ساعت ۹ شب است. اردلان و همسرش نگرانند. اردلان میگوید: «باید تا الان میرسیدند آلمان.»
برادر اردلان همراه برادر همسرش دو هفته پیشتر ایران را ترک کردهاند تا به آنها بپیوندند. اردلان و همسرش پنج سالی میشود که در سوئد زندگی میکنند.
به گفته اردلان برادر او و همسرش هر کدام تاکنون ۲۰ میلیون تومان خرج کردهاند تا به آلمان برسند. همسر اردلان اما خیلی نگران است: «آنطور که قاچاقچی گفته بود باید صبح امروز به آلمان میرسیدند و به ما زنگ میزدند، اما الان شب شده و هنوز خبری از آنها نداریم.»
اردلان و همسرش و برادران آنها تنها یک نمونه از دو و نیم میلیون ایرانیای هستند که بر اساس آمارهای سازمان بینالمللی مهاجرت در سال ۲۰۱۵، تصمیم گرفتهاند خارج از ایران زندگی کنند و بر اساس تعاریف این سازمان مهاجر شناخته میشوند. مهاجرانی که برخی از آنها قاچاقی و از راهها و بیراههها راهی سرزمینهای دیگر میشوند و بعضی دیگرشان از راههای قانونی، آشکار و شناخته شده.
آمارهای سازمان ثبت احوال ایران در این زمینه اما رقمی بسیار بزرگتر را نشان میدهد و حکایت از سکونت نزدیک به چهار تا پنج میلیون ایرانی در کشورهای دیگر دارد.
جواد قوامشهیدی، دبیرکل شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور هم به روزنامه فرهیختگان گفته است: «معادل هفت درصد از جمعیت کشور که چیزی حدود پنج تا شش میلیون نفر است، در خارج کشور زندگی می کنند.»
بر اساس آمارهای سازمان ملل متحد تنها در سال گذشته میلادی بیش از ۵۲۰ هزار ایرانی کشورشان را برای زندگی در جایی دیگر ترک کردهاند.
بررسیهای آماری بانک جهانی در سال ۲۰۱۲ نیز نشان داده بودند که نرخ خالص مهاجرت در ایران منفی ۳۰۰هزار و یک نفر است. بدین معنی که هر ساله بیش از ۳۰۰ هزار نفر ایران را برای زندگی در جایی دیگر ترک میکنند.
علیرضا یکی دیگر از این افراد است که سال گذشته برای پیوستن به خانوادهاش ایران را ترک کرده و در حال حاضر در آلمان پیش پسر داییاش زندگی میکند. خود او به رادیو زمانه میگوید: «تقریبا همه خانواده ما خارج از ایران زندگی میکنند. کسی را در ایران نداشتم که بخواهم برایش بمانم.»
به گفته علیرضا بسیاری از کسانی که مسیر خروج او از ایران همراهش بودهاند هم آشنایانی در خارج از ایران داشته و به قصد پیوستن به آنها از ایران خارج شدهاند.
سینا رسولی، دانشآموخته جامعهشناسی مقیم سوئد، در این زمینه به رادیو زمانه میگوید: «مهاجرت با استفاده از شبکهای از دوستان، آشنایان، خانواده و فامیل در دنیای امروز بسیار فراگیر است. در این مدل که به مهاجرت شبکهای معروف است، ریسک مهاجرت کاهش مییابد، به این دلیل که فرد با پیش زمینه قبلی و اطلاعات نسبتا کامل و همچنین با برخورداری از حمایت آشنایان و دوستان خود وارد جامعه جدید شده و در نتیجه تحمل سختیهای آن برایش آسانتر میشود.»
سعید یکی دیگر از مهاجرانیست که به منظور پیوستن به دوست صمیمیاش در کانادا از ایران خارج شده، اما سرانجام سر از سوئد درآورده است.
او در مورد علت مهاجرتش از ایران میگوید: «وقتی بهترین و صمیمیترین دوستم از ایران رفت من خیلی احساس تنهایی میکردم. برای همین تصمیم گرفتم من هم از ایران بروم.»
مهاجرت تحصیلی
ادامه تحصیل یکی از دلایلی است که بسیاری از ایرانیان ترجیح میدهند به دلیل آن ایران را ترک کرده و به کشور دیگری بروند.
پرویز یکی از کسانیست که پنج سال پیش برای ادامه تحصیل در رشته کامپیوتر به سوئد رفته است. او به رادیو زمانه میگوید: «وقتی آمدم تصمیمی برای ماندن نداشتم، اما شرایط به گونهای پیش رفت که ماندم و الان هم اصلا پشیمان نیستم.»
به گفته پرویز حمایتهای فراوان تحصیلی، بازار کار آماده و همچنین کیفیت علمی و آکادمیک بالای مراکز دانشگاهی در کشورهای پیشرفته سبب شده است بسیاری از دانشجویان ایرانی تحصیل در کشورهای دیگر را به تحصیل در ایران ترجیح دهند.
اشرف بروجردی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ایران، اردیبهشت ماه سال ۹۱ در همین زمینه گفته است که در ۸۰ روز نخست سال ۹۱ بیش از هزار جوان ایرانی برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتهاند.
سعید سهرابپور، قائم مقام بنیاد ملی نخبگان در ایران هم مرداد ماه ۹۰ با تایید موج خروج نخبگان از ایران گفته بود: «در سه سال گذشته ۴۰ درصد برندگان مدال طلای المپیاد دانشجویی و دانشآموزی از ایران خارج و جذب آمریکا یا کانادا شدهاند.»
آمارهای صندوق بینالمللی پول در سال ۲۰۰۹ نشان میدادند که ایران در بین ۹۱ کشور، مقام اول را از نظر فرار مغزها و نخبگان داشته است، که این مساله به معنای خروج سالانه ۵۰ میلیارد دلار از ایران بوده است.
همین حضور پرتعداد دانشجویان و تحصیلکردگان ایرانی در خارج از ایران، باعث شد که یکی از دولتمران سوئد، چندی پیش از ایرانیان تحصیلکرده قدردانی کند. او گفته بود: «ایرانیان به واسطه علاقهای که به علم و تحصیل داشتهاند سوئد را به کشوری ثروتمندتر و جذابتر تبدیل کردهاند.»
سینا رسولی در این زمینه به رادیو زمانه میگوید: «امروزه در بحث توسعه پایدار منابع انسانی حتی از منابع مادی مهمتر هستند و زمانی که در یک کشور اهمیتی به منابع انسانی و ارزشهای علمی و آکادمیک داده نمیشود، طبیعیست افرادی که به دنبال آن ارزشهای علمی هستند، ترجیح دهند برای دستیابی به آنها مهاجرت کنند.»
بر اساس گزارشها بسیاری از افرادی که برای ادامه تحصیل از ایران خارج می شوند، پس از مدتی میل به بازگشت را از دست داده و در خارج از ایران ماندگار میشوند.
علیرغم این مساله، کامران دانشجو، وزیر علوم دولت محمود احمدینژاد با رد مساله فرار مغزها از ایران در سال ۸۹ آن را تنها یک «جنجال رسانهای» خوانده بود.
با این حال، رضا فرجی دانا، وزیر وقت علوم در سال ۱۳۹۲، بدون تایید یا رد این مساله گفته بود که اگر آمارهای جهانی خروج سالانه ۱۵۰هزار نخبه از ایران صحت داشته باشد، این کشور سالانه ۱۵۰میلیارد دلار ضرر میدهد، زیرا برای آموزش هر نفر یک میلیون دلار هزینه کرده است.
