زینب الغزوی، نجات‌یافته حمله به شارلی ابدو، با وجود فتواها و تهدید شدن‌ها به مرگ، کتاب تازه‌ای منتشر کرده که می‌تواند زمینه ساز بحث‌های مختلفی باشد. او در حال حاضر مخفی است و تحت حفاظت ۲۴ ساعته قرار دارد: تنها زنی که در فرانسه تحت چنین حفاظتی است.

او در مصاحبه‌ای مفصل می‌گوید چرا فاشیسم اسلامی باید نابود شود.

زینب الغزوی

زینب الغزوی، روزنامه‌نگار شارلی ابدو، اتفاقا در زمان حادثه یعنی ۷ ژانویه سال گذشته، در کازابلانکا بود. تروریست‌ها آن روز را روز «انتقام پیامبر» نامیده بودند. آنها به دفتر مجله طنز شارلی ابدو در پاریس رفتند و دست به قتل ۹ نفر از کارکنان روزنامه زدند. حالا زینب معتقد است که وظیفه دارد از اراده اسلامگرایان برای ساکت کردنش سرپیچی کند.

زینب در شبکه‌های مجازی با شعار «این فاحشه را بکشید» به مرگ تهدید شد، چون به بازماندگان روزنامه شارلی ابدو کمک کرده بود که نخستین شماره پس از این کشتار را منتشر کنند. او همچنین درباره این کشتار با رسانه‌های عربی به زبان عربی مصاحبه کرده بود. سرانجام مجبور به ترک پاریس و توقف فعالیت‌های حقوق بشری خود شد، اما از نقد بی‌رحمانه مذهبی که با آن بزرگ شده است، دست برنداشته است.

این روزنامه‌نگار و جامعه‌شناس دین، در مصاحبه‌ای با سایت «زنان جهان» در جریان سفری به نیویورک می‌گوید: «من حق ندارم که از مبارزه دست بردارم یا آزادی‌ام را رها کنم. اگر دولت فرانسه از من محافظت می‌کند، این کار محافظت از یک شخص نیست، آنچه از آن محافظت می‌شود آزادی من برای انتقاد و آزادی بیان است.»

«احمقانه است، من هیچ کار غیرقانونی‌ای نکرده‌ام و چیزی برای پنهان کردن ندارم، اما در حالی که تروریست‌هایی که ما را تهدید کردند آزادانه زندگی می‌کنند، من باید با محافظ زندگی کنم.»

زینب می‌گوید از اینکه خشونت و استبداد زن ۳۴ ساله‌ای مانند او را مجبور به زندگی در خفا کرده، خشمگین است: «اگر از آنها حرف بزنی، به تو برچسب اسلام هراس و نژادپرست می‌زنند. من نژادپرستم؟ من می‌توانم چیزهای ساده‌ای درباره فرهنگ عرب به آنها یاد بدهم. می‌توانم یادشان بدهم که غنا و تنوع فرهنگ‌شان را درک کنند. معتقدم که این فرهنگ، تنوعی جهانی دارد؛ چون تو می‌توانی عرب، مسلمان و در عین حال آزاداندیش باشی.»

زینب می‌کوشد با وجود تمام محدودیت‌ها زندگی‌اش را بکند، این روش او برای مقابله با ترور است. او زیبا و خوش‌پوش است و موهای بلند مجعدی دارد. لباس مشک پوشیده و شبیه ستاره‌های دهه ۴۰ سینماست، هربار درباره روز ترور حرف می‌زند، منقلب می‌شود اما در صحبت از لزوم اصلاح‌گری در تمدن اسلامی، نترس است.

زینب هم مثل سلمان رشدی بعد از انتشار کتاب آیات شیطانی در ۱۹۸۹، بیشتر اوقات پنهان است. با این حال این خطر را پذیرفته که که کتابی درباره اسلام بنویسد.

کتاب او به نام «فاشیسم اسلامی را نابود کن»، به تازگی در فرانسه رونمایی و به «ملحدان مسلمان» تقدیم شده است، این کتاب حمله‌ای ناعذرخواهانه به برنامه دقیق اسلام بر مبنای تقلید از سلفی‌ها یا «اجداد مومن» به حساب می‌آید. خشونت پیامبر اسلام و اصحاب او، از «متون جنگ طلبانه‌ برآمده از بافت قبیله‌ای بادیه‌نشین و وحشی» ریشه می‌گیرد و کدهای رفتاری به نمایش درآمده در آن، به نوشته الغزوی هیچ جایی در جهان مدرن ندارد و می‌تواند به طور مستقیم به تروریسم متصل شود.

