چند سالی است که − علاوه بر حکومت اسلامی و وابستگان آن که مستقیم و غیر مستقیم، رسمی و غیر رسمی از استقبال مردمان و حضورشان در پاسارگاد در روز کورش بزرگ و لحظه سال تحویل جلوگیری میکنند − دیگرانی نیز هستند که، درست در آستانهی روز کوروش بزرگ، مطالبی را علیه کوروش و یا علیه کسانی که در بزرگداشت این روز میکوشند منتشر میکنند، و بی آنکه اشارهای به وضعيت اسفناک کشور و تلاش مردم گريزان از حکومت اسلامی در راستای بزرگداشت نقاط روشن تاريخ شان اشارهای داشته باشند، میکوشند تا آنان را با برچسب زدنهای بیپایه از اين کار باز دارند.
در اين گونه نوشتهها کوشش میشود تا با شعبدهبازیهای زبانی و در هم کردن دوغ و دوشاب اين پيام به مردم داده شود که شما اگر يک روز، آری فقط يک روز، از تقويم تان به گراميداشت مردی اختصاص دهيد که جهانيان در برابر بزرگ منشی و دهش مهم اش به تاريخ بشريت لب به تحسين میگشايند، آن هم در زمانهای که ايران همچون خانهی تعصب و فرهنگ ستیزی و زندان و شکنجه و اعدام شناخته میشود، نژادپرست یا فاشیست هستید.
و امسال نيز، علاوه بر اعلامیهی علنی حکومت اسلامی خطاب به گردانندگان تورهای مسافرتی مبنی بر اينکه از اول تا دهم آبان ماه نمیتوانند مردمان را به پاسارگاد ببرند، چند مطلب هم از سوی مخالفین کوروش بزرگ و روز او در سایتهای مختلف منتشر شده که یکی از آنها به راستی تکان دهنده است؛ و از آنجا که این مطلب در سایت معتبری چون سايت «رادیو زمانه» منتشر شده، لازم میدانم، با ذکر مقدماتی، به صورتی مختصر به آن بپردازم.
مخالفین و موافقین کوروش بزرگ به طور کلی
موافقین:
- الف : کسانی که از کوروش بزرگ به عنوان پیامبر و قدیس و نجات دهنده نام میبرند و آرزوهای خود را برای بازگشت به دوران او در قالب مطالبی بیان میکنند.
- ب: کسانی که از کوروش به عنوان حربهای سیاسی استفاده میکنند و سعی میکنند که به نام او علیه جمهوری اسلامی مبارزه کنند.
- پ: کسانی که به کوروش بزرگ علاقه و احترام نشان میدهند، اما نه در راستای بازگشت به دوران باستان، بلکه به خاطر صدور فرمان او در ارتباط با آزادی مذاهب، حق انتخاب مسکن، حدف بیگاری و دیگر نکاتی که در منشور او وجود دارد و اکنون مردمان ایران فاقد همانها هستند. اين افراد مایلند که در بزرگداشت روز او شرکت کرده (حضوری یا در دنیای مجازی) و او را به عنوان یک یک نماد ملی و تاریخی گرامی بدارند.
مخالفین:
- الف: کسانی که کوروش را «مظهر قوم فارس» میدانند و با رکیکترین و زشتترین کلمات به کوروش و علاقمندان او ناسزا میگویند.
- ب: کسانی که او را به خاطر «امپراتور بودن»، «طاغوتی بودن» و یا به خاطر جنگهایی که کرده قابل تایید و احترام نمیدانند.
- پ: کسانی که در دو سه ساله اخیر پیدایشان شده و با زبانی ظاهراً منطقی میخواهند علاقه و احترام به کوروش را همچون امری نژادپرستانه مطرح کرده و هزاران هزار ایرانی را که در روزهای کوروش بزرگ و نوروز برای ادای احترام به آرامگاه او میروند «نژادپرست» بخوانند.
گزارش سايت راديو زمانه
گزارشی را که میخواهم در اين مطلب به آن بپردازم با عنوان “ایرانی آریایی و «حزب نازی ایران»، چالش نژادپرستی و تبعیض” از جنس مخالفین نوع آخر است که به شکلی غیر مسئولانه و به مدد به کار گرفتن ژورنالیسمی هوچیگرانه، که هیچ تناسبی با نشریهی زمانه ندارد، با عنوان کردن مطالبی با برچسبهای «ایران آریایی»، «حزب نازی ایران»، و «نژادپرستی»، اولا سعی دارد نشان دهد که مسئله نژادپرستی به سبک فاشیسم هیتلری در ایران به سرعت در حال رشد است و ثانياً به شکلی کاملاً غیر منطقی میخواهد که این نژادپرستی و فاشیسم را به گردن فرهنگ ایرانی و به ويژه طرفداران کوروش بیاندازد.
مطلب این گونه شروع میشود: «سایتی دارند با رنگ غالب سرخ و سیاه، یادآور شکل و شمایل هواداران آلمان نازی در جنگ جهانی دوم و شبیه آنچه که در مستندهای تاریخی و فیلمهای سینمایی دیده میشود. کانال تلگرامیشان هم بالای ۲۶ هزار عضو دارد. آنجا مطالبی منتشر میکنند حاوی ستایش از دستاوردهای آدولف هیتلر برای بشریت، عظمت نژاد آریایی و شکوه ایران باستان. همچنین انتقاد میکنند از “قدرتهای جهانی”، “لیبرال دموکراسی” و “رسانههای غربی”. با اینحال میگویند موضوعیت و تخصص سیاسی ندارند و هدفشان تحقیق در تاریخ و ارائهی روایتهای دست اول از حقیقت جنگ جهانی دوم است. هرچند علایق، نظرها و نگرانیهای شان چیز دیگری میگوید و میتوان آنها را هواداران ایرانی حزب نازی نامید.»
اگر که نشانیهایی که از چنین سایتی داده شده در اين گزارش درست باشد یعنی در آن همزمان با «ستایش دستاورهای آدولف هیتلر برای بشریت» به «ستایش عظمت نژاد آریایی و شکوه ایران باستان» هم پرداخته باشند، میشود گفت که، از دید گزارشگر این مطلب، مسایلی چون فیلمهای سینمایی و مستندهای تاریخی و همه بهانه است و اعضای ۲۶ هزار نفری این سایت همه شان معتقدند که دوران آدولف هیتلر و دوران ایران باستان یکی هستند و هر آن کسی که طرفدار ایران باستان است طرفدار هیتلر هم هست. پس همهشان فاشیست، نژادپرستاند و «میتوان آنها را هواداران ایرانی حزب نازی نامید»!
گزارشگر سپس عکسهایی از آدلف هیتلر و علایم مختلف حزب نازی را ارائه داده و مینویسد: «سابقهی گرایشهای تند ناسیونالیستی و فعالیت احزاب نژادپرست ایرانی، به زمانی باز میگردد که حکومت پهلوی اول گفتمان نژاد آریایی و ملیت ایرانی را برجسته کرد تا پروژهی دولت-ملت سازی مدرن را پیش ببرد. اما پس از آن، به ویژه بعد از انقلاب اسلامی تا امروز، این مفاهیم از کار افتادند و جای خود را به ایدهها و ارزشهای دیگری سپردند.»
بدين سان، گزارشگر، با زیرکی تمام، در دو خط آخر اين پاراگراف انقلاب اسلامی را از انگ «نژادپرستی» نجات داده و حتی معتقد است که «مفاهیم نژادپرستی و گرایشهای تند ناسیونالیستی هم با حضور این حکومت از کار افتاده اند»! و فراموش میکندکه چگونه از آغاز انقلاب اسلامی، مفاهیمی چون «امت» یا «ملت اسلامی» جای ملت ایران گذاشته شد، و فراموش میکند که چگونه از آغاز دورهی احمدی نژاد علاقه به هیتلر و تحسین عملیات آن دوره در میان برخی از اصول گرایان مطرح شد و تا همین اکنون هم در برخی از سایتها و روزنامههای مجاز در ایران، در مسير برائت هيتلر، مسئلهی «هولاکاست» را به عنوان یک دروغ از سوی «غربی»ها و «اسرائیلیها» عنوان کنند.
بی اعتنایی به مصاحبه شوندگان
گزارشگر که معلوم نیست بر اساس چه آمار و خبری در کوچه و خیابان و تاکسیهای ایران نشانههایی از نژادپرستی پیدا میکند، اين موضوع را تحت پرسشی اينگونه که «نژادپرستی در جامعهی ایران تا چه حد جدی ست و باور به برتری انسان آریایی ـ ایرانی از چه جایگاه اجتماعی ای برخوردار است؟» با یک وبلاگ نویس به نام آقای بابایی، و دو تن از افراد دانشگاهی، آقای نیما قاسمی، دانش آموختهی فلسفهی غرب و مدرس فلسفه در تهران، و خانم فریبا ناطق، مشاور بالینی و روانشناس در لندن. مطرح میکند.
در اين مطلب اگرچه خانم ناطق و آقای قاسمی با زبانی علمی و آلوده نشده با پیش داوری، پاسخ ایشان را میدهند گزارشگر توجهی به گفتههای آنها ندارد. مثلاً، آقای نیما قاسمی میگوید:
«در فقدان امکان حضور واقعی سلایق سیاسی در متن جامعه، دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم فعالیت اینترنتی گروههای مورد بحث در ابعاد یک مسئله یا پدیده اجتماعی است… شرایط ژئوپلیتیکی در ایران و کل منطقه اساساً اجازهی طرح اندیشههای نژادپرستانه را نمیدهد. از بین این شرایط باید به آمیختگیهای قومیتی و نژادی اشاره کرد. از طرفی، سوءاستفادهی بخشهایی از حاکمیت در مصادرهی گفتمانهایی که امروز در حیات سیاسی ما دیگر متولی ندارند ما را دچار آشفتگی ذهنی کرده است. یکی از این گفتمانها٬ گفتمانهای ملیگرایانه است، تا آنجا که اغلب ملیگرایی و وطندوستی را از هم تفکیک نمیکنیم.»
ولی گزارشگر که از ابتدا قصدش آن است که ثابت کند در ایران حرکتهای فاشیستی و نژادپرستانه اوج گرفته و ریشه و دلیل اش هم وجود علاقمندان «دوران باستان» و «فرهنگ ایرانی» است، بدون توجه به گفتهی آقای قاسمی، بلافاصله توضيح میدهد که: «میل بازگشت به ایران قدیم، یقین به برتری ایرانی آریایی بر دیگران و مقصر دانستن “مسلمان و ترک و تازی” در “عقبماندگی ایران” از مهمترین ایدههایی هستند که ناسیونالیستهای افراطی آنها را دنبال میکنند.»
يا خانم فریبا ناطق نیز، بدون آن که تاییدی بر گفتهها و نظریات گزارشگر داشته باشد، توضیح میدهد که: «نژادپرستی و ترجیح نژاد، فرهنگ، ملیت یا قوم خود نسبت به دیگران، در ترس از بیگانه و وحشت از کسانی ریشه دارد که ممکن است از جهاتی با “ما” متفاوت باشند؛ ترسی که از عمده دلایل آن سیستم آموزشی ناکارآمد و بی توجهی به حقوق برابر انسان هاست… نژادپرستی و تبعیض تنها شامل ارجحیت داشتن ایرانی بودن، زبان فارسی یا مذهب شیعه نمیشود و مسائلی چون حقوق زنان و پیروان مذاهب مختلف را نیز در بر میگیرد. فشاری که بر این گروهها وارد میشود ناشی از ترسیست که از تفاوتها وجود دارد و در خصوص محدودیتهای مذهبی و تعصب جنسی نسبت به زنان در ایران، در چند دههی گذشته شاهد میزان بالایی از نارواداری بودهایم.»
اما آقای گزارشگر، در پی چند جمله در مورد زنان دوچرخه سوار و حجاب اجباری و تأکید بر اين که «فعالان مدنی آنها را نشانههای آشکار تبعیض و نابرابری در جامعه میدانند»، باز عمدهی حرفهای خانم ناطق را نادیده میگیرد و، زیر عنوان «بقایای یک مدرنیسم شکست خورده»، به تاریخ و فرهنگ ایران میتازد: «تاریخ و فرهنگ ایران، از جمله عواملی ست که تعصبات ملی و نژادپرستی را قوت میبخشد….این در حالیست که تاریخ نگاران اجتماعی، باستان گرایی حکومتهای پیشین و آشفتگی گفتمان سیاسی حاکمیت فعلی را دلیل اصلی چنین گرایشهایی معرفی میکنند.»
و با این که آقای نیما قاسمی ديگر باره توضیح میدهد که: «نژادپرستی و ملیگرایی افراطی در مناسبات عینی جامعه ایران نقشی ندارند و به غیر از اسلام سیاسی که با فاصلهی بسیار از رقبای خود جلوتر است، دیگر احزاب و ایدههای نژادپرست یا ملیگرای افراطی در میان مردم فاقد پایگاه اجتماعی قابل ملاحظهاند»، گزارشگر همچنان به تاخت و تاز خود ادامه میدهد و در زیر عکسی از پاسارگاد و شخصی که در مقابل آن زانو زده، مطالبی بی ارتباط با هم را که روشن نیست گفتههای گزارشگر است یا دیگران مطرح میکند.
مطالب بعدی خانم ناطق و آقای قاسمی به طور روشنی بر ضد این تفکر است که «خطر نژادپرستی در ایران جدی است». مثلاً، آقای قاسمی میگوید که «زمانی میتوان از وجود نژادپرستی، آن هم به شکل گسترده حرف زد که ایدهی نژاد واقعا مطرح باشد». از نظر او «بسیاری از احساسات یا رفتارهای منفی علیه افغانستانیها، عربها یا ترکها در واقع محصول تفاوت “مرکز−حاشیه” است، چون «معمولا مردم مرکزنشین٬ سبک زندگی، اطوار، زبان یا لهجهی مردم حاشیه را کوچک میانگارند و تحقیر میکنند…. باید احساسات منفی طبقات اقتصادی علیه هم و دوگانهی “مرکز−حاشیه” را به حساب آوریم و اگر توانستیم موقعیتهایی را ببینیم که ایدهی نژاد محوریت داشته باشد. آنگاه میتوانیم از نژادپرستی حرف بزنیم. اگر مسئله نژادپرستی در ایران جدی میبود، باید طی این سالها گسترش قابل توجه پیدا میکرد، هواداران پرشمار مییافت و آثاری در سپهر فرهنگ به جا میگذاشت. اما هیچکدام از اینها در مورد نژادپرستی در ایران صادق نیست.»
و خانم ناطق هم معتقد است که البته: «شکلهای گوناگونی از نژادپرستی یا انواع پیش داوریهایی که بر اساس ظاهر و فرهنگ افراد انجام میشود در جامعهی ایران مرسوم است» اما تاکید میکند که «هنوز، در هیچ جامعهای، مردم به طور کامل و کافی از قید و بند نژادپرستی و تبعیض رها نشدهاند. {مثلاً} در کشوری با موقعیت آمریکا، دونالد ترامپ را میبینیم که به مهاجران و مسلمانان حمله میکند یا ماجرای حرفهایش دربارهی زنان پیش میآید، اما همچنان خیلیها از او دفاع میکنند».
ولی در اين مورد هم گزارشگر، بدون توجه به حرفهای متخصصینی که آنها را به گفتگو فراخوانده، مطالبی درهم و برهم میآورد که روشن نیست گفتهی خود گزارشگر است یا دیگران، و سپس آقای بابایی، که از نوشته هایش میتوان استباط کرد که از جهاتی همفکر گزارشگر است و، به وجود خطر نژادپرستی در ایران باور دارد، مسئلهی عرب ستیزی و ترک ستیزی را هم به عنوان «امری بسیار فراگیر و متداول» بر مسایل دیگر میافزايد و به نوعی آن را به گردن ایرانیانی میاندازد که کوروش را مهمترین شخصیت ایران زمین میدانند. ایشان میگوید:
«۱۰۰ سال پیش عدهی کثیری از ایرانیان حتی نام کوروش هخامنشی را هم نشنیده بودند اما اکنون خیلیها کوروش را مهمترین شخصیت “ایران زمین” میدانند. این موضوعات بیشتر به جوک شباهت دارند. وقتی گفته میشود حق طبیعی میلیونها ترک و کرد در ایران آموزش به زبان مادریست و کسانی جواب میدهند که آموزش این زبانها مقدمهی تضعیف زبان فارسی و به تبع آن تجزیهی کشور است، چارهای جز این نداریم که چنین جوابهایی را نوعی دیگر ستیزی فراگیر بدانیم که نژادپرستی را تغذیه میکند!»
و البته اين نظر بدون اثبات این نکته ارائه میشود که افرادی که کوروش را مهمترین شخصیت [تاریخی] ایران میدانند همان کسانی هستند که با آموزش زبان مادری مخالفند! آنگونه که گويا خود کورش آموزش زبان مادری را برای غير فارس زبانها ممنوع کرده باشد!
و بالاخره گزارشگر با این کلمات گزارشش را به پایان میبرد: «اگر به این نتیجه برسیم که فاجعهای چون نازیسم در جامعه ایران هوادار ندارد و به جز گروهی اندک چنگی به دل کسی نمیزند، جای خوشحالی بسیار است، اما بیتوجهی دولت و نبود بحثهای عمومی هدفمند، وضعیت نامشخص سطح و میزان نژادپرستی در ایران را عیان میکند. این ایده که همه چیز مرتب است چون نژادپرستی در قالب گروههای افراطی یا جنبشهایی پر هوادار دیده نمیشود، میتواند به عادی شدن و ترویج تبعیضهای اجتماعی و تعصبات جمعی میدان بیشتری بدهد!»
و به این ترتیب، مطلبی تحت عنوان «ایرانی آریایی و “حزب نازی ایران”، چالش نژادپرستی و تبعیض»، همراه با عکسهایی از هیتلر و فاشیستهای دوران او، و در ميان شان عکسی از پاسارگاد و جوانی که زمین را میبوسد، با شعارهایی در مورد خطر گسترش نازیسم و فاشیسم در ایران بخصوص به وسیله طرفداران فرهنگ ایرانی، مجموعاً «نتیجهی اخلاقی» مطلبی میشود که در یک سایت معتبر منتشر شده است.
این که در ایران هفتاد و پنج میلیونی هم ممکن است افرادی تبعیض گرا و حتی «نژادپرست» وجود داشته باشند همانقدر واقعی است که در آمریکا و اروپا و دیگر کشورهای باورمند به حقوق بشر. اما خطر حضور نژادپرستی و «به وجود آمدن حزب ایرانی نازی» را این گونه تبلیغ کردن امری بسیار خطرناکتر از حضور تعدادی تبعیض گرا و نژادپرست است. بعد هم این خود بدترین نوع تبعیض است که به فرهنگ یک سرزمین انگ «فاشیسم» بزنیم. در این گزارش گفته شده که تاریخ و فرهنگ ایران، از جمله عواملی ست که تعصبات ملی و نژادپرستی را قوت میبخشد، حال آن که حتی نمیتوان گفت که به دلیل حضور هیتلر و حزب او و عملیات هراس انگیز او، از آدم سوزی گرفته تا جنگهای گسترده، تاریخ و فرهنگ آلمان از عواملی بوده که نژادپرستی را قوت بخشیده است. این اهانت بزرگی به مردمان یک سرزمین است. و اگر ایشان کورش را نماد تاریخ و فرهنگ ایرانی میداند باید گفت که اتفاقا براساس نوشتهی تاریخ نویسان (که بیشترشان هم غیر ایرانی بوده اند) او در زمانهی خود تنها فرمانروایی بوده که به مذهب و فرهنگ مردمان احترام میگذاشته و دلیل اصلی احترام به او این واقعیت است.
و بالاخره تاسف در این است که در سراسر این گزارش غیرمسئولانه ما از سی و هشت سال شعار «امت اسلامی» و اخیراً «امت شیعه» سخنی از گزارشگر نمیشنویم.
و سخن از حکومتی نمیرود که سی و هشت سال است از برتری شیعیان، و از برتری مذهب اسلام بر مذاهب دیگر، سخن میگوید.
در این گزارش ما خبر نمیشويم که بالاترین بودجههای مربوط به سازمان میراث فرهنگی، سازمان اوقاف، و ديگر سازمانهایی که زیر نام «فرهنگ» کار میکنند صرف ساختن مساجد شیعی و ترمیم مساجد و امامزادههای شیعی و فرهنگ شیعی یا اسلامی میشود و به جایش هر ساله تعداد زیادی از اماکن غیر مذهبی یا اماکنی که در گذشتهای دور یا اکنون متعلق به مذهبی دیگر، حتی مذاهب اسلامی غیر شیعی هستند، نابود میشوند.
در این مطلب نمیبینیم که در سی و هشت سال گذشته هزاران هزار بهایی، همچون یهودیان دورهی هیتلر، در سرزمین مان به جرم داشتن مذهبی دیگر، به زندان افتاده اند، خانه هایشان در آتش سوخته، و بسیاری شان کشته شده، و بچه هایشان هنوز که هنوز است اجازهی رفتن به دانشگاهها را ندارند.
در این مطلب خبری از ممنوعیتهای آموزش علوم انسانی، و گسترش آموزشهای مطالب ضد علمی نمیخوانیم، و طبعا خبر نداریم که این ممنوعیتها تا چه اندازه میتواند به گسترش تفکر نژادپرستانه و غیردموکراتیک در یک جامعه کمک کند.
در این مطلب ما از گزارشگر نمیشنویم که اگر اکنون عدهای ایرانی به شخصیتهای تاریخی خودشان و یا به فرهنگ ایرانی خودشان (بگیریم حتی به شکلی غلوآمیز) گرایش دارند، ربطی به نژادپرستی عدهای (بگیریم چند هزار نفره) ندارد بلکه به دلیل این است که سی و هشت سال تمام گفتن از این شخصیتها و از این فرهنگ یا ممنوع بوده و یا به شکلهای مختلف مورد حمله قرار گرفته است و، طبعاً، این نوع گرایشها میتواند واکنشی طبیعی در مقابل آن ممنوعیتها باشد.
براستی چگونه است که بوسهی چند جوان احساساتی بر آرامگاه یک شخصیت تاریخی یا یک شخصیت سیاسی، با نژادپرستی و فاشیسم مساوی میشود اما از بوسههای هزارها تن بر در و دیوار امامزادهها سخن گفته نمیشود؟
شاید، بر اساس «نسبيت فرهنگی» نباید به مقدسات مذهبی مردم توهین کرد، ولی بوسه بر فرضا آرامگاه کوروش یا هر شخصیت ملی یا فرهنگی دیگری آنقدر زشت است که باید بر آن برچسب فاشیستی زد؟
آیا عشق کورکورانه و تعصب آلود به نژاد و ملت و فرهنگ یک ملت همان اندازه به فاشیسم نزدیک نیست که شور و عشق کورکورانه و تعصب آلود به مذهب و سنت و فرهنگ یک امت؟
آقای گزارشگر به اين موارد، و حتی به سخنان معقول و منطقی مصاحبه شوندگان اش، توجهی ندارد و فقط قصد آن کرده است که در آستانهی روز کورش بزرگ مردم را نسبت به خطر جدی فاشيست شدن و همراهی با هيتلر هشدار دهد.
نویسنده این مطلب انگار موضوع را خودش متوجه نشده بوده ،موضوع راجب کانال تلگرام حزب نازی ایران بود که منم دیده بودم و واقعا همیشه متعجب بودم .گاهی اوقات نیز با تصاویری از هیتلر در اینستگرامی مواجه میشدم که جملات مثلا آموزندهای از او به فارسی نوشته شده بود.با خود میگفتم چطور یک همچین موجود منفوری میتواند هوادار ایرانی داشته باشد.همیشه باید بپذیریم گروههایی در جامعه وجود دارند تا بتوانیم راهکارهایی داشته باشیم.اما این نویسنده با روحیهی سرکوبگرش فقط میخواهد حقایق را مخفی کند و حرف خودش را بزند.
نرمین / 27 October 2016
به نظر من شاید موضوع حزب نازی ایران ازسوی سیستم جمهوری اسلامی هوشمندانه برای گیچ کردن مردم طراحی شده باشه روزی که احمدی نژاد چفیه به گردن مجسمه کوروش انداخت رو هیچ گاه فراموش نمیکنم به هر حال دوران خدا وخاک وخون بسر امده!
سالاربادامکی / 27 October 2016
نویسنده این مطلب بدرستی فاشیسم مذهبی در سایه ، را
رسوا میکند که قصد دارد هرگونه ارزش های تاریخی
و ملی را به نابودی بکشاند. بهر حال مطلب بسیار جالب و
ارزنده ای مطرح کرده اند
Reza / 27 October 2016
پس منتظر ظهور کوروش از چاه باشیم امیوارم چاه چمکران به اندازه ای باشد که اگر اما م زمان و کوروش خواستند با هم ظهور کنند جا باشد. البته اقای غزعلی تازه گی گفته اند حضرت کوروش و همچنین ایشان گفته اند حرفهایی که در کنار مزار کوروش می زنید کوروش حتما این حرفها را می شنود و همچنین گفته وقتی وارد محوطه مزار کوروش شدید برای احترا م کفشهای خود را در اورید. این ویدیو اقای غزعلی فرزند ایت اله غزعلی را می توانید در سایت ایران گلوبال مشاهده نمائید. خدا عاقبت فارسها را بخیر بکند بد جوری هل شده اند
علی / 27 October 2016
ایران در شرایطی غوطه ور است که هیچ آلترناتیوی سیاسی برای جذب مردم در راه تغییر شرایط موجود ندارد و مردم در این اقیانوس وحشت به هر تخته پاره ای به عنوان کشتی نجات بخش مینگرند. متاسفانه بین ناسیونالیسم و میهن پرستی فرق نمیگذاریم. ناسیونالسم به معنی برتری جوئی ملی دورانش گذشته است، ولی میهن پرستی به عنوان تلاش برای ساختن و آبادی سرزمین آب و اجدادی بدون نظر داشت به سوئ استفاده از دیگر ملتها میتواند ما را نجات دهد. با چنین دیدی میتوان از کورش و هزاران چهره برجسته میهنی دفاع کرد.
شهروند / 27 October 2016
به سلطان پان ها، پان ترکسیم
از رئیس جمهور تاتارستان بپرسید چرا نامش رستم است؟!
چرا در ممالک شوروی سابق، نام رستم این قدر هواخواه دارد؟!
داستان ارتباط دادن کوروش به فاشیسم، مثل ربط دادن گودرز به شاقیق است. همانا پرستش کوروش از سوی برخی حماقتی است از جنس پرستش اتاتورک، رضاشاه، هیتلر، چرچیل، روزولت، هیروهیتو، مائو، استلین، مصدق، امیرکبیر،چنگیز، اتیلا…!
هر که جوید تمثیل خویش!
امیرکبیر هم هم امیر بود و هم کبیر، هم بزرگ واری از برای گسترش دانش و مدرنینه و خوبی ها و هم دستور دهنده سلاخی باب میان صنوف! داستان سلاخی بابیان به دستور امیرکبیر چقدر کئی ترازیک است در بربر ان همه انتساب خوبی ها! اتاتورک هم پدر ترکیه مدرن و لایئک و تراژدی نسل کشی ارمنیان!