بحران خروج نخبگان از ایران اما تا جایی پیش رفت که مهر ماه سال گذشته علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، به آن واکنش نشان داد و آن را «برنامهریزی و توطئه غرب برای معارضه» با جمهوری اسلامی ایران خواند: «اینکه ما دانشجو را تشویق کنیم و بگوییم آقا! اینجا چیست؟ چه کسی به تو میرسد؟ چه کسی به تو اعتنا میکند؟ بگذار برو آنجا، زندگی کن، پیش برو، پیشرفت کن، این خیانت است.»
در مقابل، نکیسا که خود فوقلیسانس زبان انگلیسی است و در کار فرستادن دانشجو به خارج از ایران فعالیت میکند، به رادیو زمانه میگوید: «البته اینطور هم نیست که هر کس دانشجویی میرود هدفش صرفا تحصیل باشد. بسیاری نیز از این مساله استفاده میکنند تا بتوانند ویزا بگیرند و بروند.»
به گفته نکیسا، روزانه نزدیک به ۵۰ تا ۶۰ نفر به او مراجعه میکنند تا درباره نحوه گرفتن پذیرش از دانشگاههای خارجی اطلاعات کسب کنند.
آیا نارضایتی عامل اصلی است؟
بسیاری از کارشناسان بر این باورند که علت اصلی تمایل بسیاری از ایرانیان به مهاجرت نارضایتیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است.
سینا رسولی در اینباره به رادیو زمانه میگوید: «در دنیای امروز مهاجرت محصول فاکتورها و عاملهای فراوانیست که نسبت به هر شخص میتواند متفاوت باشد. اما آنچه روشن است این است که عامل فشار و عامل کشش (پولفکتور و پوشفکتور) عواملی هستند که نقشی تعیین کننده در این روند دارند.»
پرویز، جوان ۳۳ ساله ساکن سوئد معتقد است که ۷۰ درصد از جمعیت ایران در حال حاضر از وضعیت حاکم بر ایران ناراضیاند و اگر توانایی و شرایط مهاجرت را داشته باشند، حتما این کار را انجام میدهند.
سعید، دیگر ایرانی ساکن سوئد هم به رادیو زمانه میگوید: «شما در ایران حقوق شهروندی و آزادی نداری. من در ایران نمیتوانستم دست دوست دخترم را بگیرم و راه بروم، اما اینجا این مشکل را ندارم.»
محمد شریفی مقدم، دبیر کل خانه پرستار: آنچه که در حال حاضر پرستاران کشور را رنج میدهد، تبعیض است. البته این تبعیض تنها در باب پرداختها نیست. پرستار به دنبال عدالت است … که علاوه بر بحث اعتقادی آن در دنیا به عنوان یک مطالبه اجتماعی است. تفاوت دریافتی پزشک و پرستار در عربستان که در همسایگی کشور ماست، ۱.۱ برابر است. در ترکیه ۲.۴ برابر و در فرانسه ۲.۵ برابر و بالاترین آنها ۳ برابر است. در کشور ما که ادعای حکومت اسلامی داریم و عدل هم جز اصول دین ماست، چرا اختلاف دریافتی باید ۱۰۰ برابر باشد. بنا بر همین دلایل آمار مهاجرت پرستاران بالا رفته است.
حسام جوان ۲۵ ساله ساکن ایران اما معتقد است که در ایران آیندهای ندارد. او میگوید: «دارم کارهایم را درست میکنم تا بروم استرالیا. اینجا هیچ آیندهای ندارم. حداقل همین کارگری را اگر آنجا انجام دهم پول بیشتری در میآورم.»
بر اساس گزارشهای منتشر شده، در حال حاضر استرالیا یکی از اهداف اصلی ایرانیان برای مهاجرت است. شدت مهاجرت ایرانیان به استرالیا در سال های اخیر به حدی بوده است که سه سال پیش سفیر استرالیا در تهران مستقیما از ایرانیان خواست از مهاجرت غیرقانونی به استرالیا خودداری کنند. او با تاکید بر اینکه ایرانیان بیشترین مهاجران غیرقانونی به استرالیا هستند، گفته بود: « تنها ظرف پنج ماه، شش هزار و ۵۰۰ مهاجر غیرقانونی ایرانی وارد استرالیا شدهاند.»
