درحالی‌که نزدیک به شش سال از آغاز جنگ در عراق و سوریه می‌گذرد، کثرت نیروهای درگیر و اخبار ضد و نقیض و جهت‌دار در مورد مواضع و فعالیتهای گروههای درحال جنگ، ابهامات و سردرگمی‌های زیادی را ایجاد کرده است.

در مقایسه با آن بخش از ساکنان جهان که آگاهی‌شان از جنگ به این جمله خلاصه می‌شود که «مبارزه‌ای بین‌المللی با تروریست‌های اسلامی در سوریه و عراق در جریان است»، طبعاً ایرانی‌ها اطلاعات بیشتری از جنگ دارند، و کم و بیش از صف‌بندی‌ها باخبر‌ند. با وجود این، حجم زیاد اخباری که هر هفته در مورد حوادث سوریه و عراق به فارسی منتشر می‌شود و تناقضهای آنها باهم (با توجه به منافع و جهت‌گیری منابع خبر) خود به عاملی موجود سردرگمی‌، ابهام و سوء‌تفاهم بدل شده است؛ در این یادداشت شش سوء‌تفاهم بنیادی در این‌باره را مرور خواهیم کرد.

kurdish-woman

۱. در سوریه شورشی وجود ندارد

در میان اخبار جنگ در سوریه، کلمه‌ای که بیش از هر چیز دیده و شنیده می‌شود، واژه «شورشی» است.

میان اخبارنویسان جنگ سوریه این عادت شکل گرفته که طرف مخالف دولت را با عبارت‌هایی همچون «شورشیان»، «پیکارجویان»، یا «شبه‌نظامی‌ها» معرفی کنند: مشکل بدواً به کثرت نیروهای درگیر در جنگ برمی‌گردد، اما راه حل رسانه‌ها برای حل این مشکل خود به مشکلی ثانوی است. نخست اینکه همه این شورشی‌ها اسم، شناسنامه و تاریخ خود را دارند و یکی کردن آن ذیل عنوان شورشی گمراه کننده است. وانگهی، بعضاً میان  گروههای مختلف شورشی‌ اختلافها و تتشهایی عمیق وجود دارد. وانگهی، به کار بردن عبارت «شورشی»، دستکم به شکلی ناخودآگاه، حاکی از نوعی جهت‌گیری و داوری ارزشی نیز هست.

درست است که گروهها ناپدید می‌شوند (مثل ارتش آزاد سوریه) و اتحادها و صف بندی‌ها و نام گروهها مدام تغییر می‌کند، (جبهه نصرت برای مثال به جبهه فتح شام تغییر نام داد) اما چرا آنها را با نام خودشان نخوانیم؟

از جمله گروههای اصلی موسوم به «شورشی» جیش الفتح است. جیش الفتح در واقع اتاق عملیات نظامی است متشکل از هفت گروه اسلام‌گرای مخالف دولت که در ۲۴ مارس ۲۰۱۵ تشکیل شد. بزرگترین عضو ائتلاف گروه احرار الشام، گروهی تحت حمایت قطر و ترکیه است. از جمله گروههای دیگر این اتاق نظامی می‌توان اشاره کرد به گردانهای نورالدین الزنکی، لواء الحق، جیش السنه، اجناد الشام وفیلق الشام. جندالاقصی نیز یکی از گروه‌های ائتلاف بود که از اکتبر ۲۰۱۵ از آن جدا شد.

ائتلاف فتح حلب، نیز در کنار جیش الفتح یکی از دیگر از  نیروهای اصلی است که تحت عنوان «شورشی» معرفی می‌شود. این اتاق نظامی بیشتر در داخل شهر حلب فعال است و متشکل از گروههای بزرگ و کوچکی همچون جیش التحریر، جیش المجاهدین، احرارالشرقیه، جیش‌الاسلام، جبهه‌ انصارالاسلام و لشکر سلطان مراد است.

جبهه جنوبی نیز از جمله گروههای «شورشی» فعال در منطقه درعا است.

۲. سپر فرات همان خشم فرات نیست

رود فرات به یکی از اسم رمزهای راهبردی در جنگ سوریه و عراق بدل شده است. این رودخانه ۲۹۰۰ کیلومتری که حاشیه آن یکی از زادگاه های تمدن بشری است، امروز در قلب جنگ قرار گرفته است.

برای ترکیه فرات خط قرمز پیش‌روی یگانهای مدافع خلق کرد، نزدیک به گروه پ ک ک است. موضوع عقب‌نشینی یگانهای مدافع خلق به شرق فرات در سال گذشته یکی از خواست‌های اصلی ترکیه و از انگیزه‌های اساسی تنش در جنگ عراق و سوریه بوده است.

