فاروق مردم‌بک، تاریخ‌نگار سوری به عنوان مبارزی مارکسیست از ابتدا مخالف ناسیونالیسم بعث بود. سال ۱۹۷۶ پاسپورت او را که در فرانسه تدریس می‌کرد گرفتند و تهدیدش کردند که اگر به کشور بازگردد زندانی خواهد شد. از آن زمان، او در فرانسه زندگی می‌کند. مردم‌بک با لیلا شهید و الیاس صنبر نشریه‌ مطالعات فلسطینی را پایه گذاشته است. او نویسنده‌ی انتشارات «اکت سود» و آثاری چون «از سارکوزی تا خاور میانه» (۲۰۱۰)، «تبارشناسی شعر معاصر عربی» (۲۰۰۷)، «اورشلیم، امر مقدس و امر سیاسی» (۲۰۰۰) و بسیاری کتاب‌های دیگر است. او همچین مسئول انتشارات «سندباد» و یکی از کسانی که در معرفی ادبیات عرب به مخاطبان فرانسوی نقش مهمی ایفا کرده است.

A Syrian man sits on the rubble of his house in Aleppo's Al-Arkoub neighbourhood on December 17, 2016, after pro-government forces retook the area from rebel fighters. / AFP PHOTO / Youssef KARWASHAN
حلب پس از تصرف نیروهای دولتی در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۶ -AFP PHOTO / Youssef KARWASHAN

• با قتل عام سوریه، و میلیون‌ها قربانی، پناهجو و آواره‌اش، چطور سر می‌کنید؟

می‌خواهم نزد شما به یک چیز اعتراف کنم: معمولاً هروقت در خانه‌ به سوریه فکر می‌کنم، گریه‌ام می‌گیرد. دوستان دیگر سوری هم به من گفته‌اند که همین اتفاق برای آنها نیز می‌افتد. ما همگی با این احساس زندگی می‌کنیم که در «کشور ترس و سکوت» جنبش مردمی‌ در بهار ۲۰۱۱ متولد شد که هرچه قدر غیرمنتظره به نظر می‌رسید، امیدهای بزرگی برمی‌انگیخت. و بعد، طی تحولاتی که آدم نه آرزویش را می‌کرد و نه می‌توانست جلویش را بگیرید، یک روز دیدیم که همه چیز از دستمان خارج شده است. نه فقط از دست ما که همه؛ درواقع حالا همه چیز از چنگ همه‌ بازیگران گریخته است. اسد که صرفاً بر دمشق و بخش بزرگی از «سوریه‌ مفید» حکومت می‌کند، قادر نیست انسجام و بافت ملی کشور را ترمیم کند. [ «سوریه مفید» به بخشی از غرب سوریه گفته می‌شود، که همچون کریدوری دمشق را به حلب متصل می‌کند و محل تمرکز اقتصادی و نیمی از جمعیت کشور است]
اسد بیشتر از مخالفانش بر وضعیت مسلط نیست. کارشناسان خوب ارتش سوریه، به عنوان مثال، می‌گویند که بنیاد قدرت در دمشق از این پس دست ایران خواهد بود. در مقابل، داعش نیز می‌تواند مدت زیادی بی آنکه قدرتش را گسترش دهد، می‌تواند خود را حفظ کند. و یک سوم خاک نیز در دستان دیگر نیروهایی‌ست که خود چند دسته هستند. این احساس که هیچ کس بر وضعیت تسلط ندارد و بیم اینکه چنین وضعیتی تا مدتها به طول بیانجامد، از همین واقعیتها ناشی می‌شود.

• در مارس ۲۰۱۳، شما یادداشتی تخت عنوان «غلبه بر بی‌تفاوتی» نوشتید. اما از آن زمان تاکنون به نظر هر روز بیشتر از دیروز جنگ سوریه به فرسودگی عمومی دامن زده است…

جنگ تا به حال حداقل دویست هزار کشته بر جای گذاشته، تعداد به مراتب بیشتری زخمی، و باعث آوارگی و پناهندگی هشت میلیون نفر شده که نیمی از آنها اکنون خارج از کشور هستند. علی‌رغم این شاهد بی‌تفاوتی اعراب و جامعه بین‌الملل در مورد مسئله سوریه هستیم. در فرانسه بعضی گروه‌های حاشیه‌ای از جمله جبهه ملی و برخی گروه‌های چپ از استقرار رژیمی «لائیک» دفاع می‌کنند، اما بخش عمده‌ای از افکار عمومی نسبت به جنگ سوریه بی‌تفاوت است. حتی در میان چپ‌ها، امروز وقتی صحبت از بشار اسد می‌شود، جملاتی مثل این می‌شنویم که «بله، اما در طرف دیگر هم اسلام‌گراها هستند». آدمها اسد را توجیه نمی‌کنند، اما این نوع درک موجب نادیده گرفتن جنایات روزمره‌ رژیم او شده است. وقتی نیروی هوایی سوریه بازار شلوغ و پر از غیرنظامیان در رقه را بمباران کرد، هیچ صدایی از جانب چپ بلند نشد که بگوید «بس است!». بله، به این خاطر که رقه «پایتخت» جهادیون دولت اسلامی است. این بی‌تفاوتی سخت‌ترین چیزی است که می‌شود با آن زندگی کرد. ‌ این احساس ناتوانی می‌تواند تا ابد ادامه پیدا کند؛ و این تحمل‌ناپذیر است. در پنج یا ده سال آینده رهبران جهان مورد حسابرسی قرار می‌گیرند که: «وقتی این اتفاق وحشتناک می‌افتاد، کجا بودید؟»

