ونداد زمانیـ بخش بزرگی از میلیونها ایرانی بدون هیچ نگرانی و مقاومت از کلماتِ هندی، عربی، فرانسوی، انگلیسی که به زبان فارسی راه یافته است استفاده میکنند. بسیاری از آنها کوچکترین تردیدی از خود بروز نمیدهند که رفتارشان توقعِ ساده و بیشیله پیلهای از زبان است. مردم شهرهای کوچک و بزرگ ایران به همراه میلیونها ایرانی مهاجر، هر روز بر حسب نیاز و ضرورت گفتوگو با دیگر همزبانان، از کلمات جدید استفاده میکنند.
در برابر آزادی و راحتی ذاتی که استفادهکنندگانِ فارسی از خود بروز میدهند و به همین دلیل ناخودآگاه بقای زبان فارسی را تضمین میکنند عدهای نیز هستند که با حسرت و نگرانی به بَلبشویی که وجود دارد چشم دوختهاند. «خالصین» از جمله افراد و مجموعهای از سلیقهها هستند که استفاده از کلمهٔ بیگانه در فارسی را خاری در چشم خود میبینند. یکی از ویزگیهای بارز «خالصین» ایرانی در نفرتِ پنهان و آشکار آنها از مداخله، تاثیر و درهمآمیزی کلمات عربی در زبان فارسیست. ناگفته نماند که پدیده و گرایش خالصگرایانه در اکثر زبانهای (هنوز) زندهی جهان نیز وجود دارد.
داشتن عِرق ملی و گرایش وطنپرستانهای که به گذشتههای پر شکوه چشم دوخته است نیز از خصوصیتِ مشترک دیگری است که میتوان در «خالصین» یافت. وجهه مشترک دیگر وفاداران به ثبات و پاکیزگی «زبان» در این است که اغلب آنها تشخیص درست و همه جانبهای از ساخت و پاختِ «زبان» ندارند و شاید اصلاً نمیدانند که فارسی پاکی که آنها به زعم خویش نگه!!!دار آن هستند از کجا آمده است؟ به عبارت صریحتر، تصویری که خالصگرایان از «زبان» ارائه میدهند بیشتر شبیه یک «مُردهی مقدس شده است». تصویرِ جسد باشکوهی که در الفاظِ ناب و پاک پیچیده شده و باید همیشه در حفاظ معجونِ «غریبه زُدا» قرار داده شود.
در کنار واکنش و تأکید خالصگرایان برای ویرایش زبان که شاید دغدغههای دیگری را با ماسک پاسداری از زبان فارسی پنهان کردهاند جماعت مطلع و مراقب دیگری نیز وجود دارد که هدف آن گسترش قابلیتهای ارتباطی، ابراز و تازهتر ساختن مداوم زبان فارسیست. دستاوردهای این گروه از دلسوزان واقعی و تلاش جدیشان برای یافتن و حتی تولید کلمات فارسی کاری ستودنیست. زبان فارسی به کمک صاحب نظران (در اوائل قرن بیستم و در عصر رضا پهلوی) به خوبی نشان داده است که ظرفیت گسترش و توسعهپذیری فراوانی دارد. شورای واژگانی که در آن دوره شکل گرفت با زیبایی و تسلط تمام توانست مجموعهی بزرگی از «چیزهای» جدید برآمده ار تمدن صنعتی را وارد زبان فارسی سازد. در این میان کلماتی نظیر شهرداری، دادگستری، شهربانی، آتشنشانی از جمله واژگان گویایی بودند که از درون ساختار زبان فارسی نشأت گرفته بود و بهراحتی نیز در جامعه کاربرد خود را تعمیم بخشید.
در کنار انواع شیوهی برخوردی که با زبان فارسی شده است میتوان به نگاه و سلیقهی دیگری اشاره کرد که معتقد است پذیرفتن، تلفیق، تطبیق و بهکارآوری کلمات سایر زبانها میتواند نشانهی توانمندی یک زبان هم باشد. سلیقه و شیوهای از زبانشناسی و عشق به فارسی که نمیخواهد بپذیرد فارسی موجود مقدس و ازلی است و شدیداً نگران آن است که مبادا به دلائل غیر منطقی اجازهی لمس و تماس با زمانه از این زبان غنی گرفته شود. این شیوهی نگاه از واقعیت تلخ و اسفناکِ مرگ سالانهی صدها زبان قدیمی دنیا باخبر است و در هراس مداوم به این حقیقت میاندیشد که در دنیای سرشار از صدها هزار «چیز» جدید، مبادا زبان فارسی نیز از نفس و رمق بیفتد و کارآیی و تواناییِ همراهی با مردم معاصرِ خود را از دست بدهد.
شیوهای از دلبستگی توأم با رهایی برای زبان که شرط و شروطی برای میهمانان خود ایجاد نمیکند و منطق خود را بر این اصل اساسی بنا کرده است که توقع فوق برای زبانی که خیال و آرزوی بقا دارد، ضروری و حیاتی است. شیوهای که از مراوده با زبانهای دیگر ذوق میکند و پذیرای دلباز کلمات وارداتی است. از نظر این نگاه، زبان فارسی به عنوان میزبان خوشنیت و سخاوتمند، تنها باید با این دغدغه سر وکار داشته باشد که چگونه و با چه سرعتی میتواند برای کلمات میهمان شرائطی را فراهم آورد که محل جدید را خانهی خود فرض کنند و در حین استفاده و مراوده، آنها نیز عطر و لحن فارسی را به خود بگیرند.
نمونهی موفق این شیوه و الگو زبان انگلیسی است که به نظر من، کاملترین، پر کلمهترین و گستردهترین زبان بشر معاصر است. باید به صراحت خاطر نشان کرد که همراه با همه دلائل اقتصادی، اجتماعی و حتی استعماری که زبان فوق را به زبان اول جهان تبدیل کرده است، تاریخ تحول زبان انگلیسی نشان میدهد که پدیدهی فوق همیشه با دلی باز با زبانهای دیگر برخورد کرده است. وقتی رومنها آن را اشغال کرده بودند، هراسی به پذیرفتن بخش بزرگی از دایرهی لغات آنها نداشت و بعدها رفتار مشابهای را با زبان همسایگان گاهاً اشغالگرِ آلمانی، فرانسوی و ایتالیایی نیز برای خود مرسوم کرده بود.
اوج دگردیسی زبانِ انگلیسی با انقلاب صنعتی شروع شد که با قدرت تمام خود را با تولید، کشف و اختراع صدها هزار کلمهی جدید هماهنگ ساخت. همهی کلمات ساخته شده از «چیزهای» جدید که در تمام اروپا تدارک مییافته است به همان سرعت وارد خانهی زبان انگلیسی میشد. زبان انگلیسی همین سیاق را مشتاقانه ادامه داد و در کنار ساختن و پذیرفتن کلمات، همچنان در قرن ۱۹ و ۲۰ و حتی ۲۱ میلادی؛ لحظهای دست از الهام پذیرفتن و قبولِ کلمات میهمانِ جهانی نکشیده است.
ذکر این نکته اساسی نیز لازم است که بدانیم زبان انگلیسی هیچگاه از مقاومت و مخالفت «خالصین» بریتانیایی که بر طبلِ پاکی و زدودن کلمات بیگانه میزدند رها نبوده است. مهمتر از آن، زبان انگلیسی با وجود دلبازی بیحد و حصر به زبانها و کلمات غریبه، همیشه از نظارت، ویرایشِ هماهنگ و آکادمیک زبانشناسان خود نیز بهره برده است.
نظریات گوناگونی در عرصهی زبانشناسی در حال بررسی آیندهی زبانهای بشری هستند. جمعی به تسلط زبان انگلیسی به بهانهی مرگ قطعی بقیه زبانها میاندیشند. جمعی نیز با وجود پذیرش زبانِ واحد برای بشر، به ضرورت وجود و بقای زبانهای دیگر بشری پای مینهند. به سهم خود کمابیش مطمئن هستم که بر روی میزِ جدل و کشمکشِ بودن و یا نبودن زبانهای موجود در آینده، فقط آنانی حضور دارند که توانایی پذیرش بیشتری از «چیزهای» جدید را دارند.
دوست عزیزی که به درستی ساختن واژه های چون آتش نشانی را به ملی گراهای عصر پهلوی اول نسبت می دهید باید بگویم که من نگفتم ملی گراها جزو « خالصین» هستند بلکه اشاره ام به وطن پرستان افراصی بود. من خودم هم عاشق سرزمین کهنسال ایران هستم.
سپاس از دقت و توجه تان
ونداد زمانی / 07 February 2011
فكر ميكنم الان يه گرايش داره پا ميگيره كه از پيشتازان اين گرايش مي توان از اديب سلطاني در زمينه فلسفه و حيدري ملايري در زمينه اخترشناسي و اخترفيزيك نام برد.
استفاده از توانش زبان فارسي نو فارسي ميانه و فارسي كهن با در نظر داشتن جنبه هاي زيباحسيك زبان فارسي دري.
برساختن ارگانيگ واژگان پاسخگوي انبوه واژگان علمي نيست. همچنين دقت واژگان علمي روش نويي در برساختن مي طلبد.
شايد به همين دليل است آقاي آشوري كار اين دو عزيز را كارستان مي نامند.
واژگان درشميدن/برشميدن/نپاهش/افماردن/پيراپايي/يگانستن/ پرگشتن/فرگشتن و … مي تواند زبان فارسي را اين وضع برهاند و آنرا در مسير درستي براي زايايي قرار دهد.
کاربر مهمان / 07 February 2011
دقت بفرماييد واژگان شهرداری، دادگستری، شهربانی، آتشنشانی را نيز همين ملي گرا ها ساختند و رواج دادند.
کاربر مهمان / 07 February 2011
هر واژه منجر به ورود واژگان بسیاری به زبان میشود و این واژگان نوآمده کم کم واژگان اصیل پارسیک را به کنار رانده و جای آنها را خواهند گرفت. همچنین وامگیری ساختار زبان را نیز میدگراند و این دگرشها خود باعث ورود بیشتر واژگان بیگانه میشود. هر چه زبان از اصل خود دورتر میشود و به ساختار زبان بیگانه خو میگیرد، آمادگی بیشتری برای پذیرفتن واژگان بیگانه مییابد و این همافزایی شوم به مرگ زبان میانجامد. دوم اینکه، واژگان بیگانه ساختار آواییک زبان را نیز میدگراند و هر چه ساختار آواییک زبان بیشتر میدگرد، از واژگان خودی دورتر و به واژگان بیگانه خو میگیرد (همافزایی شوم دوم).
زبان پارسیک به همراه نیاگان (پارسی میانه، پهلوی و اوستایی) و خواهرانش (گیلکی، کردی، بلوچی و ..) دربردارندهی مجموعهای غنی از روشهای واژهسازی است و تقریبا نیازی به وامواژهها و روشهای زبانهای بیگانه ندارد. باید این واقعیت را بپذیریم که زبانهای بیگانه جز محدودیت و ناتوانی برای زبان ما ارمغانی نداشتهاند. ما اگر میخواهیم پیشرفت علمی و فرهنگی داشته باشیم، باید بتوانیم به زبان خود علم تولید کنیم و میبایست تا میتوانیم به اصل زبانیک خویش بازگردیم و از آنجا که زبان پارسی با زبانهای علمی روز دنیا همخانواده و همساختار است میتوان امیدوار بود که بازگشت به اصل زبان پارسیک تا حد زیادی ما را از این پریشانیها و آشفتگیهای زبانیک برهاند. برخورد زبان پارسی با زبانهای سامی به فراموش شدن بسیاری از تواناییهای پارسی انجامید، ولی اندرکنش امروز زبان پارسی با زبانهای علمی روز دنیا میتواند سازنده باشد. همخانوادگی و همریشگی این زبانها با پارسی ما را واداشته است به زنده کردن بخشهای فراموش شده ی زبانمان و ما را برانگیزانده است برای بازساختن یک زبان پرتوان علمی.
http://persianlanguage.ir/articles/received_articles/920
tazizoda / 07 February 2011
زبان زمانی می میرد که اندیشه نیافریند. ما مترچم شده ایم و زبان فارسی در حال رو به سستی و پوسیدگی.
amir mahjoub / 07 February 2011
خالص گرا چیه بگو ناسیونالیستهای افراطی
بگو اونایی که از عرب و ترک آذربایجانی بدشون میاد و نژادپرستن
کاربر مهمان / 07 February 2011
این گروهی که شما به نام "خالصین" نوشتید از قبل هم اسم داشت. به این گروه می گفتند "سره گرایان" و بحثی قدیمی است…خوب همان اسم را استفاده می کردید بهتر نبود؟
سارا / 07 February 2011
تازی زدای محترم
ضمن احترام به نظر و دلاپلی که بر شمردید خواستم توجه شما را به نمونه مستدل هر چه پویا تر شدن زبان انگلیسی جلب کنم . زبانی که با افزایش بیشمار واژگان جدید از سراسر تمدن های موجود بشری نه تنها از بین نرفت بلکه به یکی از سلیس ترین زبان های روی زمین نیز تبدیل گشت. نگه داری و به انزوا کشاندن یک پدیده و کشیدن غشای حفاظتی در دور آن هم باعث جلوگیری از تماس با دیگر پدیده ها می گردد و هم باعث جلوگیری از تماس با زندگی.
زبان زاییده نیازهای اجتماعی انسان هاست. به نظر من تحرک اجتماعی، فرهنگی و تداخل و تطبیق از پایه های تحول و تکامل تمدن ها ( و زبان ها ) است.
کاربر مهمان ونداد زمانی / 07 February 2011
سارای عزیز
واژه سره گرایان با انکه فارسی تر می نماید ولی من با آن احساس راحتی نکردم.
کاربر مهمان ونداد زمانی / 07 February 2011
دنیای امروز چنان در هم آمیخته که تعصب و مقاومت نشان دادن نسبت به فرهنگ و زبان بیگانه میتواند به پرت شدن از قافله تمدن بشری منجر گردد ، در ضمن از تحلیل و نابودی زبان فارسی نباید دچار هراس بشویم چرا که زبان فارسی که از هندوستان میاید در هند و افغانستان ریشه بسیار عمیقی دارد و پنجره بسیار وسیعی برویمان میگشاید و چه بسا تحول زبان فارسی در هند علمی تر از جاهای دیگر صورت میگیرد .
کاربر مهمان آريا هندی تبار / 07 February 2011
با درود
من یک ایران پرستم. میهن پرستی را با ملی گرا یا ناسیونالیست یکی ندانید، واژه ی پرستیدن از پرستاری، تیمار کردن، نگهبانی، هوای کسی یا چیزی را داشتن است. درست مانند کاری که پدر و مادری برای فرندان خود میکنند و آنان را می پرستند(پرستاری و نگهبانی)
گرامیانی که خود را ایرانی مینامید و عاشق ایران زمین هستید
شاید خود آگاه نباشید به شیوه ی گفتار خود که چگونه با یکدیگر به تندی سخن میگویید
این ”خیر و برکت” از زبان فارسی به ما رسیده، زبان فارسی امروزی بسیار سخت و خشن است و هتا بسیاری هم نادانسته میکوشند تا آنرا آرام و نرم کنند ولی باز بیهوده است و به آن ریختی نادرست میدهند و یا شاید تنها برای زبان کودکانه شیرین باشد. مانند عسیسم (عزیزم) قوبونش برم (قربانش برم) و …
هم میهنان ارجمند!
برای رسیدن به راستی ها باید ریشه ها را پیدا کنیم
هر آدمی برای خود یک زبان و یک فرهنگ دارد. زبان و فرهنگ هر آدمی گرفته شده از باور(دین) و بینش او به زندگی می باشد.
ما نمی توانیم ایرانی باشیم هنگامی که زبان و فرهنگ امروزی ما همه گرفته شده از بیگانگان خاور و باختر (شرق و غرب) باشد.
یک ایرانی راستین (اصیل) پارسی سخن میگوید و مینویسد، ولی یک فارسی زبان حرف را میزند.
