در آستانه سومین دهه پس از فروپاشی دیوار برلین، بلوکی جهانی در حال شکلگیری است که از زمان آغاز جنگ سرد بیسابقه بوده است: جبههای واحد از رهبران غرب و شرق که تاریخ مشابه آن را آخرین بار در جبهه متفقین در دوران جنگ دوم جهانی علیه فاشیسم تجربه کرد. پس از پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، اکنون در فرانسه کاندیدایی بالاترین شانس را برای ورود به کاخ الیزه دارد که همچون ترامپ نگاه دوستانهای به پوتین دارد.
شکلگیری بلوک جدید در شرایطی در حال وقوع است که در ماههای اخیر اختلاف نظر روسیه و آمریکا در مورد سوریه و سرنوشت این کشور حالتی خصمانه به خود گرفته بود.
از بمباران یوگسلاوی تا احتمال جنگ هستهای
با خاتمه جنگ سرد، روابط روسیه و آمریکا در آغاز سالهای دهه ۱۹۹۰، اگرچه بدون تنش اما ناپایدار بود. حمله هوایی ناتو به یوگسلاوی در ۱۹۹۹ نخستین اپیزود رویارویی روسیه و آمریکا در جهان پس از دیوار بود.
با آغاز قرن جدید، وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر و حمله آمریکا به عراق و همزمان به قدرت رسیدن پوتین در روسیه، باعث تغییراتی در معادلات جهان تکقطبی شد؛ و به ویژه از دوران دوم ریاست جمهوری پوتین، روسیه سعی کرد موقعیت ژئوپلتیکی از دسترفته اتحاد جماهیر شوروی را به نفع خویش بازیابی کند.
محور اصلی تنش آمریکا و روسیه در سالهای نخست قرن بیست و یکم، موج انقلابهای رنگی بود: انقلاب گل سرخ در گرجستان در سال ۲۰۰۳ و سقوط دولت ادوارد شواردنادزه، انقلاب نارنجی و شکست ویکتور یانکوویچ در سال ۲۰۰۴، انقلاب گل لاله در سال ۲۰۰۵ در قرقیزستان.
اگر حوداث ۱۵ ساله گذشته را مرور کنیم، از ابتدای قرن تا امروز، تنش و تخاصم روسیه و غرب بیوقفه ادامه داشته است. پس از انقلابهای رنگی، خصومت طرفین با جنگ اوستیای جنوبی در سال ۲۰۰۸ ادامه یافت. این دشمنی، با حمله ناتو به لیبی در کوران بهار عربی و سرنگونی قذافی تشدید شد. در این سالها پرونده هستهای ایران نیز یکی از موارد اختلاف نظر میان روسیه و غرب بوده است.
مهمترین چالش طرفین اما در سالهای اخیر به بحران سوریه برمیگردد. با بالا گرفن جنگ اسد و شورشیان، خاک سوریه به میدان جنگ نیابتی آمریکا و روسیه و متحدان آنها از جمله ایران وعربستان بدل شد.
تقریباً به طور همزمان، بحران کریمه در سال ۲۰۱۴، و الحاق این شبهجزیره استراتژیک به روسیه، به رویارویی مستقیم غرب و پوتین انجامید و تصویب تحریمهای مالی علیه روسیه و امتناع از صدور ویزا برای برخی از مقامات روسیه را به دنبال داشت. کار به جایی رسید که باراک اوباما، در سال ۲۰۱۴ در مجمع عمومی سازمان ملل اعلام کرد که مهمترین خطر جهانی در کنار ویروس ابولا و فعالیت تروریستها در سوریه و عراق، عملیات روسیه در اروپا است.
حضور مستقیم نظامی روسیه در سوریه از سپتامبر ۲۰۱۵، بر شکافها و درگیریها افزود تا حدی که روزنامه تایمز در اکتبر ۲۰۱۶ با استناد به سایت زافیدا وابسته به وزارت دفاع روسیه از آماده شدن روسیه برای مقابله با جنگ هستهای احتمالی آمریکا خبر داد.
روسیه: یک شوروی غیرسرخ
آنچه اما غیرقابل انکار است، تفاوت موقعیت و جایگاه امروز روسیه با ۲۵ سال پیش است. روسیه به هیچ وجه همان کشور از هم گسیختهای نیست که برای روی پا ماندن، نیازمند کمکهای مستقیم رقیب دیرینهاش بود. محبوبیت پوتین در زادگاهش بدون شک محصول توفیق روسیه در بازیابی جایگاه و نقش قدیمیاش در بازیهای جهانی است.
در اجلاس اخیر گروه ۲۰، پوتین به عنوان مهمان افتخاری دعوت شد، آن هم در شرایطی که دو سال قبل از جمع گروه ۸ اخراج شده بود.
