دورانی که در کلاسهای ادبیات فارسی اشعار غنایی، مناجاتنامهها، فرازهایی از کلیله و دمنه و غزل و قصیده میآموختیم سپری شده است. کتابهای ادبیات فارسی در دورههای اول و دوم متوسطه از بنیان تغییر کرده. محور این تغییرات هم در یک نظر چنین است: مصادره ادبیات فارسی به طور نامحسوس با ترفند همنشینی و همجواری دستچینشدههایی از آثار ادبیات کلاسیک ایران در کنار آثاری از شاعران و نویسندگان مورد وثوق، به قصد ادبیاتزدایی از ادبیات فارسی. درس سوم از کتاب فارسی پایه هفتم، فرازیست از سخنان آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی خطاب به نوجوانان.
پرسشهای «خودآزمایی» هم در این حد است:
امتیازات یک نوجوان و جوان خوب را از دیدگاه رهبر معظم انقلاب بیان کنید.
نه نشانی میبینیم از اشعار شاعرانی مانند احمد شاملو و نصرت رحمانی و سیاوش کسرایی و نه اثری سراغ داریم از آثار نویسندگانی مانند صادق هدایت، صادق چوبک و هوشنگ گلشیری.
سند تحول: یادآوری ضرورت ولایت فقیه
تغییر محتوای کتابهای ادبیات فارسی با ابلاغ «سند تحول» در اردیبهشت ۱۳۹۲ از سوی رهبر جمهوری اسلامی آغاز شد. بر اساس این سند نظام آموزش و پرورش میبایست بر اساس فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی شکل بگیرد و اندیشههای آیتالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی و ضرورت ولایت فقیه را در همه مقاطع تحصیلی به دانشآموزان تفهیم کند. وطندوستی، بصیرت دینی و مقابله با تهاجم فرهنگی «دشمن» کلماتیست که در بندهای این سند بالادستی تکرار میشود.
یک سال پس از ابلاغ این سند، آیتالله خامنهای در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳ باری دیگر در دیدار با گروهی از معلمان کشور بر تغییر محتوای کتابهای درسی پافشاری کرد.
رهبر جمهوری اسلامی گفته بود: «خیلى باید مراقبت کرد از کتابهاى درسى، هم بایستى اتقان داشته باشد – حرف سست در این کتابها مضر است، نه اینکه مفید نیست، زیانبار است – هم حرفهاى انحرافى، چه انحراف سیاسى، چه انحراف دینى، چه انحراف از واقعیتها، در این کتابها مضر است.»
این نخستین بار نیست که کتابهای ادبیات فارسی در دوره متوسطه بازنگری و بازنویسی میشود. آبان ۱۲۹۰ نظام آموزشی ایران از مکتبخانههایی که زیر نظر آخوند مکتبی اداره میشد، رهایی پیدا کرد. در سال ۱۳۴۵ در مفاد درسی بازنگری شد و در سالهای ۱۳۵۱ در دوران پهلوی دوم و در سال ۱۳۷۱ نیز نظام آموزشی و کتابهای درسی دچار تحول شد. در همه این مقاطع، هم در دوران پهلویها و هم پس از انقلاب ایران، تلاش برای روزآمد کردن کتابهای درسی و نیز این اراده که میلیونها دانشآموز ایرانی با اهداف استراتژیک حکومت همسو شوند، تحولاتی در نظام آموزشی ایران به وجود میآورد. هر دو این هدفها هرگز به لطف معلمان کتابخوان و فهیمده و انبوه دانشآموزان کنجکاو و علاقمند به طور کامل تحقق پیدا نکرده است.
