هفته‌ی گذشته، مقارن با بزرگ‌ترین تظاهرات دو سال گذشته‌ی مخالفان در بوداپست، دولت مجارستان اعلام کرد که قصد دارد آرشیو گئورگ لوکاچ یکی از مهم‌ترین فیلسوفان قرن بیستم را تعطیل کند؛ تصمیمی که به تصویب آکادمی علوم مجارستان رسیده است؛ آن هم درست در همان روزهایی که ده‌ها هزار نفر درحمایت از اعتصاب معلمان علیه سیاست‌های آموزشی دولت دست راستی حاکم به خیابان آمده‌اند. از سال ۲۰۱۰، که ویکتور اوربان در نتیجه‌ی ائتلاف احزاب دست راستی تحت عنوان فیدس به قدرت رسیده، فضاهای فرهنگی جامعه‌ی مجارستان و رسانه‌های آن به شدت محدود شده است.

آرشیو لوکاچ
آرشیو لوکاچ

تعطیلی آرشیو ملی لوکاچ، حالا نه فقط دسترسی علاقه‌مندان به نسخه‌های اصلی آثار، دست‌نوشته‌ها، نامه‌ها و اسناد زندگی این فیلسوف بزرگ مجاری را مسدود می‌کند، بلکه درعین حال اقدامی است برای بازنویسی و تغییر تاریخ یک سرزمین. یادآور «وزارت حقیت» امپراطوری اقیانوسیا در رمان 1984 جرج ارول که کارش بازنویسی، جعل، جایگزینی و نابودسازی مدارک تاریخی، روزنامه‌ها و کتب منتشرشده با توجه به منافع حال حاضر حزب و حذف کردن نام آنهایی بود که عملاً توسط حزب از صحنه روزگار محو شده بودند، به عبارت ذیگر، تبدیل آنها به «نا اشخاصی» که هرگز وجود نداشته‌اند.

همان دولتی که برای جلوگیری از ورود پناهندگان، مرزهایش با صربستان را با موانع فلری و سیم‌های خاردار به ارتفاع سه و نیم متر مسدود کرده، و در میان دولت‌های اروپایی از سرسخت‌ترین مخالفان ورود پناهندگان به اروپاست، حالا حافظه‌ی تاریخی ملت خویش را نشانه گرفته است؛ گواهی بر این واقعیت که تاریخ و جغرافیا در سیاست هرآینه مکمل یکدیگر اند.

Lukács György (1885-1971)
György Lukács 1885-1971

سیر فکری و جایگاه لوکاچ

برای دهه‌ها، آرشیو لوکاچ فرصتی برای دانشگاهیان وعلاقه‌مندان از سرتاسر جهان بوده تا علاوه بر دسترسی به اسناد حیات ذهنی فیلسوف، محل زندگی مادی و عینی او را نیز از نزدیک تماشا کنند. محل آرشیو، خانه‌ای است کوچک واقع در خیابان بلگراد راکپارت در بوداپست، که لوکاچ از پاییز ۱۹۴۵ تا پایان عمر یعنی بهار ۱۹۷۱ در آن زندگی کرده است؛ و از این بابت می‌توان آن را مکانی تاریخی یا دست کم خاطره‌انگیز قلمداد کرد.

György Lukács تاریخ و آگاهی طبقاتی

لوکاچ، صرفاً یک چهره‌ی ملی نیست، و وجهه و اهمیتی جهانی دارد. او بی‌شک برجسته‌ترین چهره‌ی مارکسیسم اروپایی است؛ فیلسوفی که آثارش تا پیش از جنگ جهانی اول و انقلاب اکتبر، متأثر بود از جنبش رمانتیسیسم دوران، در چارچوب نوکانتی و با محوریت مسأله‌ی فرم و زندگی.

جنگ باعث شد لوکاچ راه خود را از حلقه‌ی فکری هایدلبرگ و ناسیونالیسم ماکس وبری جدا کند؛ آشنایی با ارنست بلوخ، او را متوجه هگل ساخت. و در نهایت، انقلاب اکتبر، عامل تعیین‌کننده‌ای بود که به مسیر فکری او در دهه‌ی بیست جهت داد. لوکاچ در ۱۹۱۸ به حزب کمونیست مجارستان محلق شد و البته تا آخر عضو حزب ماند. مفسران آثار او غالباً قائل به نوعی گسست یا جهش میان آثار ادبی پیشا-مارکسیستی لوکاچ جوان، یغنی «نظریه رمان» و «جان و صورت» و آثار مارکسیستی او، از جمله «تاریخ و آگاهی طبقاتی» هستند. روشن است که حرکت از کانت به سوی هگل، نزد لوکاچ، با پیشروی در مارکسیسم (و در ادامه، با عقب‌نشینی به استالینیسم) تعین یافت.

پس از شکست تجربه‌ی کوتاه «جمهوری شورایی مجارستان» در ۱۹۱۹، لوکاچ، تقریباً تمامی دهه‌ی بیست را در تبعید، در وین سپری کرد؛ دورانی سخت که بعید نبود بدون حمایت روشنفکران آلمانی، داستان زندگی لوکاچ با اعدام او به پایانی تلخ برسد.

در سال‌های ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۳، لوکاچ ریشه‌های نظریه‌ی مارکس را در ایده‌آلیسم آلمانی پی گرفت، و به ویژه بر پایه‌ی فصل نخست کتاب سرمایه، و حول محور بت‌انگاری کالاها، نظریه‌ی آگاهی خویش را تدوین کرد؛ تأکید لوکاچ بر عاملیت آگاهی که در مجموعه مقالات «تاریخ و آگاهی طبقاتی» (۱۹۲۳) انعکاس یافته است، در آن زمان با توجه به قدرت گرفتن استالین نوعی بدعت نظری تلقی می‌شد، و لوکاچ را رو در روی قرائت رسمی مارکسیسم قرار ‌داد.

مقالات منتشرشده‌ی «تزهای بلوم» در ۱۹۲۸، برنامه‌ی سیاسی لوکاچ برای کنگره‌ی حزب کمونیست مجارستان بود برای ایجاد ائتلاف میان کارگران و دهقانان؛ برنامه‌ای که به دفترهای زندان گرامشی بی‌شباهت نبود.

از اواخر دهه‌ی بیست تا ۱۹۵۶، لوکاچ دوباره بر نظریه‌ی ادبی و مباحث زیبایی‌شناسی متمرکز شد؛ متون او در این دوران به استثنای یک مورد، کتاب هگل جوان، همه در این حوزه نوشته شده‌اند.

۱۹۵۶، سال انقلاب مجارستان، سال بازگشت دوباره‌ی لوکاچ به سیاست است؛ پس از مرگ استالین در ۱۹۵۳، شرایط و وضعیت حزب کمونیست مجارستان تغییر کرد و فضای آزادتری برای بحث و نظر به وجود آمد. پس از انقلاب، لوکاچ وزیر فرهنگ حکومت کمونیستی کوتاه‌مدت ایمره ناگی شد.

در اعتراض به تصمیم آکادمی علوم مجارستان، بیانیه‌ای تنظیم شده است که تاکنون بیش از هفت‌هزار نفر آن را امضاء کرده‌اند.

«تاریخ و آگاهی طبقاتی» با ترجمه‌ی زنده‌یاد محمدجعفر پوینده، «رمان تاریخی» و «تزهای بلوم» با ترجمه‌ی امید مهرگان از جمله آثار لوکاچ هستد که می‌توان به زبان فارسی خواند.