عملیات «سپر فرات»، عملیاتی است که دولت ترکیه با همکاری چند گروه متحد در خاک سوریه از ماه آگوست آغاز کرده، و هدف آن توأمان دور کردن داعش از مرزهای ترکیه و جلوگیری از شکل‌گیری کریدور کردی در امتداد مرز ترکیه است. حوزه نفود و دخالت نظامی عملیات «سپر فرات»، منطقه‌ای است در حدفاصل رود فرات و و ناحیه اعزاز. از جمله اهداف ترکیه گسستن خط پیوند میان کانتون عفرین و کانتون کوبانی و جزیره است.

رقیت اصلی نظامی ترکیه در این منطقه از سوریه، ائتلاف نیروهای سوریه دموکراتیک (SDF) است که از ابتدای ماه نوامبر عملیات «خشم فرات» را برای آزادسازی رقه آغاز کرده و  تا امروز تا سی کیلومتری پایتخت خلافت اسلامی نیز پیشروی کرده است.
نیروهای سوریه دموکراتیک (SDF) ائتلافی است از گروههای سیاسی و نظامی کرد، عرب، آشوری، ارمنی و ترکمن که رهبری آن عملاً به دست یگان‌های مدافع خلق، گروه نزدیک پ ک ک است.

«خشم فرات» با سی هزار نیروی نظامی و با پشتیبانی آتش هوایی ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا هم‌اینک بزرگترین پروژه درجریان آزادسازی رقه است.

۳. همه کردها در یک جبهه قرار ندارند

این اشتباهی است که بعضاً برخی رسانه‌های غربی مرتکب می‌شوند. اگرچه در بستری تاریخی و در نظام سیاسی پس از تواقنامه سایکس-پیکو، به نظر می‌رسد تمام کردهای منطقه در نهایت خواهان تشکیل یک دولت مستقل کردی هستند، اما این اتفاقی نیست که در عمل درحال رخ دادن است.
در عراق و سوریه دو پروژه کردی رقیب و مستقل خودمختاری در جریان است که هر یک حوزه نفوذ و متحدان مختص به خویش را دارند.

نخست، پروژه اقلیم به رهبری مسعود بارزانی در عراق، که در جریان جنگ توانست مرزهای خود را در شمال عراق گسترش دهد و شهر کلیدی کرکوک را در کنترل خود درآورد. پیشمرگه‌های اقلیم هم‌اکنون بخشی از نیروی نظامی ائتلاف آزادسازی موصل‌اند.

علی‌رغم سرکوب کردها در ترکیه، بارزانی رابطه نسبتاً دوستانه‌ای با اردوغان دارد.

پروژه آلترناتیو، پروژه خودمختاری دموکراتیک در سوریه است که یگانهای مدافع خلق و یگانهای مدافع زن آن را پیش می‌برند، و نتیجه آن تا اینجا شکل‌کیری سه کانتون خودگردان جزیره، کوبانی و عفرین ملهم از ایده‌های عبدالله اوجالان بوده است.

هر دو پروژه به گسترش قلمرو و حوزه نفوذ سیاسی و ایدئولوژیک خود فکر می‌کنند. و اشتباه است اگر فکر کنیم در یک جبهه قرار می‌گیرند و با هم در حال ریختن طرح یک «کردستان بزرگ» اند.

syrie-guerre

۴. نیروهای مخالف دولت در سوریه را برمبنای میانه‌رو و افراطی نمی‌توان تفکیک کرد

یکی از دلایل شکست طرح آتش‌بس اخیر میان روسیه و آمریکا را در این معضل باید جستجو کرد. سنگ بنای صلح در طرح آتش‌بس بر مبنای تقسیم‌بندی گروه‌های درگیر به سه بلوک عمده گذاشته شده بود: دولت اسد، مخالفان میانه‌رو و تروریست‌های افراطی. از تقسیم‌بندی روی کاغذ تا واقعیت اما فاصله‌ زیادی وجود دارد و تعیین مرز میان گروههای افراطی و میانه‌رو به این سادگی در جهان واقعی ممکن نیست، به ویژه اینکه بسیاری از این گروهها دوشادوش هم علیه اسد می‌جنگند و یک هدف دارند.

گروه احرارالشام، برای مثال، که مطابق با دسته‌بندی غربی‌ها ذیل «میانه‌روها» قرار می‌گیرد، در عمل هم‌رزم و هم‌پیمان با جبهه‌ نصرت، شاخه‌ سوری القاعده، است که یک گروه افراطی و تروریستی شناخته می‌شود.

