سایتی دارند با رنگ غالب سرخ و سیاه، یادآور شکل و شمایل هواداران آلمان نازی در جنگ جهانی دوم و شبیه آن‌چه که در مستندهای تاریخی و فیلم‌های سینمایی دیده‌ می‌شود. کانال تلگرامی‌شان هم بالای ۲۶‌هزار عضو دارد. آنجا مطالبی منتشر می‌کنند حاوی ستایش از دستاوردهای آدولف هیتلر برای بشریت، عظمت نژاد آریایی و شکوه ایران باستان. همچنین انتقاد می‌کنند از «قدرت‌های جهانی»، «لیبرال دموکراسی» و «رسانه‌های غربی». با این‌حال می‌گویند موضوعیت و تخصص سیاسی ندارند و هدف‌شان تحقیق در تاریخ و ارائه روایت‌های دست اول از حقیقت جنگ جهانی دوم است. هرچند علایق، نظرها و نگرانی‌های‌شان چیز دیگری می‌گوید و می‌توان آن‌ها را هواداران ایرانی حزب نازی نامید.

نسل تازه‌ای از نژادپرستانی که اینترنت میدان فعالیت آن‌هاست.

14697277_658091764371729_59870250_o
پوسترهایی که در میدان انقلاب تهران فروخته می‌شوند

سابقه گرایش‌های تند ناسیونالیستی و فعالیت احزاب نژادپرست ایرانی، به زمانی بازمی‌گردد که حکومت پهلوی اول گفتمان «نژاد آریایی» و «ملیت ایرانی» را برجسته کرد تا پروژه دولت ـ ملت‌سازی مدرن را پیش ببرد.

اما پس از آن و به‌ویژه بعد از انقلاب اسلامی تا امروز، این مفاهیم از کار افتادند و جای خود را به ایده‌ها و ارزش‌های دیگری سپردند.

حالا واژه «آریایی» در سپهر عمومی جامعه ایران با پیشوندها و پسوند‌های مختلف آمیخته می‌شود و به‌خصوص در شبکه‌های اجتماعی به‌ عنوان شوخی و انتقاد یا برای توصیف آدم‌هایی به کار می‌رود که رفتار، گرایش‌های فکری یا نظرات‌شان معاصر و به‌ روز دانسته نمی‌شود.

علی‌رغم این، هستند کسانی که همچنان خود را از دیگران بهتر می‌دانند و صدای‌شان در شبکه‌های اجتماعی، خیابان، تاکسی و استادیوم‌های ورزشی به گوش می‌رسد.

نژادپرستی در جامعه ایران تا چه حد جدی‌ست و باور به برتری انسان آریایی ـ ایرانی از چه جایگاه اجتماعی‌ای برخوردار است؟

از ملی‌گرایی تا تبعیض علیه زنان و اقلیت‌ها

نیما قاسمی، دانش آموخته فلسفه غرب و مدرس فلسفه در تهران، معتقد است بدون آمارهای قابل اتکا و پژوهش‌های میدانی دقیق، دشوار بتوان میزان گرایش به اندیشه‌های نژادپرستانه یا ملی‌گرایانه‌ افراطی را مشخص کرد.

نیما قاسمی
نیما قاسمی

او می‌گوید: «در فقدان امکان حضور واقعی سلایق سیاسی در متن جامعه، دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم فعالیت اینترنتی گروه‌های مورد بحث در ابعاد یک مساله یا پدیده‌ اجتماعی ا‌ست.»

قاسمی به رادیو زمانه می‌گوید: «شرایط ژئوپلیتیکی در ایران و کل منطقه اساسا اجازه‌ طرح اندیشه‌های نژادپرستانه را نمی‌دهد. از بین این شرایط باید به آمیختگی‌های قومیتی و نژادی اشاره کرد. از طرفی سوء‌استفاده‌ بخش‌هایی از حاکمیت در مصادره‌ گفتمان‌هایی که امروز در حیات سیاسی ما دیگر متولی ندارد ما را دچار آشفتگی ذهنی کرده است. یکی از این گفتمان‌ها٬ گفتمان‌های ملی‌گرایانه است، تا آنجا که اغلب ملی‌گرایی و وطن‌دوستی را از هم تفکیک نمی‌کنیم.»

میل بازگشت به ایران قدیم، یقین به برتری ایرانی آریایی بر دیگران و مقصر دانستن «مسلمان و ترک و تازی» در «عقب‌ماندگی ایران»، از مهم‌ترین ایده‌هایی هستند که ناسیونالیست‌های افراطی آن‌ها را دنبال می‌کنند.

Hitler
تهران، میدان انقلاب، تصویر از توییتر یزدان مرادی، خبرنگار اعتماد

تمام این موارد، در فعالیت نئونازی‌های اینترنتی، با تئوری توطئه، یهودستیزی و افسانه خواندن هولوکاست همراه می‌شود.

آنها از حقوق بشر تحت نام «عدالت امریکایی» یا «تئوری یهود» یاد می‌کنند و به نظر می‌رسد به میزان زیادی با ادبیات برخی رسانه‌های داخل ایران همصدا هستند.

از نظر فریبا ناطق، مشاور بالینی و روان‌شناس در لندن اما نژاد‌پرستی و ترجيح نژاد، فرهنگ، ملیت یا قوم خود نسبت به ديگران، در ترس از بيگانه و وحشت از كسانی ریشه دارد كه ممکن است از جهاتی با «ما» متفاوت باشند. ترسی که از عمده دلایل آن سیستم آموزشی ناکارآمد و بی‌توجهی به حقوق برابر انسان‌هاست.

فریبا ناطق

ناطق به رادیو زمانه می‌گوید: «نژادپرستی و تبعیض تنها شامل ارجحیت داشتن ایرانی بودن، زبان فارسی یا مذهب شیعه نمی‌شود و مسائلی چون حقوق زنان و پیروان مذاهب مختلف را نیز در بر می‌گیرد. فشاری که بر این گروه‌ها وارد می‌شود ناشی از ترسی‌ست که از تفاوت‌ها وجود دارد و در خصوص محدودیت‌های مذهبی و تعصب جنسی نسبت به زنان در ایران، در چند دهه گذشته شاهد میزان بالایی از نارواداری بوده‌ایم.»

مشکلات دوچرخه سواری زنان، محدودیت حضور آنها در میدان‌های ورزشی و حجاب اجباری، تنها چند نمونه‌ از لیست بلند بالایی‌ست که شهروندان و فعالان مدنی آنها را نشانه‌های آشکار تبعیض و نابرابری در جامعه می‌دانند.

بقایای یک مدرنیسم شکست خورده

نگاه رایجی وجود دارد که اصرار بیش از حد به مذهبی کردن فضای جامعه و تاکید بر روایت‌های یک‌جانبه از تاریخ و فرهنگ ایران، از جمله عواملی‌ست که تعصبات ملی و نژادپرستی را قوت می‌بخشد.

این در حالی‌ست که تاریخ‌نگاران اجتماعی، باستان‌گرایی حکومت‌های پیشین و آشفتگی گفتمان‌ سیاسی حاکمیت فعلی را دلیل اصلی چنین گرایش‌هایی معرفی می‌کنند.

نیما قاسمی در این‌باره معتقد است که نژادپرستی و ملی‌گرایی‌ افراطی در مناسبات عینی جامعه‌ ایران نقشی ندارند و «به غیر از اسلام سیاسی که با فاصله بسیار از رقبای خود جلوتر است، دیگر احزاب و ایده‌های نژادپرست یا ملی‌گرای افراطی در میان مردم فاقد پایگاه اجتماعی قابل ملاحظه‌اند.»

