مارک زاکربرگ، بنیانگذار فیسبوک روزگار سختی را از سر می‌گذراند. بعد از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، منتقدان او را متهم کرده‌اند که برای جلوگیری از شیوع اخبار غلط در فیسبوک کاری انجام نداده است. فیسبوک این خبرهای جعلی را به شکل و شمایل رسانه‌های خبری معتبر در «تایم‌لاین» کاربرانش در دسترس آن‌ها قرار می‌داد و به این ترتیب، به طور ضمنی، زمینه‌ساز پیروزی دونالد ترامپ شد.

مارک زاکربرگ و دونالد ترامپ در یک زمینه. فیسبوک تا چه در حد در پیروزی ترامپ نقش داشت؟ عکس (کوریر)

مارک زاکربرگ البته این اتهامات را نپذیرفته است. او به تازگی در همایش شبکه‌های اجتماعی که تحت عنوان «تکونومی» برگزار شد، در پاسخ به این پرسش که آیا آلگوریتم‌های فیسبوک که تایم‌لاین کاربران این شبکه اجتماعی را شکل می‌دهند در پیروزی دونالد ترامپ نقش داشته، گفت: «با جنون و توهم پهلو می‌زند اگر فکر کنیم خبرسازی‌های جعلی که فقط بخش اندکی از محتوای فیسبوک را تشکیل می‌دهند، در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به هر طریقی نقشی ایفا کرده.»

از سوی دیگر هم‌زمان گاردین گزارش داد که فیسبوک به دلیل اشتباهی که در آلگوریتم‌هایش اتفاق افتاده، خبر درگذشت عده‌ای از کاربرانش، از جمله خبر درگذشت مارک زاکربرگ را منتشر کرده است.

با توجه به این مسائل، آیا واقعاً آنگونه که زاکربرگ ادعا می‌کند اندیشه تحریف انتخابات ریاست جمهوری آمریکا توسط خبرسازی‌های فیسبوک جنون آمیز است؟

خبرسازی‌های ناموثق برای لایک

۶۶ درصد شهروندان آمریکایی خبرهای روز را از طریق شبکه‌های اجتماعی به دست می‌آورند. در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تعداد زیادی از رسانه‌های خبری خرد از این موضوع استفاده کردند. مخرج مشترک همه این خرده‌رسانه‌ها هم این بود: دسترسی به انبوه کاربران فیسبوک با خبرسازی‌های هیجانی نامستدل و ناموثق.

خبرهای جعلی درباره هیلاری کلینتون در حلقه‌ای از صدها هزار نفر از کاربران فیسبوک دست به دست می‌شد. خبرهایی از این دست: کلینتون به خاطر ماجرای ایمیل‌هایش محاکمه می‌شود. اوباما بعد از پیروزی ترامپ به کانادا مهاجرت می‌کند. درباره مگین کلی، مجری فاکس‌نیز که از مخالفان ترامپ بود، گفته شد که او را اخراج کرده‌اند.

از سوی دیگر دونالد ترامپ هم در معرض تهاجم خبرهای جعلی قرار گرفت، اما توسط توئیت‌های ساختگی و بی‌پایه و اساس.

اهمیت مقدونیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا

ابعاد مشکل را می‌توان از اهمیتی که یک شهر کوچک در مقدونیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا داشت، دریافت. شرکت رسانه‌ای «بازفید» برای نخستین بار این موضوع را افشا کرد. عده‌ای از دبیران «بازفید» خبرهای جعلی فیسبوک درباره نامزدان انتخابات ریاست جمهوری را رصد می‌کردند. آن‌ها به سایت‌های شناخته نشده‌ای برمی‌خوردند با ظاهری خبری و با وعده‌های بزرگی از این دست: «اخبار قرن را پیگیری کنید.»

خبر محاکمه هیلاری کلینتون در سال ۲۰۱۷ به نقل از یک مأمور به ظاهر مخفی اف بی آی که نمی‌خواسته نامش افشا شود، ۱۴۰ هزار بار در فیسبوک به اشتراک گذاشته شده، لایک خورده و کامنت گرفته بود.

روزنامه‌نگاران بازفید رد این خبرها را پی گرفتند و به زودی متوجه شدند که دست‌کم ۱۴۰ سایت به ظاهر خبری طرفدار دونالد ترامپ در شهر کوچکی با ۴۵ هزار نفر جمعیت در مقدونیه به روز می شوند. نوجوانان کم‌سن و سالی این سایت‌ها را می‌گرداندند که هیچ ربطی به ترامپ نداشتند. آن‌ها به بهانه پوشش خبری انتخابات آمریکا فقط در پی کسب درآمد از طریق انتشار خبرهای جعلی هیجانی بودند. از محل آگهی‌های تجاری آن‌ها می‌توانستند در مقدونیه زندگی مرفه‌ای داشته باشند.

جعل خبر اما پیامدهای سنگینی دارد:

بر اساس پژوهش «بازفید» از هر ۱۰۰۰ مقاله‌ای که در سایت‌های خبری جعلی در فیسبوک منتشر می‌شد، ۳۸ درصد محتوای دست‌راستی عوام‌پسندانه داشتند. ۱۹ درصد محتوای چپ رادیکال. این خبرها کلاً جعلی بوده‌اند. از سوی دیگر، بیشترین تعداد لایک و کامنت در شبکه فیسبوک نثار همین خبرهای جعلی شده‌ است.

بازفید روش این پژوهش و نتایج آن را منتشر کرده و در دسترس عموم مردم قرار داده است.

پژوهش بازفیلد نشان می‌دهد که ادعای زاکربرگ مبنی بر بی‌طرف بودن فیسبوک در انتخابات آمریکا نادرست است. همه سایت‌های جعلی بر این اساس خبرپراکنی می‌کردند: خبرهایی که مؤید نظر عموم مردم باشد، «کلیک‌خور»‌تر و لاجرم درآمدزاتر است. این حقیقت تازه‌ای نیست. اما از وقتی که روزنامه‌نگاران به تعداد دقیق کاربرانی که به صفحات سایت‌ها مراجعه می‌کنند و مدت زمانی که آن‌ها صرف هر صفحه می‌کنند دسترسی دارند، این بحران ژرف‌تر شده است.

جعل واقعیت برای کلیک بیشتر

سایت‌های خبری معتبر همچنان به درآمدی که از راه آگهی‌های تجاری به دست می‌آورند وابسته‌اند. هرچه تعداد مخاطبانشان بیشتر باشد، به همان اندازه درآمدشان هم بیشتر است. از طرف دیگر اگر خبری غیرموثق باشد، باورپذیری رسانه کاهش پیدا می‌کند.

همانطور که گوگل از موفقیت رسانه‌های معتبر سود می‌برد، به همان اندازه هم سایت‌های مجعول از جعل خبر به لحاظ مالی بهره‌مند می‌شوند. این پدیده را به تازگی «دوران پسافاکت» نامیده‌اند، مفهومی گمراه‌کننده که تحریف واقعیت را می‌پوشاند. آیا می‌توانی بگوییم در دورانی که هر کس واقعیت مورد نظر خودش را در شبکه‌های اجتماعی به شکل تحریف شده‌ یا مجعولی عرضه می‌کند، واقعاً «فاکت» و راست‌آزمایی خبرها معنا دارد؟ جای تعجب نیست که پدیده‌ای مانند «گرمایش زمین» در حد یک امر عوام‌پسند که به نظرِ غیر کارشناسی این یا آن شخص بستگی دارد فروبکاهد.

اگر فیسبوک نظرات موافق و مخالف شهروندان را به طور عینی و عادلانه‌ای از طریق «نیوزفید»ش پوشش می‌داد، پیامدهای جعل خبر قابل تحمل‌تر بود. اما شبکه‌های اجتماعی مانند فیسبوک و توئیتر و جست‌و جوگرهایی مانند گوگل و بینگ به این شکل عمل نمی‌کنند. آن‌ها آنچه را که پسند شهروندان است جلوی چشم می‌گذارند. پژوهشگران دانشگاه‌های آکسفورد و استنفورد با همکاری مایکروسافت داده‌‌های ۵۰ هزار نفر از کاربران «بینگ» را بررسی کرده‌اند و به این نتیجه دست یافته‌اند که کسانی که خبرهایشان را فقط از فیسبوک به دست می‌آورند، به اخباری کاملاً یک‌سویه و جهت‌دار دسترسی دارند. می‌توان گفت در پرتو این تحولات، انشقاق اجتماعی، اجتناب‌ناپذیر و به یک معنا «برنامه‌ریزی» شده است.

فیسبوک البته مدتی‌ست که تلاش می‌کند این نظریه را رد کند. در پژوهشی که سه تن از کارمندان فیسبوک انجام دادند و در نشریه «ساینس» هم منتشر شد، پژوهشگران ادعا کردند که دسته‌بندی خبرها، حتی اگر واقعیت هم داشته باشد، اهمیت تعیین‌کننده‌ای ندارد. به گفته آن‌ها، واقعیت این است که کاربران علاقه چندانی به گفت‌وگوی انتقادی ندارند. فیسبوک عقاید انتقادی را منتشر می‌کند، اما کاربران به آن بی‌توجه می‌مانند و از روی چنین متن‌ها و خبرهایی می‌گذرند.

در سال‌های گذشته چنین بحث‌هایی درباره وثوق دانشنامه شهروندی ویکی‌پدیا هم مطرح شده بود. ویکی‌پدیا بر اساس دانش جمع شکل گرفت و تا حدی هم قابل اعتماد است. اما این به آن معنی نیست که شبکه‌های اجتماعی هم قابل اعتماد باشند.

منبع: کوریر

بیشتر بخوانید: