– راستش، من به طرفش رفتم. اومده بود به پالم بیچ. بهش نزدیک شدم ولی نتونستم كاری كنم. اعتراف می‌كنم …. همه تلاشم رو كردم كه باهاش سكس كنم. متاهل بود …. خیلی جدی خواستم مخش رو بزنم. حتی بردمش بیرون برا خرید مبلمان …. ببین! من همین‌طوری جذب دخترای خوشگل می‌شم. شروع می‌‌كنم به بوسیدنشون. عین آهن‌رباست. فقط بوس. حتی یک لحظه هم منتظر نمی‌‌مونم. وقتی آدم معروفی هستی، می‌گذارن هر كاری دلت می‌‌خواد بكنی. هر كاری می‌‌تونی بكنی …. دست بنداز بگیر از واژنشون! هر كاری می‌‌تونی بكنی ….

Donald-Trump

این سخنان سكسیستی بی‌پرده و توهین‌آمیز متعلق به كسی نیست مگر رییس جمهوری جدید ایالات متحده، دونالد ترامپ.

ویدئوی مربوط به این مكالمه حدود یک ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریكا (هشتم نوامبر) از سوی روزنامه واشینگتن پست علنی شد و موج عظیمی‌ از انتقادها را علیه ترامپ و كارزار انتخاباتی‌اش برانگیخت. حتی برخی از چهره‌های مهم حزب جمهوری‌خواه كه حمایت‌شان را از از ریاست جمهوری دونالد ترامپ اعلام كرده بودند به خاطر چنین سخنان فضاحت‌باری به او پشت كردند یا مانند پل رایان، رییس مجلس نمایندگان آمریكا، دست‌كم كوشیدند از او فاصله بگیرند.

در مقابل، ستاد انتخاباتی هیلاری كلینتون نیز فرصت را غنیمت شمرده و بلافاصله پس از افشای نوار ویدئویی مذكور، استراتژی تبلیغاتی جدیدی را با تمركز بر مواضع سكسیستی و اهانت آمیز ترامپ به راه انداخت تا او را نامزدی اساسا «زن ستیز» (misogynist) و مایه ننگ تمدن و دموكراسی آمریكایی جلوه دهد، به ویژه كه ترامپ با شعار «به عظمت رساندن دوباره آمریكا» در جهان پا به میدان رقابت‌های انتخاباتی گذارده بود.

بزرگ‌ترین امید هیلاری كلینتون و مشاورانش آن بود كه جمعیت زنان جامعه آمریكا را همراه رنگین‌پوستان، لاتین تبارها و دیگر اقلیت‌ها علیه دونالد ترامپ بسیج كرده و بدین ترتیب مانع از ورود او به كاخ سفید شوند.

با در نظر گرفتن چنین پیشینه‌ای اما طبیعی بود كه پیروزی ترامپ بسیاری را در بهت فرو برد. شگفت‌انگیز‌تر آن‌كه طبق اطلاعات آماری موجود درباره نسبت آرای دو نامزد، ٤٢ درصد رای‌دهندگان زن همچنان به دونالد ترامپ رای دادند. این آمار در مورد سفیدپوستان ٥٨ درصد‏، لاتین تبارها یا هیسپانیک‌ها ٢٩‏ درصد و آمریکایی-آفریقایی‌ها هشت درصد است. لذا این پرسش مهم پیش می‌‌آید كه در نهایت امر چرا ترامپ پیروز انتخابات شد؟ چه‌طور تاجری بدون هیچ تجربه فعالیت سیاسی و با پیشینه كاری و افكار و سخنان نه چندان درخشان توانست سیاست‌مداری كهنه‌كار و برجسته مانند هیلاری كلینتون را كه از منابع مالی بیشتر و حامیان قدرتمندتری نیز برخوردار بود، شكست داده و راهی كاخ سفید شود؟

در مقاله حاضر می‌‌كوشیم پیروزی دونالد ترامپ را از منظر روان‌شناسی اجتماعی توضیح داده و در واقع دلایل و زمینه‌های اجتماعی آن از جمله نه گفتن به نظام حاكم و روندهایی مانند نخبه‌گرایی، جهانی‌سازی، مرزهای باز و چندفرهنگ‌گرایی را تحلیل كنیم.

نه به نخبه‌گرایی (elitism)

چنان‌كه از نظرسنجی‌ها و و مهم‌تر از آن نتایج انتخابات برمی‌‌آید، بخش قابل توجهی از طرفداران ترامپ را اقشار طبقه كارگر و كارمندان یقه آبی‌ای تشكیل می‌‌دهند كه تحصیلات چندانی ندارند یا از سطح تحصیلی نازلی برخوردارند. برای این گروه از رای‌دهندگان كه آن‌ها را بیشتر در ایالت‌های میانی آمریكا می‌‌توان یافت، دست به كار شدن یا عمل‌گرایی بیش از سواد دانشگاهی و تخصص یا حتی تجربه سیاسی بلندمدت اهمیت دارد. آن‌ها در همین راستا نخبگان سیاسی و سیاستمداران جریان اصلی را بیش از هر چیز نماد ناكارآمدی و به تعویق انداختن امور و ركود و ضعف نظام اقتصادی-سیاسی كشور می‌‌دانند.

به گفته یكی از طرفداران جوان دونالد ترامپ، «ما دیگر نیازی به افراد آكادمیک و دانشگاهی نداریم. ما آدم زرنگ می‌‌خواهیم. كسی كه دستش به كار برود. آدم‌هایی كه می‌‌دانند چه‌طور كار را به انجام برسانند.»

ترامپ به منزله یک میلیاردر «بازاری» پرسابقه كه در طول عمر حرفه‌ای خود بیش از اكثر سیاستمداران رقیب با مردم عادی سر و كار داشته است، توانست برخلاف اكثر نامزدهای دیگر، این گرایش و طرز فكر را عمیقا دریابد و مخالفت با سیاست پیشگانی را كه «مدام حرف می‌‌زنند اما كاری از پیش نمی‌برند» (all talk, no action)، به یكی از مضامین اصلی انتخاباتی خود تبدیل كند. چنین رویكرد کم‌بدیلی او را قادر ساخت تا خود را از نیروهای جریان اصلی اعم از جمهوری‌خواه و دموكرات متمایز كرده و به منزله نامزدی «مردمی‌» و برخاسته از بطن مردم جا بیاندازد.

ترامپ در بسیاری از گردهمایی‌های انتخاباتی‌اش بر این نكته كه برای «هزاران نفر» شغل آفرینی كرده تاكید می‌‌ورزید و وعده می‌‌داد كه قصد دارد چنین تجربه موفق و متفاوتی را به عنوان رییس جمهوری و در مقام رهبری ایالات متحده نیز پیاده كند.

مضمون «عملگرا» و «كار‌ بلد» بودن طبیعتا نظر بسیاری از رای‌دهندگان را كه از نخبگان سیاسی دور از دسترس و سیاستمداران برج عاج نشین به ستوه آمده بودند به خود جلب كرد. در این میان اما آن‌چه بسیاری را به وجد آورد و به سوی حمایت از سرمایه‌دار نیویوركی سوق داد پیام اجتماعی-سیاسی دیگری بود: این‌كه نظام حاكم بر واشینگتن كه به دست همان نخبگان بی‌خاصیت اداره می‌‌شود در واقع از اساس فاسد و متقلبانه است (rigged system) و تنها یک نیروی خارج از سیستم توانایی اصلاح و پاک‌سازی آن را دارد. لذا، به گفته ترامپ، پیش از هر چیز باید «باتلاق را خشكاند» (drain the swamp) و سپس نظامی‌ نو بنا نهاد. نظامی‌ كه در آن قدرت واقعی را نه لابی‌گرها و صاحبان ثروت‌های كلان و منافع خاص (special interests) بلكه خود مردم عادی و سختكوش در اختیار دارند.

برخی از ویدئوهای تبلیغاتی او كه از طرفی «ساختار جهانی قدرت» را عامل حال و روز به اصطلاح فلاكت بار مردم آمریكا می‌داند و از طرفی دیگر بر روی كار آمدن دولتی «از آن مردم و برای مردم» تاكید می‌‌کند، حاكی از چنین نگرش و مضمونی‌ست.

در نهایت شعارهای دونالد ترامپ در نفی نخبه‌گرایی و فساد سیاسی-اداری از آن جهت بیش از حد انتظار مورد توجه مردم عادی قرار گرفت كه آن‌ها تجسم بارز چنین جریانی را در رقیب انتخاباتی او یعنی هیلاری كلینتون می‌دیدند. كلینتون از سویی به خاطر سابقه سیاسی طولانی اما مساله‌دارش -‌به ویژه رأی مثبت به مداخله نظامی‌ در عراق، حمایت از اقدام نظامی‌ در لیبی و نیز رسوایی مربوط به استفاده از ایمیل‌های شخصی برای نامه‌نگاری‌های سری دولتی- و از سویی دیگر به دلیل روابط نزدیک با سرمایه‌داران بد‌نام وال استریت و بانک‌ها و شركت‌های عظیم مالی و اقتصادی در ایالات متحده و دولت‌های خارجی، به نماد ناكارآمدی و فساد نظام حاكم تبدیل شد. نمادی كه ترامپ از آن برای متفاوت جلوه دادن خود و پیش‌برد اهداف انتخاباتی‌اش بهره بسیار برد.

جهانی‌سازی و نارضایتی‌های حاصل از آن

نگاهی مختصر به نقشه ایالتی آمریكا در انتخابات اخیر و مقایسه آن با انتخابات ریاست جمهوری سال ٢٠١٢ -كه در آن میت رامنی، نماینده حزب جمهوری‌خواه مغلوب باراک اوباما شد- به خوبی روشن می‌‌سازد كه شاید مهم‌ترین عامل كلیدی در پیروزی ترامپ در مقابل كلینتون اقبال اكثریت رای‌دهندگان در ایالت‌های متغیر (swing states) مانند ایندیانا، میشیگان، اوهایو، ویسكانسین، آیووا و پنسیلوانیا به او بود. ایالت‌هایی كه در سال ٢٠١٢ عمدتا به اوبامای دموكرات رای دادند اما چهار سال بعد یعنی در انتخابات سال ٢٠١٦ بر خلاف آن‌چه بسیاری از تحلیل‌گران پیش‌بینی كرده بودند از هیلاری كلینتون دموكرات روی برگرداندند.

حال باید پرسید دلیل این چرخش سرنوشت‌ساز چیست؟ پاسخ به این پرسش چندان دشوار و دور از ذهن نیست: جهانی‌سازی و ناتوانی نظام حاكم از محافظت ساكنان این ایالت‌ها در برابر پیامدهای اقتصادی-اجتماعی ویرانگر آن.

بسیاری از ایالت‌های چرخشی مذكور از لحاظ جغرافیایی در شمال شرقی آمریكا قرار دارند و به زبان رایج‌تر منطقه «غرب میانه» (Midwest) ایالات متحده را تشكیل می‌‌دهند. جالب آن‌كه این منطقه در اصطلاح عامیانه «كمربند زنگ زده» (Rust Belt) نیز نامیده می‌‌شود. یعنی نواحی و ایالت‌هایی كه در پی تشدید فرآیند جهانی‌سازی -‌مانند گسترش تجارت آزاد، باز شدن مرزها و تلاش روزافزون صنایع و كارخانجات برای یافتن نیروی كار ارزان‌تر در ورای مرزها‌- دچار ركود شده و به قول معروف كسب و كار و رونق اقتصادی از آن‌ها رخت بر بسته است.

افزایش بیكاری و وخیم‌تر شدن شرایط اقتصادی در این ناحیه از ایالات متحده كه به لحاظ انتخاباتی همواره حساس و سرنوشت‌ساز بوده در طول یک دهه گذشته همچنین باعث رشد جرم و جنایت، شكل‌گیری گروه‌های مافیایی مواد مخدر، گسترش اعتیاد، تحلیل رفتن زیرساخت‌های شهری و در نهایت افزایش تنش میان ملیت‌ها و گروه‌های مختلف قومی‌-نژادی شده. مشكلاتی كه دونالد ترامپ در گردهمایی‌های انتخاباتی خود در این ایالات با هوشمندی آن‌ها را مورد توجه قرار داد و حل سریع و موثرشان را وعده کرد.

مایكل مور، مستندساز و منتقد معروف آمریكایی، از معدود كسانی كه پیروزی دونالد ترامپ را ماه‌ها پیش از رأی‌گیری نوامبر پیش‌بینی كرده بود، در تحلیل این تحول غیرمنتظره و با اشاره به ساكنان ایالت‌های «زنگ زده» گفته بود: «آن‌ها شغل‌های‌شان را از دست داده‌اند. بانک خانه‌های‌شان را تصرف كرده. مصیبت بعدی طلاق است. زن و بچه‌های‌شان ترك‌شان كرده‌اند، ماشین را [از شدت بی پولی] گرو گذاشته‌اند و سال‌های سال است برای تعطیلات به مسافرت نرفته‌اند …. آن‌ها اساسا همه دار و ندارشان را از دست داده‌اند الا یک چیز: حق رای دادن. این مردمان شاید آه در بساط نداشته باشند. شاید بی‌خانمان باشند. شاید كلا به فنا رفته باشند. اما این‌ها مهم نیست، چرا كه در روز رأی‌گیری [فقیر و غنی] همه با هم برابرند. در روز هشت نوامبر محرومان این جامعه پای صندوق‌های رأی خواهند رفت و بر روی اسم مردی علامت تایید خواهند زد كه تهدید كرده نظام حاكم را زیر و رو و سرنگون كند. همان نظامی‌ كه زندگی آنان را نابود ساخته.»

علاوه بر دلایل مذكور كه ریشه آن‌ها را در فرایند جهانی شدن و بی‌اعتنایی نظام حاكم به پیامدهای منفی آن می‌‌توان یافت، این نكته را باید افزود كه عوامل و مرزبندی‌های نژادی و قومی‌ نیز در پیروزی ترامپ بی‌تاثیر نبود. طبق آمارهای موجود، ٦٣ درصد ‏از رأی‌دهندگان مرد سفیدپوست و شگرف‌تر از آن، ٥٢ درصد‏ از رأی‌دهندگان زن سفیدپوست -با وجود مواضع سكسیستی و زن‌ستیزانه ترامپ- به او رأی دادند در حالی‌كه ٨٠ درصد از رأی‌دهندگان مرد سیاه‌پوست و ٩٣‏ درصد از رأی‌دهندگان زن سیاه‌پوست از هیلاری كلینتون حمایت كردند.

بخش قابل توجهی از این گروه‌ها در جامعه آمریكا كه تبار اروپایی دارند و عمدتا در ایالت‌های میانی و جنوبی ساكنند، سیاست مرزهای باز و چندفرهنگ‌گرایی (multiculturalism) ناشی از جهانی شدن را تهدیدی برای بقای فرهنگی، هویت و سنت‌های تاریخی نژاد سفید می‌‌دانند. بدین معنا حمایت آن‌ها از دونالد ترامپ به ویژه وعده‌های او برای ساختن دیوار، تعین بخشیدن به مرزهای آمریكا و محدود ساختن ورود مهاجران و در یک كلام «بازگرداندن عظمت به آمریكا» را می‌‌توان نوعی گرایش به بازگشت به گذشته و تمایل به احیای برتری تاریخی سفیدپوستان از لحاظ ملی و نژادی در ایالات متحده دانست.

در نهایت با توجه به نكات مطرح شده شاید بتوان این‌گونه نتیجه‌گیری كرد كه ظهور شخص ترامپ و پدیده ترامپیسم (Trumpism) تا حدی نشانگر تایید و استقبال از برخی مضامین و شعارهای عوام‌پسندانه او مانند بازگرداندن قدرت و حاكمیت به دست صاحبان واقعی آن یعنی مردم، باز پس گرفتن شغل‌ها و صنایع آمریكایی كه به عقیده او از سوی كشورهای خارجی و مهاجران به تاراج رفته و احیای مجدد رویای آمریكایی‌ست. این پدیده را اما به همان اندازه باید نشانه «نه» بزرگ به نظم حاكم در جامعه و روندهای غالب مرتبط با آن مانند نخبه‌گرایی فاسد، جهانی‌سازی ناهمگون و تجارت آزاد به شمار آورد.

به هر حال نمی‌توان این واقعیت را به راحتی انكار كرد كه پیروزی دونالد ترامپ باعث دو قطبی شدن جامعه آمریكا شده و به شكاف‌های پنهان و خزنده قومی‌، نژادی، طبقاتی و جنسی دامن زده است. شكاف‌هایی كه ترمیم و التیام‌شان زمان زیادی می‌خواهد و تا حد زیادی متاثر از عملكرد دولت جدید در عرصه‌های مختلف سیاست‌گذاری خواهد بود.


از همین نویسنده


در همین زمینه