در رقابت علی خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی برای زنده ماندن پس از مرگ دیگری، در کمال ناباوریِ همگان بیمار مبتلا به سرطان پروستات موفق به شکست کسی شد که اسمش برای مردم ایران یادآور ثروت و قدرت بوده است. کسی که قرار بود بعد از مرگ رهبر بیمار جمهوری اسلامی از سیاست، تجربه، خاطرات و نفوذ خود برای انتخاب یک رهبر جدید استفاده کند و راه را برای اصلاحات سیاسی در ایران بگشاید در هنگام شنا در استخری در سعدآباد دچار سکته قلبی شد و پرونده پروژه‌هایی مانند “شورایی شدن رهبری”، “تغییر رهبری” و یا “انتخاب یک رهبر معتدل بعد از مرگ خامنه‌ای” که قرار بود توسط هاشمی رفسنجانی انجام شود، بدون هیچ نتیجه و دستاوردی، بسته شد.

در این گزارش میدانی، این پرسش هم طرح شده است که: برای چه در تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی شرکت کرده‌اید؟

حالا سر همه چیز دعواست. رسانه‌های داخلی و طرفداران وی به جای صحبت درباره پست رهبری، بحث می‌کنند بر سر اینکه او حجت‌الاسلام  بوده یا آیت‌الله‌، یکبار بر جسدش نماز میت خوانده شده یا دو بار، به مرگ طبیعی مرده است یا ترور بیولوژیک شده است‌، راس فتنه بوده است یا رفیق رهبر، از همه مهمتر اینکه مواضعش بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به جهت حفظ منافع شخصی و جناحی خودش بوده است یا اینکه تفکراتش در سالهای آخر عمر عوض شده و در حد فکر و نظر خودش سعی کرده است به منافع ملی و خواست مردم جامعه نزدیک‌تر شود.

یک “فعال اینترنتی” در این باره می‌گوید که بعید می‌داند فعالان سیاسی ایران پس از تجریه سال ۱۳۸۸ دیگر بتوانند بر سر مسئله واحدی به توافق جمعی و فراگیر بپردازند. “فعال اینترنتی” عنوانی است که خود بر خود نهاده و در توضیح آن می‌گوید از آنجایی که بعد از دوره زندانی بودن خود فعالیت خاصی ندارد و فقط به پخش و نشر اخبار و مطالب “مهم” در فیس بوک و تلگرام می‌پردازد، ترجیح می‌دهد به جای فعال سیاسی به خودش بگوید فعال رسانه‌ای یا فعال اینترنتی. او می‌گوید: «۸۸ که شد یک عده گفتند دیگر همه چیز تمام است و جمهوری اسلامی می‌رود. به قدری باور داشتند که تلاش نکردند با کسانی که مخالف بودند دیالوگ بر قرار کنند. از قبل انتخابات مسخره کردن و تحریک شروع شده بود و بعد از انتخابات به اوج رسید. دو سال گذشت و کم کم ورق برگشت. اینبار آن گروهی که مخالف بودند شروع کردند به تلافی. خیلی از دوستان قدیم من، امروز با هم دوست نیستند. منتظر ماجرایی مثل مرگ هاشمی هستند تا بیفتند به جان هم.»

حرف‌های این شهروند به گونه‌های دیگر از زبان دیگران نیز شنیده می‌شود. نگاهی کوتاه به استاتوس‌ها و پست‌‌های شبکه‌‌های اجتماعی و مجازی مستقیما تایید کننده این است که حجم بالایی از تولیدات کسانی که خود را صاحب نظر می‌دانند، حاوی متلک، ناسزا، تحقیر و کینه‌ورزی آشکار است. خوشبختانه مردم عادی کوچه و خیابان در مسائل سیاسی به قدر طیف‌های مختلف سیاسی فعال با یکدیگر به خصومت نمی‌پردازند.

“حیف شد، قرار بود برامون رهبر انتخاب کنه!”

