یسنا آزمون ـ چندسالی است که وبسایت «نئونازی ایران» که مربوط به «جنبش ناسیونال سوسیالیست ایران» است در فضای اینترنت به گونهای جدی حضور دارد. گرافیک خوش ساخت وبسایت نشان میدهد که طراحان و مدیران این مجموعه با آسودگی خاطر کارشان را انجام میدهند و به احتمال زیاد از محدودیتهای اینترنتی کمتری برخوردار هستند.
با وجود آنکه بخش بزرگی از وبلاگهای فارسیزبان مسدود شده و حتی وبلاگنویسان دستگیر و روانهی بازداشتگاه شدهاند، ولی سایت نئونازیهای ایران کماکان آشکارا از طریق خدمات مخابرات ایران به کار خود ادامه میدهد. با کمی جستوجو و پیگیری در شبکهی اینترنت فارسیزبان میتوان وبلاگهای بیشماری را یافت که همگی در راستای ایدئولوژی ناسیونالیسم افراطی وبرتری نژادی آریایی متونی را منتشر میکنند.
در سر لوحهی اهداف اعلام شدهی اینگونه سازمانهای سیاسی مخالفت با دمکراسی، وطن پرستی و اعتقاد به برترینژاد آریایی، مبارزه با کمونیسم و همجنسگرایی قرار دارد ولی با کمی جستجو در سایتهای مشابه میتوان ضدیت بیحد و حصر آنها با یهودیان، عربها، ترکها و حتی افغانها را نیز بهوضوح مشاهده کرد.
گذشتهگرایی با تأکید بر ایرانیت توأم با اسلامگرایی سیاسی و «نژاد برتر ایرانی» این اواخر در فضای سیاسی مربوط به زمامداران دولت دهم نیز به طرز چشمگیری در گفتمانهای سیاسی روز به چشم میخورد. این گرایشها در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و در تبلیغات و مناظرههای تلویزیونی، بهخصوص از سوی برنامهریزان ستاد انتخاباتی احمدینژاد دیده شده است؛ الگویی که افراطگرایی آشکار آن برملا کنندهی استفاده از از تکنیکهای تبلیغاتی است که یادآور پروپاگاندای دوران آلمان نازی بود. فضاحت تبلیغات سیاسی بهحدی پیشرفت رفت که احساس حضور «دروغ بزرگ» یا «دروغ گوبلزی» در رسانههای اپوزوسیون آشکارا مطرح شده بود.
پس از انتخابات سال ۸۸ اما استفاده از استراتژیهای نازیهای آلمان به پایان نرسید. اخیراً این مسئله به دایرهی دین نیز کشیده شده و تلاش میشود در گفتوگوها و بحثهای جدید، حتی دین را به محدودهی ملیگرایی بکشند. اسفندیار رحیم مشایی اصطلاح «مکتب ایرانی- اسلامی» را بهکار میبرد و احمدینژاد دلیل مخالفتش با طرح کنترل جمعیت را «الگوی ایرانی- اسلامی» بیان میکند که یادآور دیدگاه هیتلر به تودهها و استفاده از افزایش جمعیت برای پیشبرد اهداف سیاسی است.
الگوی «ایرانی- اسلامی» نوع تازهای از اندیشهی بازگشت به شکوه باستانی امپراطوری ایران و استفاده از جذابیتی است که «نژاد برتر ایرانی» ایجاد میکند و این یکی دیگر از روشهای تأثیرگذار است که زمامداران سیاسی دولت دهم در هر فرصتی از آن استفاده میکنند.
بازخوانی این گفتهها و تعیین درجهی تبلیغاتی بودن ادعاهای دولتمردان و اینکه آیا شعارهای فوق تنها مصرف کوتاهمدت داخلی دارند در این مقالهی کوتاه نمیگنجد. با اینحال این پرسش مطرح میشود که در ایران چه زمینهی اجتماعی وجود دارد که سیاسیون، هرچند از نوع احمدینژاد و رحیم مشایی، تا این حد در استفاده از استراتژی مبتنی بر دیدگاه ناسیونالیستی از نوع افراطی و الهام گرفته از روشهای ناسیونال سوسیالیست آلمان در دوران هیتلر اصرار دارند؟
بهطور طبیعی جوامعی که در طول زمان بهشکلهای مختلف شکست خورده و تحقیر شدهاند و یا در معرض هجوم و سلطهی بیگانگان بودهاند، آمادگی بیشتری دارند که درمسیر اندیشههای نژادپرستانه قرار بگیرند و به این باور برسند که میتوانند در میان ملتهای دیگر هویتی یکتا و برتر داشته باشند. اینگونه ملتها با چنین ذهنیت خودبزرگبینانهای تلاش میکنند سرخوردگیها و شکستهای تاریخیشان را بهنوعی میتواند جبران کنند و از دیدن واقعیتها بگریزند. چنین ذهنی آمادگی پذیرش باورهایی را دارد که علتهای شکستها و سرخوردگیهای تاریخی را در عوامل خارجی جستوجو میکند و هرگونه پیشنهادی را که بتواند سرخوردگیها و ناکامیهای تاریخی او را جبران کند، میپذیرد.
پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول و با فعالتر شدن هیتلر و حزبش، مرتب این موضوع تبلیغ میشد که یهودیان بهخاطر نفوذ و فعالیتی که در عرصهی روزنامهنگاری داشتند افکار عمومی را وادار به پذیرش شکست کردند. نتیجهی این تبلیغ و دیگر تبلیغات مشابه آن هولوکاست بود و اینکه در جریان جنگ جهانی دوم یهودیان روانه کورههای آدم سوزی شدند و جامعهی آلمان به دلیل توهمات ایجاد شده نتوانست واکنش مناسبی نشان دهد.
این نخستین بار نیست که در سطوح مختلف سیاسی و اجتماعی ایران، ناسیونالیسم و نژادگرایی خود را به جامعه تحمیل میکند. با نگاهی به گذشتی نه چندان دور ایران، نشانههای زیادی را میتوان یافت که از ملیگرایی نژادپرستانه در رأس نظام سیاسی و یا در لایههای تصمیمگیری احزاب و گروههای سیاسی نشان دارد.
دولت آلمان با توجه به رقابتی که با دیگر کشورهای قدرتمند آن زمان یعنی روسیه و انگلیس داشت، با انتقال ایدئولوژی حزب نازی آلمان و با دست گذاشتن براحساسات ناسیونالیستی مردم و سیاستمداران در کشورهای مختلف از جمله ایران عرصه را بر رقبا تنگ میکرد.
با به قدرت رسیدن رضا شاه، روابط چندجانبهی ایران و آلمان شکل تازهای بهخود گرفت. از طرفی رضا شاه به مدرنیزه کردن ساختارهای اقتصادی و سیستم اداری کشور تمایل داشت و از طرف دیگر آلمان تصمیم داشت با صدور تواناییهای صنعتی و علمیاش، دامنهی نفوذش را از مرزهای اروپا فراتر ببرد.
دیدگاههای ناسیونالیستی رضاشاه و حوادث ناگواری که ایران بعد از انقلاب مشروطه به دلیل دخالت کشورهای انگلیس و روسیه تجربه کرده بود، زمینه مناسبی برای آلمانیها مهیا کرد که با تأکید برایدئولوژی برتری نژاد آریایی، در لایههای مختلف جامعهی ایران نفوذ سیاسی داشته باشند. تعدادی از ایرانیهایی که برای تحصیل به آلمان رفته بودند و یا درارتباط کاری با آلمانیها بودند گروهها و احزابی را تشکیل دادند که متاثر از اندیشهی ناسیونالیسم افراطی بود.
احزابی مانند «حزب ایران» یا «پان ایرانیست» برمبنای ایدئولوژی برتری نژادی و در ظاهر برای حفظ تمامیت ارضی ایران اما در واقع برای رسیدن به قدرت سیاسی مبتنی بر الگوی آلمان تشکیل شدند. اما بعد از مدتی بیشتر آنها منشعب و با سایر گروهها و احزاب آن دوره نظیر حزب توده و حزب دموکرات (حزب قوام) ائتلاف کردند. در این میان، فقط حزب پان ایرانیست توانست با برخورداری از حمایت بیدریغ رضا شاه به فعالیت خود ادامه دهد. بعد از تبعید رضا شاه، وقتی محمد رضا شاه به سلطنت رسید، او که عقاید پانایرانیستی داشت، به حمایت خود از حزب پان ایرانیست ادامه داد.
سال ۱۳۳۱ داود منشیزاده همراه با منوچهر امیرمکری، منوچهر فروتن، پرویز حسین ضرابی و چندتن دیگر حزب «سوسیالیست ملی کارگران ایران» با نام اختصاری «سومکا» را بنا نهادند. این حزب در واقع بر گرتهی «حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان»، همزمان با جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران تشکیل شد و استراتژی آن بیشتر ضد انگلیسی و ضد کمونیستی بود. ضمن اینکه بعد از اعلام موجودیت به تبلیغات ضد یهودی، ضد عربی و ضد اسلامی هم پرداخت.
پرچم سومکا بهرنگ سرخ بود که دایره سفیدی میان آن و در مرکز دایره تصویر سیاهی که شبیه عقاب است قرار داشت. اعضای حزب لباسهایی بهرنگ مشکی و خاکستری به تن میکردند و بازوبندی که آرم حزب بر آن بود بر بازوی خود میبستند. جلساتشان را در مکانی بهنام خانهی سیاه برگزار میکردند و نشریهای حزبی بهنام «سومکا» داشتند.
همزمانی تشکیل حزب سومکا در اوج جنبش ملی شدن صنعت نفت فرصتی بود برای این حزب تا بتواند استراتژی خود را پیش ببرد. اما دراین کار موفقیت چندانی نداشت زیرا در آن زمان حزب توده و جبهه ملی نفوذ زیادی بویژه در میان کارگران صنعت نفت داشتند، و این رقابت را برای سومکا سخت میکرد. از طرفی جامعهی چند فرهنگی ایران شرایط را برای مطرح کردن ایدئولوژی مبتنی بر برتری نژادی که نازیهای آلمانی به آن معتقد بودند را مشکل میکرد.
داود منشیزاده که برای تحصیل به فرانسه رفته بود، پس از پایان تحصیل در رشته ادبیات به آلمان رفت و درآنجا در رشتههای اسلامشناسی، ایرانشناسی و هندشناسی ادامه تحصیل داد و همزمان با رادیو آلمان همکاری میکرد. در این سالها با حزب نازی آلمان آشنا شد و پس از مدتی به این حزب پیوست و در بخش تبلیغات حزب فعالیت میکرد و گاهی در نشریهی حزب نازی «داس رایش» ( Das Reich) مطلب مینوشت.
منشیزاده در جریان جنگ جهانی دوم تا روزهای آخر در برلین علیه متفین جنگید و از ناحیه پا مجروح شد و پس از پایان جنگ به ایران بازگشت. او علاقهی زیادی به هیتلر داشت و سعی میکرد خود را در ظاهر، مدل لباس و مو نیز شبیه به او نشان دهد.
پس از کودتای ۲۸ مرداد و بازگشت مجدد محمدرضا پهلوی بر سر قدرت بسیاری از احزاب و گروههای فعال سیاسی غیرقانونی اعلام شدند. سومکا نیز منحل شد و با پیوستن اعضای آن به احزاب و گروهای دیگر، منشیزاده مجدداً به آلمان رفت و در آنجا در دانشگاه مونیخ به تدریس ایرانشناسی مشغول شد اما با پیوستن اعضای حزبش به احزاب دیگرعقاید و روشهای سیاسی به ارث مانده از آلمان نازی را نیز با خود بردند.
آنچه که گروه جدید زمامداران با نام «ایرانی- اسلامی» بیان میکنند شکل بومیشده ایدئولوژیی است که در دورهای متفاوت، برای جلب علاقهی عموم، نامی دیگر داشت. تجربهی سی ساله یک حکومت دینی با مشخصاتی که تاکنون از خودش نشان داده این ضرورت را ایجاب میکند که حتی ماهیت و شکل مذهب شیعه که در واقع شکل ایرانیشدهی اسلام است را به قصد عوامفریبی و جلب افکار عمومی میهنیتر جلوه دهد.
این دیدگاه را در بخش غیر حکومتی، بهخصوص آن بخش که هنوز بر برتری فرهنگ کهن آریایی اصرار دارد نیز میتوان دید. مجموعهی فوق در این راه، از تمام امکانات رسانهای هم استفاده میکند، آنها به پشتوانهی سرخوردگیهایی که جامعه در چند سال گذشته تجربه کرده، موضوعاتی را بزرگنمایی میکنند تا بخشی از جامعه را دچار توهم سازند. بدین ترتیب پیشوند «حضرت» پیش از نام کوروش میآید و قبر او به زیارتگاه تبدیل میشود. از آن پس به مذهبِ اکثریت مردم، لقب دین «تحمیل شده از یک نژادِ پَست» میدهند.
منشیزاده یا رحیم مشایی و یا منادیان فرهنگ کهن آریایی، موج سواران تحولات ناخوش آیند و نامطبوع یک جامعه بحران زدهاند. اگرمنشیزاده از یک جنگ شکست خورده آمده بود و دریک شرایط نامناسب نه ازحمایت دولتی برخوردار بود و نه احزاب رقیب مجالی برای فعالیت حزبش میدادند، و اگر کهن پرستان از دور دستی بر آتش دارند، مشایی و احمدینژاد اما ازحمایت یک سیستم حکومتی عریض و طویل با ماهیت نظامی برخوردارهستند و این شانس را دارند که از امکانات بیحساب و کتاب دولتی استفاده کرده و کار خود را پیش ببرند.
شرایط مرتب در حال عوض شدن است و تاریخ مصرف بسیاری از واژهها و نامها و گفتمانهایی همچون نژادپرستی به پایان رسیده است اما این به این معنا نیست که نتوان پدیدهای مخرب را در یک بستهبندی دیگر و با نام و آرم دیگری به جامعهی بسته و بدون رسانههای انتقادی قبولاند. مشکل این است که جامعهای که با زندگی روزمره از هر زاویهای درگیر است، این آمادگی را دارد که در شرایط بحرانی به بیراهه برود.
*** همکار جدید هفت کوچه خانم یسنا آزمون دانشجوی رشته علوم سیاسی در یکی از شهرهای آلمان هستند.
دو سال پیش در سفر ایران و در فرصتی تصادفی با جوان افغانی گفتگویی کوتاه داشتم. درون یک غذاخوری که آبگوشت هم سرو می کرد متوجه این جوان شدم که مشغول خوردن آبگوشت به شکل غیر معمول بود. قیافه اش می توانست به ترکمن یا آذربایجانی هم شبیه باشد، به هرحال به سمتش رفتم و بعد از سلام وعلیک و کنجکاویهای همیشگی از او در باره تجربه زندگی و کار در ایران سئوال کردم. جوان افغانی با علاقه تمام به سئوالاتم پاسخ داد و بعد از مدتی سکوت که بین ما ایجاد شد نکته شوک آوری را مطرح کرد که می تواند به نگرانی های این مقاله ربط پیدا کند. جوان افغانی رو به من گغت: « من 11 ماه است در شهرستان تهران کار می کنم و شما اولین ایرانی هستید که تمایل کردید چند کلمه با من گپ بزنید»
کاربر مهمان ,ونداد زمانی / 10 January 2011
اقای کاربر میهمان یک سری به سایت این گروه نژادپرست بزنید بد نیست.
سعید / 10 January 2011
"احزابی مانند «حزب ایران» یا «پان ایرانیست» برمبنای ایدئولوژی برتری نژادی و در ظاهر برای حفظ تمامیت ارضی ایران اما در واقع برای رسیدن به قدرت سیاسی مبتنی بر الگوی آلمان تشکیل شدند."