چهل سال فقدان آزادی بیان

• آیا اسد با محو ارتش آزاد سوریه از رادارها، موفق به مشروعیت‌زدایی از مخالفان غیرجهادی‌اش شده است؟

بله، او از این لحاظ کاملاً به هدفش رسیده است. از آن بدتر اینکه او توانسته جنگ با مخالفانش را به «نبردی ایمانی» بدل کند و از حمایت دو اقلیت علوی‌ و مسیحی‌ و از بی‌طرفی گروه‌های دیگرانی مثل درزی‌ها و کردها بهره‌مند شود. در نهایت، همین تشدد و چنددستگی موجب خودکشی اپوزیسیون شد. اعضای اپوزیسیون امروز به هم فحش می‌دهند و نزد هم هیچ اعتباری ندارند. اوضاع ناامیدکننده است.

• چرا اپوزیسیون نتوانسته است متحد بشود؟

سوریه کشوری است که در آن به مدت بیش از ۴۰ سال، هیچ گونه آزادی بیانی وجود نداشته، و فرهنگ سیاسی در آنجا تقریباً ناپدید شده است. علاوه بر این، بخش بزرگی از مهاجران سوری امروز در موقعیتی قرار گرفته‌اند که وابسته به حمایت کشورهای میزبانشان‌ شده‌اند، همان کشورهای «دوست سوریه»، ترکیه، قطر، عربستان یا جاهای دیگر. این مسئله تا حدی پراکندگی و همچنین اتهام فساد را که متوجه خیلی ‌از آنهاست، توضیح می‌دهد.
اما نباید فکر کرد که تمام سوریه از این به بعد به دو جبهه تقسیم می‌شود. در جنوب، منطقه‌ درعا هنوز نه دست اسد است و نه دست داعش. تکه‌هایی مختلفی از سرزمین اطراف دمشق نیز همینطور است. هنوز در سوریه مخالفان غیرجهادی باقی مانده‌اند، بعضی از آنها حتی از طرفداران سابق رژیم‌اند و دنبال ارتباط با اپوزیسیون خارج هستند. طرح‌های مختلفی برای احیاء جبهه‌ای سومی میان رژیم و داعش ریخته شده‌ است؛ مثل طرح موعظ الخطیب، یک روحانی قدیمی مهم [که نزدیک به ترکیه و قطر دانسته می‌شود‌]، رئیس ائتلاف ملی نیروهای مخالف بین نوامبر ۲۰۱۲ تا آوریل ۲۰۱۳ که پیشتر مورد استقبال مسکو قرار گرفت و بعد از آن اعلام کرد که «اگر رژیم حفظ شود، روس‌ها آماده‌اند تا از اسد صرف نظر کنند».

سوریه در دیاسپورا

• آخرین تحولات خارج از سوریه چه هستند؟ آیا دیاسپورای سوری [یعنی سوری‌های آواره و پراکنده در سرتاسر جهان]  هنوز می‌تواند خود را بسیج و سازماندهی کند؟

سال‌های دهه ۱۹۸۰ در سوریه، خصوصاً پس از کشتارِ حما در ۱۹۸۲، [متعاقب شورش مردمی اخوان المسلمین] سال‌های بدی بودند. مخالفان به مدت ده یا بیست سال زندانی شدند. فرهنگ گفتگو به تمامی از جامعه رخت بست، و بسیاری از مخالفان به خارج از کشور مهاجرت کردند. خیلی از آنها امروز کاری نمی‌کنند جز مرور گذشته.