در یک نظرخواهی در فیسبوک شخصی نویسنده این گزارش، انوشه دلاوری درباره تأثیر معلم خوب در ایجاد درک ادبی و فرهنگی پایدار در دانشآموز مینویسد: «چند تایی معلم درجه یک داشتم. یکیشان که از همه بهتر بود شاملو و اخوان و فروغ و گلسرخی و کسروی میخواند و صد سال تنهایی و مدیر مدرسه و دنیای سوفی دستمان میداد. از بهترین خاطراتم مسابقه حفظ درفش کاویان کسروی بود که آمدیم و یکی یکی تمام منظومه را سر کلاس از بر خواندیم و دیگری معرفی کتاب راز فال ورق یوستین گردر بود که تأثیر بزرگش را برای همیشه در ذهن من گذاشت و تا همیشه پابرجاست.»
از سویی دیگر حمید بابایی، نویسنده که مدتی با معلمی گذران میکرده، میگوید: «معلمم. امسال چون معلم محبوب دانشآموزها شدم و بچهها را کتابخوان کردم. عذرم را به صورت مؤدبانه خواستند. ادبیات هم درس میدهم.»
ساره سکوت، شاعر، از زاویه دیگری تجربهاش از فراگیری ادبیات فارسی در سالهای دبیرستان را با ما در میان میگذارد:
«برای من اکثر کلاسهای ادبیات جالب بودند ولی گاهی میدیدم که معلم شعری را غلط میخواند یا معنی خیلی سطحی از آن شعر ارائه میدهد. یک مشکل اساسی کلاسهای ادبیات فارسی هم این بود که کتاب نمیخواندیم. کلاً محدود بودیم به همان کتاب درسی و کمتر درسی به ادبیات جهان پرداخته بود. من شخصاً مطالعه خارج از درس و مدرسه زیاد داشتم. کتابهایی که میخواندم برام جالبتر بودند از چیزی که کتاب ما داشت.»
متنهای دستدوم تبلیغی
وظیفه بازنگری در کتابهای درسی در سالهای اخیر به عهده دفتر تألیف کتابهای درسی ابتدایی و متوسطه گذاشته شده است با ۱۳ کارگروه، از جمله کارگروه زبان و ادبیات فارسی که زیر نظر حسین قاسمپور اداره میشود.
کتاب درسی ادبیات که در تیر ۱۳۷۴ تدوین شد، ۹ فصل داشت که در سه سال دوره متوسطه تکرار میشد: ادبیات حماسی، ادبیات داستانی سنتی، ادبیات پایداری، ادبیات جهان، ادبیات غنائی، فرهنگ و هنر و ادبیات دوران مشروطه.
تقسیمبندی پیشین که نسبتاً روشمند و مبتنی بر تاریخ ادبیات ایران و درآمیخته با پارهای از آموزههای ایدئولوژیک بود، در بازنگری کتابهای ادبیات فارسی از بین رفته و جای خود را به فصلبندیهای یکسر ایدئولوژیک، و کاملاً رها از سیر تحول زبان و ادبیات فارسی در تاریخ پر فراز و نشیب ایران داده است: زیبایی آفرینش (نسل آیندهساز)، ادبیات بومی، سبک زندگی، نامها و یادها،(برای مثال «نصیحت امام»)، اسلام و انقلاب اسلامی، ادبیات بومی و سرانجام ادبیات جهان با دو نمونه از داستانهایی از نویسندگان نه چندان شناخته شده.
این روند به همین ترتیب در پایههای بعدی زیر هفت فصل یاد شده ادامه پیدا میکند. تنها در دوره پیشدانشگاهیست که دانشآموز با دستچینشدههایی از ادبیات حماسی، عرفانی و غنایی ایران و همچنین با اشعار شاعرانی مانند ایرج میرزا و پروین اعتصامی آشنا میشود.
علاوه بر بهترین نمونههای ادبیات معاصر ایران با موضوعات متنوعی مانند ادبیات اقلیمی، چالش حاشیهنشینان، هویتیابی انسان ایرانی در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد و پیامدهای جنگ و دوران بازسازی و زندگی عاطفی دانشجویان در آثاری از شمیم بهار و بهمن شعلهور که جوانان و نوجوانان به راحتی میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند، حتی منظومههای شناختهشده و شاهکارهای ادبیات فارسی مانند «ویس و رامین» سروده فخرالدین اسعد گرگانی و داستانهای تمثیلی با یک سویه جسمانی مانند «شهر سیاهپوشان» از منظومه هفت پیکر نظامی کلاً ندیده گرفته شدهاند. از هزل به عنوان شاخهای از شعر فارسی هم چشمپوشی کردهاند. به جای این آثار، در بسیاری از درسها، متونی مسطح برای همسان کردن دانشآموزان آوردهاند که هرچند دانشآموز را از بر کردن اشعار دشوار و درک کلمات عربی در متون سختی مانند کلیله و دمنه معاف میکند، اما قطعاً درک ادبی و فرهنگی او را ارتقا نمیدهد و اگر به همان کتاب درسی قناعت کند، تصویری گسیخته و ناهمگون از تاریخ ادبیات ایران را فراروی او قرار میدهد. پیش از آنکه به سهم تشیع در فترت و بازدارندگی ادبی در تاریخ ایران بپردازیم، نگاهی میاندازیم به گزیدهای از متنهایی که در سرفصلهای هفتگانه کتابهای درسی ادبیات در مقاطع تحصیلی پایه هفتم تا نهم در دوره تازه آوردهاند:
پایه هفتم | پایه هشتم | پایه نهم | |
زیبایی آفرینش | زنگ آفرینش، قیصر امینپور | به قول پرستو، قیصر امینپور | قصیدهای از سعدی |
شکفتن | بریدهای از سخنرانی خامنهای | فیض کاشانی در محد امام زمان | شعری از پروین اعتصامی درباره جوانی |
سبک زندگی | قلب کوچک، نادر ابراهیمی | جامعالتمثیل، محمد حبلهرودی | مام میهن، با اسناد به سخنان خامنهای |
نامها و یادها | نصیحت امام (آیتالله خمینی) | وطن من، سلمان هراتی | کودکی از جنس نارنجک، محمد دهریزی |
اسلام و انقلاب اسلامی | رفتار پیامبر | ادبیات انقلاب | روضه خلد، مجد خوافی |
ادبیات بومی | درس آزاد | درس آزاد | – |
ادبیات جهان | آدمآهنی و شاپرک، ویتاتو زیلینسکای | شعری از محمود درئوش | شازده کوچولو، آنتون دوسنت اگزوپری |
از میان کلاسیکها میتوان به روضه خلد (خارستان) مجد خوافی اشاره کرد که تقلیدیست از گلستان سعدی در ۲۲۰۰ بیت در بیان آیات قرآن، احادیث و برخی احکام شرعی. عباس علی وفایی، رییس دانشکده علامه طباطبایی از این اثر به عنوان اثری نام برده که در نثر و زبان گسیخته است، بابهای آن با گلستان مشترک است، اما با زبان فاخر سعدی قابل قیاس نیست. در یک کلام: تقلیدی نه چندان هنرمندانه از گلستان سعدی، منتها با درونمایهای مبتنی بر شریعت اسلام.
فیض کاشانی هم از محدثان دوران صفویست.
معاصرانی هم که در جدول فوق مشاهده میکنید، همه مورد وثوقاند. آیتالله خامنهای از قیصر امینپور به عنوان «نخستین رویش زیبا و مبارک انقلاب» یاد کرده است. امینپور در سالهای نخست انقلاب همراه با حسن حسینی، محسن مخملباف، حسامالدین سراج، یوسفعلی میرشکاک و حسین خسروجردی در شکلگیری حوزه هنری برای رواج اسلامینویسی مشارکت داشت. نادر ابراهیمی هم در همان سالها به نویسندگان و شاعران انقلابی حوزه هنری آموزش میداد، و بعدها در زمان ریاست محمد علی زم بر حوزه، همکاری گستردهای با حوزه هنری به عنوان یکی از زیرمجموعههای سازمان تبلیغات اسلامی داشت. محمد دهریزی، شاعر نه چندان شناختهشده بروجردی نیز با شعر کودکی از جنس نارنجک درباره فداکاری کودکان در جنگ ایران و عراق به کتابهای درسی ادبیات راه پیدا کرده و با سعدی همنشین شده است. سلمان هراتی نیز که با به وامگیری زبان شعری سهراب سپهری و فروغ فرخزاد اشعار ایدئولوژیکی از خود به جای گذاشته، یکی از اسلامینویسان شناخته شده است.
میماند پروین اعتصامی که او هم به اعتبار منظومه «مناظره ماش و عدس» (به تعبیر اسماعیل خویی) که چهره او را مخدوش میکند و او را از یک شاعر عدالتخواه در حد یک شاعر پردهنشین فرومیکاهد، از شاعران محبوب آیتالله علی خامنهای است، چنانکه در بستر بیماری شعری از پروین را خوانده بود و از او به عنوان شاعری یاد کرده بود که «با همه بزرگیاش حقش نادیده گرفته شده و بسیاری سعی دارند صدای او در تاریخ ادبیات شنیده نشود.»
متنهایی مانند بریدهای از سخنان آیتالله خامنهای در فضیلت نوجوانی و جوانی (تحت فصل شکفتن) و انشاهایی مانند «رفتار پیامبر» و «انقلاب اسلامی» (تحت سرفصل انقلاب و اسلام)، یا بریدهای از پیام آیتالله خمینی نیز اصولاً در مقوله ادبیات نمیگنجند و بیشتر به خاطر پیام تعلیمی و ایدئولوژیک آنها در کتابهای درسی ادبیات در دوره متوسطه گنجانده شدهاند.
دقیقاً به دلیل درسنامههایی که کلاً در قلمرو ادبیات نمیگنجند، یکی از بحثهایی که میان گروهی از معلمان مسئول با درک بالای فرهنگی درگرفته، این است که با چنین متنهایی چه باید کرد.
پاسخگویی به کدام نیاز؟
برای نشان دادن دگرگونی کتابهای درسی ادبیات در فاصله بین تیر ۱۳۷۴ تا اردیبهشت ۱۳۹۲ بررسی درسنامههای کتابهای درسی پیشین ادبیات خالی از فایده نیست. در یک نگاه میتوان دریافت که رویکردهای ایدئولوژیک نه تنها شدت پیدا کرده، بلکه این بار حتی بحث بر سر ایدئولوژی هم نیست: خواست و پسند و درک ادبی رهبر کنونی جمهوری اسلامی در مد نظر بوده است.
محمود آ نژاد میگوید: «از سال ۷۵تا ۷۹ دانشآموز دوره متوسطه بودم و چون سال اول در کنکور قبول نشدم، مجبور بودم که کتابهای تغییریافته ادبیات را برای سال دوم بخوانم. کتابهای تغییریافته در آن دوران (سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹) عالی بودند. به غیر از چند نویسنده معاصر که نظام اسلامی به آنها التفاتی نداشت، تقریباً از همه نویسندگان معروف در آن کتابها مطالبی بود. بخش بزرگی از متون کتاب پیشدانشگاهی به ادبیات غنایی اختصاص داشت. جمالزاده، بزرگ علوی، اخوان ثالث، سپهری در این کتاب حضور داشتند و از بسیاری مثل گلشیری، هدایت و… حداقل نامی برده شده بود. به تظرم کتابهای خوب و مفیدی بودند که تعادل را میان ادبیات قدیم و جدید به درستی برقرار کرده بودند.»
با یک نگاه گذرا به کتاب فارسی سال اول دبیرستان در دوره پیشین به درستی این نظر پیمیبریم:
در زمینه ادبیات حماسی «رستم و سهراب» فردوسی، در ادبیات پهلوانی فرازی از سمک و قطران فرامرز بن خداداد، در ادبیات عرفانی تمثیل طوطی و بقال مولوی، در زمینه ادبیات غنایی، شعری از لیلی و مجنون نظامی و در عرصه ادبیات تعلیمی، پارهای از قابوسنامه عنصرالمعالی آمده است.
فقط در عرصه ادبیات پایداریست که به آثاری با یک سویه تبلیغی برمیخوریم: شعری از قیصر امینپور، اثری از مرتضی آوینی در همنشینی با داستانی از سیمین دانشور.
در فصل «فرهنگ و هنر» هم به نوشتهای از غلامعلی حداد عادل در جوار نوشتهای از سعدی و عبدالحسین زرینکوب برمیخوریم که قابل اغماض است.
رویکردهای ایدئولوژیک برای تربیت دانشآموزان بنا به مصلحت حکومت وقت، سیاست تازهای نیست. در کتابهای درسی ادبیات در دوران پهلوی دوم نیز به چنین رویکردهایی برمیخوریم. برای مثال در کتاب درسی ادبیات سال سوم دبیرستان (۱۳۴۳)، شاهنامه و فرازهایی از تاریخ طبری و جوامعالحکایات عوفی درباره زندگی پادشاهان و عدالتگستری آنان، بریدهای از قابوسنامه در ستایش از شهامت زنان در رویارویی با پادشاه، یادآوری جشنهای ایرانی مانند جشن سده و نمونههایی از ادبیات تعلیمی در آثاری مانند کیمیای سعادت بیشترین حجم کتاب را به خود اختصاص داده است. از ادبیات معاصر ایران که یکی از شکوفاترین دورههایش را بعد از کودتای ۲۸ مرداد با مضامینی مانند بیداری و به خودآیی فرهنگی و مشکلات اجتماعی کارگران و حاشیهنشینان و روستائیان از سر میگذراند، کوچکترین نشانی نیست. اما با اینحال گاه با آوردن اشعاری تلاش شده است که روحیه شادی و شادخواری در دانشآموزان تقویت شود.
جهان ار پی شادی و دلخوشی است
نه از بهر بیداد و محنتکشی است
تقویت روحیه وطنپرستی و ستایش سلحشوری نیز یکی از مهمترین درونمایههای کتابهای درسی ادبیات در دوران پهلوی دوم است. اما با اینحال هیچ درسنامهای خارج از حیطه ادبیات نیست. برای مثال پادشاه وقت این توقع را از مؤلفان کتابهای درسی ادبیات نداشته است که فصلی از «به سوی تمدن بزرگ» را به عنوان درس ادبیات در کنار گزیدهای از آثار فردوسی و حافظ و سعدی به دانشآموزان عرضه کنند. عبدالعلی جهانشاهی، وزیر فرهنگ وقت هم که کتابهای درسی فارسی با مقدمه و امضای او انتشار مییافت انتظار نداشت که مانند غلامعلی حداد عادل نوشته یا فرازی از مقالهاش در کتاب درسی ادبیات بیاید. به یک معنا کتابهای درسی ادبیات در خدمت سیاستهای کلان تربیتی حکومت مانند شاهدوستی و وطنپرستی و بازگشت به دوران امپراطوری ساسانی قرار داشت، اما در خدمت جاهطلبیها و ماجراجوییهای ادبی یک یا چند فرد متنفذ نبود.
اکنون به جای وطنپرستی، وطندوستی قرار گرفته و به جای ستایش شاه، از ضرورت ولایت فقیه سخن در میان آمده و در بیان مفهوم سلحشوری نیز به جای اشعار فردوسی از مرتضی آوینی و سلمان هراتی نمونههایی میآورند. ادبیات غنایی و فرهنگ شادی و شادخواری را به کناری نهادهاند و سعدی را همنشین مجد خوافی کردهاند. علتش هم این است که دست تشیع از ادبیات فارسی ایران کوتاه است. کافیست به تاریخ ادبیات ایران مراجعه کنیم تا دریاییم که چگونه از صفویه به بعد زبان و ادبیات فارسی به فترت مبتلا شد و این فترت تا دوران مشروطه دوام آورد.
ادوارد براون در تاریخ ادبیات ایران مینویسد: «در ۲۲۰ سال حکومت صفویه، تا آنجا که من دریافتهام، به دشواری میتوان در ایران شاعری با ذوق و قریجه اصیل پیدا کرد.»
