لحظاتی هستند که آرزو میکنم کاشکی اینترنت اختراع نشده بود. یکی از این لحظهها عصر جمعه (۲۲ ژوییه) بود که اولین خبرها بدستمان رسید: وقوع تیراندازی در مونیخ. دوشنبه قبل از آن، ماجرای مردی جوان در وورتسبورگ که با تبر به مردم حمله کرده بود. شنبه قبل از آن، وقتی که خبر تلاش برای کودتا در ترکیه رسید و دو روز قبل از خبر کودتا، وقتی که در شهر نیس فرانسه رانندهای کامیوناش را به درون جمعیت راند…
روزنامهنگاران در چنین شرایطی که رویداد هنوز در حال تکوین است، از ادبیات پلیس استفاده میکنند و به آن «مورد» میگویند. یک گروه بحران تشکیل میشود، «چت» گروهی به راه میافتد، گزارش خط به خط و زنده کلید میخورد: گروه با خبرنگاران صحبت میکند، گزارشگر شواهد را میفرستد، ساعت و شیفت کاری تنظیم میشود…
همه اینها پشت سر هم انجام میگیرند. روند کار به شکل ترسناکی عادی شده، چون «موردها» در حال افزایشاند.
اینکه اخیرا چهار «مورد» ویژه طی یک هفته به وجود آمد، اتفاقیست. اما این مسئله که ۲۰۱۶ تا حالا سالی پرماجرا بوده، فقط امری حسی نیست. حس مشابهی هم در سال ۲۰۱۵ داشتیم که با حمله به «شارلی ابدو» شروع شد و با ترورهای پاریس خاتمه یافت، در فاصله این دو رخداد ما یک دوجین «مورد» ویژه شمردیم. هرچند حوادث «رویتلینگن» و «آنسباخ» در آخر هفته موجب بروز وضعیتی بحرانی نشدند، اما آنها هم در تصویر فوق میگنجند.
به نظر میرسد که فعلا کار ژورنالیسم آنلاین، به جریان دائمی بحرانهای جدی خلاصه شده است. البته ما هنوز سعی میکنیم تا فاصله بین این جریان دایمی را با کمی کارهای مرسوم و خوب پر کنیم.
بدین ترتیب دوران طلایی رسانههای آنلاین آغاز شده؛ رسانههایی که انگار دقیقا برای همین اتفاقات مهمی شکل گرفتهاند که در لحظه در حال تکوین هستند. آنها نباید منتظر وقت از پیشتعیینشده برای انتشار باشند، حتی نباید منتظر تماس زنده بمانند، چرا که دائما آنلاین هستند.
این آزادی عمل اما میتواند برای رسانهها نتیجهای عکس داشته باشد: هر رویداد بزرگ، نقد (غالبا موجه) به گزارش لحظه به لحظه را به دنبال دارد. بخشی از مشکلاتی که همیشه ظاهر میشوند، مربوط به طبیعت این کار است که تقریبا حلشدنی نیست. در پنج مورد ما بیتقصیر قصور کردیم.
-
نمیتوانیم ارتباط برقرار نکنیم
آیا نباید از سرعت بکاهیم؟ آیا نبایست برای گزارشدادن حداقل آنقدر صبر کنیم تا بتوانیم وضعیت را بهتر تخمین بزنیم و از ماهیت واقعه مطمئن شویم که کشتاری کور است یا عملی تروریستی؟ صبر کنیم تا بدانیم که کودتا در ترکیه واقعی یا صحنهسازیشده بود؟ تا پی ببریم چه کسانی پشت ماجرا قرار داشتند یا فقط به این دلیل ساده که تعداد جانباختهها مشخص شود؟
خوانندگان ما که چنین سوالهایی را مطرح میکنند، حق دارند: اما روشنشدن چند و چون ماجراهای ساده اغلب چند روز طول میکشد؛ برای ماجراهای پیچیده گاهی سالها یا دههها.
در عین حال نمیتوانیم خودمان را کنار بکشیم، در حالیکه رسانههای دور و بر ما و همینطور فعالان شبکههای اجتماعی شروع کردهاند به گزارشدادن از تیراندازی در مکانهای مختلف مونیخ. اول صحبت از سه مهاجم است و بعد فقط یک نفر. اینجا ما نمیتوانیم سکوت کنیم، فقط به این دلیل که چون هنوز به اطلاعات معتبری که خوانندگان در جستجوی آن هستند دسترسی نداریم. آن هم در حالی که مراجعه به همه تارنماهای خبری به طور جهشی در حال افزایش است،
فرصت آنلاین، فرصتی که بتوان فورا گزارشی از یک واقعه داد، عملا ما را به پوشش دادن واقعه موظف میکند.
