برای آماده کردن پرونده‌ای به مناسبت بیست و هشتمین سالگرد قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان سال۶۷، دو سوال از برخی بازماندگان و دغدغه‌مندان پرسیده شده است:

  •  در یادآوری‌ها و یادمان‌های اعدام‌شدگان دهه ۶۰ از جمله اعدام‌شدگان تابستان ۶۷، بیش‌تر به قربانی شدن آن‌ها و پایمال شدن حقوق انسانی‌شان اشاره می‌شود. اما این کشته‌شدگان احتمالا آرمان‌هایی داشتند و نه مردمی منفعل، که انسان‌هایی فعال بوده‌اند. چرا از آرمان‌های آن‌ها یادی نمی‌شود؟ چون آن‌ها شکست خوردند یا این‌که چون آرمان‌های آن‌ها و آن جریان وسیع اجتماعی که خاستگاه آن افراد بود هم شکست خورده است؟
  • می‌گویند کشته‌شدگان هم خشونت‌ورز بودند و اگر آنان قدرت را به دست می‌گرفتند با مخالفان خود همان می‌کردند که بر خود آنان روا داشته شد. در این سخن تا چه حد انصاف و حقیقت نهفته است؟

از کسانی که به این پرسش‌ها پاسخ داده‌اند خواسته‌ شده تا درباره فایل صوتی‌ تازه انتشار یافته از جلسه آیت‌الله حسینعلی منتظری، قائم مقام وقت رهبر سابق جمهوری اسلامی با «هیات مرگ» که سندی تاریخی محسوب می‌شود هم اظهار‌نظر کنند.


www.parand.se

اسفندیار منفردزاده، آهنگساز، موسیقی‌دان و تنظیم‌کننده ایرانی است. اکثر کارهای منفردزاده با صدای فرهاد اجرا شده است و مضمونی اعتراضی دارد. منفردزاده به دلیل ساخت موسیقی ترانه «بهاران خجسته باد» و «سرودآوران سپیده» در آستانه انقلاب ۵۷ از معدود آهنگسازان نسل انقلاب است که توانست هنر را با تحولات آن دوران پیوند بزند.


پاسخ اسفندیار منفرزاده: 

تا زمانی که ظلم باشد، آرمان‌های اعدام‌شدگان وجود خواهد داشت

۱- آرمان‌های این عاشق‌ترین عاشقان که جان نثار کردند، هرگز از بین نخواهد رفت. انسان‌هایی که حامل و بیان‌کننده و باورمند این آرمان‌ها بوده‌اند و هستند و خواهند بود، می‌آیند و می‌روند، ولی تا زمانی که ظلم باشد آرمان‌های اعدام‌شدگان وجود خواهد داشت. بنابراین این آرمان‌ها شکست نخورده و همچنان مانند آتش زیر خاکستر وجود دارد. منتها از این اتفاقی که [اعدام‌های تابستان ۶۷] ۲۸ سال از آن می‌گذرد آگاهی [مردم] در آن مقطع و برهه زمانی نسبت به این زمان که فایلی از آقای منتظری بیرون آمده و در واقع با وسط گذاشتن شرف خود مطالبی را بیان کرده، تغییر کرده است.

مردم ایران مار گزیدگانی هستند که از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسند. از تغییر می‌ترسند. وقتی این آگاهی به این باور برسد که این جنایت شبه نسل‌کشی بوده، در این مقطعی که به صورت عریان همه چیز بیان می‌شود، انفجاری نه الزاما شبیه به انقلاب اگر بتواند جامعه را از سکوت در آورد و ببینند با وجود نابود شدن جسم آن‌ها، اندیشه آن‌ها که مخالفت با استبداد بود پایدار است. روزی که مردم متوجه بشوند که برچیده شدن استبداد یک گام ابتدایی برای گرفتن حقوق‌شان است در آن زمان است که نطفه یا شعله برای گُر گرفتن این آرمان‌های انسانی برافروخته می‌شود و به ثمر می‌رسد.

۲- ارزیابی درستی نمی‌توانیم داشته باشیم، مگر اینکه با بیش از چهار هزار نفر از آن‌ها که در واقع گفتند این حرفی که زدم هم یک نوع ظلم است باید حرف زد، اما اگر جان‌نثار کردن آن بخش که آگاه بوده‌اند را مبنا قرار بدهیم می‌توان گفت که این افراد اگر می‌خواستند همان کاری را که آقای خمینی کرد و آقای خامنه‌ای می‌کند را بکنند دیگر به این اصول و آرمان‌ها اعتقادی نداشتند و می‌توانستند همانند آن‌ها تیر خلاص‌زن شوند یا حتی توبه کنند.

همه کسانی که کار سیاسی کرده‌اند می‌دانند که سلیقه حکومت چیست و حتی می‌توانستند خودشان را مثل آفتاب‌پرست به شکل حکومت در بیاورند و بهترین بهره را بگیرند و دیگر نیازی نبود پای آرمان‌های خود بایستند. ولی در واقع آن انسان‌ها بسیار شریف‌تر از این حرف‌ها بودند که بشود با یک برچسب سطحی در حق آن‌ها بی‌انصافی کرد و این قضاوت بسیار سطحی است و مقبولیتی نمی‌تواند داشته باشد.

در واقع آینده قضاوت خواهد کرد که باز هم کسانی که از منافع خود می‌گذرند و به منافع جامعه و انسان‌ها می‌پردازند این‌ها شریف‌تر از هر انسان دیگری هستند و حتی اگر راه را اشتباه رفته باشند که در آنجاست که نقد نتیجه می‌دهد و من و امثال من از اشتباه در می‌آییم. ولی در کل کسی که منافع خود را زیر پا می‌گذارد، نمی‌تواند با اصول آقای خمینی همپا باشد. تنها آرزویی که من دارم و امیدوارم که حتی یک ثانیه مانده به اینکه من چشم بر این جهان ببندم این آزادی بی‌قید وشرط سیاسی برای همگان حتی مخالفان من برقرار و برگزار و مستقر بشود و به قانون اساسی پا بگذارد تا دیگر برای زندان سیاسی، زندان اوین حتی به عنوان سمبل وجود نداشته باشد.


در همین زمینه