نویسنده ظاهر "پان ایرانیسم" را با "پان ترکیسم" اشتباه گرفته. نخیر خانوم شما ایران را با ترکیه و باکو اشتباه گرفته ید. این پانترکیسم است که ۱. بر مبنای نژاد پرستی است. ۲. دارای بیشترین و بدترین سابقه در نسل کشی است (نسل کشی ارامنه، کرد ها، زازا ها، یونانیان)، ۳. خارج از مرزهای آلمان نازیسم فقط در پان ترکیسم ادامه پیدا کرد که آخرین نمونه آن درکشور مغولستان است (این مجله هم در موردش نوشته: http://www.time.com/time/magazine/article/0,9171,1910893,00.html? ) . توجه کنید که مغولستان برای پان ترکیسم همان معنای نمادین آلمان برای نازی ها را دارد. در آخر این نویسنده اگر حقیقی هستند مایلیم وب سایت ی چیزی از ایشان ببینیم، این چه نویسنده ای است که در اینترنت هیچ اثری از ایشان نیست؟
کاربر مهمان / 10 January 2011
این مقاله دارای چندین اشکال عمده میباشد، نخست اینکه هیچ آدرسی از سایت فوق که نویسنده به ان اشاره میکند نیست و حتی با جستجو در اینترنت من سایت مذکور را پیدا نکردم، تنها یک فروم دیدم که با مشخصات گفته شده توسط نویسنده هماهنگی نداشت. دادن منبع خبری آنهم برای مقاله ای که پیرامون ان منبع سخن میراند امری ضروری است. نژاد پرستی یک پدیده کاملا زشت است که از نادانی همگانی مردمان یک جامعه خوراک میگیرد، با این قسمت مقاله موافقم اما ترمولوژی بکار رفته در مقاله نه اصول خبرنگاری را رعایت کرده نه اصول علمی که یک دانشجوی علوم سیاسی باید حتمن از آن بهره مند باشد. ارتباط دادن نئو نازیسم ایرانی به پان ایرانیسم و بسط آن به ملی گرایی عوام فریبانه و حتی اندیشه ملی گرایی اشتباه ساختاری دارد.
کاربر مهمان / 10 January 2011
نکته دیگر اینکه منظور نویسنده از رشد این پدیده چیست؟ رشد یک پدیده اجتماعی دارای مشخصات ویژه میباشد. مانند مظاهر آن پدیده چون دیده شدن آرم یا پوشش خاص یا گفتمان و سایت های گوناگون. وقتی نئو نازی را به فارسی جستجو کنید هیچ سایتی در ۲۰-۳۰ پاسخ اول دیده نمیشود. مظاهر ان هم در سطح جامه ایران هنوز به چشم نخورده است، این که ما ایرانیان بخاطر نداشتن فرهنگ ساختاری و آموزش درست همگی نشانه هایی از نژاد پرستی افراطی را دارا باشیم نیز دلیلی بر رشد اجتمایی یک پدیده مانند نئو نازیسم ایرانی نمیباشد. اینکه ما ایرانیان به اقوام درون کشورمان نیز توهین میکنیم فارس به آذری، آذری به فارس و غیره یا اینکه باره افغانی ها یا دیگر مردمان احترامی قائل نیستیم، یا اینکه بجای ساختن ایرانی اباد فقط به گذشته چند هزار ساله من میبالیم، کمبود همگانی است. اما نشانه ای از پدیده نئو نازیسم نمیباشد.
کاربر مهمان / 10 January 2011
"احزابی مانند «حزب ایران» یا «پان ایرانیست» برمبنای ایدئولوژی برتری نژادی و در ظاهر برای حفظ تمامیت ارضی ایران اما در واقع برای رسیدن به قدرت سیاسی مبتنی بر الگوی آلمان تشکیل شدند…. در این میان، فقط حزب پان ایرانیست توانست با برخورداری از حمایت بیدریغ رضا شاه به فعالیت خود ادامه دهد." بر اساس این نوشته نویسنده، حزب پان ایرانیست در زمان رضا شاه تاسیس شده است. در حالی که در سایت رسمی این حزب آمده است:"مکتب پان ایرانیسم در سال ۱۳۲۶ به رهبری محسن پزشکپور بنیانگذاری گردید…. در سال ۱۳۳۰ خورشیدی مکتب پان ایرانیزم به مرحله حزبی گام گذاشت و حزب پان ایرانیست رسماً تشکیل گردید. http://paniranist.org/about-php
همچنین نویسنده علت ضدیت حزب نازی آلمان با یهودیان را اینگونه بیان می کند:"پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول و با فعالتر شدن هیتلر و حزبش، مرتب این موضوع تبلیغ میشد که یهودیان به خاطر نفوذ و فعالیتی که در عرصهی روزنامهنگاری داشتند افکار عمومی را وادار به پذیرش شکست کردند." من که در آلمان زندگی کرده و بسیاری فیلم های مستند در باره یهودی کشی حزب نازی دیده و از نمایشگاه های مختلف دیدن کرده ام تا کنون چنین استدلالی را در جائی نشنیده ام. بسیار ممنون خواهم شد اگر نویسنده منبع خود را به زبان آلمانی ارائه دهند.
موضوعی که نویسنده به آن پرداخته بسیار مهم و حساس است. اما به دلیل همین حساسیت اتفاقا باید دقیقتر هم نوشت. ضمن تحسیت شهامت نویسنده برای ورود به چنین موضوعی امیدوارم ایشان با دقت بیشتر و با آوردن زیرنویس در مقاله ای دیگر تلاش کند تا با دیدی علمی و کارشناسانه موضوع را بررسی کند.
حمید از آلمان
حمید از آلمان / 10 January 2011
ناسیونالیست نامیدن فارس-ها و ایرانیان “نگون بخت” که بعد از استیلای اعراب در کشوره خودشان حدوده سیزده قرن تحت استیلای عرب و قبایل مغول و ترک و ترکمن و افغان و غیره بوده اند خنده دار است . در ضمن ترک نامیدن مردم ترک زبانه کنونی آذربایجان که به زور سرنیزه ترک زبان شده اند به همان اندازه واقعی است که مصریها و تونسیها و الجزایری ها و بقیه افریقایی ها که عرب زبان هستند را عرب بنامیم .
آنچه ایران را تا حدودی نجات داده فرهنگ غنی ان است.
ارمنی آشنا به فرهنگ ایران
آزاد / 12 January 2011
دوستانی که از ظهور و وجود پان ایرانیسم=پان فارسیسم بی اطلاعند به خطور زیر توجه کنند تا دستشان بیاید در ایران،کشور کثیرالمله چه جوسازی ها و بلاهایی سرشان آمده.
سیاستی که امروزه هم در صدا و سیما مراکز استانهای آذربایجانی و برای نابودی زبان اعمال میشود، سیاستی بود که محمود افشار 50 سال پیش پیشنهاد داده بود:
"…میخواهم آموزش فارسی را اجباری و مجانی و عمومی نمایند و وسایل این کار را فراهم آورند تا در ظرف سی سال یا زودتر همه مردم بدون استثنا دو زبان را بدانند. پس از آن کم کم و خود بخود کلمات فارسی به قدری در لهجه ترکی داخل خواهد شد که اقلا صدی شصت آن فارسی خواهد بود و این نسبت روز بروز بیشتر میشود تا بصدی هفتاد برسد و هر دو زبان یکی خواهد شد، چنان که فارسی امروز ما با عربی مخلوط است و خطر ملی ندارد…"
محمود افشار، همان
"… برای من ]محمود افشار[ تردیدی نیست که به هیچ زحمت و دردسر برای هیچ کس و مخالفتی از هیچ کجا، به مقصود ]نابودی زبان ترکی و جایگزینی زبان فارسی[ خواهیم رسید. بی آنکه آذربایجانیها احساس کرده باشند بعد از پنجاه سال بزبان فارسی ناحیه خودشان که باید آنرا "آذری تازه" نامید، صحبت خواهند کرد….
باید حتما این کار بدست خود آذربایجانیها صورت گیرد، چه آنان که در آذربایجان سکونت دارند، چه آنان که تهرانند یا مانند من ]محمود افشار[ نسلی بر آنها گذشته که در شهرستانهای دیگر متوقفتند…"
محمود افشار یزدی، "یگانگی ایرانیان و زبان فارسی"، مجله آینده، دوره چهارم، شماره سوم، ص 175، سال 1338.
استفاده از زبان مسلط فارسی، امتیاز و اعتبار فراوانی به همراه داشت، همانطور که فرصتهای شغلی برتر و منافع مادی/سیاسی قابل توجهی را نیر فراهم مینمود. بنابراین، روشنفکران فارسزده اغلب تمام روشهای تاریخی، روانشاسی و قهری را به کار میبردند تا تفوق نژاد غالب و زبان آن را توجیهپذیر نمایند. دقیقاً مثل سایر پروژههای یکسانسازی، اعضای آسیمیله شده جوامع غیر فارس اغلب توسط گروه حاکم به کار گرفته میشدند تا فرهنگ، زبان و سنتهای خود را تکفیر و تحقیر کنند و بیگانه شمارند.
تقی ارانی، رضازادهی شفق، احمد کسروی و محمود افشار که همه اصالت آذری/ترکی داشتهاند، نمونههای برجستهی روشنفکران فارسزدهاند که صادقانه به پروژهی یکسانسازی رژیم پهلومی خدمت کردهاند.
برنجیان 1988 – مرشدی زاده
کاربر مهمان / 10 January 2011
یسنا آزمون عزیز. احسنت بر شما. لطفا بابی نیز در مقوله ی"دلیل نفرت اغلب روشنفکران ایران از ترک ها" بگشایید.
کاربر مهمان / 12 January 2011
آقای حمید گرامی برای بررسی نقش یهودیان در عرصه نشر و روزنامه نگاری، می توانید به تاریخ روزنامه نگاری آلمان در دهه های 20 و 30 مراجعه کنید. دیدگاه ناسیونال سوسیالیتها در این زمینه را می توانید در سرمقالاتی که نشریات وابسته به این حزب منتشر میشد ملاحظه کنید. سپاس از پیشنهادتان در مطالب بعدی سعی می شود دقت بیشتری شود.
دوست گرامی مسئله ناسیونالیسم در هر کشوری با توجه به ساختار اجتماعی و فرهنگی آن بررسی میشود و در این مقاله به ایران پرداخته شده است. مطلب تایم به این پدیده در کشور دیگری پرداخته است. سپاس از اطلاعاتی که ارسال کردید.
دوست کاربر گرامی ایرادی که شما در مورد بکار بردن اصطلاحات تکنیکی وارد کردید مورد توجه قرار می گیرد، سپاس. بنظر من 20 – 30 پاسخی که شما در گوگل دیدید کم نیست چه بسا اگر واژه های دیگر مربوط به موضع را جستجو کنید به احتمال زیاد اطلاعات بیشتری را دریافت می کنید.
نظرات شما را در باره موضوع پرداخته شده کمک می کند که این موضوع از زوایای مختلف بررسی شود. با سپاس از توجه همه خوانندگان گرامی
یسنا آزمون: / 11 January 2011
باید توجه داشت که تقریباً تمام نژادگراهای ایرانی سکولار هستند. هیچ نژادگرای مسلمان شیعه در این بین پیدا نمی کنید. خمینی و سایر مذهبیون از همان اول صد در صد مخالف ملی گرایی بودند چه رسد به نژادگرایی.
این شاه سابق ایران است که لقب رسمی اش «آریامهر» بود. لابد به بار نژادی این لقب توجه دارید.
در برابر تمام سالها نژادگرایی ، آریایی گرایی و ضد عرب گرایی حکومت پهلوی و روشنفکران سکولار ایرانی و فضای مجازی آنها در همین ایام، خیلی ناشیانه و خیلی غرض ورزانه است که با علم کردن یک وبسایت گمنام فارسی، فقط به این بهانه که «گرافیک خوبی دارد» نتیجه بگیریم که حکومت فعلی ایران دچار پان ایرانیسم نژادی شده است.
میم / 11 January 2011
اگر کسی به هواخواهی از تاریخ وفرهنگ وهویت ملی خویش که شناسنامه ای بس طولانی تر از بسیاری ملیت های دیگر دارد برخیزد چند لایه از جامعه ما وافریادا بسر میدهند که اگر توان آنرا داشته باشند این میهن پرستان را تکه وپاره میکنند نخست اجنبی زده های مزدور دیروز کرملین وهاوانا و پکن وسرخورده های امروز که در واقع با چرخشی 180 درجه اغلب در رسانه های امپریالیست های دیروز ویا به عبارتی دشمن شماره یکشان به برنامه سازی برنامه نویسی تحلیل گری نظر پردازی در چند وچون کاکمیتی در ایران که خود نقشی کلیدی در سوار کردنش برگرده هماین ملیت وفرهنگ وتاریخ داشته اند میپردازند ویا با سایت های گوناگون باز با حمایت مالی همین امپریالیست های سابق به قلمفرسایی در رابطه با سوسیالیسم وانسانیت وراجی مینمایند وخود بهتر از هرکس میدانند که جوان امروز ایرانی دیگر به قصه پردازیهای این خواب زدهگان وقافیه بازان پیشگامی وروشنفکری نمایی نه تنها نگاهی نمیکند که به ریشخندشان میگیرد که اگر نامی از هویتش برجاست همانا در همان ریشه های تاریخی اشت که نقطه تقابل فکری این خام خیالان است لایه دیگر حاکمیت ایدولوژیک است که سعی بر متبرک کردن هر تکه سنگ قبری در بیابان های ایران ومتصل نمودن آن به نقشش در هدایت این سرزمین الاهی نماید وزیرکانه از کودکستان گرفته تا دانشگاه از خانه گرفته تا خیابان و در همه جا وهمه جا هویت زدایی گرده وما را از درون تهی وباقیمانده آنچه را اعراب ویا به عبارتی اجدادشان نکردند تمام کنند اینان نیز به موانع عظیم مقاومت ملت برخوردن وسالیان درازی است که آب در هاون میکوبند چرا که کودکی از کودکستان تا دانشگاهش در گوشش زمزمه عربی خوانده میشود اما بیرون که میاید ایرانی میشود که حاکمیت باز شمشیر میکشد ونفوذ غرب را بهانه میکند مگر با ارعاب کاری تواند کند لایه دیگری نیز اقلیتی بسیار کوچک وسر درآخور بیگانه هایی که هم زبانشان هستند اما نه زبانی که زبان هم را به تمام وکمال بدانند وگاها وجود مترجم در گفتگویشان حتما از ضروریات است وسعی در بریدن از میهن وهویتی به درازنای تاریخ ایران وپیوستن به بادیه نشین ها یا بیابان گردانانی که خیلی دیرتر به تمدن وشهر روی آورده اند دارند اما قدرت همین هویت ملی وناسیونالیسمی که بعضی را ترس برداشته است سعی بر مقابله با این کژ اندیشان ووابسته گان را دارد ناسیونالیسمی که نه چون نازی هاست نه چون پان ترکیست ها ویا ناصری ها سعی بر انکار جوامع وملیت وهویت های دیگر قومی وانسانی دارد تنها فریادش بازگشت به خود است برای رهایی از این پا در هوا بودن برای جلوگیری از از این همه شمشیری که از این لایه ها بر سرش فرود میاید که اگر نکند دیری نخواهد پایید که هم نمیم نفس های باقیماند ه نیز به اتمام خواهد رسید واین لایه های مزدور خوب میدانند که اگر این نیم نفس بتواند نفس بشود باز دوران سربلندی ایرانی انسانی آغاز میگردد واین همان ترسی است که این مزدوران را وا میدارد اینگونه فریا بر آورند تا مگر انگی جانانه بزنند ودیگران را بترسانند اما آنچه بیگانه ها گفته اند ونوشته اند ناسیونالیسم ایرانی اگر بنایش بازگشت به کهن خویشتنش باشد نه تنها ضد انسانی نیست ترس وحشتزا نیست که چیزی جز انسانیت را در بر نداشته است واگر امروز نیز پیروز شود همان خواهد بود که بوده است
جادوگر / 11 January 2011
اتفاقا فیلتر نشدن این سایتها نشانه اینست که هیچ توجهی به آنها نمی شود. برعکس نظر نویسنده منی که داخل ایران زندگی می کنم تمایل روز افزون مردم به جامعه آزاد، حقوق زنان، سکولاریسم، احزاب و نهادهای مدنی، روزنامه آزاد و … را شاهدم. همه مواردی که ذکر کردم جزو مواردی است که به شدت از سوی رژیم مورد سرکوب قرار می گیرد.
کاش نویسنده فقط یک نشانه از حضور «نژاد برتر ایرانی» در فضای سیاسی ایران مثال می آورد.
یادمان نرفته خمینی طی فتوایی ملی گرایی را شرک دانست.