یک ایرانی راستین می اندیشد، و یک فارسی زبان فکر میکند
یک ایرانی راستین پیش از هر سخن و کرداری خردمندی را پیش میکشد، و یک فارسی زبان عقل (زانوبند شتر) را عاقلانه میداند
از این نمونه ها بسیار است که در اینجا جای و زمان ندارد، چنانچه خاستار(خواستار) رسیدن به راستی و درستی هستید، در پی ریشه ها بگردیم.
اگر که به راستی پیرو زبان و فرهنگ ایران بنیادین هستیم، در گفتار یکدیگر را گرامی بداریم و ارج بگزاریم.
نشان به این نکته: اگر بیشترین ما ایرانیان زبان و فرهنگ بنیادین خود را می داشتیم، امروز این چنین سرنوشتی را نمی داشتیم
به امید تندرستی و پیروزی برای مردمانی که پیرو راستی و درستی هستند
ایران پرست / 07 February 2011
مقاله خوبی بود . مرسی .
کاربر مهمان / 07 February 2011
نویسنده نمیداند یا نمیخواهد بداند که برساختن واژهای چون -خالصین- به جای سره گرایان نشان از چه دارد. این روزها چنین نوشتههایی بیشتر رنک و بوی سیاسی دارد تا اینکه پژوهشی دانشجویانه بسته به این است که سردبیر چقدر بر پرشدن ستونهای خالی پافشاری کند. زبانی که مردمان بیش از سه کشور جهان بدان سخن میگویند نامیراست.
محسن / 08 February 2011
اين مقاله چه حرف تازه اي داشت؟ و چه نكته پنهاني رو باز كرد؟ فقط يك تيتر جنجالي؟!
اين خالصين خودشون خالص هستند يا به دنبال زبان خالص ميگردند؟ پس چرا به خودشون ميگيد خالص؟ و چرا به قول سارا همون سره نويس يا سره گرا رو به كار نميبريد؟
ضمنا در اين دسته بندي ها افراد اسنوب رو فراموش كرديد كه فكر ميكنند واژه هاي انگليسي گفتار رو شيك ميكنه.
و باز ضمنا شرايط انگليسي قابل مقايسه با فارسي نيست و نتيجه ي همه پذيري، فارسي رو همتراز اردو و بنگلادشي ميكنه نه انگليسي.
وام واژه اگر از حد بگذره نحو زبان رو هم لنگ ميكنه. نحو سالم در ساختن و باليدن زباني تواناتره.
من هم به سهم خودم مطمئنم كه در كشاكش مورد اشاره ي شما تنها آنانی ماندگارند که توانایی ساختن بیشتری از «چیزهای» جدید را داشته باشند. پذيرش شرط دوم ماندگاري است و بي ساختن راهي از پيش نميبرد.
امير / 08 February 2011
ایران پرست عزیز خواستم این بخش از تعریف کلمه پرستش را که متذکر نشدید یادآوری کنم ، تعریف عمومی تر پرستش از تقدس و عبودیت بیش از حد به یک پدیده نیز تنشان دارد که ممکن است با عقل و منطق و بویژه با واقعیت در تقابل باشد.
تشکر از توجه ات
کاربر مهمان ونداد زمانی / 09 February 2011
با امیر همرای ام. نویسنده بی در نظر گرفتن شرایط علمی، تاریخی، جغرافیای فرهنگی و اقتصادی، خاماندیشانه راه پیشگرفتهی انگلیسی را برای فارسی تجویز میکند. در حالی که امروزه حتی آلمانیها و فرانسویها هم بیش از پیش بر واژهسازی در زبان خود پامیفشارند و در برابر وامواژهها میایستند و شرایط خود را با انگلیسی همسنگ نمیدانند.
از سویی پذیرش فعال انگلیسی یک چیز است و پذیرش منفعلانهی کنونی فارسی چیزی دیگر.
توجه نویسنده را به نوشتار دورهی قاجار برمیانگیزم. شاید دریابد که پذیرش بی قید و شرط الزاما زبان را سلیس نمیکند.
.
در پاسخ دوستی که همهی سرهگرایان را نژادپرست و بدخواه عرب و ترک آذری دانسته بود: شناخته شدهترین سرهگرای ایرانی احمد کسروی است که خود ترک آذری بود. در میان داستاننویسان ایرانی هم هیچکس بیشتر از قاضی ربیحاوی بر رعایت دستور زبان فارسی پانمیفشارد که خود عرب خوزستان است. گرچه در میان سرهگرایان نژادپرست هم هست اما نمیتوان همه را یکسان پنداشت.
.
نژادپرستی برای یک ملت حکم تف سر بالا دارد و آسیبش برای زبان بسیار است. (نمونهوار آلمانی که سرآغاز فلسفه و علوم طبیعی و انسانی نوین بود امروز جایگاه علمی و فلسفیاش به گرد هم انگلیسی نمیرسد چون نازیسم شتابش را متوقف کرد.) اما پیشداوریهای نسنجیده و خودباختگی و فضلفروشی با واژههای بیگانه و همچنین آسانگیریهای سادهدلانه(مانند این مقاله) هم کمتر از نژادپرستی به زبان آسیب نمیزنند.
