برای آماده کردن پروندهای به مناسبت بیست و هشتمین سالگرد قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان سال۶۷، دو سوال از برخی بازماندگان و دغدغهمندان پرسیده شده است:
- در یادآوریها و یادمانهای اعدامشدگان دهه ۶۰ از جمله اعدامشدگان تابستان ۶۷، بیشتر به قربانی شدن آنها و پایمال شدن حقوق انسانیشان اشاره میشود. اما این کشتهشدگان احتمالا آرمانهایی داشتند و نه مردمی منفعل، که انسانهایی فعال بودهاند. چرا از آرمانهای آنها یادی نمیشود؟ چون آنها شکست خوردند یا اینکه چون آرمانهای آنها و آن جریان وسیع اجتماعی که خاستگاه آن افراد بود هم شکست خورده است؟
- میگویند کشتهشدگان هم خشونتورز بودند و اگر آنان قدرت را به دست میگرفتند با مخالفان خود همان میکردند که بر خود آنان روا داشته شد. در این سخن تا چه حد انصاف و حقیقت نهفته است؟
از کسانی که به این پرسشها پاسخ دادهاند خواسته شده تا درباره فایل صوتی تازه انتشار یافته از جلسه آیتالله حسینعلی منتظری، قائم مقام وقت رهبر سابق جمهوری اسلامی با «هیات مرگ» که سندی تاریخی محسوب میشود هم اظهارنظر کنند.
فرخنده آشنا، فعال سوسیالیست ایرانی مقیم سوئد است. او از جان به دربردگان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ است. آشنا از ۱۴ سالگی در کارخانه داروسازی اسوه مشغول به کار شد و بعد از انقلاب ۵۷ به دلیل فعالیتهای کارگری به زندان افتاد. آشنا پس از آزادی از زندان به سوئد رفت و عمده فعالیتهای او متمرکز بر جنبش کارگری ایران است.
پاسخ فرخنده آشنا:
همه ردههای مسئول رژیم در کشتار دست داشتند
۱- اول باید ببینیم آن افرادی که این مراسم را برگزار میکنند، افکار آنها و شرایط فکری آنها به چه شکلی است. آنهایی که به مسائل آرمانی آن کسانی که کشته شدند و اعدام شدند فکر نمیکنند و آن را در پیش نمیگیرند، به این دلیل است که خود آنها از آرمانهایشان تهی شدهاند و فقط این مساله باقی میماند که این افراد سالانه یک سری مراسمی را برگزار بکنند که متاسفانه یک شکل مذهبی به خود گرفته است و به شکل روضهخوانی درآمده است.
علت اصلی این است که ما نتوانستیم جنبشی علیه اعدام، سرکوب و زندان سازماندهی کنیم. به همین خاطراین مسائل روی دوش کسانی بوده است که ارتباط نزدیک با زندانیان و اعدامشدگان داشتهاند. از این طیف آنچنان انتظاری نیست که با مسائل به صورت سیاسی و طبقاتی برخورد کنند. در واقع مساله احساسی است و مساله عزیزان و دلبندانشان است که از دست رفتهاند و حتی در کنار آن جنبشی قوی نیست که بتواند اینگونه مسائل را سازماندهی کند.
اما با تمام این اوصاف باید قدردان پدران و مادران باشیم، باید قدردان همسران، خواهران و برادران این از دست رفتگان باشیم که با تمام فشاری که روی این عزیزان بوده اجازه ندادهاند این مساله در سکوت بماند. در واقع برگزاری مراسم برای آنها، نگاهیست به افقهایی که آنها داشتند، نگاهیست به آن آرمانهایی که آنها داشتند و نشاندهنده آن است که مبارزه آنها برای برگزار کردن اینگونه مراسم تداوم داشته است.
طبیعتا ما در این گونه مراسم به آن کشتارها و آن مبارزهها به صورت دیگری نگاه میکنیم و طبیعتا این درست است که ما نشان میدهیم آن کسانی که سالها پیش سر این مساله قتلعام شدند، آن مسائل اجتماعی و حتی آن مطالبات مردمی که با شدت به صورت اعتراض در گوشه و کنار میبینیم و مبارزه کسانی که بر سر آرمانهایشان جان باختند، پیوند میخورد با مبارزات همین امروز مردم ایران و نشان میدهد که این مبارزات چپ که همواره در کنار مردم بوده چه تاریخی دارد. این آن موضوعی است که از برملا شدن آن هراس دارند.
یکی از مسایلی که دیکتاتوری پیش آورد، گسست نسلهاست که پیوند این مبارزه در همینجا قطع بشود و جوانان ما متوجه نشوند که چه تاریخ غنی و چه تجربهای از مبارزه پشت سر این افراد هست تا بتوانند از آن تجربیات استفاده کنند.