او می‌نویسد: «جرایم را مطلقا دولت اسلامی انجام می‌دهد، اما در قرن ۲۱، ما می‌دانیم که اولین مسلمانان تحت هدایت پیامبر چه کرده‌اند؛ برده‌داری جنسی و خشونت خانگی، قتل عام غیر مسلمانان (به ویژه یهودیان)، آزار جنسی کودکان، غارت، تعدد زوجات و اعدام که همه از جوامع پیش از اسلام به اسلام وارد شدند.»

این کتاب در واقع روش این روزنامه‌نگار برای حفظ میراث رفقای به قتل رسیده اوست؛ آنها که مذهب فناتیک را تمسخر می‌کردند و اسلام در سنت فرانسوی ضد روحانیت آنها امری استثنایی نبود.

او که قبلا از نویسندگان این روزنامه بود، در دوران مدیریت جدید ممکن است اخراج شود و ناامیدانه می‌گوید که حالا از ترس عواقب بعدی، دیگر هیچ کس کاریکاتوری از پیامبر نخواهد کشید.

او می‌گوید: «آنهایی که فکر می‌کنند تنها یک مشت دیوانه می‌توانند به خاطر یه کاریکاتور از محمد دست به کشتار بزنند، فراموش کرده‌اند که این اسلام است که به عنوان یک حکومت در داعش حکومت می‌کند و مطبوعات و کاریکاتورها را سرکوب می‌کند.»

dlfi-couverture-1ere

مذهب صلح و عشق؟

زینب که خود را مسلمانان ملحد و نویسنده و شخصیت فرهنگی معرفی می‌کند، به سیاستمداران، چهره‌های مذهبی طرفداران ایده اسلام هراسی و روزنامه‌نگارانی که بعد از هر حمله تروریستی می‌گویند «این اسلام واقعی نیست» می‌گوید: «باید اعتراف کنیم که امروز این اسلامگرایی است که اسلام را نمایندگی می‌کند. بس است اینکه گفتید اسلام دین صلح و عشق است، اسلامگرای معتدل کیست؟ اسلامگرایی که آدم نمی‌کشد کیست؟»

مقاله بلند او، شبیه اثر نویسنده بزرگ فرانسوی امیل زولا با عنوان «من متهم می‌کنم» است که بهودی‌ستیزی دولت فرانسه را محکوم می‌کرد. حالا الغزوی که تابعیت مراکش و فرانسه را دارد، به پدیده‌ای در قرن ۲۱ می‌پردازد؛ آنچه که آن را تقلب فکری روشنفکران درباره اسلام‌هراسی می‌نامد.

به گفته او، این پدیده تظاهر می‌کند که ضد نژادپرستی است اما در باطن، به عنوان سلاحی برای خاموش کردن هر انتقادی از اسلام و تفکر پشت آن استفاده می‌شود. به گفته زینب، گروه ضداسلام‌هراسی فرانسه CCIF، یک استراتژی عامدانه برای بدنام کردن کسانی مانند او دارد که جرات پرسش درباره مذهب را پیدا می‌کنند.

«مفهوم اسلام‌هراسی در کشورهای مسلمان اصلا وجود ندارد چون بیرون از غرب، انتقاد از اسلام یا پیامبر،  رسما به عنوان توهین به مقدسات طبقه‌بندی شده است.»

او می‌گوید: «گروه‌هایی مانند CCIF چون نتوانسته‌اند قانون توهین به مقدسات را در غرب تصویب کنند، یک سردرگمی معنایی خطرناک ایجاد کرده‌اند.»

آنها در سایت خود نوشته‌اند: اسلام‌هراسی یک باور نیست، نوعی آزار است اما زینب معتقد است: «این خیلی خطرناک است چون حالا حتی در لغتنامه‌ها هم این کلمه به عنوان دشمنی با اسلام و مسلمانان وارد شده است. انتقاد از یک تفکر، اسلام یا مذهب نمی‌تواند به عنوان آزار یا جنایت تعریف شود. من در مراکش زیر نفود اسلام به دنیا آمدم و آنجا زندگی کردم، در فرانسه هم زندگی کردم و حق دارم که از این مذهب انتقاد کنم اما دیکتاتوری نظریه اسلام هراسى می‌گوید که من حق ندارم انتقاد کنم! اگر از مسیحیت انتقاد کنیم، معنایش این نیست که ما مسیحیت‌هراس با نژادپرست هستیم و نژاد مسیحی را تحقیر می‌کنیم.»

زینب می‌گوید: «فشار برای خودسانسوری جدی است. دیگر نمی‌شود پیش از آنکه بگویی اسلام دین صلح و عشق است، درباره اسلام حرف بزنی. اما وقتی کتابی اسلامی را می‌خوانی چه می‌یابی؟ خشونت، خون، سرکوب زنان و نفرت از ادیان دیگر.

البته که چنین چیزهایی را می‌شود در ادیان دیگر هم یافت، اما ما داریم درباره متن مکتوبی حرف می‌زنیم که قرن‌ها پیش، در زمان بربریت نوشته شده است. مادامی که درباره این موضوع حرف نزنیم، و تکرار کنیم که اسلام دین صلح و عشق است، مردم باور می‌کنند که قرآن کتاب قانون است؛ نه کتابی متعلق به ۱۵ قرن پیش که فضای خاصی را به تصویر می‌کشد.

زینب پی از پایان دبیرستان در مراکش، زبان و جامعه شناسی مذهب خواند و مدرک کارشناسى ارشدش را از مدرسه عالی علوم اجتماعی پاریس EHESS گرفت. در دهه ۳۰ زندگی‌اش، به مراکش برگشت تا به عنوان روزنامه نگار کار کند و برای آزادی‌های سکولار مثل حق شکستن روزه در ملاء‌عام در ماه رمضان مبارزه کند. مبارزات او و همراهی‌اش با بهار عربی، باعث شد نخستین فتوا علیه او صادر شود؛ حملات شخصی علیه او آغاز شد و سرانجام مجبور به ترک مراکش شد. سپس در شارلی ابدو مشغول کار شد. خاطراتش از قوانین اجباری مذهب در کشوری که مسلمان بودن یک انتخاب نیست، همراه او به فرانسه آمدند.

زینب الغزوی می‌گوید: «فاشیسم اسلامی در اعلاترین حد خود در گروه‌هایی مثل داعش دیده می‌شود اما ویژگی‌های آن در تمام انواع فاشیسم هست. کیش شخصیتی نسبت به شخصیت محمد به عنوان شکل‌دهنده ملت وجود دارد. این نوع اسلام، سیستمی از همانند سازی و برند سازی دارد؛ مثلا بورکینی و نقاب که به آن امکان می‌دهد که غیرپیروان خود را شناسایی کند. فاشیمی که با سرکوب زنان و همجنسگرایان، نظامیان مسلح، پرچم داشتن، و استراتژی  خاص برای معرفی زن مسلمان به عنوان زن نقاب‌پوش تعریف می‌شود.

اگر تروریست‌های داعش سر افراد را قطع می کنند، این کار بر مبنای آیه‌ ۱۲ سوره انفال است که می‌گوید: «(و یاد آر ای رسول) آن‌گاه که پروردگار تو به فرشتگان وحی کرد که من با شمایم، پس مؤمنان را ثابت قدم بدارید، که همانا من ترس در دل کافران می‌افکنم، پس گردن‌ها را بزنید و همه انگشتان را قطع کنید.»

می‌توانی عرب باشی، مسلمان و آزاد اندیش

زینب بر مبنای تجربه‌های شخصی خود از اسلام و مطالعاتش در این حوزه، می نویسد که سیاست دوران پس از بهار عربی در خاورمیانه، باعث نارضایتی در جامعه چندوجهی تمدن اسلامی شد. کتاب او پاسخی است به تمام تندروانی که دوست دارند او و موافقانش در زمینه سرکوب سیاسی- دینی سکوت کنند.

زینب الغزوی می‌گوید: «نژادپرستی بزرگ‌تر، نژادپرستی اسلام است که ازدواج با غیرمسلمانان را ممنوع می‌کند و زنان را سرکوب می‌کند. این تعریف نژادپرستی است و ما باید این را مطرح کنیم.»

به باور او، امروزه اسلام در دنیا نقش یک تمدن را دارد، چون تمدن عناصر مختلفی دارد، عنصر آن تنها مذهب نیست بلکه شامل میراث جغرافیایی، هنر، خیاطی، سنت‌های آشپزی و ادبیات هم می‌شود.

