ونداد زمانی ـ در بخش اول این نوشته تلاش کردم تا نشان دهم که می‌توان به کمک یک نگاه برآمده از نوعی از نقد ادبیات تطبیقی، شکل‌گیری طبقه‌ی متوسط ایران در سه دهه‌ گذشته را با داستان «آرزوهای بزرگ» چارلز دیکنز که بازگوکننده شرح حال اولین نسل‌های طبقه متوسط اروپا بوده است محک زد. در دنباله این شیوه‌ی بررسی امیدوارم بتوانم با تکیه بر دلائلی که بر آن تأکید خواهم کرد به دو دستاورد مهم ادبی که غزاله علیزاده برای رمان‌نویسی مدرن ایرانی تدارک دیده است بپردازم.
رمان‌های غزاله علیزاده با نام‌های «خانه ادریسی‌ها» و «شب‌های تهران» به تنهایی بار بزرگی از وظایف رمان را در ادبیات ایران به دوش کشیده است، او در داستان‌هایش قادر گشته است هم قهرمانان به یاد ماندگار «طبقه متوسط» ایران قبل از انقلاب را به تصویر بکشد و هم به تعریف جدید‌تر و شهری‌تری از عشق مدرن دست یابد.


غزاله علیزاده با هوشمندی خلاقانه خود توانسته است با شرح زندگی شخصی دو مرد جوان به نام‌های «وهاب» و «بهزاد» در رمان‌های نام برده، ویژگی‌های دو قهرمان مشابه «طبقه متوسط» و «جنتلمن» ایرانی را که هم تحصیل‌کرده هستند و هم به خاطر پیشینیه‌ی ملوک‌الطوایفی متمول نیز می‌باشند را به تصویر بکشد. نویسنده‌ی توانای ایرانی که فرصت تماس و فراگیری تحصیلات عالیه در پاریس بی‌تردید امکان بررسی تحول تاریخی ادبیات اروپایی را برایش ایجاد کرده بود، توانست با رعایت امانت‌داری کامل، وظایف هویت‌بخشی و خلق آرزو‌ها، امید‌ها و اخلاقیات انسان تازه متولد شده‌ی «مدرن» در اوج انقلاب صنعتی (اواسط قرن ۱۹ میلادی) را با تأخیری صد ساله برای ادبیات ایران نیز تدارک ببیند.


داستان‌های خانم علیزاده را می‌توان در یک بررسی تطبیقی با داستا‌ن‌های «آرزوهای بزرگ» چارلز دیکنز و «جین ایر» شارلوت برونته که سرگذشت دو انسان اروپایی اواسط قرن ۱۹ میلادی را به تصویر کشیده‌اند مقایسه کرد. بررسی و تطبیقی که منجر به بازگویی و بازبینی دو عنصر «عشق» و «شخصیت» هم در رمان‌های انگلیسی و هم در داستان‌های بلند رمان‌نویس ایرانی می‌شود.
دو قهرمان جنتلمن و جوان داستان‌های خانم علیزاده «بهزاد» و «وهاب» با دقتی روان‌شناسانه و حتی جامعه‌شناسانه و با بردباری هنری که از یک منبت‌کار ایرانی می‌توان سراغ گرفت و در طی فرود ضربات ظریف و استادانه هنرمند بر سطح صد‌ها صفحه ذره ذره به تصویر کشیده شده‌اند. با وجود آنکه «طبقه متوسط» هنوز حضور گسترده و تعیین کننده‌ای در جامعه ایرانی نداشته است و عملاً موجودات کمیابی در نیمه اول ۱۳۰۰ شمسی ایران بوده‌اند ولی تصویر پر نقش و نگار و چند لایه‌ای که از سلیقه‌ها، احساسات و آلام روحی و شخصیتی این دو جوان طبقه متوسطی ارائه شده است گواهی‌دهنده‌ی ذهن پیشگام و خلاق خانم علیزاده می‌باشد.