۲- این اصلا در دنیا ثابت شده است. در واقع آن چیزی که باید محکوم شود سرکوب سیستماتیک دولتهاست و ما اگر به مساله ایران برگردیم در سال ۱۳۵۷ یک طغیان مردمی از طرف طبقههای پایین مردم علیه دولت بیعدالت و سرکوبگری بود که اجازه نمیداد مردم در سیاستهای جامعه مشارکتی داشته باشند. به هر حال وقتی آن شرایط به گونهای شد که مردم به خیابانها بریزند که عدالتخواهی را خواستار شوند و بخواهند در سرنوشت خود دخیل باشند؛ به جای اینکه برای آنها تصمیم گرفته شود، در چنین شرایطی دولت منافع خود را در نظر گرفت و منافعی که بر ضد مردم بود و در واقع خشونت دولتی اصلیترین عامل ترویج سرکوب شد. دولتی که برای تامین منافع خود هر رنجی را بر مردم تحمیل میکند که شامل زندان، شکنجه و اعدام بود.
در اولین تظاهراتی که زنان در رابطه با مساله حجاب انجام دادند دیدیم کسانی به اسم حزبالله به زنان حمله کردند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند. طولی نکشید که حجاب جزء قانون شد و به صورت اجبار درآمد. بنابراین این مسائل نشان میدهد که خشونت یک ابزار دولتیست که سیستماتیک اعمال میشود تا حقوقی که حق مردم است درون یک حصار نگه دارند و اجازه ندهند که مردم بر روی سرنوشت خود تاثیری داشته باشند. این مسائل همه و همه نشانه آن است که دولت است که خشونت را اعمال میکند.
همین الان اگر نگاه کنید کارگرهایی را میبینیم که به آنها حکم شلاق میدهند. یعنی کارگری که کار کرده است به او حقوقی تعلق نمیگیرد و سالها کار کرده و به یکباره میخواهند کارش را از او بگیرند. هیچگونه حمایت حقوقی از این کارگر وجود ندارد و وقتی خشمگین و معترض میشود، او را دادگاهی میکنند و شلاقش میزنند که در واقع این خشونت دولتیست.
از هر کسی در جامعه ایران که پرسیده شود در رابطه با کارگرها چه اتفاقی افتاده است، میگوید که دولت آنها را شلاق زده است برای آنکه حقوق آنها پرداخت نشده است که در واقع در این مقطع دولت طرفدار سرمایهدارها شده و بیعدالتی مطلق و خشونت همهجانبه را برای حفاظت از منافع سرمایهدارها در پیش گرفته است.
۳- ببینید در واقع دولتها حواسشان هست که امکان دارد مسائل امنیتی آنها افشا بشود و اگر یک موقع از کانالهای خودی یکسری مسائل امنیتی به جامعه درز پیدا میکند و مردم از آن خبردار میشوند، حتما پشت این موضوع سیاست و منافعی وجود دارد و الان هم که نزدیک انتخابات است، یک مدرکی را بعد از ۲۷ سال رو میکنند که تا به حال رو نشده بود و از طرفی رقابتی بین اصلاحطلبها و اصولگراها وجود دارد که میخواهند به گونهای دامن موسوی و رفسنجانی را از این مساله کنار نگه دارند.
این برای آنها مساله بسیار مهمی است برای آنکه میدانند مردم بر روی این مساله تا چه اندازه حساس هستند. در واقع با وجود جانفشانیهایی که خانوادهها کردند و با شجاعتی که خاورانها را در جامعه ایران معرفی کردند، از این جنایتی که همه با هم در آن دست داشتند میترسند و هر کدام سعی دارند خود را از این جنایت مبرا کنند.
به نظر من این افشا شدن فایل هیچ اعتباری ندارد و آنچه که باید افشا میشد این بود که خانوادهها تلاشها کردند، مادران در خاوران لگد خوردند و تهدید شدند، برخی از آنها دستگیر شدند و در حال حاضر حتی خانوادههایی وقتی پا به خاوران میگذارند باز هم تهدید میشوند و باز هم تهدیدها و سرکوبهایی اعمال میکنند تا [خانوادهها] به خاوران نروند. در این شرایط منافع آنها آنگونه ایجاب میکند که برای اینکه بتوانند رقبا را از میدان به در کنند گاهی هم متوسل بشوند به مسائلی که مردم روی آن حساس هستند و میخواهند بگویند که دستان ما به این مساله آلوده نیست.
من به عنوان یک زندانی در آن مقطع از تاریخ دقیقا به یاد دارم که همه ردههای مسئول رژیم در آن زمان در جریان این قضیه قرار داشتند و میدانستند که این جنایت بزرگ به همه آنها تعلق دارد.
در همین زمینه