-
خود ما بخشی از “نویز” هستیم
از آن جا که باید از وضعیتی ناروشن گزارش دهیم، اصل مسئله این میشود که قرار است به چه چیزی بپردازیم. برای این موضوع هم در بسیاری از تحریریهها روالی وجود دارد. در «تسایت» مثلا تیمی از بخش “آنلاین” و “پرینت” تشکیل میدهیم. در یک «چت روم» مخصوص که به «پناهگاه» معروف است، فقط صحت و سقم اطلاعات از سوی دو منبع مستقل و موثق بررسی میشود.
در «پناهگاه» گزارش مادر نوشته میشود که شامل همه «چیزیهایی است که میدانیم» و نوشته سریعا در مهمترین جای سایت قرار میگیرد. این مقاله مادر همه فکتهای ثابتشده و همچنین آن دسته فکتهایی که هنوز صحتشان تائید نشدهاند و مهمتر از همه، اطلاعاتی که نادرست از آب درآمدهاند را در بر دارد.
«چیزهایی که میدانیم» بهترین روشیست که به ذهنمان خطور کرده تا همه «نویز»های حدس، شایعه و نظرات کارشناساسی را فیلتر کنیم، همان مواردی که موجب اختلال در شنیدن صدای اصلی میشوند. اما ما هم «نویز» (صداهای نامفهوم) تولید میکنیم. زیرا تصمیمگیری در این مورد که کدام فکت از اهمیت بیشتری برخوردار است، به سادگی امکانپذیر نیست.
در چه شرایطی یک چیز واجد اهمیت میشود؟ آدمی که با اسلحه به دیگران حملهور شده است یا این که هم پاسپورت آلمانی و هم پاسپورت ایرانی دارد؟ آیا این اطلاعات علائمی برای پسزمینه اسلامگراییست یا تنها بیوگرافی نافرجام فرزند یک خانواده مهاجر است که دست به کشتاری کور زده است؟ آیا این اطلاعات در چارچوبهای یادشده از گمراهکنندگی برخوردارند؟ در «تسایت آنلاین» ما حتی در مورد مسئله به ظاهر جزئی (یعنی ذکر تابعیت دوگانه) هم به طور مفصل بحث کردیم. این که این اطلاعات همه جا قابل دسترسیست، برای ما موضوعی ثانویه بود: وقتی که «نویز» به طور تصاعدی در حال افزایش است، گزارش نکردن از ماوقع، یک نوع موضعگیری است. ویتگنشتاین میگوید: از چیزی که نتوان گفت، باید در آن باره سکوت کرد.
وقتی مسئله بر سر ثانیههاست، بازنگری و خوداندیشی (self-reflection) اهمیت زیادی مییابد. بدین ترتیب روزنامه انگلیسی «گاردین» وقت لازم را در اختیار داشت که در اولین خبر فوری خود در باره تیراندازی در مونیخ، به این مسئله اشاره کند که مدت کوتاهی قبل در شهر «وورتسبوگ» آلمان حملهای با انگیزه اسلامگرایانه رخ داده است و پیش از آن هم واقعه مشابهی در شهر نیس فرانسه. و البته بازتاب واقعه تیراندازی در مونیخ در رسانههای بینالمللی بدون حوادث قبل از آن، فاقد ارزش دریافت مهر «خبر فوری» بود.
اما همان میزان صرف وقت برای بررسی انتقادی خبر فوری هم میتوانست نتیجهبخش باشد. ربط زودهنگام واقعه به حوادث پیشین تروریستی، هر خشونت علنی مانند کشتار کور یک جوان آشفته را به عملیات «داعش» تبدیل میکند. این سومین پارادوکس رسانههای آنلاین و زنده است.
-
ما در نمایشی سهیم هستیم که از ماهیت آن خبر داریم
هر عملی که به نام «داعش» آغاز میشود، بعدا توسط داعش مصادره میشود و بدین ترتیب به عملیات همه درماندگانی که در خشونت راه نجاتی میجویند، معنای بزرگتری بخشیده میشود. کافیست که کسی در این روزها بنیادگرا بشود تا در مقام قهرمان مرده و رسمی داعش قرار گیرد. داعش حتی عملیاتی را که به نامش انجام نشده، در کارنامه خود ثبت میکند. یک حساب کاربری غیررسمی داعش بعد از کشتار کور مونیخ در توئیتر نوشت: هر آنچه به کفار آسیب میرساند، سبب رستگاری داعش میشود.
