سازمان عدالت برای ایران با ایجاد کارزاری برای یافتن یا آگاه شدن از سرنوشت نوزادی که در دهه ۶۰ در زندان اوین ناپدید شده است، از کسانی که خواهان پاسخگویی دولت و قوه قضاییه ایران درباره این موضوع هستند، خواسته است تا نامهای سرگشاده را خطاب به سازمان ملل امضا کنند.
در این نامه آمده است: «از مادر و پدری بازداشت شده و زندانی در زندان اوین، در ماه مارچ سال ۱۹۸۴/ ۱۳۶۳، دختری به نام گلرو (راحمیپور) متولد شد. مادر او یک فعال سیاسی بود که وقتی باردار بود، با همسرش که او هم فعال سیاسی برجستهای بود، زندانی شد. مسئولان زندان در آپریل سال ۱۹۸۴/ نوروز ۱۳۶۳، زمانی که گلرو تنها ۱۵ روز داشت، او را به بهانه آزمایشهای پزشکی از مادرش گرفتند. از آن زمان تا به حال هیچکس هیچ خبر و اطلاع موثقی درباره این کودک نداده است.»
در ادامه این نامه آمده است: «عمه گلرو، راحله راحمیپور، برای آگاهی از سرنوشت برادرزادهاش بارها از مقامهای دولت و قوه قضاییه پرسوجو کرده، اما به جای دریافت کمک، تهدید به بازداشت شده است. بیش از سه دهه است که دولت ایران از ارائه هر گونه اطلاعاتی در مورد سرنوشت گلرو خودداری میکند. این در حالیست که در قوانین بینالمللی ناپدید شدن قهری افراد جرم و جنایت تعریف شده است و دولت ایران موظف است تمام موارد ناپدید شدنهای قهری را بررسی کند و پاسخگو باشد.»
شادی صدر، حقوقدان و فعال حقوق بشر، روز هفتم آپریل/ ۱۹ فروردین، با اشاره به این کارزار در صفحه فیسبوک خود نوشته است: «داستان تکاندهنده گلرو راحمیپور، نوزاد ۱۵ روزهای که در زندان اوین ناپدید شد، آدم را به یاد سرنوشت صدها کودک آرژانتینی میاندازد که پدران و مادرانشان ناپدید شده و خودشان را به خانوادههای ارتشی داده بودند.»
سازمان عدالت برای ایران، پیشتر و در تاریخ
حسین راحمیپور مقدم، پدر این نوزاد، دندانپزشک و فعال سیاسی بوده که گفته میشود اعدام شده است. مادرش هم که دچار بیماری شدید قلبی شده، از زندان آزاد شده است.
ماموران زندان اوین همان زمان مدعی شدهاند که نوزاد در بهداری زندان اوین مرده است:
شادی صدر، از مدیران سازمان عدالت برای ایران: «مادر گلرو که از زمان دستگیری ماهها در انفرادی بوده، بعد از به دنیا آوردنش به بند عمومی منتقل میشود. چند روز بعد از زایمان، او را برای معاینه از مادر جدا میکنند و فردای آن روز به او میگویند بچه مرده است.»
با وجود پیگیریهای مادر و پدر گلرو از داخل زندان، جسد کودک یا اطلاعاتی درباره محل دفن و چگونگی مرگ او ارائه نشده و مدرکی دال بر مرگ این کودک به آنها نشان داده نشده است.
در طول سالهای گذشته، راحله راحمیپور، عمه گلرو، با حضور در برخی تجمعات، تابلویی را بالای سر گرفته که روی آن نوشته شده است: «برادرم را کشتید، با فرزندش چه کردید؟»
شادی امین، از مدیران سازمان عدالت برای ایران، روز پنجم مارچ/ پانزدهم اسفند ۹۴، در واکنش به نظرات خوانندگان پای گزارشی درباره این نوزاد در صفحه فیسبوک خود نوشته است: «کامنتهای زیر این مطلب {گلرو، نوزاد ‘مفقود شده’ در اوین کجاست؟} اوج انحطاط یک ملت را نشان میدهد. کسانی که با به مسخره گرفتن این درخواست بر حق، بیعدالتی و جنایت را امری عادی تلقی کرده و به آن عادت کردهاند. بیجهت نیست که عمل سیاسیشان هم ظهور پای صندوقهای “صدقه” رژیم و انتخاب جنایتکاران برای بار چندم است. ملتی مسخ شده و بیمسئولیت که نه درد دیگران را به رسمیت میشناسد و نه به سرنوشت همنوعانش حساس است. با وجود این باید علیه این بیتفاوتی ایستاد. خستگی جمعی را به چالش کشید. سکوت و کنکاش نکردن در مقابل این گذشته و حال، خواست حاکمان است.»
بر اساس اطلاعات منتشر شده، ماموران سپاه پاسداران، پدر و مادر گلرو راحمیپور را شهریور ۱۳۶۲، هنگامی که مادر گلرو به تازگی باردار شده بود، در منزل شخصیشان در تهران بازداشت کردند. مادر گلرو، کارمند سازمان تامین اجتماعی و پدرش دندانپزشک و از اعضای سازمان راه کارگر بود.