مشکل آنجاست که دسته‌بندی افراطی و میانه‌رو، از بیرون به گروه‌های جهادی تحمیل شده، و با مبانی نظری و اعتقادی آنها همخوان نیست؛ نه نظام اعتقادی آنها این تقسیم‌بندی را به رسمیت می‌شناسد، و نه منافع غایی آنها در جنگ با اسد، تن ‌دادن به چنین تمایزی را ایجاب می‌کند.

در این شرایط که غرب در تفکیک مسلمانان افراطی و معتدل در سوریه عملاً دچار مشکل شده است، شیعیان ایرانیان تلاش می‌کنند معیار جدیدی را به عنوان جایگزین ارائه کنند: معیار شیعه/سنی به جای میانه‌رو/افراطی.


در مورد طرح جایگزین ایران نگاه کنید به:

استراتژی اربعین، گفتار اعتدال و دکترین مشایی


۵. حشد شعبی همان حشد وطنی نیست

منبع این سوء‌تفاهم برای ساکنان جهان غرب، غربیگی با شکاف اصلی درونی اسلام، یعنی شکاف شیعه و سنی و صف‌بندی ژئوپولتیک میان ایران از یک سو، و ترکیه و عربستان از سوی دیگر است. برای ایرانی‌ها اما این دلیل سوء‌تفاهم صرفاً ناشی از شباهت میان دو واژه است.

حشد شعبی و حشد وطنی، دو نیرو از دو جبهه متفاوت‌اند که البته هر دو در ائتلافی شکننده علیه داعش قرار گرفته‌اند: جبهه شیعی، ایرانی، علوی، حزب الله در برابر جبهه وهابی، سعودی، جندالله.

حشد شعبی یا بسیج مردمی عراق، نیرویی است تحت نفوذ و حمایت ایران، متشکل از چهل گروه مختلف، با چیزی در حدود شصت تا نود هزار نفر سرباز که اکثراً آنها شیعه‌اند، و بر مبنای تجربه بسیج در ایران سامان یافته اند.

حشد وطنی اما یک گروه سنی است با نیرویی در حدود شش تا ده هزار نفر که به همت اثیل نجیفی، استاندار سابق نینوا و با همکاری ترکیه برای جلوگیری از نفوذ بیشتر حشد شعبی و شبه نظامیان نزدیک به ایران و نیروهای پ ک ک سازماندهی شده اند.

۶. داعش تنها در عراق و سوریه فعال نیست

در مورد سرنوشت داعش پس از سقوط موصل گمانه‌زنی‌های زیاد شده است: از طرح انحیاز، یا بازگشت داعش به بیابان و سازماندهی دوباره، تا ادغام در گروه های دیگر جهادی و الی آخر.

از جمله پیش‌بینی‌ها حرکت داعش به سمت نقاطی است، به ویژه در شمال آفریقا، که از پیش در آنها فعال بوده است. داعش در بیرون از قلمروی دولت اسلامی، یک سازمان شبکه‌ای جهانی است که  هوادارانش از بلژیک تا افغانستان پراکنده‌اند. امادر نقاطی مثل لیبی، به دلیل خلاء سیاسی به وجود آمده پس از سقوط قذافی، این حضور  همچون عراق و سوریه سازماندهی شده است. تا همین چند روز پیش، پس از موصل و رقه، بندر سرت سومین پایتخت «دولت اسلامی» تلقی می‌شد. روز جمعه، اما نیروهای وفادار به دولت وحدت ملی لیبی اعلام کردند سرت را از داعش پس گرفته و شهر را آزاد کرده‌اند.

در حالی‌که با تنگ شدن حلقه محاصره موصل و پیش‌روی روزانه نیروهای سوریه دموکراتیک به سمت رقه، دولت اسلامی به پایان خود نزدیک می‌شود، ایدئولوژی داعشی اما همچنان زنده و نیرومند است؛ به خصوص اگر همچون کمال داوود، نویسنده الجزایری، معتقد به وجود داعش‌های متعدد همچون داعش سفید و خاکستری باشیم.(داعش خاکستری، به نظر کمال داوود، ایران است، و داعش سفید، عربستان سعودی که در کنار دخالت نظامی غربی در خاورمیانه عامل اصلی بروز جنگ در منطقه بوده است)

به نقل از این نویسنده، «داعش سیاه و داعش سفید؛ اولی گلو می‌برد، می‌کشد، سنگسار می‌کند، دست قطع می‌کند، میراث مشترک بشری را تخریب می‌کند و از آثار باستانی، زنان و خارجی‌های غیر مسلمان منتفر است. دومی، پوشش بهتری دارد، و ترو تمیزتر است، اما همین کارها را انجام می‌دهد.»


در همین زمینه: