ونداد زمانی ـ‌ شاعر معروف قرن ۱۹ میلادی امریکا «جان گرینلیف وایتیر» نقل قولی دارد که زبانزد عام و خاص گشته است. او می‌گوید از تمام کلماتی که بر دهان و قلم جاری می‌شود، غمگین‌ترین‌شان آن است که گفته شود «کاش این طوری می‌شد» ۱. دو قرن از این سخن نغز می‌گذرد و در عصری به‌سر می‌بریم که جدید‌ترین دیدگاه‌های روان‌شناسی بر این نکته‌ی اصلی تأکید می‌کنند که «احساسات ما نتیجه‌ی برداشت و تصوری است که ما از واقعیت داریم نه خود واقعیت».

پشیمان بودن از تصمیماتی که اتخاذ نکردیم، جزء جدا نشدنی رفتار انسان‌هاست. برای نمونه ممکن است فردی فکر کند که «من می‌توانستم یک دکتر شوم اگر خانواده‌ام می‌توانستند ترغیب بیشتری به خرج دهند. من می‌توانستم آدم موفق و با آسایش خاطری باشم، اگر به تحصیل خود ادامه می‌دادم». به‌نظر می‌رسد، احساس پشیمانی از عمل و تصمیمی که در گذشته اتخاذ نکردیم و یا اعمالی که بعد‌ها متوجه شده‌ایم اشتباه بوده است، واکنشی است عمومی که بدون تردید همه‌ی افراد بدون در نظر گرفتن موقعیتی که در آن هستند با آن دست به گریبان هستند.


تردیدی نیست که همه‌ی ما با فکر کردن درباره‌ی اعمال و تصمیمات اشتباهی که در گذشته مرتکب شده‌ایم، تلاش داریم تا انتخاب بهتری را در ادامه زندگی تدارک ببینیم. روان‌شناسان معاصر ضمن پذیرفتن و منطقی دانستن احساس فوق نگران آن هستند که کنکاش و درگیر شدن بیش از حد در اعمالی که در گذشته از ما سر زده است ممکن است به ضد خود تبدیل گردد. آن‌ها معتقدند اگر به احساسات منفی و پشیمانی خود دامن بزنیم و سایه‌ی سنگین گناه و شرم را بر روی خود بیفکنیم، نه تنها انرژی مثبتی نمی‌آفرینیم بلکه شاید منجر به فلج ساختن اراده و انگیزه در تصمیمات و اعمال کنونی خویش گردیم.

با آنکه شاعر دو قرن پیش امریکا پدیده‌ی پشیمانی را با ظرافت تمام، غمناک‌ترین واکنش بشری دانسته است، ولی وقتی فرصت شود و به گنجینه‌ی پربار ادبیات ایران و به‌ویژه شعر نگاهی افکنده شود، می‌بینیم که قرن‌ها پیش از او، مولوی شاعر عزیز ایرانی به زیبا‌ترین وجهی آخرین دستاوردهای علم روان‌شناسی را در یکی از شعرهای خود در «مثنوی معنوی «به رشته تحریر در آورده است. مولوی در کتاب چهارم مثنوی می‌سراید:

چون قضا آورد حکم خود پدید
چشم وا شد تا پشیمانی رسید
این پشیمانی قضای دیگرست
این پشیمانی بِهل، حق را پرست
ور کنی عادت پشیمان خور شوی
زین پشیمانی پشیمان‌تر شوی
نیم عمرت در پریشانی رود
نیم دیگر در پشیمانی رود

مولوی با نبوغ ذاتی خویش و آشنایی کاملی که با جان و روح ایرانیان پیرامون خود داشته است، به حضور قدرتمند تخریب ناشی از پشیمانی و احساسات برآمده از آن وقوف داشته است. او با صراحت تمام و در هیبت کلمات موزون به مخاطبان خویش که سودای پشیمانی همه‌ی وجودشان را تسخیر کرده است، می‌‌گوید که زندگی‌شان به شکل همه جانبه‌ای مختل می‌گردد. به همین دلیل در ادامه‌ی شعرش افراد را ترغیب می‌کند تا از واکنش مخرب فوق فاصله بگیرند.


ترک این فکر و پریشانی بگو
حال و یار و کار نیکو‌تر بجو
ور نداری کار نیکو‌تر به دست
پس پشیمانیت بر فوت چه است
گر همی دانی ره نیکوپرست
ور ندانی چون بدانی کین به دست

مسئله‌ی مهمی که مولوی در بیت‌های بالا ابراز می‌کند را می‌توان به اشکال مختلف در زندگی بشر معاصر نیز جست‌وجو کرد. زندگی سریع و سرشار از تنوع‌طلبی و زیاده‌خواهی دنیای کنونی از یک طرف و از سوی دیگر وجود شرایط متفاوت اجتماعی و اقتصادی و تربیتی که هر فرد در زمانه‌ی ما از آن برخوردار است، تأکیدکننده‌ی این واقعیت است که داشتن توقع و آرزوی مشابه برای هر انسان امری غیر ممکن است. به تعبیری دیگر متوجه می‌شویم که شعور رفتاری در زندگی مدرن تأییدکننده‌ی نظر شاعرانه‌ی مولوی است که قرن‌ها پیش گفته است همه‌ی تصمیمات و انتخاب هر فرد در دوره‌های مختلف زندگی، در حقیقت بهترین تصمیمی بوده‌ است که در لحظه مشخصی می‌توانست از او سر بزند.

مولوی در ادامه به این واکنش ریشه‌ای اشاره می‌کند که خوب است با عجز و اشتباه خود که ما را به انتخاب و عملی اشتباه وداشته و باعث پشیمانی کنونی ما شده، رابطه‌ی عاقلانه‌تری داشته باشیم. او می‌افزاید که اشتباهات ما باعث و مبدأ اعمال و تصمیمات بهتر ما خواهد بود. او تأکید می‌کند که بهتر است با احساس گناه به گونه‌ای واقعی برخورد کنیم و به جای پشیمانی تلاش کنیم تا در تجربه‌ی بعدی بهتر از قبل رفتار نماییم.

بد ندانی تا ندانی نیک را
ضد را از ضد توان دید‌ای فتی
چون ز ترک فکر این عاجز شدی
از گناه آن‌گاه هم عاجز بدی
چون بدی عاجز پشیمانی ز چیست
عاجزی را باز جو کز جذب کیست

۱ـ   John Greenleaf Whittier
۲ـ مولوی » مثنوی معنوی » دفتر چهارم