این حقیقت دارد و یک ارزش است که مردم کشورشان را دوست دارند. حکومت ایران که این روزها برای جلوگیری از سقوط به هر چیزی چنگ می زند. خوب نامی هم از ایران (که 30 سال آن را به ویرانی کشیده) برده
نویسنده دروغ های بزرگی را بدون احساس نیاز به هیچ مدرکی بیان کرده
حزابی مانند «حزب ایران» یا «پان ایرانیست» برمبنای ایدئولوژی برتری نژادی !!!!و در ظاهر برای حفظ تمامیت ارضی ایران!!!!!! اما در واقع برای رسیدن به قدرت سیاسی مبتنی بر الگوی آلمان تشکیل شدند.!!!!! اما بعد از مدتی بیشتر آنها منشعب و با سایر گروهها و احزاب آن دوره نظیر حزب توده و حزب دموکرات (حزب قوام) ائتلاف کردند. در این میان، فقط حزب پان ایرانیست توانست با برخورداری از حمایت بیدریغ رضا شاه به فعالیت خود ادامه دهد!!!!!. بعد از تبعید رضا شاه، وقتی محمد رضا شاه به سلطنت رسید، او که عقاید پانایرانیستی داشت،!!!! به حمایت خود از حزب پان ایرانیست ادامه داد.!!!!
کاش یک بار منشور و تاریخ پان ایرانیست های مظلوم را می خواندید تا اینقدر هر افترایی به آنها نزنید.
کاربر مهمان / 11 January 2011
بالاخره شاهد یک منتقد واقعی از سیاست های نژاد پرستانه حاکم بر ایران شدیم.
سوالی که پیش می اید اینست که: چرا بعضی ها اینقدر از این نوشته برآشفته اند ؟ مگر اینکه این نوشته حقایق بیشماری را در معرض دیدگان خواب آلود جامعه ایرانی ( بخوانید فارس ) قرار داده است. انشالاه قصد اعدام نویسنده در ذهن بعضی اذهان مریض حلول نکرده باشد !!!
آلپای تبریزلی. تبریز
کاربر مهمان / 12 January 2011
اقای زمانی شما میشه یه مورد از شباهت ترکمنها به اذریها یا افغانها رو نام ببرید؟
معمولا در ایران اذریها رو با چهره چشمهای درشت صورت سفید و ابروهای پرپشت می شناسند
اینجا هم میتونی چهره اذریها رو ببینی:
http://www.google.de/images?hl=de&client=firefox-a&hs=Cv8&rls=org.mozilla:en-US:official&channel=s&q=azeri&um=1&ie=UTF-8&source=og&sa=N&tab=wi
http://en.wikipedia.org/wiki/Azerbaijani_people
لابد فرح گوگوش داریوش منصور بسیار از بازیکنان تیم ملی و حد اقل نیمی از مردم تهران چشم بادامی هستند…..
بله موارد تک وتوک تو بین تمام ایرانیها حتی کردها هم دیده میشه ولی عمومیت نداره…………………………
مثلا علی دایی یه نمه چشم بادومی یه نمونشه که مادرش افغانی الصل هست فامیلش تهمینه افغانی اصل هست که نشان از اصلات افغانی داره
علی / 12 January 2011
اگر چشمان را ببیندیم و مرگ بر فلانی و زنده باد فلانی بگوییم از سیاهی استبداد رهایی نخواهیم یافت.
ما باید مطالعه کنیم تا از چنپره استبداد رهایی پیدا کنیم.در این مطالعه هم عقل ما عقل اسلامی ؛ عقل آریایی ؛ عقل سرمایه داری و …نباشد بلکه از عقلی بهره بگیریم که آزاد و رهاست و هدفش کشف حقیقت و رفاه انسانیت امروز وآینده است.
در مورد قوم موهوم آریایی به نوشته های زیر هم توجه بفرمایید
قوم آریا در ایران موهوم است.تحقیقات ژنتیکی نشان میدهد که در کل دنیا هفده گروه مختلف خط پدری
Y chromosome Hyplogroups
موجود است که از آنها سیزده گروه در ایران با درصد بالایی موجودند و هر گروهی را از این سیزده گروه خط پدری را فقط آریایی بدانیم از هفتاد تا نود و پنج درصد ایرانیان غیر آریایی خواهند بود. بگذریم که اصلا معلوم نیست اگر قوم آریایی بوده باشد مربوط بکدام گروه خط پدری میباشد!!
در این مورد بنوشته های وبلاگ بنده مراجعه بفرمایید در لینک زیر:
منشا و هویت ژنتیکی ایرانیان1
http://efsha.squarespace.com/blog/2008/9/14/1.html
در مورد دروغ ها در باره کورش به نوشته های زیر توجه فرمایید:
افسانه حقوق بشری کورش
http://efsha.squarespace.com/blog/2008/7/2/789180949796.html
___________
کورش پرستی دین جدیدی است
http://efsha.squarespace.com/blog/2008/11/1/18306626887
نجات ایران در دموکراسی متکی بر خرد جمعی و حقوق بشر بعلاوه خود کفایی علمی و اقتصادی است
کاربر مهمان افشا / 13 January 2011
علی عزیز،
اصلا می دانید که 99 درصد ژن ما انسان ها با موش ها یکی است… همه ما موجودات یک سیاره بسیار بسیار کوچک منظومه کوچک از کهکشانی کوچک هستیم.
شباهت یک انسان به انسان دیگر شما را آزرده است؟ من در این ولایت کانادا دیده ام که مثلا یهودی ها، یونانی ها و ایتالیایی ها و گرجی ها و ترک ها در مقیاسی عمومی تر شبیه ایرانی ها هستند. آن « افغان» عزیز که او را در قهوه خانه دیده بودم با موهای براق صاف و گونه های برجسته، صورت سفید و چشمان کمی مورب شبیه دوست بسیار نازنین دیرینه ام در اینجاست که اهل شهر بزرگ « تبریز» است.
با آرزوی بهترین ها
کاربر مهمان , ونداد. زمانی / 13 January 2011
برای آشنایی با یک نمونه ی دیگر از این نحله ، “ارد بزرگ” و “مجتبی شرکا” را گوگل کنید .
کاربر مهمان / 13 January 2011
سلام. من دیشب کامنتی را ایمیل کردم . ولی امروز متوجه شدم در ستون دید گاه ها نیست . بنا بار این دوباره نظرم را راجع به این مقاله مینویسم .
در حالی که سیزده قرن از چهارده قرن باد از استیلای اعراب بر ایران فارس زبانان “نگون بخت” تحت استیلای اعراب و قبایل مغول ، افغان، ترک و ترکان و غیره بوده اند ، چقدر خنده دار و جانبدارانه است که پارس زبانان را نژاد پرست بنامند.
شاید برای روشن شدن افکار کافی باشد که بگویم ، آذریهای ترک زبان کنونی ایران همانقدر ترک اند که که افریقاییهای عرب زبان ، مصریها تونسیها سودانیها مراکشیها و غیره عرب هستند . ترک زبان و عرب زبان کردن مردم بومی یک سرزمین کهن به زور سر نیزه دلیلی با چش فرو باستان به حقایق نیست . ایران هنوز زنده است چون فرهنگ غنی دارد.
آزاد. دوست دار ادبیات و فرهنگ ایران . رم .
کاربر مهمانAzad / 14 January 2011
دوستان و خوانندگان گرامی، با سپاس از توجه ای که شما به این مقاله دارید. در لازم می دانم متذکر شوم که هدف از انتشار این مقاله نوعی بازنگری و نگاه از زاویه دیگری به شرایط کلی جامعه مان است. اگرچه در مقاله به گروه خاصی اشاره شده و بررسی شده است، اما موضوع شامل همه گروهها میشود و از هموطنان عزیز خواهش می کنم که به این مسئله همه جانبه نگاه کنند و آن را از مرز بندی های موجود خارج کنند. هدف از این مقاله بررسی بیولوژیکی و ژنیتکی نیست، بلکه کاوش در موضوعی است که در تمام بخشهای جامعه ما بنوعی خود را نشان می دهد.