دوران شکوفایی ادبیات ایران با نورالدین عبدالرحمن جامی (قرن نهم هجری و قرن پانزدهم میلادی)به پایان میرسد. سام میرزا، پسر شاه اسماعیل صفوی درباره شهرت او گفته است: «پرتو فضایل او از شرق تا به اقصای غرب رسیده و خوان نوالش از کران تا کران کشیده.» (تحفه سامی، معزالسطلنه)
از سال ۸۸۰ که تشیع صفوی در ایران برآمد، دیگر هرگز شاعری که «خوان نوالش از کران تا کران کشیده» باشد برنخواست.
دلارام مشهوری در «رگ تاگ» مینویسد: «امپراطوری فرهنگ و زبان فارسی که علیرغم تسلط خلافت عربی و اسلامی در هزاره اول گسترده شده بود و میرفت تا با برافتادن دستگاه خلافت، ایران را دوباره طلایهدار پیشرفت مدنی و فرهنگی در این بخش از جهان بدل سازد، با اولین “انقلاب اسلامی” و برقراری حکومت صفوی به ضربتی از میان رفت.»
امثال صائب تبریزی نیز به دربار هند پناه آوردند و آنها که ماندند، شاعرانی مانند محتشم کاشانی، «مکتب وقوع» در مرثیهسرایی برای عاشورا را بنیان گذاشتند:
«باز این چه شورش است؟ که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟»
با وقوع انقلاب اسلامی و انقلاب فرهنگی و اسلامی کردن دانشگاهها و سرکوب کانون نویسندگان ایران و قتلهای زنجیرهای، مانند سرآغاز صفویه، با ضربتی ادبیات معاصر ایران از شکوفایی سالهای دهه ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۷ یکسر بازماند و به ورطه شعر و داستان کارگاهی و زبانبازی افتاد.
اسلامینویسان هم در این سالها نتوانستند اثری فراتر از مرثیهسراییهای محتشم کاشانی بیافرینند. چنین است که تمدن اسلامی مورد نظر رهبر جمهوری اسلامی و سبک زندگی مورد تأیید او مصداقهایش را در ادبیات فارسی نیافته است. کتابهای درسی ادبیات فارسی در دوره جدید از این خلا رنج میبرد و به یک معنا با دست خالی و صرفاً بر اساس آموزههای ایدئولوژیک نوشته شده و کشکولیست از هر آنچه که به کار میآمده است، بدون در نظر گرفتن نیازهای دانشآموزان و سیر تحول و تطور نثر و شعر فارسی. اگر سخن از وطندوستی در میان آوردهاند، آن سخن را نه به قصد پرورش درک زیباشناسی حماسه ایرانی در اشعار فردوسی یا آشنایی با ادبیات پهلوانی ایران مطرح کردهاند، بلکه از وطندوستی سخن میگویند با این امید که نوجوان نارنجک به دست تربیت کنند. (درس چهارم از پایه نهم متوسطه) طبعاً نوجوان نارنجک به دست به ادبیات غنایی و اشعاری از این دست نیاز ندارد:
خیز ای بت بهشتی و آن جام می بیار
کاردیبهشت کرد جهان را بهشتوار
(عمعق بخارایی، کتاب درسی سوم دبیرستات در دوران پهلوی)
لیلا سامانی، نویسنده و روزنامهنگار میگوید: «من در بین سالهای ۸۶ تا ۸۹ برای دانشآموزان دوره راهنمایی ادبیات تدریس میکردم، زمانی بود که مؤلفان [کتابهای درسی] وصیتنامه شهدا را هم جزو ادبیات معاصر محسوب کرده بودند. یادم است که به خودم گفتم خوشا به روزگار ما که متون کلاسیک را خواندیم و لااقل بچهها اسم و رسم تاریخ بیهقی به گوششان میخورد.»
در این رهگذر با تغییر کتابهای درسی به حسب نیاز تبلیغی حکومت، اتفاق دیگری هم میافتد: اعتبار و ارزش کتابهای درسی هر دم بیشتر به چالش کشیده میشود. باید منتظر ماند که در آینده درباره سرودهای انقلابی، اشعاری با بنمایههای مدافعان حرم و همچنین گزیدههایی از غزلیات شاعران بیت با اشاراتی به رویدادهای روز سر از کتابهای درسی دورههای متوسطه درآورد.
بیشتر بخوانید:
ساره سكوت همين يك سال پيش كتاب شعرش رو در آلمان منتشر كرد توسط نشر گردون به نام چهارده معصومه ….اما كتاب خودش كه 56 صفحه داره مورد استقبال قرار نگرفت و با وجود اينكه تعداد كمي چاپ شد و در سايت آمازون براي فروش موجود هست كمتر مورد توجه مخاطبان قرار گرفته….ساره سكوت اشعاري با محتواي مناسب و قابل فهم براي همه داره مثل شعر مرگ گنجشك و مرگ پدر …اما اكثر شعر هاي ساره سكوت واضح براي خواننده نيست و خود ساره هم اصلا هيچ زحمتي براي توضيح دادنش به خودش نميده و انتظار داره همه در سطح دكتراي ادبيات فارسي شعر هاش رو بفهمند …ساره سكوت خودش رشته تحصيلي ادبيات فارسي نخونده . ساره سكوت اكثر شعر هايي كه ميگه بر اساس زندگي و اتفاقاتي بوده كه توي زندگيش رخ داده مثل شعر هايي كه زياد توي جسد و مرگ و بستر تشريح بكار برده بخاطر اينكه رشته زيست پزشكي خونده و به كلاس تشريح جسد مي رفته براي همينم از خون و جسد و مردن و اين چيزها زياد استفاده كرده . من خودم براي فهميدن يكي از شعار هاش ده ها و صد ها بار شعر رو خوندم تا كم كم فهميدم منظورش از اون شعر چي بوده گفتار ساره سكوت دربيشتر اشعارش روشن و واضح نيست
امير رضايي / 28 June 2016
ساره سكوت عزيز و گرامي ! مگر معلم هاي زبان انگليسي ؛ خيلي خوب درس ميدادن و شما ساره عزيز وقتي رفتي تورنتو آيا تلفظ كلمات انگليسي رو به خوبي بلد بودي ….مطمئنا آموزش زبان انگليسي توسط معلم هاي كم دانش توي ايران كه حتي خيلي از معلم ها درس هايي رو تدريس ميكنن كه تخصص اون درس رو نداردن معلم رياضي ادبيات ميخواد درس بده . معلم جغرافيا يا تاريخ ميخواد انگليسي درس بده وضعيت همين ميشه هر كسي سر جاي خودش نيست و حتي بعضي از معلم ها انگليسي يا زبان فارسي توانايي كافي رو براي تدريس ندارن . از طرفي مگه بچه ها علاقه مند بودن به يادگيري ….مشكل اصلي خود خانواده ها بودن كه تعداد زيادي از والدين يا كم سواد بودن يا بي سواد ….وقتي خود پدر و مادر اهل كتاب خوندن نباشه انتظاري نيست بچه هاي مدرسه مطالعات غير درسي داشته باشن …شما خانم ساره يك استثناء هستين و بودين….شما فراتر از هم نسلان خودتون حركت كرديد و انتظار دارين بقيه هم مثل خودتون باشن و همه اهل كتاب خوندن باشن توي ايران سرانه مطالعه كتاب فقط دو دقيقه است در حالي كه در كشور هاي اروپايي به چندين ساعت هم ميرسه حتي كشور هايي مثل فنلاند و سوئد ….در اروپا در تمام مترو ها و اماكن عمومي مردم مشغول كتاب خوندن هستن بجاي دعوا كردن و مشكل آفريني در سطح جامعه .وقت اضافه خودشون رو به بهترين صورت سپري ميكنن ..
امير رضايي / 29 June 2016