با انتشار جزییاتی تازه از پرونده معروف به ستایش، دختر افغانستانیای که فرورین ماه سال ۹۵ در روستای خیرآباد ورامین به دست امیرحسین، همسایه ۱۷ سالهشان کشته شد، موضوع صدور حکم اعدام افراد زیر سن قانونی بار دیگر در محاکم ایران مطرح شد.
گفته میشود که امیرحسین قبل از قتل به ستایش تجاوز کرده است. او بعد تلاش کرده بود جسد دختر شش ساله را با اسید بسوزاند.
اوایل مهرماه ۹۵ دادگاه کیفری استان تهران امیرحسین را به دو بار اعدام محکوم کرد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر استان تهران هم تایید شد و حالا امیرحسین در انتظار اجرای حکم در زندان است.
جلسات دادگاه قاتل ستایش غیرعلنی بود و جزییات تاییدشدهای از این جنایت منتشر نشد، جز بر مبنای حدس و گمان خبرنگاران و پیگیریهای فعالان حقوق کودک.
۱۹ آبان ماه گذشته اما در جلسهای در دانشکده حقوق دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز، در نشست «تجزیه و تحلیل پرونده قتل ستایش قریشی» اطلاعات جدیدی از این واقعه منتشر شد که خشونت رخداده را با جزییات بیشتری به تصویر کشید.
ابراهیم اسلامی، عضو هیأت علمی دانشگاه و قاضی دادگاه تجدیدنظر استان تهران و حشمتالله توکلی، قاضی دادگاه تجدید نظر استان تهران که در تایید حکم دو بار اعدام نقش داشتند، در مورد این پرونده حرف زدند.
در صحبتهای قضات دادگاه تجدید نظر تهران، هم جزییاتی در مورد شیوه وقوع قتل و تجاوز دیده میشود و هم اطلاعاتی از زندگی امیرحسین.
به گفته آنها، امیرحسین در ابتدای بازجوییها کاملاً صادقانه و با دقت در مورد ماجرا حرف زده است. او گفته که ستایش و خواهرزاده امیرحسین در حیاط خانه خانواده امیرحسین بازی میکردهاند. وقتی خواهر و خواهرزاده امیرحسین از آنجا میروند، او اجازه نمیدهد ستایش خانه را ترک کند و او را به طبقه بالا میبرد، به ستایش میگوید که در شلوارش سوسک رفته و به این بهانه لباس او را در میآورد و به او تجاوز میکند.
بعد از تجاوز امیرحسین صدای مادر ستایش را میشنود که دنبال او میگردد. به مادر ستایش میگوید که خبری از او ندارد و بعد برای این که کسی از ماجرای تجاوز باخبر نشود، تصمیم میگیرد ستایش را بکشد ….
به گفته قضات دادگستری در ادامه این ماجرا امیرحسین از روی استیصال ماجرا را نزد روحانی محل تعریف میکند. روحانی از او میخواهد خودش را معرفی کند و بعد تحقیقات پلیس آغاز میشود.
کودکی که از ۱۲ سالگی مشروب میخورد
قضات دادگاه تجدیدنظر تهران گفتهاند در بررسیها معلوم شده امیرحسین از ۱۲ سالگی مشروبات الکلی مصرف میکرده است. او بین دوستانش به این مشهور بوده که ظرفیت بالایی دارد.
فردی که مشروب دستساز به او میفروخته، دستگیر شده است.
نکته دیگر زندگی امیرحسین این است که او دختری را دوست داشته، اما خانواده دختر شوهری برای او برگزیدهاند، اما امیرحسین با این واقعیت کنار نیامده و دختر را «شریک زندگی خودش» میدانسته است. امیرحسین بعد از این «شکست عشقی» هر روز به قول خودش «ساندیسی» الکل مصرف میکرده و سیگارهای سنگین میکشیده است.
رشد عقلی کودکان، قانون مجازات اسلامی و کنوانسیون حقوق کودک
ابراهیم اسلامی، قاضی دادگاه تجدیدنظر و استاد دانشگاه، در نشست «تجزیه و تحلیل پرونده قتل ستایش قریشی» گفته است سن امیرحسین یک چالش جدی در بررسی پرونده او بوده است. ایران کنوانسیون حقوق کودک را امضا کرده است که بر اساس یکی از مواد آن افراد بهخاطر جرمی که در سن کمتر از ۱۸ سال مرتکب شدهاند نباید اعدام شوند.
از طرفی به گفته این قاضی، بنا به ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی در جرایم موجب قصاص، هر گاه افراد بالغ کمتر از ۱۸ سال، ماهیت جرم یا حرمت آن را درک نکنند یا در رشد و کمال عقل آنها شبهه وجود داشته باشد، به مجازاتهای دیگری جز اعدام محکوم میشوند.
این قاضی گفته است در ۳۰ تا ۴۰ دقیقه از امیرحسین سوالات مفصل پرسیده شده تا ببینند امیرحسین به کمال عقلی رسیده و ماهیت جرم انجامشده را میداند یا نه.
قضات دادگاه تجدیدنظر تهران که هر دو با حکم دو بار اعدام امیرحسین موافق هستند گفتهاند بررسیهای زیادی شده که آیا او بالغ است و درکی از کاری که انجام داده دارد و این که آیا این کار را در سلامت عقل انجام داده است یا نه.
یکی از قاضیها میگوید که چون امیرحسین توانست مفهوم «سیاهمستی» را دقیق توصیف کند، پس دارای «رشد و کمال عقل» است.
به گفته آنها، امیرحسین از روابط نامشروع «برخی زنان بیوه محله با مردان» اطلاع داشته، پس بالغ محسوب میشود.
سیروان سلطانی (اسم مستعار است)، حقوقدان در ایران، به رادیو زمانه میگوید: «مسائلی که این قاضیها به آنها استناد میکنند که بگویند این بچه کمال عقلی دارد، در واقع برعکس این امر را ثابت میکند. این که از ۱۲ سالگی مشروب میخورد، این که به راحتی در مورد مسائل جنسی صحبت میکند، این که به عنوان یک فرد زیر ۱۸ سال با دیدن بازی یک دختربچه تحریک میشود، اینها نه تنها نشاندهنده آدم نابالغ است، بلکه نشاندهنده آدم ناسالم به لحاظ روانی است. هر کسی با حداقل درک از معیارهای حقوق بشری این چیزها را درک میکند.»
سلطانی در پاسخ به این سوال که آیا اعدام امیرحسین خلاف قوانین ایران که کنوانسیون حقوق کودک را امضا کرده نیست، میگوید که با توجه به این که ایران این کنوانسیون را مشروط به این که «با قوانین داخلی در تناقض نباشد» قبول کرده، میتواند به راحتی زیر آن بزند و کنوانسیون حقوق کودک برای شهروند جمهوری اسلامی نقطه اتکای حقوقی محکمی نیست.
جرمشناسی در خدمت ایدئولوژی
یکی از قضات در این نشست هم ستایش و هم امیرحسین را قربانی دانسته و با اشاره به علم «جرمشناسی» گفته که باید بررسی شود چرا امیرحسین قربانی است. او صراحتاً گفته است فضایی که امیرحسین در آن زندگی میکرده و خانواده او باعث این جنایت شدهاند.
این قضات که هر دو حکم دو بار اعدام را تایید کردهاند، هر چند برای تبیین قتل درناک ستایش به جرمشناسی مراجعه میکنند، اما نهایتاً نتیجهای میگیرند که از منظر جرمشناسی قابل توضیح نیست.
سیروان سلطانی، جرمشناس در ایران، ضمن این توضیح میگوید: «جرمشناسی یعنی یافتن علل و عوامل جرم در پیوند با جامعهشناسی، اقتصاد و فرهنگ. وقتی علت را پیدا کردیم، باید سمتوسوی اندیشهها، تفکرات، برنامهها، قوانین و استراتژیمان معطوف به همین باشد. این سوءاستفاده از جرمشناسی است که بگوییم علتش نادانی و فقر بود، اما باز همان کار خودمان را بکنیم. یا باید جرمشناسی را پذیرفت و مبحث کیفر را آرام و مهار کرد، یا این که از اساس آن را نپذیرفت.»
وقتی فاصله طبقاتی زیاد میشود، جرم هم رشد صعودی دارد. سلطانی با بیان این واقعیت میگوید: «در برابر این رشد صعودی نمیتوان صرفاً با ابزار زور و اعدام با جرم مقابله کرد، بلکه باید برگشت به زیربنای اقتصادی جامعه و به وسیله کلیت حاکمیت، نه فقط دستگاه قضایی، این وضع را ترمیم و عوض کرد. دقیقاً برعکس کاری که این قضات در این نشست انجام دادند. به جای این که از جرمشناسی کمک بگیرند که تحلیلهایشان را عمق ببخشند، پاسخ را تا اندازهای از جانب جرمشناسی میدهند، اما باز هم نتیجه خودشان را میگیرند. این همان سیاست کلی دستگاه حقوقی کشور است. علم را تا اندازهای میشناسد، اما نتایج علمی را درک نمیکند.»
جرمشناسی مترقی و تلطیف مجازات
قضات دادگاه تجدیدنظر تهران در حالی ارجاعات جرمشناختی را مستمسکی برای توجیه اعدام یک کودک-مجرم قرار میدهند که اصل جرمشناسی بر تلطیف مجازات و کیفر بنا شده است. به اعتقاد سلطانی کار جرمشناسی حتی از این که بررسی کند که شخص مجرم مورد چه خشونتهایی قرار گرفته فراتر است.
او در این مورد پرونده ستایش میگوید: «در این مورد، جرمشناسی برمیگردد به این که کودک مقتول و کودک قاتل در چه محیطی رشد کردهاند، تصورشان از جهان و اطرافشان و بهخصوص جنسیت و جنس و فعالیت جنسی چگونه بوده است. اگر یک باور نادرست دارند و اگر حاضرند برای رسید به لذت جنسی، دست به خشونت افسارگسیخته بزنند، این خشونت از کجا میآید؟ ضعف آموزش است؟ ضعف اقتصاد است؟ ضعف برنامه است؟ جرمشناسی بنیانهای کیفر را زیر سوال میبرد. جرم نوک کوه یخ است. زیربنای جرم نشان میدهد مجرم علت تام و مقصر اصلی نیست، بلکه جامعه و بهویژه شرایط اقتصادی است که به ضعف آموزش و ضعف بهداشت میانجامد. کارکرد اصلی مجازات در دنیای امروز پیشگیری و اصلاح است. اما با صرف مجازات مجرم نمیشود جرم را کاهش داد. بماند که فلسفه قصاص با فلسفه جرمشناسی و حتی مجازات هم مخالف است.»
کودکی که از حداقل امکانات محروم بوده، در شرایطی نابرابر و پر از تبعیض رشد کرده و آموزشهای لازم را ندیده است، طبیعیست که خروجی منفی، پرآسیب و بزهکارانهای دارد. حالا که او بهخاطر شرایطی که دولت و جامعه به او تحمیل کردهاند، بزهکار شده، دستگاه قضایی با مجازات او میخواهد عطش و خشم جامعه را بخواباند.
سلطانی میگوید که چنین چیزی از نظر علم جرمشناسی مردود است: «جرمشناسی به ریشهها میپردازد و نوک پیکان خشم و انتقاد و انتقام را از روی مجرم به سمت ساختار اجتماعی برمیگرداند.»
منع اعدام و منع اعدام کودکان، نیازمند توجه جامعه
در دو سال اخیر گاهی پیش آمده است که پرونده کودک-مجرمهای محکوم به اعدام به دادگاه برمیگردد و حکم اعدام لغو میشود اما هنوز تا لغو عملی اعدام کودکان راه و فاصله زیادی وجود دارد.
دستگاه قضا هر چند اخیراً سختگیری کمتری برای صدور حکم اعدام افراد زیر ۱۸ سال دارد، اما عزم جدیای برای توقف اعدام در آن به چشم نمیخورد.
سلطانی به رادیو زمانه میگوید: «نمیتوان قوه قضاییه را از دستگاه سیاسی، دستگاه سیاسی را از دستگاه اقتصادی و دستگاه اقتصادی را از ساختار اجتماعی جدا کرد. مجموعه اینها یک کل واحد را تشکیل میدهد. چه بسا که وقتی امیرحسین اعدام شود، هیچگونه بازخورد منفی عمومیای نبینیم. برای جامعه هنوز مسأله نیست که چرا فرد زیر ۱۸ سال باید اعدام شود و اصلاً اگر باید اعدام شود، چرا اصلاً قاتل شده؟ این حساسیت وجود ندارد، درست مثل عدم حساسیت به مسأله حجاب اجباری در اوایل انقلاب.»
او میگوید که قاضی و وکیل هم محصول همین شرایط هستند و فقط وقتی حکم دیگری میدهند که جامعه ماهیت کودک و حقوق کودک و اعدام و قصاص را درک کند.
این مشکل، منتقدان شجاعی مثل صادق زیباکلام هم اشاره کرده اند.
اگر قاتلی مورد بخشش قرار گیرد با دادن دیه کلا از مجازت می رهد.
مشکل اینجاست، قتل عمد، بالاترین و بدترین جنایت علیه بشریت است، وقتی این قتل عمد علیه کودک بی دفاع باشد بسیاردلخراش تر و فجیع تر می شود. اگر قاتل خود زیر 18 سال باشد، بر فرض مورد تخفیف یا عفود باشد از اعدام، ما در قواننی، قانون جایگزین مانند حبس ابد یا زندان طولانی مدت سی سال ساله نداریم!
این یک نقص بزرگ سیستم قضایی است.
برخی از قتل ها واقعا ناخواسته است و در انی عصابیت و جنون انی و یا تحت تاثیر بیماری روحی یا مواد و الکل بوده، در این موارد می توان تخفیف قائل شد و اعدام را به حبس ابد یا زندان سی ساله تبدیل کرد تا هم مجازت شوند جنایتکار و هم او فرصت ارتکاب جنایت دوباره نیابد و هم اگر اشتباهی در قضاوت شد حداقل بشود جبران کرد بخشی از اشتباه را/ چون اعدام یعنی غیر قابل جبران شدن اشتابه در قضاوت است! ولی جنایت های محرز هولناک و قتل عام انسان های توسط جنایت کاران حرفه ای همچو تروریستها و مزدوران حرفه ای علیه غیرنظامی و غیر مسلح و بی دفاع و بی گناه بویژه کودکان جنایت نابخشودنی است.
توجه / 08 December 2016
قصاص یعنی تنزل عدالت به انتقام جويی۰اعدام يعنی آدم کشی دولتی۰دادگستری بجای گسترش داد پدرخوانده ی مافيا می شود و در ازای مالیات يـعنی پول به شما قصاب و جلاد اجاره ميدهد۰که نرخش برای زن و مرد و کودک متفاوت است چون قیمت انسانها در این دین خیلی دقيق مشخص شده است۰
آدم / 08 December 2016