نیما قاسمی: باستان‌گرایی چیزی بیش از یک شگرد تبلیغاتی در راستای پیاده‌سازی مدرنیزاسیون و ایدئولوژی مدرن نبود. برنامه‌ای بود منطبق با اروپامحوری نخبگان انقلاب مشروطه. این سیاست با تفریق بعد رادیکالش که گروه‌های کوچکی مانند سومکا یا تئوریسین‌هایی چون احمد کسروی آن را تعقیب می‌کردند٬ به بخشی از برنامه‌ تبلیغاتی پهلوی دوم تبدیل شد. این عقیده را که اعلامیه‌ کوروش هخامنشی اولین اعلامیه‌ حقوق بشر است برجسته می‌کردند تا از این راه روزنه‌ای برای منگنه کردن ایرانیان به استانداردهای جهانی (اینجا حقوق بشر) پیدا کرده باشند.

OLYMPUS DIGITAL CAMERA

این شگرد تبلیغاتی اگرچه در پیاده کردن مدرنیزاسیون در جامعه ایران ناموفق بود ولی پایه‌ای شد برای تقدس یافتن نمادها و نشانه‌های مربوط به ایران باستان که ستایش از هر چیز مربوط به گذشته را به جزیی جدایی‌ناپذیر از مفهوم کلاسیک ایرانی بودن تبدیل کرد.

به‌خاطر فقر اطلاع‌رسانی، تحرک اجتماعی پایین و انزوای بین‌المللی ایران، چنین ایده‌هایی هنوز هم پرطرفدار هستند.

همچنین این انتقاد درباره نظام آموزش و پرورش مطرح است که در کتاب‌های تاریخ مدارس، روی اهمیت آریایی‌ها در گذشته و مذهب شیعه در دوره معاصر، بیش از حد تاکید می‌کند.

نتیجه اینکه برای سال‌های متمادی و بدون در نظر داشتن تحولات اجتماعی، پان ایرانیسم آمیخته با نژادپرستی، نوستالژی امپراطوری‌های پیش از اسلام و تلاش برای بازسازی انسان آریایی ـ ایرانی، اندیشه و گفتار بخش‌‌هایی از مردم را تشکیل می‌دهد.

در مقابل پرداختن به تاریخ و فرهنگ ایران اگر که در چارچوب‌های تعیین شده نباشد، همچون مخالفت با وضع موجود تعبیر می‌شود.

مساله اقوام یا درگیری مرکز و حاشیه

از دیدگاه محمد بابایی، نویسنده وبلاگ نهالستان در حوزه جامعه و سیاست، گرایش‌ به ایده‌های نژادپرستانه، زاییده حساسیت‌هایی‌ست که درباره قومیت‌ها وجود دارد. به اعتقاد او «با یک بحران نژادپرستی و دیگرستیزی سطحی اما بسیار گسترده و فراگیر مواجه هستیم که جامعه برای تبعات خطرناک آن هیچ‌گونه آمادگی‌ای ندارد.»

mohammad-babaee
محمد بابایی

بابایی به رادیو زمانه می‌گوید: «عرب‌ستیزی و ترک‌ستیزی امری بسیار فراگیر و متداول است. ۱۰۰ سال پیش عده کثیری از ایرانیان حتی نام کوروش هخامنشی را هم نشنیده بودند اما اکنون خیلی‌ها کوروش را مهم‌ترین شخصیت “ایران زمین” می‌دانند. این موضوعات بیشتر به جوک شباهت دارند. وقتی گفته می‌شود حق طبیعی میلیون‌ها ترک و کرد در ایران آموزش به زبان مادری‌ست و کسانی جواب می‌دهند که آموزش این زبان‌ها مقدمه تضعیف زبان فارسی و به تبع آن تجزیه کشور است، چاره‌ای جز این نداریم که چنین جوا‌ب‌هایی را نوعی دیگرستیزی فراگیر بدانیم که نژادپرستی را تغذیه می‌کند.»

نیما قاسمی اما می‌گوید که زمانی می‌توان از وجود نژادپرستی آن هم به‌شکل گسترده حرف زد که ایده‌ نژاد واقعا مطرح باشد.

از نظر او بسیاری از احساسات یا رفتارهای منفی علیه افغانستانی‌ها، عرب‌ها یا ترک‌ها در واقع محصول تفاوت «مرکز- حاشیه» است، چون معمولا «مردم مرکزنشین٬ سبک زندگی، اطوار، زبان یا لهجه مردم حاشیه را کوچک می‌انگارند و تحقیر می‌کنند.»

