مهران مدیری، اخیرا در برنامه طنز تلویزیونی «دورهمی» با تمسخر مردانی که حق طلاق به همسرشان می‌دهند، آن‌ها را «جوگیر» نامید. اظهارات او با واکنش‌ کاربران در شبکه‌های اجتماعی روبه‌رو شد. تمرکز این واکنش‌ها بیشتر بر به رسمیت شناختن حق طلاق برای زنان بود. اما مساله فقط به تمسخر گرفتن این حق در یک برنامه رسمی تلویزیونی نیست؛ بلکه این اظهارات پیوستگی تاریخی با موج زن‌ستیزانه سینما و تلویزیون ایران دارد. مهران مدیری، زن را مطابق آنچه که در ساخته‌های گذشته‌اش وجود داشت تصویر کرد و با این اظهارات، خلاف موج زن‌ستیزانه سینما و تلویزیون ایران حرکت نکرده است.

%d9%85%d9%87%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%af%db%8c%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%af%d9%88%d8%b1%d9%87%d9%85%db%8c

زنان هیچ‌گاه قهرمان آثار مدیری نبوده‌اند

زن در تمام آثار مهران مدیری، شخصیت دوم و سوم داستان است و هویتش در کنار شخصیت مرد داستان تعریف می‌شود. یا مانند دخترخان مظفر یک موجود عقده‌ای تصویر می‌شود که زیاد ازدواج کرده است و عقده‌هایش را بر سر دیگران خالی می‌کند یا اگر موجود متکی به خود باشد و بتواند از حق خود دفاع کند، یک یاغی و ظالم همانند شخصیت «سحرناز» در شب‌های برره به تصویر کشیده می‌شود که بدون هیچ منطقی با یک خنجر به اطرافیانش حمله می‌کند.

مردان سریال «محبوب» شب‌های برره اگر چه همانند شخصیت‌های زن این سریال خصوصیت‌های منفی زیادی داشتند اما با یک ویژگی مهم از زنان متمایز می‌شدند. «شیرفرهاد» با بازی مهران مدیری وجدان بیدار داشت، «کیانوش» با بازی سیامک انصاری نماینده جامعه متمدن و آداب آن بود و حتی «کیوون»، پسر خان بالابرره با بازی رضا شفیعی جم که از مردم زورگیری می‌کرد، دارای یک وجدان منفی بود.

شقایق دهقان و بهنوش بختیاری در شب‌های برره

در آثار دیگر تلویزیونی و نمایشی مهران مدیری، زنان زیاد حرف می‌زنند، تنها کاری که بلد هستند رمانتیک بودن و خریدکردن است و دست آخر هم شخصیت عاقل داستان که عموما همیشه مردان هستند، می‌توانند با تلاش فراوان زن را نسبت به اشتباهاتش آگاه کنند. در سریال‌های مهران مدیری، مردان زیاد کار می‌کنند و در زیر بار فشار هستند که بتوانند توقعات بی‌پایان همسران‌شان را برآورده کنند. این خط داستانی در سریال‌های جنگ ۷۷، ۹۰ شب، پاورچین و نقطه چین با شیوه تعهدآمیزی از طرف مهران مدیری پیگری شد. در تمام سریال‌های مورد اشاره، زنان خانه‌دار هستند و افرادی با چاشنی حماقت به تصویر کشیده می‌شوند. حتی در قالب یک زن خانه‌دار نه به مناسبات اجتماعی مردسالار طعنه‌ای زده می‌شود و نه حتی با چاشنی طنز خشونت علیه زنان مورد سوال قرار می‌گیرد.

اما مناسبات اجتماعی حاکم در فاصله سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ (دوره اصلاحات) در مورد زنان در حال تحول بود. در این دوره برای اولین بار حضور زنان در دوره آموزش عالی از مردان پیشی می‌گیرد و حتی در دوره دکتری تعداد زنان بیشتر از مردان می‌شود. این درست زمانی است که مهران مدیری مرد شماره یک سریال‌های طنز ۹۰ قسمتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی است و کار‌هایش با اقبال عمومی مواجه می‌شود. زن شاغل و تحصیل کرده در کارهای مهران مدیری در این دوره هیچ جایگاهی ندارد و اگر حضور کمرنگی هم پیدا می‌کند همانند «شیدا» همسر منصورخان در سریال باغ مظفر یک پزشک شیاد است که با کلاهبرداری خود را در این منسب تعریف کرده است.

مهران مدیری با اظهارات اخیر خود به طور آشکار ثابت کرد که نه تنها به مسائل و تضادهای عمده جامعه ایران تعهدی ندارد، بلکه در مسیر فرهنگ‌سازی مناسبات حاکم گام برمی‌دارد اما نمی‌توان با قاطعیت آنچه را که او در مورد زنان تصویر کرده است، به وقایع اجتماعی جاری در ایران نسبت داد. شاید به همین دلیل است که هیچ‌گاه نمی‌توان از دریچه کانال‌های رسمی صدا و سیمای جمهوری اسلامی، یک تصویر نزدیک به واقعیت از جامعه ایران ترسیم کرد.

تصویر کمیاب زن مستقل در سینمای ایران

زن‌ستیزی در تولیدات تلویزیونی و سینمایی ایران چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن به یک مسیر متعهدانه برای کارگردان‌ها و نویسندگان ایرانی تبدیل شده است. بسیاری از آثاری که در تاریخ سینمای ایران مورد تحسین قرار گرفته‌اند، ویژگی‌های بارز زن‌ستیزانه داشتند و نگاه مردسالارانه بر آن‌ها حاکم بوده است. از فیلم‌های فارسی در دهه ۴۰ که در آن زنان نقش‌های اغواگرانه داشتند و عموما در قالب رقاص و برده جنسی (که آب توبه بر سرش ریخته می‌شود) تا فیلم‌های قیصر و داش آکل که زنان مطیع بودند و ویژگی مثبت آن‌ها پوشیدن چادر بود. همانند نقش «اعظم» با بازی پوری بنایی در فیلم قیصر ساخته مسعود کیمیایی.

بعد از انقلاب، این روند پیگیرانه‌تر از طرف کارگردان‌های ایرانی دنبال شد. نقش زنان در فیلم‌ها محدود به خانه شد و با قواعد اسلامی حاکم بر سینمای بعد از انقلاب حتی اجازه بازی در نقش‌های کلیشه‌ای قبل از انقلاب را نداشتند.

از ویژگی‌های اصلی زن که به عنوان یک ارزش در سینمای ایران مدام بر آن تاکید می‌شود، نقش مادر بودن است. زن خوب در سینمای بعد از انقلاب، زنی است که ازدواج کرده و مادر شده است و زن بد هم شاغل است و مو‌هایش از روسری بیرون زده است. اگر چه این قاعده‌های مثبت و منفی از طرف برخی کارگردان‌ها به چالش کشیده شدند اما هیچ‌کدام از آن‌ها نتوانست در مقابل موج زن‌ستیزانه حاکم بر تولیدات سینمایی ایران دوام بیاورد.

حتی کارگردانان زن همانند رخشان بنی اعتماد و پوران درخشنده که از طرف منتقدان حکومتی به توجه ویژه به زنان و یا حتی نمایندگی کردن سینمای فمنیستی متهم می‌شوند نتوانسته‌اند از نشانه‌های زن‌ستزی حاکم گذر کنند و تصویری مستقل از زن به دور از تمام کلیشه‌ها ارائه دهند. در آثار این کارگردانان زن پس از انقلاب، صبر و قناعت، عشق به شوهر، عاشق پیشه بودن، فداکاری مادرانه و رنج مادری به عنوان ارزش مثبت زنان به تصویر کشیده می‌شود. در این بین، چاشنی‌های ملی و مذهبی در این آثار مانع از آن شده است تا تصویر واقعی از زنان در جامعه ایران ارائه بدهد.

اگر چه در این بین کارگردان زنی همچون تهمینه میلانی توانست تا حدودی در برخی از آثار خود جایگاه خانوادگی زن در جامعه مردسالار، زن ستیزی در جامعه مردسالار، مشکلاتی که قوانین برای زنان ایجاد می‌کند و نیز استقلال زنان را به تصویر بکشد اما به دلیل محدودیت‌های وزارت ارشاد، میلانی در آثار اخیر خود از جمله آتش بس، یکی از ما دو نفر و سوپراستار به صورت سطحی و آن هم به صورت گزینشی به مسائل و مشکلات زنان طبقه متوسط و مرفه می‌پردازد.

سایه سنگین مناسبات حاکم بر زن‌ستیزی تلویزیون و سینما

تلویزیون در ایران از تولدش در سال ۱۳۴۶ تا دوره کنونی هیچ‌گاه مستقل از حاکمیت نبوده است. برنامه‌ها و تولیدات تلویزیونی در ۴۹ سال گذشته باید نظرات تامین‌کنندگان مالی آن‌ها را که دولت‌ها بودند، تامین می‌کردند. شاید به همین دلیل است که در نیم قرن گذشته تلویزیون نتواسته است تصویر واقعی از زنان و به دور از کلیشه‌های مردسالارانه ارائه دهد. به عبارت دیگر، تلویزیون در ایران همیشه نماینده نگاه حاکمیت بوده است.

مژده شمسایی در سگ کشی
مژده شمسایی در سگ کشی

اما در این بین سینما به دلیل متفاوت بودن منابع مالی تامین‌کننده آنکه عموما مستقل از دولت‌ها در ایران بوده در برخی از آثار خود توانسته که از موج‌های زن‌ستیزانه حاکم بر تولیدات سینمایی عبور کند و تصویر واقعی‌تر به دور از هر نوع کلیشه زن‌ستیزانه‌ای را از زنان ارائه دهد.

استقبال عمومی از فیلم‌های برجسته‌ای همچون سگ کشی (بهرام بیضایی-۱۳۷۸) و باشو غریبه کوچک (بهرام بیضایی-۱۳۶۴) که بر ضد مناسبات حاکم علیه زنان است و از هر نوع نگاه زن‌ستیزانه‌ای به دور است، نشان می‌دهد که مناسبات زن‌ستیزانه در سینما برخاسته از نگاه‌های تجویزی دولت‌ها از بالا بوده است نه آنچه که تماشگران این فیلم‌ها می‌پسندند. شاید به همین دلیل باشد که فیلم‌ کلاغ (بهرام بیضایی) به دلیل ویژگی‌های فمنیستی‌اش هیچ‌گاه نتوانست به اکران عمومی دربیاید.