Opinion-small2

تقویم هجری قمری یکی از عقب‌مانده‌ترین شیوه‌های مرسوم گاه‌شماری است. تعصب فقها برای حفظ آن دلیلی روشن بر محدودیت درک آنها از جهان و تحویل ایام است. همان طور که هنوز با خرما و شتر حساب و کتاب خمس و زکات و کفاره و چیزهایی از این قبیل را نگاه می‌دارند، گردش روزها را هم با گردش ماه حساب می‌کنند. کسانی که دلشان را به اجتهاد پویای حضرات خوش کردند، نیکوست که بر قضیه تقویم قمری دقت کنند و فکر کنند چقدر دیگر باید صبر کرد تا اینها بر عقب‌ماتدگی این گاه‌شماری واقف شوند.

یکی از علمای اعلام در حال رؤیت هلال اول ماه
یکی از علمای اعلام در حال رؤیت هلال اول ماه

دو خبر تقویمی

تقویم قمری از سالی که بتواند فصل‌ها را از هم تفکیک کند عقب می‌افتد. سالش حدود ۱۱ روز از سال شمسی کوتاهتر است و به این خاطر است که رمضان به چله تابستان هم می‌افتد، و عاشورا پیش می‌آید که با اول نوروز مصادف شود. ۳۳ سال قمری با ۳۲ سال شمسی برابر است. قمری‌ها ظاهرا تاریخشان شتاب دارد، اما این شتاب از کندی ذهنشان برمی‌خیزد.

عربستان وهابی هم سرانجام پذیرفت که تقویم هجری قمری، تقویم ابلهانه‌ای است؛ با نظم گذشت ایام، که مبنای آن روز و شب و گردش فصول است، یعنی معطوف به خورشید است نمی‌خواند، با تقویم اکثریت قریب به اتفاق جهانیان سازگار نیست، و باید آن را برای برنامه‌ریزی سیاسی و اداری و اجتماعی کنار گذاشت و تقویم میلادی را به جای آن گذاشت که یک تقویم خورشیدی است.

همزمان با خبر تغییر تقویم اداری در عربستان، در ایران هم خبری تقویمی داشتیم: مسابقه فوتبال ایران و کره جنوبی با تاسوعا مصادف شد که یومی است از ایام تقویم قمری، اما برنامه‌ریزی فوتبال با تقویم شمسی صورت گرفته و این موضوع در مملکت ولایت فقیه دردسرساز شده است.

در یوم قمری تاسوعا، مردم باید عزادار باشند، اما ممکن است در یوم شمسی مسابقه، شادی کنند، به ویژه اگر ایران گل بزند. قمر یا شمس؟ مسئله اکنون این است. محمد یزدی، ماه شب چهارده آسمان ولایت در قم، گفته است که اسلام از دست می‌رود اگر مبنا به جای قمری شمسی باشد.

این یکی از ساده‌ترین دردسرهای تقویم قمری است. دردسر هر ساله این است که آیات عظام و حجج اسلام دچار مشکل می‌شوند که ماه رمضان کی شروع شده و کی پایان یافته است. کسانی که فکر می‌کنند این فسیل‌ها ممکن است با اجتهادهای جدید با جهان مدرن سازگار شوند، کافی است به همین رفتار آنان دقت کنند و ببینند که کسانی که یک مسئله ساده در زمان نجومی را نمی‌توانند بفهمند، آیا می‌توانند سرانجام از زمان تاریخی سردربیاورند و بفهمند ما اکنون در چه عصری زندگی می‌کنیم؟

منشأ تقویم هجری قمری

این ماجرای تقویم، قدیمی است. تقویم خالص قمری به دلیل ساده بودن آن قدیمی‌تر از تقویم خورشیدی است. اما تقویمی که فصول در آن جای ثابتی نداشته باشند، به درد اقوام کشاورز نمی‌خورد. در مرحله بالاتری از رشد تمدنی تقویم شمسی جایگزین تقویم قمری شد یا مخلوطی از آن دو. در عربستان، سرزمینی که فرهنگ کشاورزی نداشت، روزهایش سوزان بود و شب‌هایش قابل تحمل‌تر از روزهایش بود، طبیعی بود که ماه پایه تقویم قرار گیرد.

اما در آنجا هم رشد تمدن در دوره شکل‌گیری اسلام تا آن حدی بود که برای داشتن حساب گردش روزها تقویم‌های دیگری را به کار برند، تقویم خورشیدی یا مخلوط ماه و خورشیدی را که در آن چیزی بر سال قمری می‌افزودند تا آن را با سال خورشیدی همگام سازند. این نوع تقویم را یهودیان به کار می‌بردند، تقویم خورشیدی را ایرانیان و رومیان.

می‌گویند محمد، در آن زمان که دیگر سلطه خود را برقرار کرده بود، و حساب آیین خود را داشت از دیگران جدا می‌کرد، به عقب برگشت و تقویم قمری را مبنای تعیین گردش ایام مسلمانان قرار داد. این جدایی در مقابله آشکار با تقویم مخلوط قمری-شمسی یهودیان صورت گرفت که هر سه سال یک بار ماه سیزدهمی را به نام «نسی» بر ۱۲ ماه قمری‌شان اضافه می‌کردند تا سالشان با سال خورشیدی بخواند. این شیوه گاه‌شماری، مسلمانان را در تشخیص ماه‌هایی که به رسم آن دوران ماه‌های حرام خوانده می‌شد دچار مشکل می‌کرد و آنها نمی‌خواستند در این باره تابع حساب و کتاب یهودیان باشند. پس ندا از آسمان آمد یا به قول روشنفکر دینی، عبدالکریم سروش، پیامبر خواب دید و تقویم مخلوط به نحوی قاطع ممنوع شد و داشتن یک نظر نجومی خلاف نظر الاهی، با کفر برابر گردید:

إِنَّمَا النَّسي‏ءُ زِيادَةٌ فِي الْکُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذينَ کَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْکافِرينَ.

معنای این آیه شماره ۳۷ از سوره توبه، به ترجمه آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی، چنین است:

«نسی ء [ جا به جا کردن و تأخیر ماه های حرام ] ، افزایشی در کفر ( مشرکان ) است که با آن ، کافران گمراه می شوند یک سال ، آن را حلال ، و سال دیگر آن را حرام می کنند ، تا به مقدار ماه هایی که خداوند تحریم کرده بشود ( و عدد چهار ماه ، به پندارشان تکمیل گردد ) و به این ترتیب ، آنچه را خدا حرام کرده ، حلال بشمرند. اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده و خداوند جمعیّت کافران را هدایت نمی کند!»

می‌گویند محمد هم در این باره سخنرانی کرد و یکی از شاهکاری منطق آیین خود را عرضه فرمود. او آنچنان که در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی هم آمده گفت:

«اکنون زمان برگشت به همان طریقه که خداوند آن را آفرید رسیده یعنی همین طور که انسان در مدت یک سال دوازده مرتبه رویت هلال می‌نماید باید سال هم همین طور باشد و شخصی سیزده مرتبه رؤیت هلال نمی‌کند که تا سال را سیزده ماه بداند.» (آثارالباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران: ۱۳۶۳، ص. ۱۶)

انگیزه مقدم محمد ظاهرا نظامی بوده است، چون مصلحت را در این می‌دیده که ماه‌های جنگ و صلح را بر اساس تقویم ۱۲ ماهه قمری تعیین کند. انگیزه مبنایی هم جدا کردن کامل حساب و کتاب آیین تازه از آیین‌ یهودیان بوده است که محمد در حال سرکوبشان بود.

فکر قمری پیامبر کار دست مسلمانان داد. کشورگشا که شدند در نواحی‌ای که اقوام کشاورز ساکن بودند، برای گرفتن جزیه و خراج دچار مشکل شدند، چون برای حساب و کتاب خزانه تقویم قمری به درد نمی‌خورد. پس از همان ابتدا مجبور شدند از تقویم شمسی در کارهای اداری استفاده کنند. و حالا فکرش را بکنید که ۱۴۰۰ سال طول کشید تا در عربستان، کاری که عملا انجام می‌شد، رسمیت یافت! حل مسائلی به این سادگی و بدیهی وقتی پای عقل اسلامی در میان باشد، ۱۴۰۰ سال طول می‌کشد؛ پس صبر داشته باشید برای حل مسائلی که پیچیده‌تر باشند!