به اعتقاد این پژوهشگر فلسفه، «باید احساسات منفی طبقات اقتصادی علیه هم و دوگانه «مرکز- حاشیه» را به حساب آوریم و اگر توانستیم موقعیت‌هایی را ببینیم که ایده‌ نژاد محوریت داشته باشد، آنگاه می‌توانیم از نژادپرستی حرف بزنیم. اگر مساله نژادپرستی در ایران جدی می‌بود، باید طی این سال‌ها گسترش قابل توجه پیدا می‌کرد، هواداران پرشمار می‌یافت و آثاری در سپهر فرهنگ به جا می‌گذاشت. اما هیچ‌کدام از این‌ها در مورد نژادپرستی در ایران صادق نیست.»

البته برخی منتقدان نظر دیگری دارند و می‌گویند که تفاوت مرکز ـ حاشیه، گاهی به‌ شکل رسمی تبلیغ هم می‌شود. آنها انگشت اتهام را به‌ سوی صدا و سیما می‌گیرند با این استدلال که این رسانه با کلیشه کردن اقوام و لهجه‌ها، ارائه تصویر مینیاتوری از زندگی در شهرستان‌ها و روستاها و حذف اقلیت‌های دینی و خرده فرهنگ‌ها از برنامه‌های خود، به نژادپرستی و تبعیض در جامعه دامن می‌زند.

 جنگ‌هایی که در راه است

نتیجه نظرسنجی سایت عصر ایران، با موضوع مشاهده نشانه‌های نژادپرستی در جامعه، حکایت از فراوانی این مساله دارد. حدود ۱۵ هزار نفر در این نظرسنجی شرکت کرده‌اند، پاسخ بیش از ۷۵ درصد از جمعیت شرکت‌کنندکان مثبت و ۱۵ درصد دیگر منفی بوده است. ۹ درصد هم گفته‌اند که تا به‌حال به این موضوع فکر نکرده‌اند.

به باور فریبا ناطق، شکل‌های گوناگونی از نژادپرستی یا انواع پیش‌داوری‌هایی که برئاساس ظاهر و فرهنگ افراد انجام می‌شود در جامعه ایران مرسوم است. او تاکید می‌کند که هنوز در هیچ جامعه‌ای، مردم به طور كامل و كافی از قيد و بند نژادپرستی و تبعيض رها نشده‌اند.

این روان‌شناس با اشاره به انتخابات جنجالی ریاست جمهوری آمریکا می‌گوید: «در کشوری با موقعیت آمریکا، دونالد ترامپ را می‌بینیم که به مهاجران و مسلمانان حمله می‌کند یا ماجرای حرف‌هایش درباره زنان پیش می‌آید، اما همچنان خیلی‌ها از او دفاع می‌کنند با این بهانه که چه اشكالی دارد، مردها در میان خود اين‌گونه راجع به زنان صحبت می‌كنند. این نمونه‌ای از عادی شدن اشکال مختلف تبعیض است. متاسفانه اين مشكل در سال‌های گذشته رو به افزایش بوده و هر روز عمیق‌تر می‌شود تا آنجا که ممکن است نژادپرستی زمینه‌ساز جنگ‌های آتی در جهان باشد.»

اگر به این نتیجه برسیم که فاجعه‌ای چون نازیسم در جامعه ایران هوادار ندارد و به جز گروهی اندک چنگی به دل کسی نمی‌زند، جای خوشحالی بسیار است، اما بی‌توجهی دولت و نبود بحث‌های عمومی هدفمند، وضعیت نامشخص سطح و میزان نژادپرستی در ایران را عیان می‌کند.

این ایده که همه چیز مرتب است چون نژادپرستی در قالب گروه‌های افراطی یا جنبش‌هایی پرهوادار دیده نمی‌شود، می‌تواند به عادی شدن و ترویج تبعیض‌های اجتماعی و تعصبات جمعی میدان بیشتری بدهد.