حسین راحمیپور در زمان شاه هم به دست ساواک بازداشت و زندانی شده بود. تا چند ماه پس از بازداشت این دو نفر خانوادههای آنها هیچ اطلاعی از وضعیتشان نداشتهاند و پس از مراجعه خانواده به حسینعلی منتظری، قائم مقام وقت روحالله خمینی، رهبر پیشین ایران، به آنها اجازه تماس تلفنی و ملاقات داده شده است.
عدالت برای ایران میگوید که گلرو اگر زنده باشد، اکنون زنی ۳۲ ساله است.
من با خانمی آشنا هستم که نوهاش در زندان گوهردشت، به همین شیوه ناپدید شده و برای همین مطالب و گزارشهای مربوط به این موضوع را با حساسیت دنبال میکنم.
سازمان عدالت برای ایران فراخوان داده که هر کس میتواند کمکی به یافتن گلرو بکند. بسیار هم خوب… اما حرفهای غضبآلود و رماننده خانم شادی امین (یکی از مسئولان سازمان عدالت برای ایران ) برای چه در این خبر درج شده؟ آن هم حرفهایی که مال پنج هفته قبل هستند و از صفحه فیسبوک شخصی ایشان گزینش شدهاند؟
اگر سازمانی حقوق بشری است، برای چه مسئولانش با مخاطبان و دعوت شدگان به این شکل ناشایست و بدون فاصله حرف میزنند؟ منظورتان از درج مواضع شخصی و غیرسازمانی خانم امین در این خبر چیست و شعارهای سیاسی و منحط خواندن ملت چه ربطی به ماجرا دارد؟ فکر میکنم این بخش را خیلی ناشیانه وارد متن فراخوان کردهاید به ویژه که معلوم نیست ملت چه نوشته بودند که خانم امین اینقدر درشتگویی کردهاند.
رخشنده / 08 April 2016
پاسخی به خانم رخشنده.
بنظر من ما بعنوان یک ملت اکثریتمان ظرفیت پایینی در انتقاد پذیری داریم (بعلت استبداد و عدم وجود تمرین گفتمان آزاد و ووووو) .
حالا وقتی کسی مثل خانم شادی امین رک و پوست کنده و بی رو در واسی نقاب تظاهر راه از چهره جامعه ایی می درد که بر پایه دروغ . دو رویی . تظاهر. تحقیر و توهین به یکدیگر. مسئولیت نپذیری از بالا تا پایین و از پایین تا بالا بنا شده آنوقت «ما» این ملت غیور!! جا می خوریم و منقد ( امثال خانم شادی امین) را مورد حمله قرار میدهیم چو ن راحتتر از آن است که به راه حل کاستی های خود و جامعه بپردازیم و خود مان را اصلاح کنیم.
شما بگوید از هموطنانی که به جای همدردی و یاری به هم نوع درسختیها و رنج آنها را تحقیر و تمسخر یا توهین میکنندچگونه میشود برخورد کرد؟
roozbeh / 09 April 2016
من از مسئولان رادیو زمانه سوال کرده بودم. نمیدانم آیا پاسخ آقای روزبه جواب این رسانه است یا خیر؟
روزبه شما شاید موضوع را بهتر پیگیری کرده و چیزهایی میدانید که در متن خبر نیست ولی من نفهمیدم و بر همین اساس پرسش کردم.
یک: بیانیهای منتشر شده و این رسانه در انعکاس آن، فیدبک شخصی یکی از مسئولان «عدالت برای ایران» را که تحقیرآمیز است در گزارش مربوطه میگنجاند. این مانند آن است که کسی کاندیدای یک انتخابات شود و از مردم بخواهد که به او رای دهند، اما پیشاپیش بگوید آن کسانی که به من رای ندهند، لیاقتشان همین و همان است …
دو: یک سازمان که فعالیت محترمانه حقوق بشری و مدنی دارد، فاصله خود را با مخاطبان از بین نمیبرد و متانت اصولی را حفظ میکند. همانطور که یک سخنران در پاسخ تماشاچیان و شنوندگانی که او را هو میکنند یا سوالات نامربوط میپرسند، اقدام متقابل نمیکند.
برداشتتان درست نیست که به خانم امین حمله شده. من انتقاد کردم از بیتوجهی خانم امین در عدم رعایت این فاصله و تعجب کردم از رسانهای که خبر این بیانیه را با گنجاندن اظهارات عصبانی ایشان، از جنبه بیطرفانه آن خارج کرده است.
احتمالا خانم امین هم به همین دلیل، در صفحه شخصی نظراتش را نوشته، نه در سایت عدالت برای ایران. ضمن آن که معلوم نیست برای چه خواننده این گزارش، باید نظر خانم امین در مورد «اوج انحطاط یک ملت» را بخواند ولی نداند موضوع از چه قرار بود.
رخشنده / 09 April 2016
انتقاد متوجه رسانهای است که از فیس بوک شخصی خانم امین، نظری را استخراج میکند که هیچگونه ربطی به مطلب ندارد. خانم امین نیز بایستی از این نقص غیر حرفهای رادیو زمانه بیاموزند که همواره خونسردی و خردمندی را حفظ کرده و دچار خشم و احساسات نشوند، حتی در فیس بوک شخصی خود!
عادله دادگر / 10 April 2016