امروز شرایط به گونهای است که مصر و ترکیه دوستی با روسیه را به نزدیکی با غرب ترجیح میدهند. پس از کودتای نافرجام ژوئیه، اردوغان به مسکو رفت و به خاطر ساقط کردن جت جنگی روسیه عذرخواهی کرد.
دستکم در خاورمیانه تا اطلاع ثانوی دست بالا با روسیه است؛ کشوری که پایگاههای نظامی ایران را در اختیار دارد و از آنها برای جنگ در سوریه استفاده میکند: یک قدرت جهانی که اکنون به پشتیبانی نیروی نظامی و دیپلماتیک آن، اسد در حال احیای قدرت و نفود از دست رفتهاش است و حلب را هم از مخالفانش باز پس میگیرد.
این روسیه نیرومند و عملگرا صرفاً دوستی ایدهآل برای دیکتاتورهای خاورمیانه نیست، بلکه اکنون به همپیمان دلخواه قدرتهای غربی بدل شده است.
وانگهی، دیگر نزدیکی و دوستی با این ابرقدرت مشروط به قرابتهای ایدئولوژیک و پرنسیپهای عقیدتیای نیست که دست اتحاد جماهیر شوروی را بسته بود. ورای مرزهای ایدئولوژیک، روسیه در حال گسترش قلمرو نفوذش است، حتی تا پاریس و واشینگتن.
دوستان تازه در راهاند
در یک سال گذشته، ترامپ در جریان کارزار انتخاباتیاش، به صراحت از پوتین ستایش کرده و او را «رهبری مقتدر و بسیار هوشمند» دانسته است.
علاوه بر حمایت از حملات هوایی روسیه علیه مخالفان رژیم در سوریه، ترامپ همچنین از پایان حمایتهای آمریکا از گروههای شورشی در سوریه سخن گفته است؛ تصمیمی که روسیه قطعاً سپاسگزار آن خواهد بود.
سیاست ترامپ در این فقره کاملاً روشن است: اتحاد با روسیه علیه داعش. و البته، به باور ترامپ، زمینههای مشترک دیگری نیز برای همکاری از جمله مسأله مهاجران وجود دارد.
در مصاحبهاش با نیویورک تایمز نیز او یک بار دیگر از تمایل خود برای عادیسازی و تعمیق روابط با روسیه خبر داد.
پوتین نیز پس از پیروزی ترامپ، با ارسال نامه و تماس تلفی بر برقراری مجدد روابط دوجانبه بر پایه احترام و منافع متقابل تأکید کرده است.
ماجرا عمیقتر از تعارف معمول دیپلماتیک است. میشل فلین، یکی از مشاوران ارشد نظامی ترامپ در دسامبر گذشته در مهمانی شام پوتین شرکت کرده است. روزنامه ایندیپندنت هم گزارش کرده که دونالد جونیور ترامپ ماه گذشته در پاریس مذاکرات محرمانهای را درباره همکاری با روسیه در خصوص سوریه برگزار کرده است.
در فرانسه نیز همچون آمریکا باد موافق به بادبان روسیه میوزد. فرانسوا فیون، کاندیدای جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۷ که شانس اول پیروزی است، اگرچه از سنت و جبههای متفاوت از ترامپ میآید، و یک نئولیبرال طرفدار تاچر است، در مورد روسیه و پوتین با ترامپ همعقیده است. او از هماکنون قول «رابطهای صادقانه و مستحکم» با مسکو و خروج از «منطق بلوکبندیهای جنگ سردی» را داده است. فیون گفته است که فرانسه با نزدیکی همزمان به روسیه و آمریکا باید نقش قدرت میانجی برای حفظ تعادل جهانی را به عهده بگیرد.
دوستی فیون و پوتین تاحدی است که در جریان رقابت مقدماتی انتخاب کاندیدای جمهویخواهان، آلن ژوپه در مصاحبه با وست-فرانس از رویکرد «آسانگیرانه» او نسبت به پوتین ابراز تأسف کرد و گفت که گفتگو با کرملین به ویژه در مورد پروندههای سوریه، اکراین و ایران باید «بدون رودربایستی» باشد. فیون اما به نظر میرسد در مورد این پروندهها اختلافی با روسیه ندارد.
تا آنجا که به روابط آینده فرانسه و روسیه مربوط میشود، رقیب اصلی فیون در انتخابات ۲۰۱۷، مارین لوپن نیز نگاه مثبت و مساعدی به روسیه پوتین دارد؛ لوپن، کاندیدای راست افراطی معتقد است «با پوتین و ترامپ مثلثی مناسب صلح جهانی» خواهند ساخت. او قصد دارد «جبههای سهگانه از رهبران آمریکا و روسیه و فرانسه تشکیل دهد.»؛ چیزی شبیه به ائتلاف متفقین، پس از ۷۰ سال.