جمعیت قابل توجهی از مردم در مقابل یک دستگاه خودپرداز صف کشیده‌اند. دو دستگاه دیگری که کنار این دستگاه قرار دارند پول‌شان تمام شده است. طبق معمول فحش‌هایی حواله بانک‌ها، حکومت، زمین و زمان می‌شود که “پول مردم را می‌گیرند اما موقع پس دادن بازی در می‌آورند.” ناگهان یکی با صدای بلند به همراهش می‌گوید: «علی؛ رفسنجانی مُرد! » همه سرها به طرف او می‌پرخد. چند نفری که جوان‌تر هستند موبایلهای هوشمند خود را بیرون می‌آورند تا وارد اینترنت شوند. یکی از حاضرین می‌گوید که سکته قلبی بوده و رد کرده است. یکی دیگر می‌گوید که آدم پولدار غم این چیزها را ندارد، پیوند می‌کند. پیرمردی با پوزخند و صدایی به شدت آهسته و محتاط می‌گوید:«اینجوری‌ها هم نیست. آخوند مریض نمیشه، آخوند سالم می‌مونه تا وقتی میره بیمارستان. وقتی رفت بیمارستان یعنی تمام شده! »

هر کس اخبار روی تلفنش را طوری می‌خواند که چند نفر دیگری هم بشنوند. یکی می‌گوید دامادش تایید کرده که مرده است و خانمی تقریبا میان‌سال می‌گوید: “حیف شد.” مردی تقریبا چهل ساله می‌پرسد:«چی حیف شد؟» خانم که گویا اولین بار است در یک جمع از او تقاضا می‌شود درباره مواضع سیاسی‌اش صحبت کند با کمی تردید و یک لبخند، کمی مِن‌مِن می‌کند و عاقبت می‌گوید: «خب قرار بود برامون رهبر انتخاب کنه» قبل از اینکه مرد سوال کننده صحبتی بکند نفر جلوی آن خانم بر می‌گردد و خطاب به او می‌گوید:«خانم چه دلی خوشی داری به خدا. مثلا می‌خواست چیکار کنه؟ » و بحث شروع می‌شود.

اصل، دزدی است

مردی که ظاهرش پنجاه ساله نشان می‌دهد و از همان ابتدا روشن می‌کند که علاقه‌ای به صحبت درباره هویت خودش ندارد بحث مفصلی را درباره حاکمان و مدیران دولتی آغاز می‌کند. از یک طرف نظرات خود را درست می‌داند و طوری نشان می‌دهد که از بیان آنها ترسی ندارد و از سوی دیگر در قسمتی از صحبت‌هایش صدای خود را تا جای ممکن پایین می‌آورد.

به عقیده این شهروند، مهمترین ملاک قضاوت درباره یک حاکم یا مسئول، حد آلودگی او به دزدی و فساد اقتصادی است. او معتقد است مادامی که فساد مالی وجود نداشته باشد، “می‌شود تحمل کرد.” از سوریه مثال می‌زند؛ اعتقاد دارد جنگیدن با فساد اقتصادی از جنگیدن با داعش مهمتر است و می‌گوید “کسی که پلیس می‌گذارد تا زن و بچه مردم را به خاطر مانتو و روسری بازداشت کند، چرا پلیس نمی‌گذارد برای پیگرد دزدی، برای بانک‌ها و…؟ “

صحبت‌هایش بسیار مفصل است و در نهایت ورود می‌کند به مسئله هاشمی رفسنجانی: «بله این آقا علیه احمدی‌نژاد حرف زد ولی احمدی‌نژاد شروع کرد. اگر با او در نمی‌افتادند او دخالت نمی‌کرد. چرا برای خودش دردسر درست کند؟… حالا هر چه بگوئیم که نماز جمعه اینطوری شد و این حرف را زد ولی هیچ وقت نیامدند بگویند ما در اقتصاد مملکت داریم چکار می‌کنیم. شما فکر‌‌ می‌کنید اگر آتو دست کسی نداشت به آنها رحم می‌کرد؟”

آنها را تشویق کنیم مثل آدم زندگی کنند

یک خانم جوان و شاغل که از خودش به عنوان فردی غیر سیاسی یاد‌‌ می‌کند ضمن دفاع از شرکت در تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی بر این عقیده است که حضور مردم در مراسمی “که در واقع به جز احترام چیز دیگری ندارد” به کسانی که در قدرت هستند نشان خواهد داد که با قرار گرفتن در کنار مردم “گناهانشان بخشیده خواهد شد”. این خانم معتقد است از آنچه که اکثر مسئولین دانه درشت، بسیار مسن هستند “ممکن است حداقل آخر عمری یک کار خوب بکنند”.

نظر مشابه این خانم، در بین دوست‌داران رفسنجانی و هم‌نسلان خودش رواج زیادی دارد، اما هرچه بر سن شهروندان افزوده می‌شود، نظر درباره رفسنجانی منفی‌تر می‌گردد.

دوران سیاه جنگ، اعدام‌های دهه شصت، خفقان سیاسی و اجتماعی، وضعیت بد اقتصادی، دستمزدهای پایین، گرانی و تورم شدید، بی توجهی به مسائل بهداشتی و درمانی، نبود آزادی‌های اجتماعی، انزوای سیاسی ایران، نبود شادی و سرگرمی در جامعه، رفتار بسیار بد پلیس و نیروهای امنیتی، قدرت‌گیری نهادهای نظامی در فعالیت اقتصادی، رواج رانت‌خواری و ویژه‌خواری، قتل‌های زنجیره‌ای  و موارد پرشمار دیگر باعث شده است برای کسی که در دوران هاشمی مسئول سیر کردن شکم خانواده‌ای بوده، کودکی یا نوجوانی خود را سپری کرده است یا در آن دوران به فعالیت سیاسی و فرهنگی مشغول بوده است، هاشمی رفسنجانی لایق بخشش نباشد.

از خانمی که معتقد است باید مسئولین جمهوری اسلامی را تشویق کنیم تا مثل آدم زندگی کنند سوال‌‌ می‌کنم که آیا اطمینان دارد که شرکت در مراسم تشییع جنازه یا مجلس ختم چنین افرادی “به جز احترام چیز دیگری ندارد؟”؛ او پاسخ مشخصی به این سوال ندارد.

همه جا رفسنجانی

یک خانم ۲۷ ساله و دارای تحصیلات دانشگاهی که جزو افرادی است که از بیان عبارت “نمی‌دانم” ابایی ندارد ضمن اینکه خودش را به مسائل سیاسی بسیار علاقه‌مند نشان می‌دهد با صراحت می‌گوید که “برداشت مشخصی ندارم از اینکه شرکت در یک مراسم چه تاثیری روی سیاست دارد. ولی یک چیز جالب! چند کانال تلگرام بودند که من فکر‌‌ می‌کردم خارج ایران هستند و فکر‌‌ می‌کردم کلا مخالف نظام هستند ولی یکدفعه پست‌هایشان پر شد از عکس هاشمی و چند روز فقط درباره هاشمی مطلب گذاشتند. یکی از کانال‌ها کانال طنز و مطالب خنده‌دار‌‌ می‌گذارد، خیلی عضو دارد توی این ماجرا فهمیدم که آنطوری که فکر‌‌ می‌کردم نیستند. یک گروه سینمایی عضو هستم که تا حالا فقط درباره سینما مطلب گذاشته بودند. مثل این بود که به همه آنها تبلیغ مشترک داده باشند.»

یکی از کسانی که در تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی شرکت کرده است با وجود دفاع از لزوم شرکت در این مراسم و خبررسانی پیرامون آن برای مقابله با سانسور صدا و سیما؛ معتقد است که حجم زیاد اخباری که به صورت تکراری روی پیام‌رسان‌های تلفن همران تولید و منتشر شده است به توجه افکار عمومی لطمه زده است: “در خانه صحبت‌‌ می‌کردم که پدرم با حالت بدی اعتراض کرد. تلفنش را نشانم داد. پشت سر هم خبر لحظه به لحظه از مراسم گذاشته بودند. پدرم اخبار دوست دارد. شاکی شده بود که چرا به جای خبر درست و حسابی اخبار بی‌اهمیت پخش‌‌ می‌کنند.” او به پاره‌ای واکنش‌ها هم اشاره‌‌ می‌کند: “پدرم به خاطر همین موضع آن دو کانالی را پا ک کرد که من به او معرفی کرده بودم و خیلی به اخبار آنها اعتماد داشت.”

پیروزی در انتخابات به قیمت جعل تاریخ

بخشی از فعالان سیاسی ایران معتقد هستند که دولت و طرفداران آن به منظور منحرف کردن افکار عمومی از ناکامی‌ها و مشکلات، عمدا اقدام به موج آفرینی کرده‌اند تا شرایط روانی لازم برای پیروزی مجدد حسن روحانی در انتخابات پیش‌رو را به وجود بیاورند. آنها معتقد هستند که این اقدام غیر ضروری است و حسن روحانی را پیشاپیش پیروز انتخابات ریاست جمهوری می‌دانند. یکی از این فعالان سیاسی می‌گوید:‌”وقتی طرفداران دولت موقت را در مجلس کتک‌‌ می‌زدند هاشمی رئیس مجلس بود و‌‌ می‌خندید. در نماز جمعه طوری صحبت‌‌ می‌کرد که الان احمد خاتمی حرف‌‌ می‌زند. گذشته‌اش در دسترس است، مواضع بعد از ۸۸ او نیز مشخص است. در مورد برخی مسائل تغییر عقیده داده، ولی به کل عوض نشده است. من در انتخابات آینده اگر کسی بهتر از حسن روحانی وجود نداشته باشد به او رای می‌دهم، ولی به جد معتقد هستم که پیروزی یا شکست در یک انتخابات این ارزش را ندارد که اصول سیاسی زیر پا گذاشته شود. تاریخ را عوض کنیم؟ مگر با این تکنولوژی‌‌های جدید چنین چیزی ممکن است؟ تطهیر که زوری نمی‌شود.”

یک فعال سیاسی دیگر که از زندانیان سیاسی اعتراضات سال ۱۳۸۸ است ضمن هشدار نسبت به تبلیغات هیجانی می‌گوید: “برای اینکه رفسنجانی را محبوب کنند از اصول‌گرایان و فرماندهان سپاه مصاحبه گرفتند در حالی که فکر نمی‌کنند این آقای قاسم سلیمانی که در ستایش آقای رفسنجانی حرف می‌زند و تبدیل می‌شود به تیتر اصلی رسانه‌های اصلاح‌طلب، پس فردا چه خطراتی می‌تواند برای آزادی و دموکراسی ایجاد کند. همین الان با تبلیغات فراوانی که شده است از طریق تحریک احساسات ناسیونالیستی و مذهبی، از این آقا قهرمان درست کرده‌اند. فکر روزی باشیم که قاسم سلیمانی را از سوریه و عراق منتقل کنند به ایران. برای انتخابات؛ برای سرکوب.”

ترس و تقلید

روبه‌رو شدن با صداقت و شجاعت در جامعه خسته و در هم شکسته ایران، امیدبخش است. زنی ۲۸ ساله، دارای تحصیلات دانشگاهی و مجرد است. نیاز مالی ندارد. گاهی رمان می‌خواند و زیاد فیلم می‌بیند. ترس و تنفر او از تنهایی است ولی فعلا قصد ازدواج ندارد و معتقد است داشتن پارتنر، عاقلانه‌تر از داشتن یک همسر است. چند پست درباره مرگ هاشمی رفسنجانی روی اینستاگرام خود گذاشته است. چهار عبارت مهم در صحبتهای او وجود دارد:

− راستش را بخواهید دیدم همه دارند عکس هاشمی را‌‌ می‌گذارند، من هم گذاشتم.

− من که خودم حرفی درباره هاشمی نداشتم که بنویسم. از روی دو-سه تا گروه مطلب برداشتم و کمی تغییر دادم.

− اینترنت اینجوری است. یکی کاری انجام‌‌ می‌دهد و بقیه جوگیر‌‌ می‌شوند و همان کار را‌‌ می‌کنند. مرگ آقای هاشمی برای ما شبیه چالش بود.

− راستش اینقدر شلوغ کردند، من ترسیدم. آدم دست خودش که نیست.

از این خانم‌‌ می‌پرسم: “به نظر شما اگر هاشمی رفسنجانی تا بعد از مرگ خامنه‌ای زنده می‌ماند قادر بود در تعیین رهبر جدید ایران نقش موثری ایفا کند؟”

او جواب می‌دهد: “من نمی‌دونم. یه چیزی میگم قول بدید که مسخره نکنید. باشه؟ من فکر می‌کنم خامنه‌ای وصیت‌نامه می‌نویسه و نفر بعدی را خودش انتخاب می‌کنه.” و اضافه می‌کند: “دوستم قبل از مرگ هاشمی می‌گفت او نفوذ زیادی داره ولی به خاطر ترس از رهبر جرات نمی‌کنند علنی بگویند.‌‌ می‌گفت بعد از مردن رهبر، حرف او را گوش‌‌ می‌کنند. اما پدرم می‌گوید سپاه اجازه نمی‌دهد کسی کاری بکند و اگر رهبر بمیرد دیگر هیچکس نمی‌تواند جلوی سپاه را بگیرد.”

یاد تظاهرات ۲۵ خرداد ۱۳۸۸

یک شهروند لیسانسه که سه سال است برای قبولی در مقطع فوق لیسانس تلاش‌‌ می‌کند و در این مدت در زمینه‌ای متفاوت از رشته تحصیلی خود مشغول به کار است می‌گوید بیشترین جمعیتی که به چشم خودش دیده در روز ۲۵ خرداد سال ۱۳۸۸ بوده است.‌‌ می‌گوید: “با اینکه از هاشمی خوشم نمی‌آید در مراسم شرکت کردم تا برای میرحسین موسوی شعار بدهم.” او معتقد است جمعیت حاضر در تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی قابل قیاس با جمعیت معترضین در روز ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ نبوده است.

برآورد‌‌ می‌شود بین ۲,۵ تا ۴,۵ میلیون نفر در راهپیمایی مردم تهران در روز ۲۵ خرداد شرکت کرده باشند. درباره تعداد شرکت کنندگان در تشییع هاشمی رفسنجانی ادعاهای مختلفی مطرح شده است و اعدادی بین ۳۰۰ هزار تا ۲,۵ میلیون اعلام شده است. معترضان سال ۱۳۸۸ که بار دیگر به بهانه تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی در خیابان‌های تهران حاضر شده‌اند معتقدند که تعداد حاضرین در اعتراض ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ بیش از هر مراسم دیگری بوده است که بعد از این سال اتفاق افتاده است.

خانمی خانه‌دار نیز ضمن یادآوری اعتراضات مردمی پس از تقلب حاکمیت در انتخابات سال ۱۳۸۸‌‌ می‌گوید که از هر فرصتی برای اعتراض باید استفاده کرد: “نمی دانید چه حالی داشتم وقتی بعد چند سال دوباره به خیابان رفتم و شعار دادم. کاش بقیه هم بیایند و ۲۲ بهمن دوباره شروع کنیم.”

با انتشار اخبار و فیلم‌های اعتراضات صورت گرفته در مراسم تشییع جنازه رفسنجانی، تعداد زیادی از فعالان جنبش سبز و دیگر مخالفین و منتقدین جمهوری اسلامی وسوسه شده‌اند تا کار نیمه تمامی را تمام کنند. به نظر می‌رسد علی خامنه‌ای با صدور دستور لازم برای دفن هاشمی رفسنجانی در مرقد روح‌الله خمینی، پیشاپیش خطر مراسم چهلم و سال‌مرگ‌های هاشمی رفسنجانی را خنثی کرده است اما خیابان‌های ایران همچنان برای نظامی که نمی‌خواهد به حقوق مردم و خواست جامعه تن بدهد همواره یک خطر بالقوه باقی خواهد ماند.

در همین زمینه