در سال ۹۵ رهبر جمهوری اسلامی تصمیم‌گیری‌های دشواری در پیش دارد. خامنه‌ای می‌خواهد پس از خودش نیز راهی که در دوران رهبری‌اش پیموده شده، به‌نام او ثبت شود و هم‌چنان ادامه یابد. رهبر در سخنان اخیرش عصبی به‌نظر می‌آید و نگران است. چرا؟

Ali-Khamenei

بخش مهمی از حاکمیت، در زمان حیات او نیز این راه را دیگر قابل ادامه نمی‌دانند و معتقدند که جمهوری اسلامی باید پس از گذر از دوران طولانی انقلابی‌گری که نزدیک به چهار دهه طول کشیده، اینک باید روابطش را با آمریکا و غرب عادی کند و در را به‌روی سرمایه‌گذاران خارجی بگشاید تا از بن‌بست کنونی نجات یابد.

این تلاش و رویکرد، به معنای شکست راه خامنه‌ای در نزدیک به سه دهه زمام‌داری است و انکار نقشی است که او می‌خواهد در تاریخ ازخود به یادگار گذارد. او به همین دلیل برانگیخته و عصبانی است.

اقتصاد مقاومتی، نشان مقاومت او برای ادامه راهی است که مملکت را به‌اینجا کشانده است. او باید بین واقعیات خردکننده موجود و رویای انقلابی‌گری دائمی تصمیم بگیرد. او نقش خود را در این راه کمتر از موسس جمهوری اسلامی نمی‌داند بلکه دوران او را «دوران تاسیس» و زمان خود را «دوران تثبیت» آنچه “نظام بدیع دموکراسی دینی” می‌خواند، به‌شمار می‌آورد.

shariatmadarihassan
حسن شریعتمداری

خامنه‌ای شخصی محاسبه‌گر و نقشه‌پرداز است. او از بیماری خود بهتر از هرکس دیگری خبر دارد. شاه و خمینی بیماری خود را از دیگران پنهان کردند، ولی او ترجیح داد همگان را تا حدودی از واقعیت مطلع کند. شاید می‌خواست تا زنده و سرپاست‌، یارگیری‌ها و تغییر مواضع و جبهه‌ها را که معمولا در چنین وضعیتی برای دوران پس از رهبری استبدادی به‌وجود می‌آید، تا حدودی مشاهده کند و مسیر را حدس زده و آن را برای بعد از خود درجهت ادامه خواست‌هایش هموار کند.

محدودیت‌های تعیین قائم‌مقام

از سوی دیگر او شاید برای انتقال آرام‌تر قدرت، تصمیم گرفته تا قائم‌مقام رهبری را در زمان حیات خود انتخاب و معرفی و تثبیت کند. البته خامنه‌‌ای زیرک‌تر از آنست که درصورت چنین تصمیمی، این کار مهم واثرگذار در آرایش نیروها را در داخل بلوک‌های قدرت نظام، مستقیما به‌دست خود انجام دهد.

انجام مستقیم این کار او را با وضعیت ناخوشایندی مواجه می‌کند. او اگر هم چنین تصمیمی گرفته باشد، آنرا به‌دست خبرگان رهبری خواهد داد و خودش تصمیم آنان را تایید خواهد کرد. در عین حال، گزینه‌های او برای قائم‌مقام کردن یک نفر زیاد نیست. پسرش چهره‌ای امنیتی و پشت پرده باقی مانده است و برکشیدن او به رهبری کار ساده‌ای نیست.

2016-04-01_hakhal-triangle-3

خامنه‌ای حتی قبل از تعیین پسر بعنوان جانشین نیز، سلطان نامیده شده و اینک بعید به‌نظر می‌رسد با تعیین پسر به‌عنوان جانشین، لقبی را که نمی‌پسندد بر خود تثبیت کند. می‌ماند هاشمی شاهرودی و صادق لاریجانی.

شاهرودی چهره قابل توافق بین جناح‌هاست ولی به همین دلیل احتمالا  ادامه‌دهنده راهی نخواهد بود که خامنه‌ای بر ادامه آن اصرار دارد. صادق لاریجانی بیشتر یقه درانده و خود را پیرو رهبر نشان داده است. برادران او نیز از مقامات نظامند و پدرزنش هم آیت‌الله وحید خراسانی است و عده و عده بیشتری را یدک می‌کشد.

احتمال بعدی این است که خامنه‌ای تمایل خود به اینها یا شخص دیگر را به کمیته تعیین جانشین رهبری که مدتی است مشغول کارند بگوید و بقیه ماجرا را برای بعد از خود بگذارد. البته او تجربه کافی دارد که چگونه پس از فوت رهبر، نقل قول‌ها و وصیت نامه‌ها جعل می‌شوند و سناریوهای از پیش چیده شده به جریان می‌افتند.

در همین زمینه: نظام می‌میرد • پرونده جانشینی

خامنه‌ای در آرایش مجلس خبرگان پنجم و در انتخابات هفتم اسفند از هاشمی رفسنجانی و روحانی شکست خورده و از این قضیه به شدت خشمگین است. در نتیجه تا بتواند از آنان زهر چشم می‌گیرد که دامنه عمل‌شان را محدودتر کند. اما روحانی و هاشمی هم به تجربه می‌دانند که اشخاص در فقدان خامنه‌ای تغییر جهت خواهند داد. رفسنجانی در خبرگان در خلاء قدرت ناشی از فقدان خامنه‌ای می‌تواند ناگاه به قطب جاذبه بزرگی تبدیل شود. روحانی و هاشمی نیز برای چنین وضعیتی خود را آماده می‌کنند. اگر وضعیت اجازه داد که خود روحانی و اگر مقاومت در مقابل روحانی زیاد بود هاشمی شاهرودی.

روحانی و هاشمی می‌دانند که رهبر بعدی هر که باشد و به هر ترتیب انتخاب شود، در اوان کار نه اقتدار کافی برای مقاومت در برابر خواست‌های مردم را خواهد داشت و نه لزوما تمایل به افراطی‌گری و انقلابی بازی.

نه تنها دوران زندگانی خامنه‌ای بلکه دوران طرز تفکر و عمل او نیز به پایان خود نزدیک شده است.