کاربر مهمان Tیسنا آزمون: / 14 January 2011
با تشکر از شما که نسبت به روشنگری اقدام میکنید و خوابی که حکومت اسلامی برای هر چه منزوی کردن بیشتر ایران انجام میدهد خنثا میکنید
کاربر مهمان payam / 15 January 2011
به امید رهایی تمام ملل جهان از نژادپرستی و دسترسی همگان به حقوق کامل انسانی، فرهنگی زبانی
بابک / 16 January 2011
عزیز دل برادر. ای دانشجوی علوم سیاسی. دست کم یک جستجو در اینترنت می کردی و می فهمیدی که حزب پان ایرانیست در سال 1330 بنیان گذاری شد و در آن زمان رضا شاهی نبود که از آن “حمایت بی دریغ” کند
siavash / 16 January 2011
با درود.
گذشته از اشکالات شکلی،تاریخی،ورش شناسی و طرز ورود به مسئله این مقاله که برخی از آن در دیدگاه های بالا ذکر شد، لازم می دانم که به نکته ای اشاره کنم. شاید بتواند کلید دریافت درست نویسنده از مسئله ناسیونالیسم ایرانی باشد…
اندیشه اگر بخواهد در گذر زمان تبدیل به تاریخ شود باید پارادایم سازی کند. ناسیونالیسم ایرانی موفق شد به ویژه از بدو تاسیس دولت مدرن در ایران، به یکسری اقدامات سیاسی و فرهنگی دست یازد و در اندک مدتی پارادایم خود را ایجاد کند. پارادایم را به معنای چارچوب تصوری و فضای تنفسی در نظر بگیرید. وقتی چنین فضایی شکل می گیرد، بعد از شکل یابی مستقل از افراد، گروه ها، دولت ها و حکومت ها می شود و باقی می ماند.
به همین دلیل است که ناسیونالیسم ایرانی با رفتن رضاشاه یا محمد رضاشاه و سیستم قبلی و انقلاب در سیستم پیشین، باز هم به حیات خود ادامه داد. وقتی پارادایم ناسیونالیستی شکل می گیرد، هرکسی و هر گروهی و هر دولت می توان دز گفتمان ها و گزاره های آن استفاده نماید حتی اگر استفاده کننده ذاتا ناسیونالیست نباشد و به اندیشه ی دیگری وابستگی داشته باشد. خب امروز علاوه بر احزاب ناسیونالیستی، حکومت هم از این پارادایم به هر دلیل، بهره می برد.
اما اینکه شما بیایید این را آنگونه که در مقاله درج کرده اید تفسیر کنید این اشتباه است. شما می گویید برخی مسائل بزرگ نمایی می شوند و سپس اشاره به تاریخ ایران می کنید. آیا واقعا فکر می کنید در حق تاریخ ایران غلو می شود؟؟؟ و تاریخ نویسان دروغ می گویند؟ پس باید در این صورت سالن های موزه لور پاریس و لندن در اراتباط با اشیای تاریخی ایران را هم غلو نمایی بپندارید.
به بینید، گفتمان هویت ملی در ایران بسیار نیرومند است. با اندیشه های چپ و یا قومیت گرایانه نمی توان آن را زیر سوال برد. شما می توانید ناسیونالیست نباشید، اما به هر حال ایرانی هستید و بخشی از ملت ایران. یک ملت گرا در ساحت کنش سیاسی تلاش می کند که از حقوق شما به عنوان فردی از ملت دفاع کند. تلاش می کند منافع ملی و قدرت ملی رعایت شود. شما با کجای این مسئله مشکل دارید. این که احزاب یا افراد بخواهد سایر ایرانی ها در خوشبختی و عزت باشند و احترام آن ها رعایت شود چرا شما را آزار می دهد.
یک ناسیونالیست / 09 February 2011
در باره نظریه کاربر ناسيونالیست: نیروهای ناسیونالیستی و نیروهای اسلامیست دو روی سکه استبداد هستند که برای منافع خود و چپاول ثروتهای کشور با ماسک شاهنامه و کورش و یا قران و نهج البلاغه بمیدان آمده اند.حکومتی که اینان در نود سال اخیر تشکیل اخیر تشکیل داده اند فقط باعث وابستگی بیشتر اقتصادی ايران بخارج و هدر دادن ثروتهای ملی برای واردات نیازهای روزمره کشور بوده است و هر دو سلسله دزد و دزدتر بوده اند.این اشکال کار ناسیونالیسم و اسلام است که متاسفانه اکثریتی از ملت اين دو پارادیم را قبول کرده اند و امروز با توسری خوردن دارند واقعیت ها را درک میکنند
ترکیب ایرانی و اسلامی بودن رژیم احمدی نژاد
http://efsha.squarespace.com/blog/2010/9/16/487198293707.html
ناسیونالیستها و اسلامیستها مانع اتحاد اپوزیسیون ایرانیhttp://efsha.squarespace.com/blog/2009/2/1/589198939324.html
من ایران را واقعا دوست دارم
http://efsha.squarespace.com/blog/2011/1/24/640273182387.html
افشاکاربر مهمان / 10 February 2011
من فکر می کنم دوستان چپ گرا چون نمی توانند الزمات نظری و فکری اندیشه خود را در بستری به نام جامعه ایرانی به اثبات برسانند و می دانند که هرگز نخواهند توانست در میان مردم خود را به گرد پای ایرانی گرای برسانند سعی در تخریب دارند.
مگر در همین غربی که شما آرزویش ا دارید همه کارها و نام گذاری ها و تعاریف ها و حتی ترمینولوژی ها را با بازگشت به دوران باستان صورت نمی گیرد. همواره دیده ام که هر وقت خواسته ریشه یک پدیده ی مدرن را بشکافند فورا به یونان باستان یا رو باستان هم سر زده اند و تلاش کرده ریشه هر پدیده ای را با ربط با بی ربط در آن جا جستجو کنند. حال اگر این کار در ایران صورت می گرفت شما آشفته می شدید.
شما ایرانی هستید ولی علاقه دارید به خارجی ها و یا نیاکان خارجی ها دلبسته باشید. اشکالی ندارد انتخاب شماست و کسی هم شما را تخریب نخواهند کرد اما چرا وقتی می بینید که مردم ایران به گذشته تاریخی و هویت و کیستی ملی خود علاقه مند هستد می هراسید؟؟؟ دلیل این هراس چیزی جز این نیست که خود را در میان توده و مردم در اقلیت می بینید. ادعای مردمی بودن دارید ولی همین مردم که بسیاری شان ملی گرا یا مذهبی یا آمیخته ای از هر دو یا طرفدار یکی و دشمن با دیگری هستند را تحقیر می کنید. ابتدا سعی کردید با سواد اندک خود عرض اندامی بکنید ولی چون حرفی برای گفتن در این زمینه ها ندارید رو به کارهای سطح پایین می آورید. اینکه جمهوری اسلامی به طرف ناسیونالیسم یا هاله هایی از ناسیونالیسم می رود، تقصیر ناسیونالیسم نیست، بلکه بر عکس نشان از قوت آن دارد. رژیمی که تا چند سال پیش با اندیشه های مخالف بود امروز به قول شما آن را پذیرفته است. هر رژیم دیگری در ایران سر کار بیاید نمی تواند بدون رگه های از ناسیونالیسم حکومت کند. شما هم اگر بر مسند باشید و خیال تدام داشته باشید بدون ناسیونالیسم ایرانی نخواهید توانست. این ننگی برای ما نیست. کسی برای رژیم کارت دعوت نفرستاده. خود به این سمت در حرکت است. اگر ایدولوژِ چپ شما نیز توانی داشت شاید رژیم به آن سو می رفت اما از آنجا که با جهان وطنی نمی توان کشور اداره کرد و مرز نگه داشت ….
یک ناسیونالیست / 23 February 2011
یا سلام صد در صد عقیده نویسنده موافقم . من دو سال است که در دنیای مجازی به بحث و جدل های سیاسی پرداخته و انواع مقالات پانترکیسم پان ایرانیسم و … را می خوانم متاسفانه پدیده برتری جویی نژادی از نوع آریایی و حتی ایرانی از نوع افراطی شدیدا در سایت ها و وبلاگهای فارسی زبان رونق گرفته این پدیده همانند اسلام گرایی افراطی آفت جامعه و اندیشه های جوانان امروزه ما شده است.