این در حالی بوده است که به گفته او و تا آن تاریخ، سالانه تنها ۲۰۰ مهاجر ایرانی به شکل قانونی به استرالیا مهاجرت کرده بودند.
سینا رسولی در مورد تاثیر میزان نارضایتی عمومی بر تمایل به مهاجرت به رادیو زمانه میگوید: «تشخیص میزان رضایت عمومی با درصد و ارقام آسان نیست و هیچ آماری در این زمینه وجود ندارد، اما مسلم است که نارضایتیهای اجتماعی و اقتصادی در ترغیب و تشویق افراد برای مهاجرت از ایران موثر است. البته این بدان معنی نیست که همه افراد مهاجر ناراضی هستند یا همه آنهایی که ماندهاند راضیاند. بسیاری هم هستند که با وجود نارضایتی حاضر به ترک ایران نیستند.»
با وجود تمامی آمارها، حسن قشقاوی، معاون کنسولی، امور مجلس و ایرانیان وزارت امور خارجه، اردیبهشت امسال خبر از کاهش ۳۰ درصدی روند مهاجرت از ایران در سال ۹۴ نسبت به سال پیش از آن داده بود، اما برای برادرهای اردلان و همسرش و افرادی مانند آنها که تازه پا بر جاده مهاجرت گذاشتهاند، ارقام و آمارها چیزی جز «یک مشت عدد» نیستند.
تلفن که زنگ میخورد خنده بر لبان اردلان و همسرش نقش میبندد. هر دو برادر به آلمان رسیدهاند. فصل تازهای در زندگی آنان آغاز شده که البته فصل آسانی نخواهد بود.
ای داد و ای بیداد!
این مهاجران – که من اصلا حق ندارم براشون چیزی تجویز کنم – یک چیز رو برای همیشه از دست می دن: حس محکم بودن خاک زیر پای شون. حس این که بگن این جا وطن خود خود منه. حئاقل می تونم هر جاش که برم, با قناعت و با سر به زیر انداختن, روابطی انسانی با همزبانم برقرار کنم و حس ام رو بالاخره بهش بفهمونم.
در خارج, جون به جونت بکنن, احساس خارجیت بهت دست می ده. مال اوون جا و مال اوونا نیستی.
رنج بزرگی است!
اما چاره چیست؟
شاید چاره در قناعت, و کنار آمدن با وضع موجود ( با وجود تسلیم نشدن به آن) باشد. یعنی کم کردن ارتباطات وسیع و سست, ایجاد ارتباط عمیق با چند نفر در خاک وطن, در هر جایش, کم کردن فتیله ی درخواست ها و انتظارات دلخوشکنک موقتی ی ناپایدار و در عین حال, ادم ماندن و تسلیم نشدن به وضع موجود!
ما آدم هایی داریم مثل همایون صنعتی زاده
مثل مهدی آذر یزدی
و خیلی های دیگه.
شاید این ها خیلی شادتر از همردیف هاشون -که به اجبار ترک وطن کردند- زیستند و مردند.
علی رضا / 30 August 2016
اقای علیرضا
من با حرف شما موافق نیستم، من تو سوئد زندگی میکنم و بسیار خوشحالم که اینجا هستم . برای کشور سوئد هر کار که بتونم انجام میدم زیرا این کشور به من حس زنده بودن داد، تو ایران هر جا که میرفتم مردم با هم بیشترشون دشمن بودن، به هم کمک نمیکردن البته میدونم که مشکلات زیاد در 10 سال اخیر باعث شد که اینطور باشن ولی من فکر میکنم ادم بودن چیز مهمی باید باشه و مردم نباید برای سود تحت هر شرایطی همدیگر رو زیر پا بزارن،من اینجا پاهام رو محکم به زمین میکوبم و میدونم این سرزمین از من حمایت میکنه،همونطور که تا الان کرده
hamzeh / 30 August 2016