روابط عمومی داعش از استراتژی هوشمندانهای استفاده میکند. بخشی از هوشمندی آن است که ما با اینکه از این استراتژی خبر داریم، کاری از دستمان برای خنثیکردن آن برنمیآید. مثلا نمیتوانیم سکوت کنیم که یک خردهخلافکار در چشم به هم زدنی، به ایدههای داعش گرایش پیدا کند؛ ایدههایی که در طول زندگی برای او کمترین اهمیت را داشتهاند.
رسانهها برخلاف خواستشان بخشی از کلیت خشونت علنی دائما فعال (Perpetual motion) شدهاند: گزارشهای ما در این زمینهها، موجب تشویق گروهی برای آغاز فعالیت میشوند. هرچه گزارشهای ما تازهتر و سریعتر باشند، زمان کمتری برای بازنگری و فکر کردن در باره لزوم گزارش میماند. هر حمله با کارد میتواند نهایتا انگیزه سیاسی داشته باشد؛ چیزی که الزاما چنین نیست و گاهی پیش میآید.
-
هرگز وضعیت به این خوبی نبود، هیچگاه اوضاع اینقدر خراب نبود
فقر جهانی روندی نزولی دارد، بیسوادی کمتر شده، مرگ و میر کودکان کاهش یافته، سن امید به زندگی افزایش یافته، هیچگاه تعداد قربانیان جنگ این قدر کم نبوده، حتی آمار قربانیان ترور در اوج خود نیست، هرچند حسمان چیز دیگری میگوید.
در این که برداشت عمومی جهان را درگیر جریان دائمی وضعیت اضطراری میبیند، رسانههای زنده و آنلاین سهم ویژهای دارند. بندرت پیش میآید که واقعیت عدم از همگسیختگی جهان برای خوانندگان ارزش خبری داشته باشد.
«+++خبر فوری+++ اوضاع جهان بهتر شده است+++»
خواننده گرامی، استقبال شما از ارسال چنین اخباری برای گوشیتان بعید به نظر میرسد. این امر جزء بدبینیهای معروف رسانههاست. با این وجود ما در آینده سعی خواهیم کرد که چنین اخبار کوتاه و مثبتی را بفرستیم، بیتابانه منتظر عکسالعمل شما هستیم.
بازی با ارقام و آمار هم به تنهایی چارهساز نیستند، مثالی محبوب و مرسوم: از نظر آماری، احتمال مرگ بر اثر اصابت صاعقه یا تصادف با خودرو بیشتر از یک حمله تروریستیست. این مثال حاوی خطایی فکریست که مربوط به دوران نوزادی «ارزیابی ریسک» است. مخاطرات را نمیتوان به همین راحتی با یکدیگر مقایسه و محاسبه کرد. حتی سیگاریها هم مجازند از نیروگاه هستهای بترسند.
-
تکرار ناگزیر خطا
این پارادوکسیست که همه قبلیها را در بر میگیرد: این که ما از بسیاری از خطاهایمان آگاه هستیم و با این وجود هر روز آن را تکرار میکنیم چرا که اجتناب ناپذیرند یا این که به نظر ما این طور میآید.
هر روز در هیئت تحریریه بحث میکنیم، اغلب طولانی و با حرارت در باره مسیر و جهت گزارشگریمان، در باره اشتباههای احتمالی و قطعی. بهندرت این گفتگوها به بیرون انتقال داده میشوند. قصد ما تغییر این امر هم هست. در چند هفته پیش رو شروع خواهیم کرد بحثها و خطاهایمان را در محلی به صورت متمرکز مستند کنیم.
آیا اکنوس (Oknos) را میشناسید؟ اکنوس از جمله نفرینشدگان جهان اسطورهای یونان و همسرنوشت سیزیف است که در جهنم هر روز از نو تختهسنگی را به بالای کوهی میغلتاند تا قبل از رسیدن به قله، بلغزد و در دره فرود بیاید
اکنوس باید تا ابد طنابی از الیاف گیاهی ببافد اما الاغی دارد ته این طناب را میخورد.
بیایید تصور کنید که اکنوس روزنامهنگار آنلاین است.
منبع: دیتسایت
یوخن وگنر (Jochen Wegner) دانش آموخته رشته فیزیک، فلسفه و پژوهشگر تئوری آشوب، از سال ۲۰۱۳ عهدهدار سردبیری “دیتسایت آنلاین” است. او سالها در رسانههای معتبر آلمانی کار کرده است.