بسی تاسف دارد به جای اینکه به ارزش های اخلاقی برگردیم . انسان را به خاطر انسان بودنش ارزش نهیم نژاد و دین و زبان آن فرد را معیار قرار می دهیم به تحقیر قومیت های دیگر در داخل کشور پرداخته و دایره خودی ها را روز به روز کوچکتر می کنیم
متاسفم بگویم امروزه موافقان حکومت امروزی با دست خود گور حکومتشان را می کنند و مخالفان آن هم با دست خود گور کشور خود (تمامیت ارضی ) را می کنند
در مورد احمدی نژاد اگر یک نگاه به وزرا و اطرافیان احمدی نژاد بیاندازید متوجه می شوید که خیلی موزیانه و زیرکانه در لابه لای فعالیت های در ظاهر مورد پسند رهبری ، فعالیت های نام برده نویسنده را انجام می دهد توجه کنید که :
1- تعداد وزیران ناسیونالیست احمدی نژاد خیلی بیشتر ار مذهبیون است
2- احمدی نژاد و آخوند ها همیشه مورد نزاع داشتند (نیازمند بحث)
3-وجود مشایی و گفتار های عجیب مشایی
4-ضد یهود گری افراطی احمدی نژاد
و چندین دلیل دیگر
مهدی / 24 February 2011
درود
این نوع نژاد گرایی نوعی هویت شناسی تاریخی است که پیشوا(آدلف هیتلر) آن را برای ما دوباره زنده کرد
کسانی که این نوع ناسیونالیست را نفعی می کنند به تجلی افسانه ای اون تو دوران باشکوه نازیسم نگاهی بیندازند
تا ببینند که پیشوا چگونه جهانی برای ملتش با تیکه بر این مبنای ساخت
آقای احمدی نژاد یک اسطوره تاریخی است که کسی جلودار این مرد تاریخی نیست ایشان با احترام به همه ادیان
و مردم و اقوام داخلی توانسته به چنان محبوبیتی دست یابد که همه دشمنان را به تحسین از ایشون وادار کنه
تا به حال این نویسنده شما که هویتش نا مشخص است جرات کرده یه مقاله در مورد پیوند اسلام و ایران بنویسد ؟؟
ولی ایشون هرجا توانسته با تمام ظرفیت به دنبال نزدیکی ایران با اسلام بوده و هست و نمی گذارند روح میهن پرستی
را کسانی به اسم دین از بین ببرند و کسانی هم با رسم باستان گرایی محض دین زدایی کنند
برای آشنایی بیشتر با روح ایرانی و اعقاید هیتلر بهتر است به این انجمن یه سری بزنید
http://www.worldwar2.ir/forum/index.php
کاربر مهمان / 28 April 2011
ار نویسنده شجاع این مقاله تحقیقی و بسیار زیبا متشکرم.
متاسفانه نژادپرستی ایرانی آن هم از نوع آریا پرستانه و آنتی سمیتیک آن در میان بسیاری از به اصطلاح کوشندگان سیاسی ایران به چنان وضع اسفباری رسیده است که حتی انتقاد از آریا پرستی آلمان نازی در دوران هیتلر و اذعان به قربانیان هلوکاست به نوعی ایران ستیزی و آریا ستیزی تعبیر میشود.
امیدوارم نژادپرستی آریاگرایانه در ایران تاریخ خاورمیانه را به سوی بالکانی دیگر ، آشوویتسی دیگر و سربرنیتسایی دیگر رقم نزد.
امیدوارم انسانهایی با این ایده ها هرگز صاحب فن آوری هسته ای نشوند.
یک ژورنالیست آذربایجانی / 11 June 2012
والا تا جایی که ما میدونیم پان یعنی همه و پان ایرانیست به همه اقوام ایرنی اشاره همیکنه و در زمنانی خاص برای مقابله با تجزیه ایران و اتحاد همه اقوام ایرانی ایجاد شد و حتی تو تاریخش کامل اومده. و ما که تا حالا نژاد پرستی ازش ندیدیم و هیج جام عنوان نکرده که قصدش برپایی کشوری با الگوی شکست خورده و نژاد پرستانه آلمان نازی.این حزب در زمان پهلوی تنها حزبی بود که با و جود فضای خفقان آن دوران در برابر تجزیه بحرین ایستاد.پان ایرانیسم ازبرپایی حکومتی برپایه رای مردم حرف میزنه و بر پایه ارزشها و فرهنگ ایرانی حالا نوسنده این مطلب پان ایرانیست رو چطور به احمدی نزاد و درر و ددستش و نازی های آلمان چسبونده خودشم نفهمیده من از دوستان میخوام که راجع به این مساله شخصا بررسی و سرچ کنند و اگر مطالبی که یافتند به نقل از حزب پان ایرانیسم با مطالب این به اصطلاح نویسنده شجاع همخوانی داشت من هم گفته هاشو تایید میکنم در غیر اینصورت به این متن چیزی جز یک تحریف و مغالطه و مسائل رو باهم قاطی کردن نمیشه گفت.مرد حسابی آخه نئونازی ها یه چیز دیگن یه حزب دیگن سایت مستقل دارن چرا همرو با هم قاط کردی؟
سورنا / 05 July 2012
حزب پان ایرانیست تشکیلاتی است که هدف خود را مبارزه با استکبار، استبداد، استعمار و نژادپرستی میداند. پایههای ایدئولوژیک این تشکیلات در ۱۵ شهریور ۱۳۲۰ گذاشته شد و در سال ۱۳۳۰ وارد مرحله حزبی و سیاسی شد. این سازمان در دورههای گوناگون مجلس شورای ملی نماینده داشت. پس از انقلاب ایران (۱۳۵۷) مرکز اصلی حزب به خارج از کشور منتقل شد و هم اکنون در داخل و خارج از ایران به فعالیت خود ادامه میدهد.
آغاز فعالیت [ویرایش]
مکتب پان ایرانیسم در سال ۱۳۲۶ به رهبری محسن پزشکپور بنیانگذاری گردید. افراد این مکتب در سالهای ۱۳۲۰ به هنگام ورود نیروهای انگلیسی به ایران و در سالهای ۱۳۲۴ و ۲۵ به هنگام اشغال آذربایجان بدست ارتش سرخ با تشکیل گروههای ضربت و زیرزمینی به مبارزه علیه بیگانگان پرداخته بودند. در سال ۱۳۳۰ خورشیدی مکتب پان ایرانیسم به مرحله نوینی گام گذاشت و حزب پان ایرانیست تشکیل گردید. در همان سال داریوش فروهر و محسن پزشکپور، دو تن از اعضای برجستهٔ حزب بر سر روش فعالیت سیاسی و موضعگیری در قبال درگیری میان شاه و مصدق و سلطنت شاه مطابق با قانون اساسی مشروطه، اختلاف نظر پیدا کردند و حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیسم به رهبری داریوش فروهر از حزب پان ایرانیست جدا شد.[۱]
حزب پان ایرانیست تا کودتای سال ۱۳۳۲ از دولت قانونی مصدق رسما حمایت کرد. اما پس از برکناری مصدق، سیاست عدم تقابل با حکومت را در پیش گرفت. حزب ملت ایران به عنوان یک گروه مخالف به جبهه ملی ایران پیوست و فعالیت خود را در قالب یک گروه اپوزیسیون ادامه داد. اعضای حزب پان ایرانیست تا سال ۵۷ به گونه آشکار و نهان در میدان سیاسی و فرهنگی ایرانزمین حضور داشتند و چه در مجلس شورای ملی (دورههای ۲۲ و ۲۵) و چه در کابینههای وقت فعالیت میکردند؛ محسن پزشکپور و دکتر محمدرضا عاملی تهرانی دو تن از اندیشمندان و سیاستمدارانی هستند که به پایداری پایههای تئوریک نهضت پرداختند.