farouk_mardam-bey_-_002
فاروق مردم‌بک، تاریخ‌نگار چپگرای سوری

در عوض، نسل جوانی وجود دارد که فعالیتش افزون شده است. در دوران‌ اخیر، هیچ‌وقت این‌قدر شاعر، نویسنده و سینماگری که اثر خلق کند نداشتیم. بعضی از فیلم‌های مستند مثل «سیماب» [از اسامه محمد و وئام سیماف بدرخان] در جشنواره‌ی کن به نمایش درآمدند. یاسین الحاج صالح، پزشک پناهنده در استانبول (کسی که شانزده سال در رژیم اسد زندانی بوده و امروز همسرش سمیرا خلیل اسیر اسلام‌گرایانی است که او را ۱۰ دسامبر ۲۰۱۳ ربودند) تلاش می‌کند در تبعید جنبشی فرهنگی از طریق اینترنت ایجاد کند.
اما آنچه بیش ازهمه تسکین‌بخش‌تر است، افزایش طرح‌ها و اقدامت انسان‌دوستانه است. انبوهی از کودکان درمیان میلیون‌ها آواره سوری هستند که از سه سال پیش مدرسه نرفته‌اند. در لبنان، طرح‌های قابل توجهی وجود دارد، مثل سنبلة، انجمنی در حوزه‌ سوادآموزی و آموزش حرفه‌ها که حتی در داخل سوریه نیز فعالیت می‌کند. اما این طرح‌ها پراکنده مانده‌اند. ما حتی در هماهنگ ساختن فعالیت‌هایی از این دست نیز احساس ناتوانی می‌کنیم. من از گرایش هرکس به ابتکار عمل از جانب خود، بدون هماهنگی با دیگران، خیلی تعجب می‌کنم. انگار هر کس بخواهد انجمنی صرفا برای تصویر خودش ایجاد کند. اکثر این مردم لائیک‌اند، اما آگاهی سیاسی خیلی کمی دارند.

با اسد، هیچ آینده‌ای وجود ندارد

• اولین ضرورت امروز سوریه به نظر شما چیست؟

تسکین رنج‌های مردمی که زیر بمباران یا در اردوگاه‌های پناهندگان زندگی می‌کنند. از اول اگر می‌شد یک منطقه‌ پرواز ممنوع ایجاد کرد، خیلی تأثیرگذار بود. اما، الان خیلی دیر شده است. سازمان ملل متحد در مورد مسائل بشردوستانه باید اقدامات بیشتری می‌کرد.

• آیا از نگاه شما خروج بشار اسد پیش‌شرط هر راه‌ حل سیاسی برای پایان دادن به این جنگ است؟

بله. تصور خروج از بحران امروز بسیار دشوار شده، و با این همه، امروز هر راه‌حلی منوط به خروج اسد از قدرت است. اگر او، در کنفراس ژنو [ژوئن ۲۰۱۲] فهمیده بود که کناره‌گیری او اجتناب‌ناپذیر است، می‌توانست زندگی و به احتمال زیاد ثروتش را نجات دهد. اکنون، چنین چیزی دیگر ممکن نیست. با کارهایی که او کرده، تا ابد محکوم خواهد ماند. برای خروج از بحران، باید قدرتهایی که در منطقه تعیین کننده اند— آمریکا، روسیه، ایران، ترکیه و عربستان سعودی— زمینه‌های مشترکی پیدا کنند؛ و البته توجه داشته باشید که ایران حتی از روسیه در بحران سوریه نقش مهم‌تری دارد. اگر تهران دست از اسد بکشد، او چاره‌ای جز رفتن ندارد. بدین لحاظ، ضرروی است که تهران و واشنگتن در مورد مسأله هسته‌ای به توافقی نهایی دست پیدا کنند. بدون آن، هیچ توافق بین‌المللی در مورد سوریه ممکن نخواهد بود. هرچند این طور به نظر می‌رسد که جز اوباما، کمتر کسی تمی‌خواهد که پرونده هسته‌ای ایرانی‌ها به نتیجه برسد.
در این اثنا، طرح تجزیه سوریه بر مبنای شکاف‌های مذهبی درفضای عمومی از این سو و آن سو آهسته به گوش می‌رسد. حال آنکه چنین تقسیم‌بندی غیرقابل کنترل و فاجعه‌آمیز است و می‌تواند به یک پاکسازی قومی دهشتناک منجر شود؛ به ویژه که سنی‌ها ۸۰ درصد جمعیت را تشکیل می‌دهد و و آمیختگی قومی را در همه جا می‌توان مشاهده کرد. امروز تعداد علوی‌ها در دمشق از تعداد آنها در «کشور علویان» بیشتر است. وانگهی، نیمی از شهرهایی همچون حلب و حمص با خاک یکسان شده است. امروز ما شاهد موفقیت رژیم در برابر اپوزسیونی درهم شکسته، به قیمت درد و رنج بی‌حد و حصر مردم و در بی‌تفاوتی و کژفهمی دهشتانک منطقه‌ای و بین‌المللی هستیم. سوریه شایسته چنین چیزی نیست. اخیراً که اسرائیلی‌ها غزه را بمباران کردند، در سرتاسر جهان تظاهرات برگزار شد. هموطنان من می‌پرسند: «در مورد ما، چرا همه خاموش و ساکت اند»؟ مشکل آنجاست که سوری‌ها در افکار عمومی جهان سخنگویان معتبری ندارند.

منبع: اوریان ۲۱

در همین زمینه