[podcast]http://www.zamahang.com/podcast/2010/20130316_Farhangi_EkranCinema_M_Yousefipour.mp3[/podcast]
از هفته گذشته نمایش جهانی فیلم «عوارض جانبی» آخرین ساخته استیون سودربرگ، فیلمساز سرشناس آمریکایی آغاز شده است. در اکران این هفته میپردازیم به معرفی این فیلم.
«عوارض جانبی» نمایش عمومی خود را از ۸ فوریه ۲۰۱۳ در سینماهای آمریکا آغاز کرد و سپس در جشنواره فیلم برلین هم به نمایش درآمد و از نامزدهای دریافت جایزه خرس طلایی این جشنواره بود. این فیلم از ۸ مارس در سینماهای انگلستان و ایرلند روی پرده رفته و از این هفته در سینماهای دیگر کشورهای اروپایی چون هلند و جمهوری چک نیز به نمایش درخواهد آمد.
استیون سودربرگ در این تازهترین ساختهاش سراغ یک تریلر روانشناسانه رفته و عوارض جانبی مصرف یک داروی جدید را با یک پرونده جنایی در هم آمیخته است. مارتین، همسر امیلی بهتازگی از زندان آزاد شده است. امیلی که دچار افسردگی شده، دست به خودکشی میزند اما زنده میماند. داروهای ضد افسردگی معمولی تأثیری بر بهبود امیلی نمیگذارند و به پیشنهاد یکی از روانپزشکان، داروی تازهای را برای درمان افسردگیاش مصرف میکند. اگرچه مصرف دارو درمانبخش است، اما عوارضی جانبی خاصی نیز به دنبال دارد. یکی از این عوارض خوابگردیهای امیلی است. شبی در هنگام خوابگردی پس از مصرف دارو، او با چاقو به همسرش حمله میکند و بعد از این ماجرا به دادگاه کشانده میشود.
فیلمنامه فیلم توسط اسکات زد برنز نوشته شده است. این سومین همکاری استیون سودربرگ و برنز با یکدیگر در مقام کارگردان و نویسنده است. سودربرگ پیشتر دو فیلم «مخبر» محصول سال ۲۰۰۹ و «شیوع» ساخته سال ۲۰۱۱ را بر اساس فیلمنامههایی از برنز جلوی دوربین برده بود. در «عوارض جانبی» برنز سراغ موضوعی مشابه با فیلمنامه قبلی خود یعنی «شیوع» رفته است اگرچه او کار بر روی این فیلمنامه را حدود یک دهه پیش آغاز کرد. برنز چگونگی رفتنش سراغ این موضوع و نوشتن این فیلمنامه را اینگونه توضیح میدهد: «من زمان زیادی را بر روی پروژه دیگری به نام “سرزمین عجایب” که یک مجموعه تلویزیونی در شبکه «ایبیسی» بود صرف کردم. ما برای آن پروژه به بیمارستانهای مختلفی در نیویورک و لسآنجلس رفتیم و برای ماهها با روانشناسان و بیماران کار کردیم. در آن زمان من خیلی به داستانهای متفاوتی که میشنیدم علاقمند شدم؛ داستانهایی که در آنها مصرف داروها و قانون در کنار یکدیگر قرار میگرفتند، آن هم زمانی که جرایم خیلی خاص و ویژهای روی داده بود. این نقطه شروع من بود و بعد از آنکه من چند مورد اینگونه دیدم تصمیم گرفتم که داستان خودم را بسازم و بنویسم.»
برنز نخست قصد داشت که خودش این فیلمنامه را کارگردانی کند، اما پس از نیمهکاره ماندن پروژه دیگری که او و سودربرگ بر روی آن کار میکردند به خواست سودربرگ، این فیلمنامه را به او واگذار کرد و خودش در مقام یکی از تهیهکنندگان در کنار پروژه قرار گرفت. او درباره چگونگی کارکردن با سودربرگ و کارگردانی او میگوید: «واقعاً کس دیگری وجود ندارد که بتواند همانند استیون کار کند. او خودش فیلمبرداری میکند و تدوین را خودش انجام میدهد. شبها پس از پایان فیلمبرداری وقتی به خانه میرود کار تدوین را انجام میدهد و اگر فکر کند نیاز به نماهای دیگری دارد روز بعد آنها را فیلمبرداری میکند. در کار کردن با او همه چیز خیلی به سرعت پیش میرود. او تواناییهای بسیاری دارد و میتواند در هنگام ساخت، تمام فیلم را در ذهنش داشته باشد.»
استیون سودربرگ، فیلمساز آمریکایی برنده جایزه اسکار نیازی به معرفی ندارد. او که نخستینبار با ساخت فیلم «سکس، دروغها و نوارهای ویدئو» توانست نگاهها را به خود جلب کند در دو دهه با ساخت آثاری چون «ارین براکوویچ»، «ترافیک» و «چه» توانسته بسیاری از علاقمندان سینما را مجذوب آثار خود کند. همانگونه که برنز نیز اشاره کرد از ویژگیهای خاص سودربرگ تخصص او در رشتههای مختلف و تسلط کامل بر ساخت فیلمش در هنگام تولید است. او عمده آثارش را خود فیلمبرداری، تدوین و تهیه کرده و فیلمنامه برخی از آنان را نیز خودش نوشته است. در کارنامه او حتی آهنگسازی و تدوین صدا نیز به چشم میخورد. او که در دو دهه گذشته یکی از فیلمسازان محبوب جشنوارهها بود امسال و بعد از نمایش «عوارض جانبی» در بخش مسابقه جشنواره فیلم برلین خبری را اعلام کرد که شاید بسیاری از دوستدارانش را ناراحت کند؛ «عوارض جانبی» آخرین فیلم اوست و قصد دارد فیلمسازی را کنار گذاشته و از این پس به کارهای دیگر چون نقاشی و ساخت مجموعههای تلویزیونی روی بیاورد.
برخی از منتقدان این آخرین ساخته سودربرگ را با فیلمهای آلفرد هیچکاک و بهویژه تریلرهای روانشاسانه او مقایسه کرده و تأثیر گرفته از آنها دانستهاند. سودربرگ با بیان اینکه قصد داشته در این آخرین ساختهاش سراغ داستانهایی مفرح و عامهپسندتر برود، در ارتباط با این شباهتها و دلیل ساخت این فیلم میگوید: «فکر میکنم یکی از دلایلی که باعث میشود فیلمهای هیچکاک امروز همچنان به ما مربوط باشند و دیدنشان برای ما جالب باشد، تنها قدرت تکنیکی و نوآوریها و خلاقیتهایشان نیست، بلکه این است که همه این فیلمها درباره گناه و احساس گناه هستند. گناه چیزی است که همیشه جذاب است و از بین هم نمیرود. چیزی که در این فیلمنامه من خیلی دوست داشتم این بود که به موضوعی میپرداخت که ما همه با آن درگیریم، یعنی انتقال گناه از یک فرد به فرد دیگر. اینها برای یک فیلم مصالح خیلی خوبی هستند. فکر میکنم برای بازیگران نیز اینگونه بود که هیچوقت نمیدانستند نتیجه آنچه میکنند چه خواهد شد. این مسئله کمی فریبدهنده است.»
سودربرگ تازهترین ساختهاش را با بودجهای حدود ۳۰ میلیون دلار ساخته است و در نخستین هفته اکران موفق شده فروش نسبتاٌ خوبی داشته باشد. در این فیلم نیز چون فیلم «شیوع» گروهی از ستارگان سینما در برابر دوربین سودربرگ حاضر شدهاند. رونی مارا و چنینگ تتوم نقشهای امیلی و مارتین و جود لاو و کاترین زتاجونز دیگر نقشهای اصلی فیلم را بازی کردهاند.
اما این آخرین ساخته استیون سودربرگ اگرچه نتوانسته به اندازه بهترین ساختههایش توجه منتقدان را جلب کند، اما در مجموع منتقدان آن را پسندیده و نقدهای مثبتی بر آن نوشتهاند. راجر ایبرت، منتقد «شیکاگو سانتایمز» با دادن سه و نیم ستاره به فیلم ضمن تعریف از کارگردانی و بازی خوب رونی مارا، موسیقی فیلم را بسیار ستوده است و آن را یکی از قویترین بخشهای آن معرفی میکند. پیتر تراورس منتقد «رولینگ استونز» نیز سهونیم ستاره نثار فیلم کرده و با تعریف از بازی بازیگران و کارگردانی سودربرگ، فیلم را تریلری عالی مملو از غافلگیری و تعلیق توصیف میکند. جیمز براردینلی، منتقد «ریل ویوز» نیز با دادن سه ستاره به فیلم آن را تریلری استادانه خوانده که «آلفرد هیچکاک در صورت زنده بودن و ادامه فعالیت هنری احتمالاً میساخت.»