مذهب اسلام جای خود را در دنیای مدرن دارد. اگر خود را به عنوان قوانینی تعریف کند که انسانیت را تحت کنترل می‌گیرند، اصول جهانی درباره برابری زن و مرد، آزادی جنسی و فردی، برابری همه بدون توجه به مذهب و عقیده را نادیده بگیرد، قابل پذیرش نخواهد بود.

فاشیسم شکست خواهد خورد

هدف زینب این است که «نفاق و تظاهر» (کلمه نویسنده: fakery) را در کسانی که آنها را «ناله‌گران واژه اسلام هراسی(Islamophobia whiners)» می‌نامد نشان دهد. او می‌خواهد این تظاهر را در دیگر همدستان ناله‌گر، در سراسر طیف‌های سیاسی، به خصوص در چپ تندرو، در میان اسلامگرایان تقیه‌کننده(Crypto-Islamist)، در ضد نژادپرستانی که در تلاش برای ایجاد یک «پرولتاریای مسلمان» هستند، در برخی از فمینیست‌ها و در معتقدان به نسبیت فرهنگی(cultural relativists) و امامان معتدل نیز نشان دهد.

او می‌گوید: «این ناله‌گران که از اسلام‌هراسی دم می‌زنند، به میلیون‌ها انسانی که زیر فشار حکومت‌های اسلامی زندگی می‌کنند و در حسرت آزادی‌اند چه می‌گویند؟ چه کسی از کابوس‌های زنانی می‌گوید که می‌خواهند آزادانه در خیابان‌های الجزایر، کازابلانكا و مصر راه بروند؟ چه کسی از کسانی حرف می‌زند که می‌خواهند یک لیوان نوشیدنی الکلی بنوشند، کسانی که تنها انتخاب ممکن برایشان مرگ، زندان یا تبعید است؟ چه کسی از جوانان مسلمان زاده‌ای حرف می‌زند که تنها می‌خواهند یک زندگی معمولی داشته باشند، نوجوان‌هایی که به خاطر داشتن روابط عاشقانه مورد حمله قرار می‌گیرند؟»

ماجراهای تابستان گذشته بر سر ممنوعیت بورکینی در فرانسه، نویسنده را واداشته که به شتاب اسلامگرايان و همدلان‌شان در میان اصحاب رسانه، دانشگاهیان و سیاستمداران برای تلقی بورکینی به عنوان فرمی از آزادی زنان مسلمان، واکنش نشان دهد.

او می‌نویسد: «رسانه‌های غربی بورکینی را به عنوان آزادی و نوعی بیان فرهنگی مشروع برای بخشی از افراد بشر معرفی کردند، اما هرگز به این نکته نپرداختند که چرا در کشورهای اسلامی نه تنها خبری از زنان بورکینی پوش نیست، بلکه سواحل اصولا از زنان خالی‌اند. هر سال زنان بیشتر از فضاهای عمومی حذف می‌شوند، چرا که چادر و پوشش اسلامی هرگز چیزی جز دیوارهای گسترده‌تر حرم‌های آنها از چشم خارجی‌ها نبوده است.»

زینب الغزوی درباره روحانیون معتدل می‌گوید که که در جریان بحث‌های مربوط به بورکینی در فرانسه، حتی یک امام هم برنخاست که بگوید: «صبر کنید! شما می‌توانید مسلمان باشید و لباس شنای معمولی هم بپوشید.»

او می‌گوید: «تاریخ درباره آنهایی که این بحث را انحصاری کردند و به اسلامگرایان افراطی فضا، گارانتی و پذیرش عمومی دادند، قضاوت خواهد کرد. این کار خیانت و همکاری با یکی از بدترین شکل‌های فاشیست در دوران ماست.»

به باور او اسلام هراسی از نوعی نادیده انگاری وسیع و عدم درک فرهنگ اسلام ناشی شده: «آنها پیچیدگی اسلام را نادیده می‌گیرند و از یاد برده‌اند که در درون اسلام همواره مخالفان، پیشروها و لیرال‌هایی وجود داشته‌اند.»