کاربر مهمان / 09 February 2011
محسن عزیز هر چند مطلب ارائه شده نیت سیاسی خاصی نداشت ولی فرمایش شما در یک تعریف گسترده درست است. هر عمل و فکر بشری می تواند رنگ و بوی سیاسی داشته باشد. خواستم این مورد را هم کمی روشن تر تکرار کنم که متن بالا نگفته است که زبان فارسی می میرد. با این وجود خطر مرگ زبانها واقعی و غیر قابل انکار است.
سپاس
کاربر مهمان ونداد زمانی / 09 February 2011
کاربر میهمان عزیز که هم رای امیر هستید من با شما موافقم که پذیرش فعال و خلاق داشته باشیم . من به هیچ وجهه تجویز نکردم که عین راه انگلیس را که شخصیت، موقعیت و بافت زبانی متفاوتی دارد و راحت تر می توانست در شروع گسترش زبان خود ( که همین چند صد صال پیش با نوشته های « چائسر» شکل ثابت و مرکزی به خود گرفت ) را داشته باشید. اشاره ای هم کردم به نمونه های خلاق (ولی کوتاه عمر) شورای واژگان عصر پهلوی … تلاشی که نشان داد زبان فارسی قابلیت تولید و تدارک کلمات جدید را هم دارد. دوست عزیز من با تاکید فراوان اشاره کردم که متن بالا یک نظر شخصی است ( با وجود آنکه این بحث در اکثر کشورها نیز هر روز در جریان است) که از نظرها و دیسکورس های موجود در جهان امروز اقتباس شده است. اگر این نظر را دارید که من بد می نویسم به گونه مشخص بگویید که بتوانم از آن من و دیگران استفاده کنیم. کلمه گاهاً مدت هاست که در زمانه به همان شکل نگارش می شود. به هر حال من با ویراستاران سایت در این باره مشورت می کنم و اگر اشتباه آنراتکرار آن نخواهم کرد.
مرسی از توجه ات
کاربر مهمان ونداد زمانی / 09 February 2011
می خواهم بدانم معنای این نوشته چیست؟ مدیر یا سردبیر رادیو زمانه این نوشته را بخوانند، ببینند آیا می توانند چیزی سردربیاورند؟ گاها یعنی چه؟! آدمی که نمی داند «گاه» پارسی را نباید تنوین ببندد…. ؟!
نوشته ها و طرحها و تصویرها درهم ریخته اند و بازحمت میتوان بخشهایی از نوشته ها را خواند. اینها کم بودند که آقای ونداد زمانی هم چنین «اثری» را در این سایت برجای گذاشت! یک بار این نوشته را بخوانید ببینید چند تا جمله درست و معنی دار می توانید درآن پیدا کنید؟
کاربر مهمان / 09 February 2011
سپاسگزار از اینکه توجه به زبان فارسی نموده اید .دوستانی که نظراتشان را مینویسند همه از کاربر میهمان استفاده میکنند بیشک این کاربران میهمان که همه کاربر میهمان نامیده میشوند چند نفرند وتصور میشود که 1 نفر است.چرا دوستان یک اسم انتخاب کردن مگر کاری دارد که زحمت اینرا به خود نمیدهید؟اگر بناست با اسم مستعار هم سربازان اعراب مارا بشناسند میشناسند به اندازه کافی دلار در رایانه هایشان ریخته میشود .نگرانی از چیست؟ آدم ننویسد که بهتر است تا اینگونه بخواهد برای زبانش دل بسوزاند اما یک موضوع ساده وپیش پا افتاده را رعایت نکند .در بین دوستان افرادی مانند خانم سارا ایرانی که به نظرم یکی از زنانی است که وظیفه اش را در مقابل سرزمینش انجام میدهد وانسانی مطالعه گر است به نکات مهمی اشاره کرده اند تا آنجا که به گوش ما خورده است همیشه صحبت از فارسی سره بوده است سره گرایان شاید که درست باشد زیرا دکتر اسلامی ندوشن نیز در رابطه با جریاناتی فکری ایرانیان بعد از ورود زوری اعراب به ایران وجاخوش کردنشان ودزدیدن اذهان مردم انانرا به ایرانی گرایان وعرب گرایان یا عرب مآبان تقسیم میکند که در طی تاریخ همیشه با هم در ستیز فکری بوده اند گاهی این وگاهی آن مسلط بوده اند وهمین امر زبان را یا بسوی عربی تر شدن کشانده است یا سعی بر حفظ آنچه باقیمانده است رهنمون نموده است ترک زبانان حاکم (بنده خود نیز ترک زبانم)محصولی در حدود هزار لغت یا کمتر وارد زبان پارسی نموده اند وترکان خیلی بیش از این از فارسی گرفته اند اما بجای ترس از زبان آمیخته که ریشه گرفته از چیز هایی که ساخته میشوند داشته باشیم بایستی بیشتر به دیدگاه دکتر ندوشن توجه کنیم زیرا هر باری که عرب گرایان یا عرب مابان در گذشته حاکم بوده اند منهای دوران خلافتشان که گاه مستقیم وگاه غیر مستقیم سعی بر جایگزینی عربی را داشته اند امابعلت مقاومت مردم با بیگانگان حاکم نتوانسته اند مارا چون مصری ها تونسی ها الجزایری ها سوری ها لبنانی ها وو عرب نمایند تنها لغاتی از ما در طی تاریخ مدفون شمشیر شده اند وگاه میتوان برای لغات عربی این دفاین را از کتابها برگزفت ورایجشان کرد با غنایی که زبان فارسی دارد این امر شدنی است اما مشکل هم در بین اساتید زبان خصوصا اساتید زبان فارسی است هم نویسندگان وروشنفکران وپییشتازان فکری جامعه که به بهانه اهلی شدن این لغات حتا مقاومتی سخت میکنند وگاها در رسانه های خارج از کسانی برای نمونه علیرضا میبودی که روزنامه نگاری است مورد پذیرش بسیاری لغات عربی را استفاده میکند که از رسمیت استفاده ده ها است افتاده اند یا بهرام مشیری که برای نمونه روزی برای عشق تفسیری به بزرگی شاهنامه داشت که آقا ما نداریم کلمه ای که جای این عشق