در صدر اسلام، آن زمانی که شق القمر می‌کردند، درک از هیئت و تقویم چنان ساده‌نگرانه بود که مبنای ثابتی برای شمارش سالها نداشتند. این یا آن حادثه را مبدأ قرار می‌دادند، آن هم معمولا تا حدی که حافظه زندگان یاری دهد. اسلام کشورگشا که شد، دیدند برای اداره امور مالیه ناچارند بتوانند سال‌ها را بشمارند. الان که آیات عظام و حجج اسلام تلسکوپ و رصدخانه و دم و دستگاه‌های دیگر دارند، هر ساله در تشخیص اول ماه رمضان دچار چه اختلاف‌هایی در رصد می‌شوند، فکر کنید در صدر اسلام چه بلبشویی بوده است!

ابوریحان بیرونی نقل می‌کند که

«مستندی نزد عمربن خطاب آوردند که ظرف پرداخت آن ماه شعبان بود و عمر گفت که مراد کدام شعبان است آیا این شعبان که ما در آنیم یا شعبان آینده؟ پس اصحاب را جمع کرد و در این کار با ایشان مشاوره کرد و گفت این حیرت را که در امر تاریخ برای من روی داده شما رفع کنید.»

سرانجام گره کار را ایرانی‌ای به نام هرمزان باز می‌کند و عمر پس از آنکه از طریق او با سالشماری آشنا می‌شود به اصحاب امر می‌کند که «برای مردم تاریخی وضع کنید که مردم به کار بندند.» (آثار الباقیه، ص. ۴۸)

ابتدا مردد بودند میان انتخاب بین سالشمار ایرانی و رومی (میلادی)، اما سرانجام روز هجرت را مبنا قرار می‌دهند، البته به صورتی دستکاری شده. پیش از تصمیم در مورد هجرت خواستند روز تولد محمد را اساس قرار دهند، اما کسی نمی‌توانست بگوید حضرت کی متولد شده. تاریخ‌هایی که الان به عنوان تولد مرسوم است، همه جعلی هستند.

تصمیم عمری در مورد مبدأ سال، حکم قمری بنیان‌گذار دین را تکمیل کرد: تقویم هجری قمری زاده شد.

این تقویم محمدی-عمری روی دست مسلمانان ماند، و در حالی که دولت‌ها و اقوام کشاورز حساب گردش ایام را به شیوه‌ای عقلانی‌تر نگه می‌داشتند، فقها سخت به آن چسبیدند.

تا پیش از عصر جدید دردسر تقویم قمری چشمگیر نبود، اما اکنون مشکل‌زا شده است. فقها که در ایران به قدرت رسیدند آنقدر عقلشان می‌رسید که تقویم جلالی را کنار نگذارند، اما حضور تقویم قمری را در حساب و کتاب روزها بیشتر کردند.

هم مشکل سال، هم مشکل هفته

مشکل هفته هم مرتبط با برداشت فقها از گردش ایام است.

اخیرا این ایده قدیمی دوباره مطرح شد که بهتر است به جای تعطیلی پنج‌شنبه و جمعه، جمعه و شنبه را تعطیل کنیم، چون در این صورت برای رابطه با جهان چهار روز در هفته فرصت می‌ماند، در حالی که اکنون تقارن روزهای کاری ایرانیان با روزهای کاری اکثریت جهانیان سه روز است.

اما این ایده، طرح نشده، مسکوت گذاشته شد، چون فقها نمی‌خواهند روزی در کشور تعطیل شود، که روز تعطیلی یهودیان است. این مشکل اسلام با یهودیت از ابتدا کار دست تقویم پیروان فرقه حقه داده است.

وقتی پای خط‌کشی فرقوی در میان باشد، مصلحت تعطیل می‌شود. درک تابع تبری می‌شود، و تبری که افراطی شود، امت را از عقل مبرا می‌کند.