همدستان این نوع اسلامگرایی، نبردی را که اکنون در کشورهای عرب از سوی دموکرات‌ها و انسان‌های آزاد در جریان است نمی‌بینند. اما فاشیسم یا توتالیتاریسم هرگز نتوانسته‌اند در یک بازه زمانی طولانی در تاریخ پیروز باشند. مردمی که همدست و متحد توتالیتاريسم هستند، از سوی تاریخ قضاوت خواهند شد و به عنوان همدستان این ایدئولوژی جنایتکارانه که به آن اعتبار بخشیده‌اند شناخته می‌شوند.»

به نظر او نژادپرستی واقعی از رویکرد همدلانه با اسلامی ناشی می‌شود که زنان را در برقع -که ذاتا خلاف آزادی است- می‌پوشاند و این برقع را به مثابه یک «نژاد« معرفی می‌کند: «گویی ما بنیادگرایان را به عنوان یک نژاد معرفی می‌کنیم و این تنها تحقیری را که ما نسبت به این فرهنگ داریم نشان می‌دهد.»

سندرم نجات یافته

زینب الغزوی می‌گوید: «بعد از حمله تروریستی مثل بسیاری از همکارانم از خودم می پرسیدم چرا زنده ماندم؟ آنهایی که مردند به خاطر کار همه ما مردند، بعضی ها هم مردند در حالی که نقشی در این کار نداشتند. اما آن کار کار من بود چون من یک روزنامه‌نگارم و هنورز زنده‌ام، بعد می‌فهمی که این هم بخشی از سندرم نجات یافته است، که طبیعی است بعد از چنین فاجعه‌ای. بعد تلاش می‌کنی که خودت را تسکین دهی، که من خوش شانس بودم که زنده ماندم، هنوز کارهایی هست که باید انجام دهم، خیلی پیش تر از جمله به شارلی ابدو می‌دانستم که وقتی علیه توتالیتاریسم می جنگی، چه مذهبی باشد چه سیاسی، نباید هرگز این لذت را به دشمنت بدهی که جلوی زنده ماندنت را بگیرد. ما می‌جنگیم برای اینکه همه زندگی آزاد و شاد داشته باشند و باید به این زندگی ادامه بدهیم.»

Charlie Hebdo's journalist Zineb El Rhazoui (C) attends the funeral ceremony of French cartoonist and Charlie Hebdo editor Stephane "Charb" Charbonnier, on January 16, 2015 in Pontoise, outside Paris. (MARTIN BUREAU/AFP/Getty Images)

روزی نیست که زینب به همکارش چارب و بحث های داغی که با هم داشتند فکر نکند: «او یک انسان واقعی بود و از اینکه نژادپرست خوانده شود نمی‌ترسید.»

او می‌گوید: «ما زمانی نجات خواهیم یافت که هویت کل جامعه را از بنیادگرایانی که تظاهر به اسلام می‌کنند، جدا کنیم. ما باید دست به سوی همه مسلمانان دراز کنیم، به سوی افراد آزادی که در سرزمین‌های تحت کنترل اسلامگرایان، میراث کهنه خود را زیر سؤال برده‌اند؛ کسانی که مبارز راه آزادی، برابری بوده‌اند و ارزش‌هایی مشابه ما دارند.»

زندگی در زندان متحرک

از ژانویه ۲۰۱۵ تاکنون، زینب اغلب برای صحبت درباره آزادی بیان در اروپا و آمریکا به دانشگاه‌ها و موسسسات مختلف دعوت می‌شود. این سفرها اما تحت تدابیر شدید امنیتی است چه در فرانسه و چه در کشورهای میزبان. زینب اما شکایتی از زندگی همیشگی در میان ماموران مسلح ندارد: «خیلی‌ها در کشورهای تحت کنترل اسلامگرایان تصمیم‌های بزرگی می‌گیرند و کارهای مهمی می‌کنند اما هیج محافظی ندارند.»

او می‌گوید: «من همواره آزادی خود را می‌یابم. زندگی ادامه دارد. گاهی فکر می‌کنم در یک زندان متحرک هستم، اما در واقع من از آنهایی که مرا تهدید می‌کنند آزادترم. چون آنها در قفس ذهن خود اسیرند. آنها در مغز خود زندانی‌اند و حتی اگر بتوانند آزادانه جا به جا شوند و حرکت کنند، روح و منطق و هوشمندی‌شان در زندان است. من از آنها به مراتب آزادترم.»

این مصاحبه با اندکی تلخیص ترجمه شده است. اصل مصاحبه را اینجا بخوانید.