ملی شدن صنعت نفت [ویرایش]
حزب پان ایرانیست در جریان مبارزات مربوط به ملی شدن صنعت نفت تا وقوع کودتای بیست و هشتم مرداد حضور فعال داشت و رسما از دولت دکتر محمد مصدق حمایت میکرد. در سال ۱۳۳۱ یکی از اعضای حزب در جریان تظاهرات ضد حکومتی به قتل رسید و در جریان کودتای بیست و هشتم مرداد سال ۱۳۳۲ اوباش همراه با شعبان جعفری به دفتر مرکزی حزب در تهران یورش بردند.[۲]
تجزیه بحرین [ویرایش]
با کودتای بیست و هشتم مرداد و سرنگونی دولت مصدق، برخی اعضای حزب دوران چند ماههای را در بازداشتهای کوتاه مدت بسر بردند اما سیاست کلی حزب تا جریان تجزیهٔ بحرین و استیضاح دولت هویدا بر تنش زدایی و عدم تقابل با نظام حاکم استوار گردید و همچنین سلطنت شاه به عنوان اصلی از اصول قانون اساسی مشروطه مورد پذیرش قرار گرفت. اما پس از استیضاح دولت هویدا[۳]، تابلوهای دفاتر حزب پان ایرانیست در سراسر کشور جمع آوری شد و هر پان ایرانیستی که به شغلی بالاتر از آموزگاری اشتغال داشت از سمت خود برکنار گردید.[۴]
پانایرانیسم عقیدهای سیاسی است مبتنی بر اتحاد کلیه اقوام و تیره های ایرانی[۱] شامل آذربایجانیها، آسیها، بلوچها، زازاها، کردها، پشتونها، هزارهها، لرها ،تاجیکها، قزلباشها و به طور کلی تمامی اقوام ایرانی ساکن در فلات ایران. پان ایرانیسم بر خلاف مکتبهای فکری دیگر که دارای پیشوند “پان” هستند، یک مکتب عینی (اوبژکیتو) است که واقعیت تاریخی دارد. در حالی که مکتبهایی مانند پانعربیسم، پانترکیسم، پانژرمنیسم و پاناسلاویسم، مفاهیمی ذهنی (سوبژکتیو) هستند. یعنی بیان آرزوها و خواستههااند.[۲]
واژه پانایرانیسم برای نخستین بار در سال ۱۳۰۶، توسط محمود افشار یزدی بنیانگذار موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، وارد فرهنگ واژگان سیاسی ایران شد.[نیازمند منبع] روز پانزدهم شهریور ۱۳۲۶ خورشیدی مکتب پانایرانیسم در شهر تهران بنیان گذاری شد. محمود افشار اندیشه پان-ایرانیسم را برای دفاع از تمامیت ارضی ایران در مقابله حملات پان ترکیسم و پان عربیسم پیشنهاد کرد.[۴]
احزاب
تا سال ۱۳۳۲ بر بنیاد اندیشه پانایرانیسم سه حزب تشکیل شد. «پرچمداران پان ایرانیسم» به رهبری محمد مهرداد، «حزب ملت ایران» بر بنیاد پان ایرانیسم به رهبری داریوش فروهر و «حزب پان ایرانیست» به رهبری محسن پزشکپور.[۵]
تجزیه ایران
محمود افشار یزدی پان ایرانیسم را اینگونه تعریف میکند:
«
پانایرانیسم در نظر من باید «ایدهآل» و هدف اشتراک مساعی تمام ساکنین قلمرو زبان فارسی باشد در حفظ زبان و ادبیات مشترک باستانی. منظورم اتحاد کلیه ایرانینژادان – فارسها، افغانها،لرهاو آذریها، کردها، بلوچها، تاجیکها و غیره – است برای حفظ و احترام تاریخ چند هزار سال مشترک و زبان ادبی و ادبیات مشترک. هیچ وقت عقلای ایران اندیشه اینکه به خاک کشورهای دیگر تجاوز کنند را در مخیله خود نداشتهاند. همیشه حرف این بودهاست که ما باید از لحاظ ارضی وضع کنونی خود را نگاه داریم و استوار کنیم.پانایرانیسم ما باید جنبه دفاعی و فرهنگی داشته باشد نه تهاجمی. به این معنی که در برابر «پان»های دیگر، مانند پانتورانیسم یا پانعربیسم که قصد تجاوز از حدود ارضی خود دارند، مقاومت داشته باشیم.[۶]
»
حزب پان ایرانیست جنبش را اینگونه معرفی میکند:
«
پانایرانیسم وحدت و هماهنگی همهٴ تیرههای ایرانی است در جهت استقرار حاکمیت ملت ایران.ملت بزرگ ایران دارای یک وطن، یک تاریخ، یک فرهنگ، و آداب و رسوم میباشد. پراکندگی، تفرقه و تشتت، و وضع کنونی به ملت ایران تحمیل شدهاست. پانایرانیسم نهضت وحدت طلب ملت ایران است. پانایرانیسم جنبشی است سازنده و خلاق. نظامی است نوین بر اساس هدفهای پرفروز تاریخ ایرانزمین. پانایرانیسم راهی است برای ملت ایران برای رهایی و وحدت.[۷]
ایران بزرگ
مهدی توکلی اندیشمند ایرانی ، یکی از اعضای پان ایرانیسم در مورد ایران بزرگ میگوید :
«
طی یک صد سال گذشته و از سال ۱۱۹۲ خورشیدی (۱۸۱۳ میلادی)، ایران دچار یک رشته تجزیهشدهاست و به دنبال هر تجزیه، باقی ماندهٔ سرزمین، نام «ایران» را نگاه داشتهاست.تمامی کشورهایی که نژادهای ایرانی دارند باید با یکدیگر متحد شوند و ایران بزرگ را بسازند.آنچه به نام ایران نامیده میشود، ایران نیست. باید ایران را در مفهوم واقعی آن به هم میهنان خود بشناسانیم. سبب ضعف و ناتوانی واحدی که امروز به عنوان ایران از آن نام میبرند، واحدی که امروز به نام افغانستان از آن نام میبرند، واحدی که امروز به نام قفقاز زیر چنگ روسها افتاده، دلیل ضعف و ناتوانی مناطقی که آنها را به نام جعلی «ترکستان روس» مینامند، ایناست که از یک دیگر جدا افتادهاند. پس راه نجات، رسیدن به وحدت و یگانگی است.مناطقی مانند افغانستان ، تاجیکستان و مناطق تاجیک نشین چین باید به ایران بپیوندند. مناطق کردنشین ترکیه ، سوریه و عراق باید به ایران بپیوندند.آذری ها و ارمنی های قفقاز نیز همینطور.به نظر من انجام این حرکت در برابر حرکت هایی که قصد تجاوز ارضی دارند مانند پان عربیسم یا پان ترکیسم لازم است تا در کنار برادران اریاییمان از تمدن اریاییمان دفاع کنیم.
1.↑ *فرهنگ معین جلد پنجم صفحه ۳۳۱
2.↑ محسنی، محمدرضا. پان ترکیسم، ایران و آذربایجان. انتشارات سمرقند، ۱۳۸۹، صص 5-9.(پیشگفتار: دکتر هوشنگ طالع)
3.↑ درفش مکتب پان ایرانیسم
4.↑ AHMAD ASHRAF, “IRANIAN IDENTITY IN THE 19TH AND 20TH CENTURIES”, Encyclopedia Iranica. Also accessible here:[1]. Excerpt: “Afšār, a political scientist, pioneered systematic scholarly treatment of various aspects of Iranian national identity, territorial integrity, and national unity. An influential nationalist, he also displayed a strong
5.↑ «احزاب و گروههای سیاسی ایران از ۱۳۲۰تا کودتای ۱۳۳۲». وبگاه پژوهشکده باقرالعلوم. بازبینیشده در ۲ مارس ۲۰۱۲.
6.↑ افغاننامه، دکتر محمود افشار یزدی، جلد سوم، چاپ تهران، ١٣۶١ خورشیدی، صفحات ۴٧۵ تا ۴٨٢
7.↑ برگرفته از «ضد استعمار» نشریه داخلی حزب پانایرانیست، سال دوم، شماره ١٣، فروردین ١٣٧٨
منبع
کتاب:تاریخچه مکتب پان ایرانیسم – نویسنده:طالع، هوشنگ – ناشر: سمرقند –
سورنا / 05 July 2012
كسانى كه نژاد پرستى و توهين به مردم را مثل عرب سوسمار خور، همدان كله خَر و يا ترك خَر و يا وشتى كله ماهى خور را فرهنگ مردم و آن وا ناسيوناليسم مينامند در حقيقت مزدور بيگانه و بيگانه پرست هستندكه از زياد بودن اين گونه افراد در جامعه را اكثريت مردم بنامند. اينها بيمارى ايت و ريشه همان طنابى بود كه بخمينى داده سد تا آنان را اعدام كنند و ايران روز بروز عقب مانده تر بشود
افشا / 13 June 2019