ما دوستان خانوادگی، یک‌بار دیگر شب یلدا را با هم جشن گرفتیم. دوستانی که در طی سالیان طولانی تبعیدِ ناخواسته، هم برای همدیگر نقش فامیلِ نداشته را ایفا می‌کنیم و هم نشانه‌های هویت ملی را در خود زنده نگه می‌داریم؛ هویتی که به آرامی می‌رود تا رنگی دیگر بگیرد.

برای ما، جمعی که در کنار هم، هر ساله «شب یلدا» را که یادآور گوشه‌ای از شعائر زندگی گذشته‌مان است جشن می‌گیریم، امسال به دو دلیل جالب‌تر و خاطره انگیز‌تر از تمام سال‌های گذشته می‌نمود. دلیل اول این است که مراسم یلدا در خانه‌ی زوجی تدارک یافته بود که خودشان در انتظار تولد دخترشان بودند. دلیل دوم در این حقیقت نهفته بود که جمع دوستان قدیمی، با آخرین دختر ایرانی که قرار است چند ماه دیگر متولد گردد به همراه بقیه‌ به پایان خط تولید « فرزندسازی» خود می‌رسد.

به عزت شب قدر و شب حساب
به حرمت شب آبستن و شب یلدا
عطار نیشابوری

 
به رابطه‌ی بین شب یلدا و ما مهاجران از زاویه‌ی نیروی انسانی و « فرزندسازی» به این صورت می‌توان نگریست که میزبانان جهان اولی که میلیون‌ها مهاجر را در جوامع خود پذیرا گشته‌اند نیاز مبرم به ما دارند. میزبانان عزیزی که مدت‌هاست به جهان سوم انواع کارخانه‌های ماشین‌سازی صادر می‌کنند ولی خودشان از کمبود ماشین بسیار پیچیده و دقیق «فرزندسازی» که امکان شبیه‌سازی آن را هنوز پیدا نکرده‌اند در رنج هستند.

کمیاب بودن ماشین تولیدی فوق بوده است که ( با همه‌ی ترس طبیعی که هر موجود زنده از غریبه‌ها و تفاوت‌ها دارد) میزبانان اروپایی‌الاصل ما را وامی‌دارد تا لبخندزنان و با بذل و بخشش نسبی، اغلب دستاوردهای مدنی خویش را با مردم مهاجر سرزمین‌های بحران‌‌زده (و ما ایرانی‌ها) سهیم ‌گردند.

میزبانان ما، با لبخند دوست‌داشتنی و با اعتماد به نفسِ کامل که به سیستم معرفتی خویش دارند پذیرای میلیون‌ها انسان از صدها ملیت، زبان و فرهنگ (از سراسر جهان معمولاً جنگ‌زده، فقیر با حکومت‌های خشن و فاسد) می‌گردند تا به‌عنوان ماشین نایاب «فرزندسازی» و نیروی انسانی، تداوم زندگی را برای‌ جامعه‌ی خویش تضمین کنند. آنها ما را با آغوشِ باز پذیرفته‌اند تا برای رشد منفی جمعیت‌شان چاره‌ساز باشیم.

معادله‌ی عادلانه‌ای که با همه فراز و نشیب‌ها، قول‌دادن‌ها و شکستن تعهد‌ها، تاکنون توسط دو سوی قرارداد تقریباً رعایت شده است. جمع دوستان شب‌های یلدای تمام سال‌های گذشته ما نیز از جمله‌ی مهاجرانی هستیم که با وجود مبارزه‌ی سرسخت برای پشت گوش انداختن تعهد و قرار اولیه، با سلامت و وظیفه شناسی تمام، زیرِ قول ناگفته ولی ضمنی خویش نزده‌ایم. ما با وجود انکار اصلِ واقعیت فوق، در مجموع نشان داده‌ایم که دیگر نمی‌توانیم و نمی‌خواهیم وجود نسل دوم مهاجر و انسان‌های جدیدی چون رستم، گلی، نیما، بِستور، نیلو، ارس، اِما، دَستان، سام، سارا و کیمیا را در بین خود کتمان کنیم.

همه شب‌هاي غم آبستن روز طرب است
يوسف روز ز چاه شب يلــــــــــدا آيد
خاقانی

 جمع قدیمی و مهاجر دوستان ما البته، هم مردان مجرد بالای چهل سال دارد و هم خانواده‌های بدون فرزند و هم خانواده‌های یک، دو و حتی سه فرزنده را در خود تدارک دیده است. در شب یلدای سال بعد، برای اولین بار جمع ما رسماً در پایان قرارداد اجتماعی با میزبان خود قرار می‌گیرد. بی‌تردید شب یلدای سال بعد را با شکو‌ه‌تر و مفصل‌تر جشن خواهیم گرفت، چون می‌خواهیم با دقت و توجه بیشتر به انتقال ارزش‌ها، سنت‌ها و سلیقه‌های ملی به فرزندان ایرانی- کانادایی خود بپردازیم. به عبارتی دیگر از سال بعد، تکرار و تثبیت هر چه بیشتر هویتِ خودمان، آخرین تعهد باقی‌مانده به خودمان است.

شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد
وحشی بافقی

دلائل بی‌شماری برای پابرجایی این سنت قدیمی ایرانی مانده است. به بعضی زبان‌های قدیمی جهان« یلدا» معنای تولد را در خود نهفته است. از آن به‌عنوان روز تولد مهر/میترا نیز نام برده شده است. در همین رابطه، عده‌ای نیز نزدیکی آیین «یلدا» که در روز ۲۱ دسامبر به وقوع می‌پیوسته است و نزدیکی فراوان آن به تولد عیسی مسیح در ۲۵ دسامبر را نشانه‌ای از اقتباس این روز بسیار قدیمی در آیین مسحیت برمی‌شمارند. به هر حال به نظر می‌رسد طولانی‌ترین شب سال « یلدا»، جشن زایش‌ها است.

بلندترین شب سال بودن، مهمترین خصیصه فیزیکی و بدون شائبه‌ای است که «یلدا» را هم از دسترس کسانی که خواهان بزرگ‌نمایی‌های ملی و قومی بیش از حد برای آن هستند و هم از خطرِ حذف و حرام شمردن دیگرانی که آن را با ارزش‌های قومی و مذهبی خود مناسب نمی‌یابند در امان نگه داشته است.

مراسم دوست‌داشتنی، مطبوع و خاطره‌انگیز شب‌نشینی‌های خانوادگی «یلدا» دومین ویژگی‌ همیشه پایداری است که رسم و آیین فوق را در طول قرون متمادی زنده نگه داشته است. بهانه‌ی گردهم‌آیی و برگزاری جشنی که همیشه از دایره‌ی ‌خانواده‌ی اولیه فراتر می‌رفته است از جمله‌ی فرصت‌های محدودی است که در دنیای معاصر به‌ویژه پس از تضعیف وابستگی‌های قبیله‌گی و فامیلی به جا مانده است.

اگر به شرایط و موقعیت زندگی در جمعیت مهاجر برگردیم، متوجه خواهیم شد که حضور پرقدرت و زیبای شب «یلدا» بهانه‌ی پیوند‌دهنده‌ی فرخنده‌ای بوده است که مجموعه‌ی بزرگی از خانواده‌های جدا افتاده، تنها و غریب مهاجر را در کنار هم قرار داده است.

دور است كاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را
پروین اعتصامی