هر دو رمان نویسنده: «خانه ادریسی‌ها» و «شب‌های تهران» با همراهی و پرورش دو گفتمان مشابه تخیل نوشته شده است. قهرمان اصلی هر دو داستان مردان جوان روشنفکری هستند (بهزاد و وهاب) که بعد از مدتی زندگی در اروپا به ایران بازگشته‌اند. هر دویشان دچار دغدغه‌های شهری نظیر یأس، پوچی و بی‌انگیزگی هستند. با وجود آن‌که هر دو شخصیت حساس و به نوعی «بورژوا»، از شعار و تلاش‌های سیاسی به ظاهر انقلابی که بخش بزرگی از مسیر هر دو داستان را تعیین می‌کنند فاصله دارند ولی با نیت صادقانه و مساوات‌طلبانه بعضی از شخصیت‌های انقلابی همسویی می‌کنند. وهاب می‌تواند و می‌خواهد بعضی از «بلشویک‌ها» که خانه اشرافی اجدادی‌اش در «خانه ادریسی‌ها» را به اشغال در آورده‌اند را درک کند. بهزاد تازه از پاریس برگشته در داستان «شب‌های تهران» نیز با وجود عدم تمایل به انگیزه‌ها و خصلت‌های ساده‌ای که فعالین چپِ زمان شاه دارد ولی همیشه مشتاق ادامه‌ی ارتباط عاطفی با به تعبیر خودش با بعضی از «وحشی‌ها» را دارد.


هر دو رمان ایرانی فوق در ضمن بیانگر عشق بارز و جذاب و جدیدی هستند که «طبقه متوسط» نوع ایرانی از خود بروز می‌‌دهند. وهاب که نمی‌توانست معشوق دلخواه هم‌قشر! و هم‌سطح خود را پیدا کند ناچاراً به عشق اثیری و همیشگی ادبیات کلاسیک و عرفانی ایرانی تن داد که در هیبت «رحیلا» نمودار گشته بود. فقط با آمدن «رکسانا»ی زیبا که بسیاری از خصوصیات زن مدرن را در خود دارد وهاب گمشده‌ی خود را می‌یابد و به او دل می‌بندد.


دل بستن به زن عجیب و سودایی که اعمال، رفتار و حتی احساساتش قابل‌ پیش‌بینی نیست در پیکره‌ی زن مدرنی به نام «آسیه» شکل می‌گیرد. قهرمانی که غزاله علیزاده با توانمندی خارق‌العاده در رمان «شب‌های تهران» به او حیات بخشیده است تا تجربه‌ی تمنا و عشقی مدرن را برای مرد جنتلمن ایرانی مهیا کند. بهزاد نقاش و روشنفکر از خارج برگشته و قهرمان آخرین رمان خانم علیزاده، فرصت می‌یابد تا در یک مثلث عشقی که نویسنده برایش خلق کرده است از چهارچوب نیاز‌ها و کشش‌های دو جانبه‌ی عشق جنسی (و تشکیل خانواده) و عشق عرفانی در ادبیات کلاسیک ایرانی فاصله بگیرد.


بهزاد از سویی با تمام وجود در التهاب عشق ناآشنا و غیر عادی خود به آسیه غرق شده است و از سوی دیگر قادر به درک و پذیرش نوع رابطه‌ای که آسیه خواهان آن است نشده است و به همین خاطر ناچار است که از آسیه جدا گردد. نویسنده‌ی رمان به بهزاد در بازگشت به ایران فرصت بازگشتی زیبایی‌شناسانه به عشق پاک و سنتی را اهدا می‌کند. نسترن دختر جوان و زیبایی‌است که «آرزوهای بزرگ» ندارد و با وجود غیر عادی بودن و مزاج سودازده که در بهزاد کشف کرده است خواهان بودن و عشق‌ورزیدن در کنار اوست. عشقی که در حقیقت نوعی عقب نشینی از خواسته‌های مدرن بهزاد است.


غزاله علیزاده متأسفانه در کشاکش جدال با سرطان مقاومتش چنان به تحلیل می‌رود که تن به خودکشی می‌دهد. جذابیت مدرن رمان آخر نویسنده توانای ایرانی «شب‌های تهران» و تنش‌های عاشقانه‌ای که بهزاد قهرمان «مجنون مدرن» قصه پی گرفته بود به ناچار نیمه‌کاره می‌ماند؛ فاصله‌ای که وهاب و رکسانا در رمان اول نویسنده طی کرده بودند تا به عشق مدرن و سرشار از سئوال و ابهام بهزاد و آسیه در آخرین رمان برسند می‌توانست در رابطه‌عاشقانه بعدی (در داستان بعدی) غزاله علیزاده، شناسنامه و هویت مدرن‌تری از «چگونه و چرا عاشق ‌شویم؟» نوع ایرانی را برای قشر متوسط معاصر به ارمغان آورده باشد.