چه حماقتی است عوام را؟
نبوبشر / 28 October 2016
تکنیک اصلی خانم میرزادگی تکه پاره کردن مقاله مخالف ایشان و بستن اتهام ستیز ، هجوم و … بر بند بند ان است طوری که پاسخ سوالات مطرح شده در مقاله مورد نقد پاسخی داده نمیشود ولی نویسنده در جایگاهی قرار میگیرد که مجبور باشد به جای دفاع از مدعای خویش به دفاع از خویشتن بپردازد .بنده فقط در یک بند از مقاله خانم میرزادگی سوال دارم
(و سخن از حکومتی نمیرود که سی و هشت سال است از برتری شیعیان، و از برتری مذهب اسلام بر مذاهب دیگر، سخن میگوید)
اولن چرا نقد هر کنشی در جامعه ایران از دید ایشان مستلزم نفی فرهنگ حکومتی در ایران است و طبق چه استدلالی هر نوع نکوهش فرهنگ عمومی (گبرم جنبه هایی از فرهمگ عمومی که به شکلی سمبلیک به نفی تصویر ایده ال حاکمیت از ملت هستند ) از دید ایشان مستلزم برائت از حاکمیت اسلامی است چنین پیش فرضی ایا مصداقی از خود یگانه پنداری نیست به طوری که جهان ایرانی به قطب تقسیم شود و هر انکه در سمت شما نیست لاجرم دشمن شما باشد؟
دوما سخن از حکومتی که سی و هشت سال به قول شما از برتری مذهب شیعه سخن میگوید ایا سخن از فرهنگ ایرانی نیست .فرهنگ ایرانی چیست ؟ تشیعی که در پنج قرن اخیر مهمترین ایین ها رفتار ها و به شکلی خوداگاهی او در برابر دیگری را افریده یا تصویری از شکوه حکومتی تاریخی فراموش شده که به فرض خیالی نبودن و تاریخی بودن باز هم نقشی در شکل گیری رفتار تاریخی ایرانیان نداشته است؟اگر کورش بخشی از گذشته فرهنگی ماست و پادشاهی مروج احترام به حقوق انسان است کجای تاریخ ما میتوان ردی از چنین ارزش هایی گرفت ؟تاریخ ما اگر ما یی (به مثابه انسان هایی با فرهنگ و نزادی هم منشا) در کار باشد که نیست احتمالا چنین ارزش هایی با مرگ کورش نباید از بین رفته باشد و ردی از انها در ایین و ارزش و هنجار ما باقی مانده باشد ؟
محمد امین نادریان / 28 October 2016
با سپاس از نویسنده
معمولاً گرایشهای قومگرایانهی افراطی میکوشند از انگ نژادپرستی به غیرقومگرایان بهره ببرند ولی این واقعیت را پنهان میکنند که خود پیشاپیش قومگرا هستند.
mahmood / 28 October 2016
به تازگی مد شده است که کسانی فقط بر ضد کشور و میهن خود سخن بگویند و همهی داشتههایش را مسخره کنند. این گروه معمولاً یا از دل حکومت اسلامی برخاسته اند یا از سوی کشورهایی چون ترکیه و عربستان و آذربایجان و اسرائيل پشتیبانی مالی میشوند.
به نظر من دوستداشتن میهن هیچ ایرادی ندارد و آنچه ایراد دارد وطنفروشی است.
سپهر / 28 October 2016
رادیو زمانه با این عقاید پانتورکیستی و ضد ایرانی و ضد قوم فارس به جائی نمی رسی همانطور که تا الان نرسیدی.به پانتورکیسم به چسبید شاید روزگار نکبتتون دگرگون شود.عزت زیاد.
آتیلا و چنگیز خونخوار / 28 October 2016
ملتی که تاریخ خود را نشناسد، دچار بحران هویت میشود و این همان مشکلی است که ما ساکنین سرزمینی به نام ایران دچار آن شده ایم. تاریخ ما نه سراسر افتخار و انسان دوستی است و نه سراسر جنایت و آدم کشی، تاریخ ما تاریخ مردمانی است که در این منطقه جغرافیائی زسیته اند ، ساخته اند، جنگیده اند ، پیروز شده اند و یا شکست خورده اند. ولی هرچه هست تاریخ ماست. تاریخ را نه برای ستایش این یا آن شخصیت بلکه برای یاد گیری از خطاهائی که صورت گرفته است باسد خواند. در زمان شاه زمانی که جشنهای دو هزار و پانصد ساله به نمایش در آمد ، روشنفکران مخالف از لابلای کتاهای تاریخ هر چه نسبت منفی در رابطه با کورش بود از میان کتابهای تاریخی بیرون کشیدند تا شاه را بکوبند. حالا همان روشنفکران به این نتیجه رسیده اند که کورش مرد بزرگی بود. این دم دمی مزاجی تنها به دلیل استفاده ابزاری برای رسیدن به مقاصد سیاسی از تاریخ است. تاریخ را باید آن چنان که بوده است خواند نه آن چنان که ارزو میکنیم. تاریخ فردا را امروز ما میسازیم پس تلاش کنیم که امروز را بسازیم، گذشت قابل برگشت نیست.
شهروند / 29 October 2016
37 سال است که این حکومت مقدس ضد ایران و ایرانی تبلیغ میکند ! نمونه اینکه «صداو سیما» در فیلمها بر نقشهای فرومایه، خیانتکار، جنایتکار، دزد و آدمهای پلید نام ایرانی میگذارد و بر نقشهای خوب نام عربی ! به فرهنگ و نیکان ما توهین و تحقیر تمامی ندارد ولی برای بزرگداشت حمله کنندگان به ایران که به ناموس این مردم هم رحم نکردند با پول همین مردم هزینه میکند !
عده ای انگار در خواب مرگ هستند ! ولی از واکنش در برابر این همه توهین و تحقیر، تا نشانی از میهن دوستی دیده شود ، اعتراض و توهین میکنند که فاشیسم، فارس و نژادپرستی و فارس پرستی و … است! با توهین های شرم آور ! یک کلام : تبلیغ و توهین و تحقیر علیه خود !
1400 سال است که کسی از قوم پارس بفرمانروایی نرسید، ولی حدود 1000 سال ازاین مدت را ترکان و مغولان و مقداری هم اردبیلیها و آذربایجانی ها فرمانرو بودند. حتا امروزه هم یک «خامنه» ای حاکم مطلق است.
تبلیغات دروغین از ترکان عثمانی آغاز شد. تبلیغات ترکی کردند ولی اندازه ای که من کتابهای تاریخ را دیدم ضد پارسی تبلیغ نکردند یا اگر کرده باشند کم بود. دشمن بودند ولی به نظرم مردم اصیلی بودند، برخلاف حاکمان روس و باکو.
حاکمان روس بویژه در جریان جنگ سرد برای بدبین و پراکنده کردن ایرانیان تاریخ جعل و تبلیغ دروغ کردند. اکنون همان هدف حدود 250 ساله را دارند ولی با وجود حکومت سید علی اف (!) تاکتیک و تبلیغیشان فرق کرده. امروزه حاکمان نادان باکو همان دروغها را تکرار میکنند. عده ای ناآگاه در داخل هم باور کرده اند و بلندگوی آنها شدند!
این سخن درستی است که ناآگاهی از تاریخ، ناآگاهی از خود است. تجربه های فاجعه آمیز تکرار میشوند . مانند همین نمونه، عده ای علیه ما تبلیغ میکنند، در میان خود ما عده ای ناآگاه با آنها همصدا و هماهنگ میشوند! اگر «دشمن» ضد ما تبلیغ نکند خود حکومت مقدس (!) از هر فرصتی برای تبلیغ ضد ایرانی بهره می برد !
آسیب پذیر / 30 October 2016
اینکه در این حدود 500 سال آیین شیعه 12 امامی در ایران رواج یافته، از اثرهای شمشیر شاه اسماعیل و غزلباشان وی است. اسلام دینی عربی و وصله ای ناچسب برای ایرانیان و دیگر مردمان (بجز حجاز) است. در هر جایی هم بگونه ای در آمد که با اصل فرق و تناقض بسیار دارد.
اثرهای فرهنگی هزاران ساله ایرانزمین (نه تنها 2500 ساله که حرف درستی نیست) اگر بنام ایرانی خوانده نمی شود ولی اثرهایش با نامهای دیگر هست. همین که فرهنگ اسلامی خوانده شد و می شود، از اثرهای دانشمندان و نویسندگان ایرانی، رومی و مصری و جاهایی است که دارای گذشته ای با فرهنگ بنسبت درخشان هستند. ولی زبانش عربی و نامش نیز عربی یا اسلامی شد. البته کیست که با تاریخ آشنا باشد و نداند که زبان عربی را هم بیشتر ایرانیان به آن سطح رساندند. این ها که عرض میکنم منظور در حجاز است. وگرنه در یمن و در حیره مردم(عرب) دارای فرهنگ و تمدنی درخشان بوده اند. مسلمانان تازی پس از تسلط بر مردم حجاز به همین یمن و حیره حمله کردند و جنایتهای بسیار از آنها سرزد.
شاید نامی از دوره هخامنشی یا پیش از آن، نامی از دوره ماد یا ایلام و جاهای دیگر از فلات ایران نبوده باشد، ولی اثرهایش بوده و اکنون هم هست.
این درست نیست (چنانکه از نوشته یکی از پیامگذاران محترم برمیآید) که فرهنگی از میان رفت و امروزه فرهنگی دیگر در کار باشد. همین آیین شیعه و اسلام نیز آمیخته با اثرهای فرهنگی ایرانی است. جای نوشتن و توضیح بیش ازاین نیست.
این حکومت گرچه از اثرهای منفی خوی و فرهنگ ما نیز پدید آمده و تاکنون دوام یافته است، ولی بیشتر چنانکه تبلیغ هم میکنند بگونه ای معرب است، حاکمان آشکارا با هرچه نام و نشان از ایران داشته باشد را دشمن می دانند و با آن دشمن هستند. پیام نوری همدانی را ببینید ! با منش و فرهنگ ایرانی در تضاد و تناقض هستند.
بابکان / 31 October 2016
این که کورش را دوست داریم و ارج می نهیم برای انسان دوستی و طبیعت دوستی اوست. نمیشود به کورش احترام گذاشت و او را دوست داشت ولی نژادپرست هم بود. این یعنی تناقض آشکار. در قلمرو کورش بزرگ از نژادها و قومهای گوناگون میزیستند، گفتار و کردار او بزرگداشت انسان و طبیعت بود. او را بزرگ می شماریم برای منش او.
کسانی که به او توهین می کنند یعنی به منش او که انسان دوستی و طبیعت دوستی بود توهین می کنند.
این که فلان آخوند صدای اعتراض بلند میکند، یا سران جمهوری اسلامی و آخوندهای حکومتی از بزرگداشت کورش ، ناخشنود هستند برای این است که فرهنگ ایران را خطری برای آیین خود می بینند. از تخته شدن دکان خود نگران هستند. ایینشان این است که برتر از دیگران و مسلط بر جان و مال و ناموس مردم باشند، نمی خواهند آیین یا کسی مزاحم و مانع آنها باشد. تنها خود را می خواهند . برایشان «اوجب واجبات حفظ حکومت ( و ثروت) است». بقیه حتا اسلام هم اگر « مصلحت نظام» ایجاب کند باید کنار گذاشته یا نابود شوند.
عده ای هم از قوم پرستی و نادانی است که به آن بزرگ توهین می کنند و از بزرگداشت او ناخرسند هستند.
خود را از قومی میپندارند که هیچ شباهتی به آن ندارند.
بابکان / 31 October 2016
اگر کسانی به هر موضوع غیر منطقی انتقاد کنند، اشکالی نیست. ولی کسانی این همه تحقیر و توهین 37 ساله را می بینند و میشنوند صدایشان در نمی آید، اما سخنان یا رفتارهایی که نشان از میهن دوستی داشته باشد را به باد انتقاد و توهین می گیرند پذیرفته نیست.
شهروند درجه سه / 31 October 2016
این خود حکومت مقدس(!) است که از آغاز خود را دشمن ایران و ایرانی نشان داد و بر این امر اصرار می ورزد. در همه عمر پربرکت این نظام مقدس تبلیغات ضد ایرانی دیده ایم. بنا بر این اگر کسی مقاله ای می نویسد و در آن به حکومت هم انتقاد می کند چرا باید بر کسانی گران آید؟
شهروند درجه سه / 31 October 2016
بفرمایید ! در پی اعتراض نابخردانه و ضد ایرانی آخوند همدانی دادستانی شیراز گروهی از هم میهنانی که آیین بزرگداشت کورش بزرگ را برگزار کردند دستگیر کرد !