بنشیند نه جناب حتما ما داریم حتما ما داشته ایم کار شماست که مدعی هستید بیابید و مشکل دیگر اینکه اکنون عرب مابان حاکمند با دوران حاکمیت خلفایی که در بغداد ودمشق مینشستند وایرانیان عملا اداره کننده ایران بودند فرق دارد اکنون تروت ودر آمدهای سرشار نفتی نه تنها هزینه ساختن این مقبره وآن مقبره میشود نه تنها کتاب ودفتر ومدرسه بیمارستان برای کودکان عرب زبان سوریه ولبنان وفلسطین میشود و فرزندان زبان فارسی افغان در ایران حق یادگیری آنرا در همان زمان ندارند که همه رسانه ومدیران که خود معمولا ریشه ای در بین حاکمین دارند با ملبسند یا مکلایند اما نگرش وگرایش ذهن وروحشان به عربی است کسانی نظیز علی لاریجانی که حتا میگوید ما وحشی هم بوده ایم این اعراب بودند که مارا آدم کردند ورسانه هایی که خصوصی وسوبسید میگیرند سعی وتلاش بی وقفه ای در جایگزینی بیشتر لغات عربی دارند دولتیان نیز برای آنکه نشان دهند مومن مسلمان درستکارند نه تنها سعی بر
دارا / 09 February 2011
بخش دوم
ادای لغات عربی از ته مجرج را دارند که در گفتار های عادی نیز سعی بر رواج دادن این فرهنگ استفاده اند به سرنوشت کلمه (را) بنگرید کسانیکه تا یکی چند سال بعد از انقلاب را بیاد دارند وملایان هنوز همه ادارات را اشغال نکرده بودند واکتر کارمندان نیز از نظام قبلی بود (را) را بود اکنون رو شده است وجوانان نیز با آمدن اینتر نت ودر ست کردن سایت وبلا گها متلا مینویسند راجب بجای راجع به یا مسلن بجای متلا فعلن بجای فعلا ونمونه های بسیار ولغات بیشمار عربی که امروز کم کم دارند جایگزین لغات فارسی که ما پیش از انقلاب استفاده میکردیم میگردند دیکته های بسیار غلط جوانان خصوصا کسی را ناراحت نمیکند سعی هم در رسانه های دولتی نمیشود که اشاره کنند تا همین لغات جایگزین شده عریبی وقدیمی درست نوشته شوند رسانه های خارج از کشور تلویزیونها خصوصا با لغات انگلیسی دشمن بزرگ زبان فارسی گشته اند به زیر نویس ها فیلم ها به تبلیغانت بنگرید پاکج حمید شب خیزی را نمیشود دیگر بسته گفت و قست کردن یا در میان گذاشتن را ایراینیانی که یکماهه خود را در آمیریکا گم میکنند شر میکنم را از آمریکایی ها غلیظ تر بیان میکنند که اغلب ایرانیان در آمریکابر عکس ایرانیان اروپا نیز یکی از دشمنان زبان فارسی اند بنگرید به برنامه خانم ها در تلویزیونها که برای عمه وخاله خود با ناز وغمزه انگلیسی را بجای فارسی که به آن کاملا مسلط اند بلغور میکنند ما اینیم؟وکلمات بسیار دیگرکه ایرانیان آمریکا روزانه برای صاف وراست کردن باسن وصورت ونامردی مردان و اعتیاد بکار میگیرند .اما آیا ناسیونالیست های ایرانی یا ایران گرایان دشمن اقوام ایرانی اند که همه ریشه ایرانی دارند وتاریخ میگوید بعضی از این زبانها حاصل هجوم وسلطه وعمله ظلم اعراب شدن بوده است این سرزمینهایی که امروز به زبان دیگری در کنار فارسی حرف میزنند تا پیش از هجوم بیگانگان دارای ساکنین فارسی زبان بوده اند که امروز حل شده اند بنابراین آنان هستند اما پنهان شده در همان زبان غیر رسمی حاکم این دوستان چپ هستند که آرزوی تکه کردن ایران را در زمان اربابشان کرملین نشین ها داشتند اما چون میسر نشد هنوز سعی بر برپایی الم شنگه ای هستند تا باشند آنگاه که در ترکیه به کردها میگویند ترک های کوهستانی این ناسیونالیست های ایرانی هستند که بیش از خود کردها ناراحت میشوند بنده با این ایرانیان برخورد داشته ام تعجب اینکه بعضی آذربایجانی وترک زبان هم بوده اند ایران گرایان یا ناسیونالیست ها هیچگاه در پی هذف عربها کردها یا آذری ها ودیگر اقوام ایرانی نبوده اند باز این بازماندگان نیروهای شکست خورده وآبرو باخته چپ هستند که خلق ها را دیگر نمیتوانند چون پیش از انقلاب نقل ونبات کنند اینک فصل انسان انسان انسان کردن بجای کار کار کار است اینک فصل زبان زبان زبان به جای خلق خلق خلق است .گریز از لغات محصول علم نیست با نویسنده موافقم اما ما باید سعی نهایی خود را برای زنده نگاهداشتن همین زبان رایج را لااقل داشته باشیم وآنگاه که حاکمان لغتی را نوبر میکنند وتلویزیونهای پول پرست لس آنجلسی نیز لذشتو میبرند مقاومت در حد گویش کنیم وسعی نکنیم ناخواسته با آنان همراهی کنیم تا نمیریم اینکه در زمان سلسله پهلوی فرهنگستان زبان فارسی خوب کار کرد شکی درآن نیست اکنون نیز دلخوش کنک هایی هستند که در برابر یک لغت نو غربی آنهم تنها بعلت دشمنی با غربها دهها لغت غربی حتا در موقع اعلام لغت ساخته شده به خورد جامعه ئمیدهند متلا این نظام هیچ در اندیشه همسویی زبان گویشی ونوشتاری فارسی زبانان نیست در اندیشه برپایی کنفرانس هایی در رابطه با عربی وخود را به زور هم که شده است وارد کنفرانس اعراب کردن وعرب معرفی کردن ملت ایران است از اینرو است که غربیها نیز در تصور خویش ایران را عرب میدانند چرا این سینا ورازی ودهها دانشمند سرشناس ما عرب نباشند وقتی کسی از زبان فارسی بعلت اعتقادش حمایت نمیکند ؟.
دارا / 09 February 2011
آقای دارا اولن تند نباشید دومن غلیان نکنید سومن جوش نزنید . خبر بسیار بسیار خوشی برای شما دارم شما بخاطر این دیدگاهی که خلايق را مستفیض فرمودید لایق بلافصل جایزه انجمن فارسی مستقر در هند شديد . لطفا بازهم خلایق بيشتر روشن فرموده و ریشه هرچه عرب هست از بن برکنید که شاید التیام جنابعالی خلایق را قدری تسکین ساخته و آنگاه به جهان تک زبان فارسی در غیاب اعراب و ديگران قدمه رنجه فرمائیم .
با نيکی فراوان آریا هندی تبار
کاربر مهمان آريا هندی تبار / 09 February 2011
آقای ونداد زمانی درود بر دلسوزی و پاسداری شما بر زبان زیبا و گویای پارسی،که این همه گویش و پویش های سودمند آفرید ونشان از دوستداری بیشتر پیام رسانان به فرهنگ و زبان ایرانی دارد.چه نیکو، رادیوی زمانه ی باغ پر گل ایران پارسی،گره های مهر وکین گشود. ولی آفای زمانی، زبان، به ویژه زبان نو پارسی1200 ساله،دریای گسترده ی پهنآوری است که بس در و گهر در آن،به سده ها ریخته اند از تاریخ سیستان/ تاریخ بیهقی/ شاهنامه فردوسی/تفسیر های زیبای پارسی/ سیاست نامه ی خواجه نظام/ تا ژرفای ریبایی های خیام،عطار،مولانا جلال الدین بلخی،نظامی گنجوی،گلستان و بوستان سعدی و آمیزه و افشرده ی همه ی آنان :حافظ بزرگ و همیشه ماندنی…و در این واپسین150 سال،صد هانویسنده و شاعر دست اول جهانی و نیمه جهانی و منطقه ای.آقای زمانی عزیز و نازنین و دلسوخته، آیا50 اثر از5000 اثر این1200 ساله را توانستید به دقت و علاقه و با حوصله ی بسنده، بخوانید؟ 2- در 10 دانشگاه ایران،کرسی زبان شناسی، اکنون بر پاست.50 تن استادان دانشمند زبان شناس کارآزموده ی ایرانی،دارند شبانه روز، با20-30 زبان گونه گون،دارند کار می کنند.20 سال است که هر سال، دو شماره مجله ی اختصاصی زبان شناسی،آبرو مند و پر وپیمان منتشر می شود در باره ی ربان پارسی و گویش های ایرانی، واین غیر از نشریه ی ویژه ی گویش شناسی، می باشد و…همانند آنان.آیا چند شماره از آنانرا توانستید بزیر خواندن کشید؟3-نوشته ی پر فایده ی شما می توانست با یک بار ویرایش و پیرایش خودتان،پس از1-2 ساعت دیگر، فشرده تر و زیبا تر و اندیشمندانه تر از این باشد.و از :واژه، سره و ناسره،کاربری،پیوسته،گشاده دست،جا افتادن،گروه، و…بجای واژه های همسان عربی آنان،سود می بردید.شما دردمندی کنکاشگر و ایران خواه هستید ولی پراکنده کار.خاهش می کنم همین موضوع را چندی پی گیرید با رویکرد به سرچشمه ها.آن هنگام،زبان شناختی های شما،بس دلپذیر تر و آموزنده تر خواهد شد. به امید آنروز، بر نوشته ی امروز شما،نیز ارج می نهم.شاد و سرفراز باشید.
منوچهر پرشاد / 10 February 2011
آقای زمانی
این نوشته نشان دهنده دیدگاه شماست که با استفاده از فضای آزاد فرنگستان نوشتهاید، زیر نویسهای شما در پای یادداشتهای خوانندگان بیمورد است، نظر خوانندگان در مورد نوشته شماست نه خود شما، میتوانید در یک نوشته مستقل به آنها پاسخ دهید. اعتراض من به کاربرد واژههای جعلی چون خالصین و غریبهزدا است که با نوعی دهن کجی و لجاجت به کار بردهاید.
محسن / 10 February 2011
محسن عزیز من نمی دانم مشکل شما چیست؟ یعنی می گویید من حق ندارم به کامنت خوانندگان توجه نشان دهم و حتی به سئوالات آنها پاسخ دهم؟ فکر نمی کنید این درخواست شما کمی دور ازواقع می تواند باشد؟ شما دوست عزیز چرا با قاطعیت واژه « خالصین» و « غریبه زدا» را جعلی می نامید؟ اچراآن را دهن کجی و لجاجت فرض می کنید؟ خالصین در حقیقت برگردانی است که از تعبیر کلمه PURITANS
اقتباس کردم که نحله مذهبی انگلیسی بود که اگر وارد جزئیان افکارشان نشویم به طور کلی « افراطی» بودند و از انعطاف خیلی کمی برخوردار بودند. به این دلیل از لقب حالصین استفاده کردم چون به نظر من اصرار و تاکید بیش از حد بر روی پاک و منزوی نگهداشتن زبان شانس از رده روزگار خارج شدن هر زبانی را افزایش می دهد
همانطورکه خودتان به درستی اشاره کردید فصای فرنگستان آزاد است و با صمیم قلب امیدوارم وطن عزیز ما هم فرصت آزادی و ارائه نطرات متنوع و متفاوت را داشته باشد.
سپاس
کاربر مهمان ونداد زمانی / 10 February 2011
با درود به دوستان
از اينكه در اين زمانه پر هاي و هوي، اين همه ايست و توجه را نسبت به قند پارسي مي بينم خوشحالم. نكته هايي به نظرم رسيد كه خدمت تان بيان مي كنم:
1- به كار بردن املاي پارسي براي واژه هاي تازي سبب جذب آن كلمه و پارسي شدنش مي شود. ما نمي توانيم تنوين را كامل حذف كنيم ولي وقتي بنويسيم "كاملن" اين واژه را از خود كرده ايم و آنرا هضم نموده ايم بنابراين من با نوشتن كلمه هاي زير به صورتي كه مي آيد موافقم : مسلن، اشق، توفان، حتا، كبرا … كه بايد بدانيم كه چه بسا واژه هاي پارسي بوده است كه عربي نوشته شده است و ما اكنون مي پنداريم كه واژه اي بيگانه است مانند واژه سدا كه صدا مي نويسيم يا صابون كه فرانسوي است و بهتر است سابون نوشته شود
2- ما گريزي نداريم كه از كلمه هاي عربي استفاده كنيم زيرا كه زبان پارسي كنوني يك جورهايي با عربي همزمان در ايران رشد كرده است و به گونه اي از كودكي در هم آميخته است و از عربي تاثير گرفته است بنابر اين بهتر است كه براي مثال كلمه گاها را بپذيريم ولي گاهن بنويسيم و آن را هضم كنيم
3- با نظر كلي نويسنده كه مي بايست بيش از حد به دور خود پيله نپيچيم و باز و با اعتماد به نفس برخورد كنيم موافقم زيرا كه بسيار واژه ها هستند كه محصول همين دهه ها و قرن اخير هستند و ترجمه يا معادل يابي آن گاه سبب نقصان در رساندن مفهوم آن مي شود
4- مي بايست همچنين از واژه سازي و واژه تراشي نترسيم، واژه هاي نو را مسخره نكنيم بلكه خوشامد بگوييم و در آغوش بگيريم اين تازه از راه رسيده ها را. برخي با هر نواوري مخالفند كه در ميان آنها كم نيستند كه دشمن زبان و كشور مايند ولي چون مي دانند رو در رو بگويند اثر نمي كند به تمسخر مي پردازند.
5- بايد مركزي باشد كه براي كلمات كليدي در هر رشته (فلسفه، هنر، سياست، فيزيك و …) واژه بسازد يا واژه هاي برساخته شده مترجمان را تاييد يا سندزني كند تا همگان ديگر در برابر آن واژه خارجي همان معادل را بكار برند و اين واژه براي آن مفهوم همه گير و همه پذير شود. حتمن كه نبايد كه چشم به دولت جمهوري اسلامي داشت يا منتظر دگرگوني هاي سياسي شد . به نظرم هم اكنون آقاي آشوري و تني چند از پيش قراولان اين صحنه اين محبوبيت و مشروعيت و توانايي و همه پذيري را دارند كه انجمني تشكيل دهند و به اين كار بپردازند.( البته چه بهتر كه اين انجمن بايد درهايش باز باشد و قابل ترميم باشد و در انتخاب اعضا با مردم در تعامل باشد تا ماندگار باشد و تاثير گذار )
6- با وجود سده ها همزيستي با ترك ها خيلي شگفت اور است كه از انها كم واژه گرفته ايم. اين چنين مي انديشم كه جاي بيشتر دارد كه از انها بياموزيم و اين كار را تركان پارسي گوي بهتر مي توانند به انجام رسانند.
7- براي اينكه زباني باز شود بايد كه انديشه اي نو در سر باشد، آنها كه دلسوز زبان پارسي اند بايد كه وقت بگذارند همت كنند و از ذخيره ذهني خود استفاده كنند و آثار ماندگار بيافرينند، شعر بنويسند، داستان و رمان بنويسند ودر آن از پارسي سره واژه بياورند.
خدا نگهدار شما و پاينده ميهن مان
كاوه / 10 February 2011