور است.
«نه، نمیخواهم بچه بغل کنم»
متاسفانه همسران هر دو برادر من بچهدار شدهاند، و گویا قرار است این دست سوالات من را خوشحال کنند: «خلاصه کِی بچهدار میشوید؟ من فکر کردم خیلی سریع بچه دار شوی، چون من میخواهم به سرعت زندایی بشوم، زندایی خوب!» یا «نمیخواهی این کوچولو را بغل کنی؟ اینطور مزه بچهدار شدن را میفهمی!»
هیچیک از این زنان اخیرا نوشتن تز دکترایشان را شروع نکردهاند و در واقع اصلا مدرک دانشگاهی ندارند. و نه، نمیخواهم بچه را در آغوش بگیرم. بهخصوص اگر دلیلش این باشد که “مزهاش را بفهمم”. من خواهران و براداران کوچکتر زیاد داشتهام. میدانم بغل کردن نوزاد چه حسی دارد.
حالا در این موقعیت قرار گرفتهام: در منگنه پیاچدی و «برنامه خانوادگی». هر دو سخت. نشستن روی کرسی دانشگاه چندان آسان نیست. البته که همکاران خوبی دارم که حمایتم میکنند، اما کار تمام نیرو و انرژیام را میگیرد. الان بچهدار شدن دیگر خیلی زیادی است. خواهران و همسران برادران من این شانس را دارند که بچههایشان را پیش پدربزرگ و مادربزرگشان بگذارند. کار هم نمیکنند، برنامه انعطافپذیری دارند و لازم نیست پول مهدکودک بدهند. من و همسرم اما خیلی دور از شهر پدرومادرمان زندگی میکنیم.
علاوهبر آن رئیسم هم از تکرار این موضوع خسته نمیشود که اگر بچهدار شوم، نمیتوانم پیاچدیام را به جایی برسانم: «پیاچدیتان؟ به زودی نزد من خواهید آمد و خبر باردار شدنتان را در میان خواهید گذاشت. آنوقت اولویتهایتان به کلی عوض میشود.»
این درحالی است که خود او در دوره دکترایش بچهدار شده، و خب البته که او یک مرد است.
«کاش این سوال هم تابو بود، مثل بیماریهای جنسی»
شوهرم فشاری را که روی من است به این سادگی نمیفهمد. قبل از هرچیزی به این دلیل که کلا آدمی نیست که خیلی خودش را اذیت کند. بههرحال سوالها هم از او پرسیده نمیشوند. گویا سوال درباره «برنامه خانوادگی» فقط زنان را هدف میگیرد. در ماههای گذشته با همسرم درباره این موضوع دعوا کردهایم. من همهش تلاش میکنم به او حالی کنم که این سوالات و فشارها چه بلایی سر من میآورد.
او نهایتا وقتی عمق مساله را فهمید که پیام یکی از آشنایان مسن را نشانش دادم. این مرد خیلی مستقیم و بیواسطه از من پرسیده بود «آیا فشار “برنامه خانوادگی” را احساس میکنی؟ ساعت بیولوژیک بدنت خیلی بلند تیکتاک میکند!»
برای شما هم سوال است؟ بله، من با کمال میل دوست دارم بچهدار شوم. من بچهها را دوست دارم. فکر میکنم مادر خوبی میشوم. اما اینها به کسی مربوط نیست. به سوال کردن در مورد وضعیت رحم من خاتمه دهید. گاهی آرزو میکنم، کاش این موضوع هم مثل پرسیدن در مورد درآمد یا بیماریهای جنسی، تابو بود.
با زنان ایرانی
تارا: «حالا خودت میدانی، ولی اشتباه میکنی!»
تارا، ۳۰ ساله، دکترای روانشناسی بالینی دارد و تراپیست است. هشت سال است که ازدواج کرده و میگوید او و همسرش قصد بچهدار شدن ندارند. ولی دوستان و همکاران و فامیل مدام از او در مورد بچهدار شدن میپرسند. او در مورد حسش به این سوال میگوید: «بستگی دارد به جایگاه سوالکننده و این که چطور میپرسد. لحنش مهم است. در کل ولی دوست ندارم. حریم خصوصی من است و کنجکاوی یا اصرار از طرف دیگران به این مسئله برایام آزاردهنده است.»
تارا از شکلهای مختلف پرسیدن این سوال مثال میزند: «زندگی شما خوب است و باهم خوبید، چرا نمیخواهید بچه داشته باشید؟» یا «سنتان بالا میرود و بیحوصله میشوید» و «نکند مشکلی دارید که بچهدار نمیشوید؟»
او سختترین تجربهاش را اینطور تعریف میکند: «آزاردهندهترین بخش ماجرا برایم وقتی است که یکی از اقوام همسر هربار من را میبیند به حالت بغل کردن شکمم را لمس میکند که مطمئن شود باردار نیستم. ظاهرا فکر میکنند مشکل سقط مکرر یا ناباروری دارم.»
تارا میگوید این سوالات درمجموع چندان برایش اهمیت ندارد، به سوال کنندگان توضیح کوتاهی میدهد و اگر قانع نشوند و ادامه دهند، او صحبت نمیکند و صحبتهای اطرافیانش معمولا ختم به این میشود که «حالا خودت میدانی، ولی اشتباه میکنی.»
تصمیم مشترک او و همسرش برایاش مهمتر از حرف دیگران است.
نازی: دلسوزی است، نه دخالت
خانواده نازی، مهندس شیمی، هم مدام از او میپرسند که چرا بچهدار نمیشود: «همه فامیل تا من را میبینند شروع میکنند به نصیحت کردن.» او میگوید «طبیعتا» حس خوبی به این سوال ندارد، بهخصوص که در شهری زندگی میکند که وقتی کسی زود بچهدار نمیشود، میگویند «لابد مشکلی دارد.»
این برنامهنویس ۲۷ ساله در مورد واکنشش میگوید: «سعی میکنم با شوخی و خنده یا چشم گفتن الکی رد کنم.» نازی این سوال را به حساب متفاوت بودن دنیاها میگذارد و معتقد است از سر دلسوزی است، نه دخالت. او هرچند چندان ناراحت نمیشود، ولی میگود معلوم است که ترجیح میداد این “گیر دادنها” نباشد.
آناهیتا: وظیفه من نیست
آناهیتا هم در معرض این سوال و فشار است، سوال از جانب آشنایان دورتر و همکاران، و فشار از طرف خانواده. او میگوید هرچند عادت کرده، اما «وقتی تصور میشود که مشکلاتش با بچهدار شدن حل میشود» اذیت میشود.
این کارشناس ارشد ساخت و تولید و طراح قطعات خودرو که اینطور به این سوال واکنش نشان میدهد: «میگویم نه و بعد هرچه بپرسند و بگویند، فقط لبخند میزنم. ولی وقتی پدر و مادر خودم به زندگی و خواستههای من بیتوجهی میکنند و بچهدار شدن را وظیفه من میدانند، ناراحت میشوم.»
الی: برایم مهم نیست
الی، که فوقلیسانس مهندسی برق دارد و در حوزه طراحی سیستم تست تصادف خودرو شاغل است، از شش سال پیش در آلمان زندگی میکند. خانواده دوستپسر آلمانی او این سوال را زیاد از او میپرسند که آیا نمیخواهد بچهدار شود: «ولی فکر میکنم چون خانواده خودم را زیاد نمیبینم، متوجه نیستم. اگر فامیلهایمان اینجا بودند، قطعا ردیف اول این سوال آنها بودند.»
او هیچ اهمیتی به سوال و فشار مادر دوستپسرش نمیدهد. میگوید شش سال پیش که به آلمان آمده، برایش عجیب بوده که در آلمان چنین سوالی از او بپرسند، ولی الان دیگر نه. او میگوید: «از همین جامعه آلمان یار گرفتم که نظرم را صریح بیان کنم. این است که در روی خودشان میگویم که غسل تعمید و ازدواج در کلیسا و لزوم بچهدار شدن احمقانه است.»
پس نسل بشر چگونه ادامه یابد؟!
ولی / 31 January 2017
این قدر آدم در چین و هند و آفریقا و حتی همین ایران هستند که بچه می آورند بدون این که اصلا شرایط مناسبی داشته باشند که شما لازم نیست نگران نسل بشر باشید، در پاسخ به ولی
افرا / 31 January 2017
به نظر من دو تا از مهمترین عوامل تربیت صحیح فرزند دانایی و مهربانی مادر و پدر است و مادری که به فرزند خود عشق نمیورزد بهتر است که بچه دار نشود تا نسلی را تباه نکند. البته نکته مهم این است که قبل از ازدواج این مساله را به همسر آینده خود بگوید چون یکی از مهمترین ارکان خوانواده فرزند است. و در نهایت پیروان ایده زندگی بدون بچه چون برخلاف قانون طبیعت حرکت میکنند نسلشان تداوم ندارد و همیشه در اقلیت خواهند بود و همچنین فرهنگ و جامعه ای که این نوع سبک زندگی را پروموت کند نیز رو به نابودی قرار خواهد گرفت. در جواب خانم افرا هم باید گفت نسل بشر ادامه پیدا میکند اما نسل افراد و جوامعی که زندگی بدون بچه را انتخاب میکنند نه. و صد البته نداشتن بچه بهتر از آوردن آن بدون دادن عشق و وقت گزاشتن و تربیت آن است.
یک انسان / 05 February 2017
فشار از طرف بستگان درجه یک معمولا طبیعی و در راستای رسیدن به خواسته های طبیعیشون که همون دیدن نوه و انتقال تجربیاتشون در صورت امکان به فرزندانشونه که نمیشه کاریش کرد، بقیه اهمیتی ندارن و خیلی راحت میشه بهشون فهموند که بهشون مربوط نیس (اصولا با توجه به شرایط کاری و تحصیلی خانم باید درک کنن خودشون) ، و اینکه همین افراد به خاطر درک و تحصیلاتشون در صورت بچه دار شدن خیلی خوب از پس تربیتش میتونن بر بیان، و میتونن به افزایش کیفیت آدم ها کمک کنن!!!
سد رضا / 04 March 2017