سیاست این حکومت ضد ایرانی است، ضد بشری است.
باور کنید خدا به امام علی و امام حسین رحم کرد که اینها آن زمان نبودند.
شهروند درجه سه / 31 October 2016
#FreeHaalou
کمپین آزادی محمد رضا عالی پیام (هالو)
محمد رضا عالی پیام – هالو – در پاسارگاد بازداشت شد
محمدرضا عالیپیام، شاعر طنزپرداز با تخلص «هالو»، در مراسم بزرگداشت کوروش، پادشاه هخامنشی، در پاسارگاد دستگیر شده است. عالیپیام را در حین
دستگیری کتک زدهاند و اکنون به دلیل جراحات در بیمارستان سعادت شهر بستری و تحت بازداشت است
Free Mohammad Reza Ali-Payam – Haalou
محمد رضا عالی پیام (هالو) را آزاد کنید
Twitter: #FreeHaalou
https://www.FaceBook.com/permalink.php?story_fbid=998718766904833&id=303276459782404
http://Free.Haalou.Com
[http://Free.Haalou.Com](http://Free.Haalou.Com)
Persian Club / 31 October 2016
علی / ۰۶ آبان ۱۳۹۵ !
خوش میخوانی ولی صدا نداری برادر !
1ـ بنابراین اگر شما سرِ خاک پدرتان رفتید و ادای احترام کردید باید منتظر ظهور پدرتان از چاه جمکران باشیم؟!
خجالت نمیکشید؟ توهین ها و تحقیر های 37 ساله حکومت آخوندی کم بود که شما هم به کمک آمدید؟
2ـ کدام فارس مرد حسابی؟ اگر صدای مردم ایران را نمیشنوی، صدای تبلیغات دروغین و جعل تاریخِ باکو را کم کن. این صدای مردم ایران است نه تنها فارس.
اگر خیلی به شما خوشبین باشیم باید بگوییم که به خدا راه گم کرده ای.
3ـ در این 37 سال کجا بوده ای و گوش و چشم به کجا داشتی که این همه توهین و تحقیر مردم ایران را نشنیدی و تازه سخن آقای خزعلی را به رخ ما میکشی؟
امثال آقای خزعلی از پشتیبانان حکومت ضد ایرانی بودند که در دهه 60 این مردم را سرکوب میکردند . تازه فهمیدند که چه خطایی کردند. مانند شما نیستند که همچنان چشم و گوش را بسته اید و همصدا با نظام مقدسِ «خامنه» ای به توهین و تحقیر این مردم میپردازید.
کورش شخصیتی جهانی است ، نه تنها برای پارسی ها که آنها را هم نمی شناسی، همچنان که خود را نمیشناسی، که اگر میشناختی این جور حرف نمیزدی.
آخوندهای حکومتی و نوکرانشان ناراحتند به شما چه میرسد که همصدا با آنها هستی؟
این نوشته ها با این فرض است که شما هم عامل حکومت نباشید. وگرنه با شما سخنی نیست که سودتان در همین گونه رفتارها و گفتارها است.
سام / 31 October 2016
تاریخ و یا شرح احوال از برای بزرگداشت و یا کوچکداشت رفتگان نیست که بستگی دارد به اینکه چه کسی و یا چه کسانی آنرا تنظیم کرده و نوشته باشند. فاشیسم هم اگر به معنای فاشسازی حقایق تعبیر شود لغت زیبایی خواهد بود. پس کاشکی تاریخ بجای تاکید بر نام افراد به فاشیسم روی میاورد. آنگاه ماهیت واقعی بزرگ و کوچک شاید که آشکار میشد و نه اینکه تاریخی نوشته میشد و یا میشود که از سر تا انتها و تا بیخ آن بوق است و دروغ!
هاشمی / 01 November 2016
برای هر علم روشهایی هست. برای تاریخ نیز چنین است. این نیست که هر کس هرچه نوشته واقعیت پنداشته شود. کسی هم نگفت تاریخ را برای بزرگداشت یا کوچکداشت کسی می نویسند، که اگر بنویسند هم نباید دربست پذیرفت. روشهایی برای ارزیابی داده ها و گزارشهای تاریخی هست که جای شرحش نیست.
ولی این که یکسره همه داده ها و گزارشهای تاریخی و باستانشناسی و زبانشناسی و دیگر دانشها در ارتباط با تاریخ و جامعه را بی اعتبار بخوانیم نه منطقی است و نه پذیرفته.
اینها موضوع هایی نیستند که تنها ما ایرانیها به آن پرداخته باشیم. از قضا بیشتر دانشگاه ها و پژوهشگران معتبر جهانی در این زمینه ها کار میکنند و نتیجه ها را گزارش میدهند.
اگر یافته های تاریخی و باستانشناسی خوشایند ما نباشد، داستان دیگری است. گذشته تغییر نمیکند. در این هم بحثی نیست که بسیاری از رخدادها مایه تاسف است ولی واقعیت است. باید تاریخ را شناخت و فراگرفت تا بشود از تجربه ها و دستاوردهای بشری برای ساختن زندگی بهتر بهره برد.
کسانی چه خوب چه بد در گذشته بوده اند. هیچ کس هم نیست که هیچ خطایی نکرده باشد. همه آدمها بی استثنا خطاپذیرند. ولی بچه دلیل نباید خوبان را بزرگ داشت ؟ از گذشته ها باید درس گرفت . این هم نیاز است که از خوبان بنیکی یاد کنیم و آنها را بزرگ بداریم. بدها را هم بشناسیم .
کسی که از فاشیسم سخن می گوید درواقع دارد از بخشی از تاریخ هم یاد می کند، بنابراین نمیتواند همزمان ارزش پژوهشهای تاریخی را هم انکار و رد کند.
سام / 01 November 2016