اشاره

۱. یکی از پیام‌های بنیادین و انکارناپذیر اسلام، به ویژه قرآن، این است که هیچ بشری بر بشر دیگر برتری ندارد. قرآن آشکارا و بارها تاکید می‌کند که گونه گونی آدمیان در نژاد، رنگ، زبان، فرهنگ، جامعه، جنسیت، و مانند اینها تنها نشان از قدرت خدا است، یکی از اهداف اساسی آفرینش است، و دلیل بر برتری گروهی بر گروه دیگر نیست. در ادبیات قرآن و نیز در احادیث تنها و تنها عاملی که موجب برتری و شایستگی آدمی می‌شود پرهیزگاری (تقوا) و درک حضور خداوند در حیات شخصی است. هر کسی چنین پرهیزگاری و حضوری را بیشتر در زندگی اش بیابد نزد خدا شایسته تر است. اما باز تاکید آشکار قرآن و احادیث اسلامی بر این است که درک چنین شایستگی یا برتری ای از سوی آدمیان امکان ندارد و این تنها خود خداوند است که می‌داند چه کسی شایسته تر است. از این رو، هیچ فردی حق داوری درباره‌ی ایمان، پرهیزگاری، و شایستگی دیگران را ندارد. با اینکه آموزه‌ی تقوا[1] و آگاهی انحصاری خداوند بر پرهیزگاری بندگان یکی از بالاترین بسامدها را در قرآن دارد، متاسفانه الاهی دانان و اخلاقیان مسلمان چندان که باید به آن نپرداخته‌اند. از این رو، نواندیشان مسلمان می‌بایست این نکته را نیز به لیست آموزه‌های بنیادین اسلام که نیاز به گشودگی و بازتحلیل دارد بیفزایند.

۲. “الاهیات اسلامی دوجنس‌گرایی” به معنای کاویدن دیدگاه اسلام نسبت به پدیده‌ی دوجنس‌گرایی از لحاظ اخلاقی و فقهی است که برپایه‌ی منابع و ادله‌ی اسلام و از رهگذر پژوهش‌های اندیشمندان خبره در زمینه‌ی الاهیات اسلامی صورت می‌گیرد. اگرچه پژوهش گران سنتی و نئوسنتی از الاهیات گرایش و کنش جنسی دوهمجنس به معنای گسترده‌ی آن سخن نگفته اند، الاهیات همجنس‌گرایی از سوی بخشی از نواندیشان مسلمان در دو دهه‌ی اخیر مورد پژوهش قرار گرفته است. دربرابر، الاهیات دوجنس‌گرایی نه تنها این شانس را نداشته است که از سوی نواندیشان مسلمان مورد پژوهش قرار گیرد، اینان به شدت با ورود بحث دوجنس‌گرایی در الاهیات گرایش و کنش جنسی دوهمجنس مخالفت نموده‌اند. این پژوهش گران اغلب گمان می‌کنند که دفاع از دوجنس‌گرایان از دیدگاه اسلام و منابع اسلامی امکان ندارد. پژوهش گران به نام این عرصه، مانند کگل، حبیب، و نراقی، براین باورند که روش آنها توان برداشتی از اسلام را ندارد که با دوجنس‌گرایی سرسازگاری داشته باشد. به عنوان نمونه اسکات سراج الحق کگل در کتاب “همجنس‌گرایی در اسلام” استدلال می‌کند که چنین امکانی در منابع اسلامی وجود ندارد یا او نیافته است. وی اظهار امیدواری می‌کند که محققان دیگری در آینده امکانات لازم را برای چنین فهمی از اسلام بیابند (کگل، ۲۰۱۰، ص. ۱۳). همچنین نگارنده در کنفرانس “بررسی حقوق اقلیت‌های جنسی ایرانی” که در سال ۲۰۱۴ در دوسلدورف آلمان برگزار شده بود، شاهد بوده است که دو تن از الاهیدانان شیعه (آرش نراقی و شهاب. م.) در پاسخ به نقد یکی از فعالان حقوق دوجنس‌گرایان، آشکارا اظهار می‌کردند که چنین امکاناتی در منابع اسلامی برای فهمی نو به سود الاهیات دوجنس‌گرایی وجود ندارد. افزون بر این، فعالان حقوق اقلیت‌های جنسی نیز چندان روی خوش به مسئله‌ی دوجنس‌گرایی نشان نمی‌دهند. به عنوان نمونه عمر نحاس، یکی از فعالان این عرصه، دوجنس‌گرایی را به شدت مردود می‌شمارد و حتی در برخی از دوره‌ها آن را مخلّ دفاع از همجنس‌گرایی می‌خواند. باری، براساس همین رویکرد است که الاهیات دوجنس‌گرایی تاکنون اقبالی برای بروز نداشته است.

۳. من در این نوشته نشان خواهم داد که چنین برداشتی نادرست است و شواهد کافی به سود آن وجود ندارد. از این رو، منابع اسلام برای فهمی همدلانه یا روادارانه نسبت به دوجنس‌گرایی گشوده‌اند. یعنی منابع اسلام دست کم به همان اندازه که نسبت به همجنس‌گرایان یا ترنس جندرها گشوده اند، نسبت به دوجنس‌گرایان نیز گشوده‌اند. از این رو، دوجنس‌گرایان مسلمان نیز این امکان را دارند تا هم هویت جنسی خویش را حفظ کنند و هم مسلمان بزیند. اثبات این نکته البته کاری است سنگین که در این نوشته نمی‌توان آن را بررسید. من در بخش دوم سری “الاهیات گرایش و کنش جنسی دوهمجنس” که به زودی آماده‌ی انتشار می‌شود، می‌کوشم این پدیده را دقیق تر بکاوم. اما در این نوشته نشان می‌دهم که دلایل این دسته از پژوهش گران برای برنرسیدن دوجنس‌گرایی از منظر اسلام ناکافی است و برخلاف آنچه آنان گمان می‌کنند، در منابع اسلام، و به ویژه قرآن، امکانات لازم برای بحث از دوجنس‌گرایی نیز وجود دارد.

Islam_Bisexuality_LGBT

کاشت نهال گفتگو از دوجنس‌گرایی

در سال‌های اخیر فعالان دوجنس‌گرای مسلمان با ایجاد وبسایت‌هایی برای گفتگو، مصاحبه، و دیگر فعالیت‌های حقوق بشری، می‌کوشند تا این انگیزه را در پژوهشگران پدید آورند که نسبت به مسئله‌ی دوجنس‌گرایی بازاندیشی کنند و با پژوهش پیرامون این موضوع از نگاه منابع و ادله‌ی اسلام ابعاد الاهیاتی آن را کشف کنند و نشان دهند. مانند نویسندگان وبسایت “من حرام نیستم“؛ یا این وبسایت. از میان فعالان حقوق اقلیت‌های جنسی ایرانی نیز کم و بیش کوشش‌هایی در این زمینه مشاهده می‌شود که منسجم‌ترین آن وبسایتی است با عنوان “دوجنس‌گرا” که نزدیک به یک سال است که با همت گروهی از فعالان حقوق اقلیت‌های جنسی کارش را آغازیده است. اما برای تحقق چنین هدفی کار فرهنگی- اجتماعی بیشتری نیاز است تا جامعه‌ی بزرگ ایرانی با نژاد‌ها و اقوام گوناگون، خواه باورمند به ادیان یا غیرباورمند، از یک سو، و جامعه‌ی بزرگ تر فارس زبان، خواه ایرانی، خواه افغان، و خواه تاجیک، از سوی دیگر، به این آگاهی برسد که دوجنس‌گرا بودن لزوما به معنای هرزه بودن، غیراخلاقی زیستن، بی ایمانی، و بی هویت بودن نیست.

اندیشمندان مسلمان، منابع اسلام، و پدیده‌ی دوجنس‌گرایی

نواندیشان مسلمانی که از پدیده‌ی همجنس‌گرایی از منظر الاهیات اسلامی دفاع می‌کنند از دو رویکرد بنیادین و به نسبت تازه در اسلام شناسی خویش پیروی می‌کنند: ۱. رویکرد نخست، “الاهیات رهایی بخش اسلامی” است که فرید اسحاق یکی از مهم‌ترین مروجان آن است (اسحاق ۲۰۰۲). اساس الاهیات رهایی بخش پشتیبانی از گروه ستم دیده و مبارزه با گروه ستمگر است. در دامنه‌ی فهم متون دینی اسلامی، الاهیات رهایی بخش هر فهمی از قرآن و دیگر منابع اسلام را که تایید کننده‌ی ستمگری، تبعیض، و بی عدالتی به هر نحوی و به هر گروهی از آدمیان باشد معتبر نمی‌داند. ۲. رویکرد دومی که این پژوهش گران از آن سود می‌برند “تفسیرهای نواندیشانه و مترقی” در فهم از اسلام است که از سوی برخی پژوهشگران مسلمان عرضه شده است. یکی از این اندیشمندان که به تفسیرهای نواندیشانه از قرآن روی می‌برد خالد ابوالفضل، استاد اسلام شناسی و حقوق اسلامی در دانشگاه یو سی ال ای آمریکا، است. الفضل می‌کوشد تا فهمی روادارانه از اسلام عرضه کند و چنین فهمی را به قرآن مستند سازد. وی در آثارش نشان می‌دهد که اسلام و به طور خاص قرآن گونه گونگی، دگرگونگی، و رواداری را به صورت جدی و گسترده می‌پذیرد. قرآن در جاهای متعددی بر این گونه گونی تاکید کرده است (مانند: ۴۹: ۱۳؛ ۱۱: ۱۱۸- ۱۱۹؛ ۳۰: ۲۲؛ ۲: ۶۲) و این گونه گونی را از مهمترین اهدف آفرینش خوانده است (الفضل ۲۰۱۴، ص. ۴۰۵- ۴۱۰ ؛ و ۲۰۰۲، ص. ۱۶). به عنوان نمونه در حجرات ۱۳ می‌خوانیم: “ای مردم ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست بى‏ترديد خداوند داناى آگاه است[2]” یا در الروم ۲۲ آمده است: “از نشانه‏هاى [قدرت] او آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شماست قطعا در اين [امر نيز] براى دانشوران نشانه‏هايى است.” الفضل بر این باور است که مسئله‌ی کثرت، گونه گونی و رواداری در آفرینش یکی از مهمترین آموزه‌های اسلام است که الاهی دانان مسلمان به هر دلیل آن را نادیده گرفته یا نخواسته‌اند آن را بپرورانند یا گفتگو پیرامون آن را جدی بگیرند. فراتر از این، از دیدگاه الفضل، برپایه‌ی آموزه‌های قرآن، مانند آنچه در بقره ۶۲ آمده است، اسلام حتی راه رسیدن به نجات را متکثر می‌شمارد. از این رو، رستگاری تنها به باورمندی به اسلام نیست و پیروان ادیان دیگر نیز می‌توانند به رستگاری برسند؛ نکته‌ای که باز هم الاهی دانان مسلمان کمتر بر آن متمرکز شده‌اند (همان، ۲۰۰۲، ص. ۱۷).

اسکات کگل یکی از پژوهش گران نواندیشی است که با الهام از اسحاق رویکرد الاهیات رهایی بخش را سرلوحه‌ی فهم خویش از قرآن قرار داده است. درنتیجه هر فهمی از قرآن یا دیگر منابع اسلامی که حقوق اقلیت‌ها را زیرپا گذاشته یا نادیده می‌گیرند و از این طریق، به آنان ستم روا می‌دارند معتبر نمی‌داند (کگل، همان، ص. ۳۷- ۳۹). او همچنین با الهام از الفضل، نظریه‌ی گونه گونی و رواداری قرآن را به صورت گسترده به کار برده است. کگل اگرچه بر تاثیر جدی و الهام بخش دیدگاه الفضل بر پژوهش گرانی مانند خود او تاکید دارد، بر این باور است که توانایی‌های دیدگاه الفضل بسیار فراتر از آن چیزی است که خود او از آن سخن گفته است. از این رو، به کار بیشتری نیاز است تا این گنجایش‌های نظری عینیت بیابند (کگل، ۲۰۱۰، ص. ۴). کگل خود می‌کوشد تا بخشی از ظرفیت‌های این دیدگاه را عینیت ببخشد. یکی از این گنجایش ها، بهره گیری از این فهم تازه به نفع اقلیت‌های جنسی است. از دیدگاه کگل، گی ها، لزبین ها، و ترنس جندرها کسانی هستند که دیدگاه گونه گونی و رواداری قرآنیِ الفضل شامل آنها می‌شود.

از آنجا که تنوع موجود در میان آدمیان منحصر به تنوع ظاهری و مادی نبوده، آدمیان به لحاظ روانی و درونی نیز دارای گونه گونی بسیار و گرایش‌های متنوع هستند، کگل این پرسش را در میان می‌نهد که آیا تنوع مورد پذیرش قرآن شامل گونه گونی درونی آدمیان، ازجمله گرایش‌های جنسی، نیز می‌شوند؟ برای پاسخ به این پرسش، کگل ابتدا بحث چگونگی شکل گیری شخصیت آدمی را از منظر قرآن برمی رسد. در گفتمان قرآنی، براساس دیدگاه کگل، شخصیت آدمی از مراحل متنوعی شکل گرفته که، دست کم، چهار مرحله به صورت مشخص در قرآن نام برده شده است: ۱. صورت (شکل ظاهری آدمیان که از سوی خداوند به آنها داده شده است) (قرآن/ ۸۲: ۶- ۸)، ۲. شاکله (خلق و خوی و خصایص درونی که در دوران آغاز کودکی و نوجوانی در آدمیان شکل می‌گیرد و برآمده از اراده و اختیار آدمیان نیست) (قرآن/ ۱۷: ۸۲-۸۳)، ۳. طبیعت (بخش ژنتیکی و بیولوژیک آدمیان است که انسان‌ها خود در پدیداری آنها هیچ نقشی ندارند) (قرآن/ ۲۳: ۱۲- ۱۴)، ۴. فطرت (بخشی از شخصیت آدمیان است که موجب آگاهی درونی به امور و داوری اخلاقی نسبت به خوبی‌ها و بدی‌ها می‌شود. این بخش از شخصیت آدمی عقلانی و اختیاری است) (قرآن/ ۳۰: ۳۰). گرایش‌های جنسی طبعا نباید برآمده از مرحله‌ی اول و چهارم، یعنی صورت (که بخش کاملا فیزیکی و ظاهری آدمی است) یا فطرت (که امری اختیاری است)، باشند. براساس آموزه‌های قرآن، گرایش‌های جنسی برایند پیچیده‌ای از طبیعت ژنتیک و تربیت دوران آغازین کودکی یا همان شاکله‌ی آدمیان است که با توجه به بحث بالا، امری ذاتی، غیراکتسابی، و غیرارادی خواهند بود. کگل در تایید فهم خویش از قرآن، توضیح می‌دهد که پژوهش‌های روان شناختی و زیست شناختی اخیر نیز بر این نکته تاکید دارند که گرایش‌های جنسی ذاتی یا طبیعی هستند، یعنی برآمده از طبیعت ژنتیک یا تربیت دوران کودکی‌اند (همان، ص. ۴۶- ۴۸).

یکی از گرایش‌های جنسی در میان آدمیان همجنس‌گرایی است که مانند دیگر گرایش‌های جنسی، طبیعی یا ذاتی و برآمده از فرایند ژنتیکی یا تربیت دوران کودکی باید شمرده شود. از این رو، همجنس‌گرایی در هر فرضی، خواه مستقیم منتسب به خلقت الاهی باشد یا برآمده از طبیعت ژتنیکی یا تربیت دوران کودکی باشد، امری غیراختیاری/ غیراکتسابی است. در نتیجه برآمده از اراده‌ی الاهی و از اهداف آفرینش است و در دل آموزه‌ی گونه گونی مورد پذیرش قرآن جای می‌گیرد. (همان. ص. ۲ و ۴۸) از دیدگاه کگل، اگرچه قرآن آشکارا به همجنس‌گرایان نپرداخته است، ارزیابی منفی ای نیز از همجنس‌گرایان در قرآن نیامده است. در عوض، این تنها از راه احادیث بوده است که بعدها از لواط و جرم انگاری آن سخن رفته است که امروزه آن را به همجنس‌گرایی نیز تسری می‌دهند. با توجه به اینکه در قرآن همجنس‌گرایی به مثابه‌ی بخشی از گونه گونی در خلقت پذیرفته شده است، اعتبار و دلالت احادیث منقول باید به طور جدی و با توجه به الاهیات رهایی بخش و دور از فرهنگ مردسالار حاکم بر اندیشه‌ی مسلمانان و عالمان اسلامی مورد بازنگری و اجتهاد مجدد قرار گیرد تا فهمی جدید از این پدیده به دست آید. در غیر این صورت، با توجه به داخل بودن همجنس‌گرایان در دیدگاه گونه گونی و رواداری قرآنی، فهم سنتی مردسالار و هرگونه فهم دیگری که حقوق این بخش از اقلیت‌های جنسی را زیرپا بگذارد، براساس الاهیات رهایی بخش حجیت نداشته و زیر سوال است (همان، ص.۲- ۳).

بگذارید فرایند استدلال کگل را به شکل زیر بازنویسی کنم:

۱. قرآن گونه گونی و تکثر آفریده‌ها و از جمله آدمیان را پذیرفته، آن را به خداوند نسبت داده، و از اهداف خلقت شمرده است.

۲. گرایش‌های جنسی، به دلیل ذاتی/ طبیعی بودن، منتسب به آفرینش خداوند بوده، با اراده‌ی او پدید آمده است، و، درواقع، از اهداف خلقت است.

۳. همجنس‌گرایی یکی از این گونه‌های متفاوت گرایش جنسی ذاتی/ طبیعی است که خداوند آفریده است.

۴. همجنس‌گرایی به دلیل انتساب به آفرینش خداوند و اراده‌ی او، بخشی از گونه گونی ای است که مورد پذیرش اسلام، به ویژه قرآن، است.

۵. براساس الاهیات رهایی بخش، هر فهمی از قرآن یا دیگر منابع اسلام که همجنس‌گرایان را نپذیرد و حقوق آنان را زیرپا بگذارد یا نادیده بگیرد، ظلم در حق آنان بوده و عادلانه نیست. از این رو، از حجیت برخوردار نمی‌باشد.

۶. در نتیجه همجنس‌گرایی، فی نفسه، از نظر اسلام حرام نیست.

کگل، اما، بر این باور است که این استدلال قرآنی وی شامل دوجنس‌گرایان نمی‌شود. دوجنس‌گرایی، برخلاف همجنس‌گرایی منتسب به آفرینش خداوند نمی‌تواند باشد و در دایره‌ی دیدگاه گونه گونی و رواداری منتسب به آفرینش خداوند نمی‌گنجد. زیرا قرآن به صورت تلویحی به گی ها، لزیبن ها، و ترنس جندرها با نگاه مثبت اشاره کرده است. کلام خدا آنان را تحریم یا ممنوع نمی‌کند، بلکه آنها را بخشی از مخلوقات گوناگونی می‌شمارد که خود آفریده است. بنابراین، در الاهیات اسلامی می‌توان مبنایی یافت که وجود این بخش از آدمیان را می‌پذیرد. دربرابر، چنین مبنایی در قرآن یا دیگر منابع اسلامی در تایید دوجنس‌گرایان و اشاره‌ی به آنان در میان آفریدگان گوناگون خداوند، به مثابه‌ی کسانی که به هر دو جنس مرد و زن گرایش جنسی دارند، یافت نمی‌شود (همان، ص. ۱۰).

سنجش استدلال قرآنی اسکات کگل

استدلال کگل را می‌توان در دو سطح به سنجش گرفت: ۱. با پذیرش مقدمات و نتیجه‌ی استدلال و تسری آن به دوجنس‌گرایی (برخلاف ادعای خود کگل)؛ ۲. به صورت مبنایی و با نفی بنیاد‌های مفروض استدلال. مثلا در بنیادهای مفروض کگل، به گمان من این مبنا قابل دفاع نیست که با ارجاع گرایش‌های جنسی به طبیعت/ فطرت آدمیان، می‌توان آسان تر از حقوق اقلیت‌های جنسی و همجنس‌گرایان دفاع کرد. من در سری نخست مجموعه نوشته‌های “الاهیات گرایش و کنش جنسی دو همجنس” نشان داده ام که دفاع پژوهش گران نواندیش مسلمان از حقوق اقلیت‌های جنسی، به ویژه همجنس‌گرایی، عموما برپایه‌ی ذات گرایی بوده است. در همان نوشته ها، به ویژه در شماره‌ی پنجم این دیدگاه را به سنجش برده، کاستی‌های آن را نشان داده ام. همچنین به گمان من آنچه کگل مدعی شده است که از آیات مورد بحث درباره‌ی مراحل شخصیت آدمیان می‌توان دریافت که از نگاه قرآن گرایش‌های جنسی تنها به مرحله‌ی شاکله و طبیعت ژنتیک مرتبطند، به شدت تردیدبردار است. زیرا در تمام این آیات هیچ سخنی از چگونگی شکل گیری گرایش‌های آدمی نیامده است. دست کم شواهد کافی وجود ندارد تا بتوان اعتبار و حجیت این فهم را پذیرفت. افزون بر این، بهره گیری از دیدگاه الفضل درباره‌ی آموزه‌ی گونه گونی و رواداری قرآنی/ اسلامی نیازی به نظریه‌ی ذات گرایانه ندارد. درواقع، نسبت به آن خنثی است. یعنی حتی اگر همجنس‌گرایی ذاتی یا برآمده از طبیعت نباشد، باز هم دیدگاه گونه گونی منتسب به آفرینش خداوند شامل آن می‌شود. زیرا آدمیان، براساس پیام بنیادین قرآن، در هر فرضی آفریده‌ی او هستند و مادامی که اصول اخلاقی مسلم دینی را زیرپا نگذارند مجاز به بهره مندی از عالم بوده و براساس الاهیات رهایی بخش کسی نمی‌تواند فهمی از قرآن یا اسلام داشته باشد که حقوق یک دسته از آدمیان را نادیده گرفته یا زیرپا بگذارد. با این همه، من در این نوشته قصد سنجش دیدگاه کگل را از این منظر ندارم.

دربرابر، در این مقاله می‌کوشم تا با وی همدلی کرده، فرایند استدلالی او را درست بینگارم. بنابراین اولا دیدگاه او را درباره‌ی مراحل شکل گیری شخصیت آدمیان از منظر قرآن و تعاریفی را که وی از چهار مرحله‌ی صورت، شاکله، طبیعت، و فطرت عرضه کرده است می‌پذیرم. ثانیا این بخش از استدلال او را نیز می‌پذیرم که گرایش‌های جنسی، و از جمله همجنس‌گرایی، در مرحله‌ای شکل می‌گیرند که اکتسابی یا اختیاری نبوده، اراده و خلقت خداوند بر آن قرار گرفته است. بنابراین، گرایش جنسی، از جمله همجنس‌گرایی، داخل در دیدگاه قرآنی گونه گونی است که اراده‌ی خدا در آفرینش آفریده‌ها بر آن تعلق گرفته و در واقع، هدف بنیادین آفرینش بوده است. ثالثا این نتیجه را نیز می‌پذیرم که به دلیل شمول دیدگاه قرآنی گونه گونی نسبت به همجنس‌گرایی، هر فهمی از قرآن یا اسلام که حقوق این بخش از آدمیان را زیرپا بگذارد یا نادیده بگیرد یا به آنان ستم نماید، براساس الاهیات رهایی بخش، حجیت نداشته، فاقد اعتبار است. درواقع، تمام مقدمات ۱ تا ۵ را درست فرض می‌کنم.

اما پرسش اینجا است که چرا چنین استدلالی به سود دوجنس‌گرایی معتبر نیست؟ و چرا کگل بر این باور است که دوجنس‌گرایی، برخلاف همجنس‌گرایی، منتسب به اراده‌ی خداوند نمی‌تواند باشد و در دایره‌ی دیدگاه گونه گونی منتسب به آفرینش خداوند داخل نبوده، از جانب قرآن پذیرفته نیست؟ بگذارید این ادعای کگل را به سنجش بگیرم.

مطابق با فرایند استدلالی کگل، شکل گیری گرایش‌های جنسی در دیدگاه قرآن برآیندی از طبیعت ژنتیک و تربیت دوران آغازین کودکی است. از این رو، اختیاری نیست و منتسب به آفرینش و اراده‌ی الاهی است. دوجنس‌گرایی یکی از همین گرایش‌های جنسی است و از این منظرمانند هر گرایش جنسی دیگری، از جمله همجنس‌گرایی، است. هیچ دلیلی برای استثنا کردن این گرایش جنسی از دیگر گرایش‌های جنسی وجود ندارد. بنابراین، براساس منطق استدلالی کگل، دوجنس‌گرایی نیز براساس آموزه‌ی قرآنی گونه گونی باید منتسب به آفرینش و اراده‌ی الاهی گردد. افزون بر این، این تنها گرایش همجنس‌گرایانه نیست که برخی تحقیقات اخیر روان شناسی و بیولوژیک، همان گونه که کگل بیان می‌کند، آن را به تربیت دوران کودکی یا انتقال ژنتیکی مربوط می‌دانند. تحقیقات مشابه دیگری وجود دارند که نسبت به گرایش‌های جنسی دیگر و از جمله دوجنس‌گرایی به چنین نگرش و نتیجه‌ای رسیده‌اند (دیاموند ۱۹۹۸؛ روسنتال & سیلوا & سافرون & بیلی ۲۰۱۱). با این نگاه باید پذیرفت که دوجنس‌گرایی نیز در آموزه‌ی گونه گونی و رواداری مورد پذیرش قرآن داخل است و دلیلی بر طرد آن وجود ندارد. اگر تا اینجا پذیرفته شود، اصرار کگل بر اینکه اشاره‌ی تلویحی قرآن نسبت به اقلیت‌های جنسی، شامل دوجنس‌گرایان نمی‌شود، کاربست محکمی ندارد. از این رو، به گمان من سیر استدلالی کگل درخصوص همجنس‌گرایی را به عینه می‌توان درباره‌ی دوجنس‌گرایی نیز به صورت زیر بازنویسی کرد.

۱. قرآن گونه گونی و تکثر آفریده‌ها و از جمله آدمیان را پذیرفته، آن را به خداوند نسبت داده، و از اهداف خلقت شمرده است.

۲. گرایش‌های جنسی، به دلیل ذاتی/ طبیعی بودن، منتسب به آفرینش خداوند بوده، با اراده‌ی او پدید آمده است، و، درواقع، از اهداف خلقت است.

۳. دوجنس‌گرایی یکی از این گونه‌های متفاوت گرایش جنسی ذاتی/ طبیعی است که خداوند آفریده است.

۴. دوجنس‌گرایی به دلیل انتساب به آفرینش خداوند و اراده‌ی او، بخشی از گونه گونی ای است که مورد پذیرش اسلام، به ویژه قرآن، است.

۵. براساس الاهیات رهایی بخش، هر فهمی از قرآن یا دیگر منابع اسلام که دوجنس‌گرایان را نپذیرد و حقوق آنان را زیرپا بگذارد یا نادیده بگیرد، ظلم در حق آنان بوده و عادلانه نیست. از این رو، از حجیت برخوردار نمی‌باشد.

۶. در نتیجه دوجنس‌گرایی، فی نفسه، از نظر اسلام حرام نیست.

گزارش و سنجش برخی دلایل دیگر اسکات کگل برای حذف دوجنس‌گرایی

در کنار دلیل بالا که به نظر می‌رسد مهمترین دلیلی باشد که اسکات کگل را بر آن داشت تا دوجنس‌گرایی را از دامنه‌ی بحث خویش بیرون براند، وی در مقدمه‌ی کتاب همجنس‌گرایی در اسلام چهار دلیل دیگر نیز ذکر می‌کند که برخی ناظر به سیاست‌های کاربردی در دفاع از حقوق اقلیت‌های جنسی است و برخی دیگر ناظر به توجیهات نظری. در ادامه این دلایل را برمی رسم.

دلیل نخست. همجنس‌گرایان مسلمان و نیز فعالان حقوق اقلیت‌های جنسی مسلمان، دوجنس‌گرایی را چالشی جدی در تثبیت و تعریف هویت خویش می‌شمارند. در جوامع مسلمان و به ویژه کشورهای اسلامی که همجنس‌گرایان در خطر جدی هستند، دوجنس‌گرایان در عین حال که کنش جنسی با همجنس خویش دارند، با ساختارها و نُرم‌های دگرجنس‌گرایان در این جوامع همنوایی داشته، همان گونه می‌زیند. از این رو، دوجنس‌گرایان این بهانه را به دست عالمان مسلمان، قانون گذاران، و عموم جامعه‌ی مسلمان می‌دهند تا هویت مستقل همجنس‌گرایی را جدی نگیرند و حقوق آنان را به رسمیت نشناسند (همان، ۱۰).

این دلیل که بیشتر ناظر به یک نگرش اجتماعی- سیاسی در دفاع از حقوق اقلیت‌های جنسی است، دلیل پذیرفتنی و مناسبی برای حذف دوجنس‌گرایان نیست. اولا این خطای آشکار فعالان حقوق همجنس‌گرایان مسلمان است که گمان می‌کنند دوجنس‌گرایان تثبیت هویت همجنس‌گرایانه در جوامع اسلامی را با چالش رو به رو می‌کنند. به همین خاطر مرزبندی‌های دروغین میان اقلیت‌های جنسی، بخش کردن آنها به خودی و غیرخودی، و راندن گروه‌های مختلف با بهانه‌های گوناگون نه تنها به ساختار دفاع از حقوق این اقلیت‌ها در جوامع اسلامی کمکی نمی‌کند بلکه در نهایت با نحیف و ضعیف ساختن این ساختار به ضرر آن منتهی می‌شود. بی شک اتحاد اقلیت‌های جنسی به تقویت آنها می‌انجامد و صدای آنان را در جوامع مردسالار مسلمان رساتر می‌سازد. از این طریق، مدافعان حقوق اقلیت‌های جنسی مسلمان با اعتماد به نفس و توان افزون تری می‌توانند با الاهیدانان مسلمان رو به رو شده، ضمن یادآوری ضرورت بازاندیشی در الاهیات اسلامی، از آنها بخواهند که از فهم مردسالارانه و سرکوب گرانه و غیرعادلانه در زمینه‌ی حقوق اقلیت‌های جنسی دست بردارند. به گمان من برای یافتن صدایی رساتر لازم است که اقلیت‌های جنسی بکوشند تا از نیروی فراوان و تجربه‌ی دراز فمینیست‌های مسلمان نیز غفلت نکرده، از آن بهره ببرند. ثانیا کگل و آن دسته از فعالان حقوق همجنس‌گرایی که با وی موافق هستند به خوبی می‌دانند که دوجنس‌گرایی به معنای پدیده‌ی امروزی آن غیر از داشتن کنش جنسی با هر دو جنس است که به لحاظ تاریخی در جوامع مسلمان رواج داشته است و گاه به دگرجنس خواهانی اشاره دارد که در فرض دسترسی نداشتن به جنس مخالف برای رهایی از شهوت جنسی با جنس موافق نیز درمی آمیختند و اغلب با نوعی خوی تجاوزگری و سلطه بر پذیرنده (مفعول) همراه بوده است. به نظر می‌رسد آنچه کگل درباره‌ی دوجنس‌گرایان در اینجا ادعا کرده است ناظر به همین گروهی باشد که اشاره کردم و الا دوجنس‌گرایان معاصر در جوامع مسلمان، دقیقا مانند همجنس‌گرایان، درپیِ هویت اجتماعی خاص خویش بوده، از نُرم‌های اجتماعی دگرجنس‌گرایان پیروی نمی‌کنند. از این رو، راندن دوجنس‌گرایی با چنین برچسبی منصفانه نمی‌نماید.

دلیل دوم. دلیل بعدی که باز هم یک دلیل سیاسی- تاریخی است به پدیده‌ای اشاره دارد که در جوامع مسلمان رواج داشته است. چیزی که جوزف مسعد آن را “دوجنس‌گرایی بی نام و نشان” خوانده است (مسعد، ۲۰۰۷، فصل سوم). همان گونه که اشاره کردم این پدیده نوعا در فرضی روی می‌نمود که جنس مخالف در دسترس نمی‌بود یا زمینه‌های استیلاجویی و تجاوز وجود داشت. کگل توضیح می‌دهد که این افراد هیچ گونه تعلق خاطری به جنس موافق نداشته‌اند و حتی فراتر در جوامع مرد سالار اسلامی که همجنس‌گرایی در آن بسیار ناپسند می‌نمود، اینان با دگرجنس‌گرایان همدستی کرده تعابیر هموفوبیک نسبت به کسی که در کنش جنسی، پذیرنده (مفعول) بود به کار می‌بردند و از این طریق، شریک جنسی همجنس خویش را تحقیر و انکار می‌کردند. آنها در سرکوب همجنس‌گرایان با بخش همجنس‌گراستیر جامعه کاملا همراه بودند. در این گونه از رفتار جنسی با همجنس، که گاهی از آن به “همجنس‌گرایی ناظر به اوضاع و احوال” نام برده می‌شود، میان شریک‌های جنسی آشکارا تفاوت گذاشته می‌شد. آن که کُننده (فاعل) بود نه تنها سرزنش نمی‌شد، گاه تلویحا تحسین نیز می‌شده است و حتی این امر می‌توانست موجب غرور و مردانگی بیشتر کُننده باشد. در برابر آن که پذیرنده بود مورد شماتت قرار می‌گرفت، گاه با او چونان بیمار رفتار می‌کردند یا او را زن نما و گناه کار می‌نامیدند. این پدیده هم پیش از ازدواج و هم گاه پس از آن وجود داشت. از این رو، دفاع از دوجنس‌گرایی با هدف دفاع از حقوق اقلیت‌های جنسی سازگار نیست. دوجنس‌گرایی برای جوامع مسلمان یادآور چنین پدیده‌ای است که به هیچ رو نمی‌تواند ذاتی یا طبیعی باشد (کگل، همان).

اگرچه کگل به درستی درباره‌ی وجود پدیده‌ی خاص کنش جنسی با هر دو جنس در تاریخ جوامع اسلامی سخن گفته است، نام دوجنس‌گرایی نهادن بر آن خطای فاحشی است. همان گونه که مسعد چنین خطای آشکاری را مرتکب شده، آن را دوجنس‌گرایی بی نام و نشان خوانده است. کگل خود نیز اشاره کرده است و مسعد با تفصیل بیشتری توضیح داده است که چنین پدیده‌ای اغلب یا در فرض نبودن و عدم دسترسی به جنس مخالف اتفاق می‌افتاده است و یا برای این بوده است که کُننده در کنش جنسی همواره این انتظار را داشته، بلکه حق خویش می‌دانسته، که از هر کسی که به او اجازه‌ی دخول بدهد، خواه مرد یا زن، لذت ببرد. این نشان از مردانگی و استیلای بیشتر وی بوده است. دوجنس‌گرایی به مثابه‌ی پدیده‌ی امروزی حتی قابل مقایسه با آن پدیده نیست. از این رو، چنین بهانه‌ای برای بحث نکردن از دوجنس‌گرایی و ادعای عدم شمول الاهیات اسلامی نسبت به آنان بسیار غریب می‌نماید. به گمان من حتی اگر ذهن مسلمانان با طرح پدیده‌ی دوجنس‌گرایی به آن پدیده‌ی تاریخی منصرف می‌شود، به جای حذف و خط کشی کردن میان اقلیت‌های جنسی، فعالان حقوق بشر و نیز پژوهش گران مسلمان می‌بایست بکوشند تا این فهم نادرست را اصلاح کنند و نشان دهند که دوجنس‌گرایی به مثابه‌ی یک سبک زندگی نوین پدیده‌ای کاملا متفاوت با آن پدیده‌ی تاریخی رایج در جوامع اسلامی است[3].

دلیل سوم. پژوهش‌های بسیاری از منظر ادبی، جامعه شناختی و روزنامه نگاری درباره‌ی پدیده‌ی تاریخی دوجنس‌گرایی در جوامع اسلامی انجام و منتشر شده‌اند که مسئله‌ی کُنندگی (فاعلیت) و پذیرندگی (مفعولیت)، پیامدهای آن، و فهم مسلمانان از این پدیده را باز نموده‌اند. اما مسئله اینجا است که وقتی از منظر الاهیات اسلامی، به ویژه منطق قرآن، به مسئله‌ی گرایش جنسی و همجنس‌گرایی می‌نگریم تا نگاه مثبت قرآن به این پدیده را نشان دهیم، داخل کردن پدیده‌ی دوجنس‌گرایی به شدت به چنین کوششی ضربه می‌زند. درواقع، پدیده‌ی دوجنس‌گرایی عاملی بوده است که فقیهان مسلمان را بر آن داشت تا لواط را حرام دانسته، مجازات سنگینی برایش درنظر بگیرند. برخی از فعالان حقوق اقلیت‌های جنسی، مانند عمر نحاس، که با الاهیات اسلامی آشنایی دارند مدعی شده‌اند که داستان قوم لوط و عمل زشت آنان دوجنس‌گرایی بوده است (نحاس، ۱۹۹۷، ص. ۳۰- ۳۱ ). کگل خود تاکید می‌کند که فارغ از درستی یا نادرستی فهم نحاس از داستان لوط، این نکته را می‌توان در تایید وی آورد که قرآن میان همجنس‌گرایی به مثابه‌ی یک امر درونی و طبیعی با رفتار دوجنس‌گرایانه‌ی ناظر به اوضاع و احوال که براساس در دسترس نبودن جنس مخالف، شهوت دخول یا ارضا شدن، و سلطه‌ی اجتماعی اتفاق می‌افتد، تمایز می‌نهد (کگل، همان، ص. ۱۱).

به نظر می‌رسد که این دلیل هم بهانه‌ی خوبی برای بحث نکردن از دوجنس‌گرایی نیست. آنچه به بحث دفاع از همجنس‌گرایی از منظر الاهیات اسلامی و قرآنی، ضربه می‌زند دوجنس‌گرایی نیست بلکه آن رفتار خاص تاریخی با آن ویژگی‌هایی است که امثال کگل برشمرده‌اند. نام دوجنس‌گرایی نهادن بر چنین پدیده‌ای به غایت اشتباه است و هیچ کمکی به دفاع از حقوق همجنس‌گرایان از منظر قرآن نمی‌کند. اگرچه برخی از روایات و مباحث فقهی درباره‌ی لواط ناظر به کسانی است که احتمالا عمل جنسی با جنس مخالف نیز داشته‌اند یا مفروض این بود که دگرجنس‌گرا هستند، اما مطالعه‌ی بحث‌های فقهی به هیچ رو شواهدی به دست نمی‌دهد که علت تحریم لواط و تعیین مجازات شدید برای آن از سوی فقیهان به مسئله‌ی دوجنس‌گرایی یا حتی همان پدیده‌ی تاریخی که کگل از آن سخن می‌گوید برگردد. من با وجود فحص بسیار هیچ موردی مشاهده نکرده ام که فقیهی علت حرمت لواط یا مجازات لواط را بر چنین امری، یعنی دوجنس‌گرایی، معلل کرده باشد. تفسیر عمل قوم لوط به دوجنس‌گرایی نیز به شدت لرزان است و شواهدی در قرآن به نفع آن وجود ندارد. بی شک در میان قوم لوط مردانی، از جمله مردان مجردی، هم بوده‌اند که تنها با جنس موافق عمل جنسی داشته‌اند و بعید می‌دانم که کگل یا نحاس بخواهند انکار کنند که این گروه نیز محل خطاب خداوند بوده، عمل آنان ناپسنده شمرده شده است. شاید به همین دلیل بود که نحاس بعدها از این دیدگاه دست کشید و علت عذاب قوم لوط را، به جای دوجنس‌گرایی، به گناهان دیگرشان، از جمله کفر، نافرمانی و انکار پیامبری لوط مرتبط دانست (نحاس، ۲۰۰۱، ص. ۴۶- ۵۸؛ همو، ۲۰۰۵، ص. ۴۹- ۵۰).

دلیل چهارم. کگل در این استدلال با وجود پذیرش بخشی از دوجنس‌گرایی به مثابه‌ی پدیده‌ای طبیعی یا ذاتی، این سنخ را نیز از بحث الاهیاتی خویش خارج می‌بیند. وی آگاهانه درپی پاسخ به این پرسش برنمی آید که آیا اراده‌ی خداوند بر این قرار گرفته است که برخی از آدمیان را دوجنس‌گرا بیافریند. این نکته از این جهت مهم است که در بحث از همجنس‌گرایی براساس معرفت شناسی ذات گرایانه، ادعا می‌شود که در کنار مقوله‌های عینی “جنسیت مردانه” و “جنسیت زنانه”، یک مقوله‌ی عینی دیگری نیز وجود دارد به نام “گرایش جنسی به جنسیت مانند خود”. گی‌ها و لزبین‌ها به این گروه تعلق دارند. همجنس‌گرایان، درواقع، با به چالش کشاندن فهم جامعه‌ی مرد سالار و دگرجنس‌گرا در باب جنسیت و سکشوالیته و نیز کوشش آنان برای تسلط گرایش دگرجنس‌گرایانه به همه‌ی گروه‌های انسانی، در پی استیفای حق خویش برمی آیند. اینان براساس این نگرش، اگرچه دو مقوله‌ی جنسیتی مردی و زنی را به مثابه‌ی مقوله‌هایی عینی می‌پذیرند، دو گونه گرایش جنسی همجنس‌گرایی و دگرجنس‌گرایی را نیز دو مقوله‌ی واقعی متمایز از هم می‌شمارند که براساس گرایش جنسی ثابت و از پیش تحمیل شده از هم ممتاز می‌گردند. اینجا است که بحث از دوجنس‌گرایی طبیعی/ ذاتی می‌تواند اندیشه‌ی فوق را به چالش بکشاند، زیرا دوجنس‌گرایی این اندیشه را که جنسیت مقوله‌ای به لحاظ روان شناختی ثابت و به لحاظ اجتماعی از پیش تحمیل شده است زیر سوال می‌برد. از این رو، بحث از دوجنس‌گرایی برای روشی که کگل در پیش گرفته است خطرناک می‌نماید و وی را بر آن می‌دارد تا از این سنخ از دوجنس‌گرایی سخن نگوید (کگل، همان، ص. ۱۱- ۱۲).

اولا همان گونه که پیش از این اشاره کردم و در نوشته‌های دیگرم نشان داده ام (علی پور ۱۳۹۴، و نیز در این نوشته)، نیازی نداریم که برای دفاع از اقلیت‌های جنسی از معرفت شناسی ذات گرایانه بهره بگیریم تا دچار چنین محدودیت‌هایی شویم. ذات گرایی، هم اثباتا با طرد دوجنس‌گرایان (حتی در فرضی که دوجنس‌گرایی ذاتی باشد! ) و نیز همجنس‌گرایانی که گرایش جنسی شان را برآمده از زیست اجتماعی شان می‌دانند، بسیار دیدگاه تنگی است، و هم ثبوتا برای ساختن یک الاهیات اسلامی ناظر به همجنس‌گرایی توان کافی نداشته، کامیاب نیست. ثانیا، جدای از نکته‌ی فوق، چرا نباید پذیرفت که دوجنس‌گرایی، به ویژه دوجنس‌گرایی همزمان، مقوله‌ای به لحاظ روان شناختی ثابت و به لحاظ اجتماعی از پیش تحمیل شده است، از این رو، یک مقوله‌ی جنسیتی مستقل است؟ اگر بتوان براساس متعلقات گرایش جنسی مقوله‌های عینی همجنس‌گرایی و دگرجنس‌گرایی داشت، بی تردید، براساس همین منطق، می‌توان مقوله‌ی عینی دوجنس‌گرایی نیز داشت که “همزمان به هر دو جنس موافق و مخالف کشش جنسی” دارد. این گرایش به لحاظ روان شناختی ثابت و به لحاظ اجتماعی از پیش تحمیل شده است.

آیا خدا دوجنس‌گرایان را دوست دارد؟

از یک سو، در آموزه‌های نقلی، براساس برخی آیات قرآن و نیز برخی احادیث، خداوند خالق همه‌ی آن چیزهایی است که در زمین و آسمان وجود دارد و نیز او آفریدگان خویش را دوست دارد یا به آنان عشق می‌ورزد. از همین رو است که خدا در قرآن خود را “نور آسمان‌ها و زمین” (نور: ۳۵) می‌شمارد و نیز تاکید می‌کند (به عنوان مثال در اعراف: ۱۵۶) که رحمت عام الاهی شامل همه‌ی آفریده‌ها می‌شود. عارفان نظری مسلمان نیز با الهام از آیات قرآن بر این باورند که عشق خداوند در کل هستی سریان دارد (کاشانی، ۱۳۷۰، ص. ۲۹۹؛ فخرالدین عراقی، ۱۳۶۳، ص. ۶۸).

LGBT_Islam1

از همین نویسنده

الاهیات گرایش و کنش جنسی دوهمجنس در اسلام

از سوی دیگر، همان گونه که الفضل تبیین می‌کند گونه گونی و تکثر از اهداف هستی یا آفرینش است. از این رو، تمام موجودات و همه‌ی گروه‌های آدمیان با تفاوت‌های ظاهری و درونی و نیز با گرایش‌ها و باورهای متفاوت داخل در این گونه گونی مورد پذیرش قرآن هستند. در میان مسلمانان هر فردی با هر ظاهر و گرایشی می‌تواند مسلمان بزید تا زمانی که از پیروی اصول اخلاقی قطعی سر باز نزند، نیز حقوق قطعی خداوند و حقوق انسان‌های دیگر را زیرپا نگذارد. این‌ها تنها حدودی هستند که وجود دارند. داشتن گرایش‌های جنسی متفاوت بخشی از اهداف آفرینش است که مورد تاکید قرآن قرار دارد. همجنس‌گرا بودن یا دگرجنس‌گرا بودن یا دوجنس‌گرا بودن و یا داشتن هر گرایش جنسی دیگری دلیلی بر بیرون راندن فرد یا گروهی از دایره‌ی محبت و عشق الاهی و هدف آفرینش نمی‌شود. رحمت عام خداوند شامل همه می‌شود. تنها در فرضی که کنش جنسی ای براساس یک گرایش جنسی مستلزم زیرپانهادن اصل اخلاقی مسلمی گردد (مانند کنش جنسی متجاوزانه یا کنش جنسی با یک شریک جنسی بدون اراده و اختیار وی)، یا حق خدا را که در قرآن به صورت صریح ذکر شده‌اند زیرپا بگذارد (مانند شرک ورزیدن به الله یا کافر شدن به او و یا انکار پیامبران)، و یا حقوق آدمیان دیگر را پاس ندارد (مثلا پاس نداشتن کرامت دیگران یا محترم نشمردن حقوق انسان‌های دیگر)، آنگاه در اسلام داشتن کنش جنسی براساس چنین گرایشی روادید ندارد.

با این نگاه و با پذیرش دو نکته‌ی فوق، اگر نتوان دلایل قطعی از منابع و ادله‌ی اسلام بر غیراخلاقی بودن دوجنس‌گرایی عرضه کرد (که به گمان من نمی‌توان)، و اگر نتوان به صورت یقینی نشان داد که دوجنس‌گرایی مستلزم زیرپانهادن حق به صراحت آمده‌ی خداوند در قرآن است (که به گمان من نیست)، و اگر نتوان به صورت یقینی نشان داد که دوجنس‌گرایی مستلزم پاس نداشتن یا نقض حقوق آدمیان دیگر است (که باز به گمان من چنین نیست)، آنگاه هر تفسیری از اسلام یا قرآن که تبعیض، بی عدالتی، و ستم در حق دوجنس‌گرایان را روا بدارد معتبر نخواهد بود. زیرا خداوند همه‌ی آفریدگانش، و از جمله دوجنس‌گرایان، را دوست دارد.

منابع

. کاشانی، عبدالرزاق. (۱۳۷۰). شرح فصوص الحکم. قم: انتشارات بیدار.

. عباسی، بابک. (۱۳۹۳). مدخل “تقوا”. آمده در دانشنامه‌ی جهان اسلام. برگرفته (اردیبهشت ۱۳۹۵) از این لینک.

. عراقی، فخرالدین. (۱۳۶۳). لمعات. به کوشش محمد خواجوی. تهران: انتشارات مولی.

. علی پور، مهرداد. (۱۳۹۴). پارادایم اجتهادی از گرایش و کنش جنسی دوهمجنس (الاهیات گرایش و کنش جنسی دوهمجنس در اسلام ۵). برگرفته (اردیبهشت ۱۳۹۵) از این لینک.

. علی پور، مهرداد. (۱۳۹۴). گرایش و کنش جنسی دو همجنس در گشو دگی منابع اسلامی (گزارش و سنجش دو منظر درون دینی کُگل و برون دینی نراقی). دگرباشان جنسی در پیشگاه فقه، قانون و جامعه‌ی ایرانی (مجموعه مقالات کنفرانس دوسلدورف). ایگل هرک، ص. ۸۵- ۹۹.

. نحاس، عمر. (۱۹۹۷). الجنوسیه: نحو نموذج لتفسیر الجنوسیه. روئرموند: عربیکا.

. Diamond, Milton. (1998). Bisexuality: A Biological Perspective. In Erwin J. Haeberle and Rolf Gindorf, eds.: Bisexualities – The Ideology and Practice of Sexual Contact with both Men and Women. New York: Continuum, p. 53-80.

. El Fadl, K. (2002). The Place of Tolerance in Islam. Boston: Beacon Press.

. El Fadl, K. (2014). Reasoning with God: Reclaiming Shari’ah in the Modern Age. London: Rowman & Littlefield.

. Esack, F. (2002). Qur’an, Liberation and Pluralism: An Islamic Perspective Of Interreligious Solidarity Against Oppression. Oxford: Oneworld.

. Kugle, Scott Siraj al- Haqq. (2010). Homosexuality in Islam: Critical Reflection on Gay, Lesbian, and Transgender Muslims. Oxford, UK: Oneworld Publications.

. Massad, J. (2007). Desiring Arabs. Chicago: University of Chicago Press.

. Nahas, Omar. (2001). Islam En Homoseksualiteit. Amsterdam: Uitgeverij Bulaaq/ Yoesuf.

. Nahas, Omar. (2005). Homo En Moslim – Hoe Gaat Dat Samen?. Utrecht: Forum.

. Rosenthal, AM; Sylva, D; Safron, A; Bailey, JM (2011). Sexual arousal patterns of bisexual men revisited. Biological Psychology. 88:1, 112–115. doi:10.1016/j.biopsycho.2011.06.015. PMID 21763395.


پانویس‌ها

[1] . در قرآن واژه ی “تقوا” هفده بار و مشتقات آن دویست بار به کار رفته است (عباسی، ۱۳۹۳).

. ترجمه آیات براساس نسخه ی فولادوند است.[2]

[3]. باید بر این نکته تاکید کنم که این سخن من نباید به معنای انکار اصل وجود پدیده ی دوجنس‌گرایی یا چیزی شبیه به آن در جوامع مسلمان تلقی گردد. پژوهش ها از شواهد تاریخی بسیاری سخن می گویند که براساس آن می توان حدس زد که بخشی از آدمیان همواره دارای گرایش به هر دوجنس بوده و گاه کنش جنسی با هر دوجنس داشته اند؛ یک گرایش و کنش براساس احترام متقابل. البته در همین فرض نیز مقایسه این پدیده با پدیده ی معاصر دوجنس‌گرایی کامل نیست و آنها با یکدیگر متفاوت هستند.