فرهاد رضایی از ۲۸ سال پیش ساکن هلند است. در رشته مولکول سلولی و ژنتیکی دانشگاه آمستردام تحصیل کرده و سپس در دانشگاه پزشکی لیدن موفق به گرفتن دکترای کلینیک ژنتیکی شده است.
پس از آن تخصص و فوق تخصص خود را در سیستم بیولوژی گرفته و هماکنون مشغول تحقیق در بخش دستگاه گوارش مرکز پزشکی اراسموس روتردام است. اخیرا نتیجه پژوهش او و تیم تحت سرپرستیاش در نشریه نیچر از معتبرترین نشریات تخصصی-علمی دنیا انتشار یافته که در آن به دو کشف مهم در زمینه علت و درمان بیماری دیابت نوع دو پرداخته است.
جزییات بیشتر درباره زندگی فرهاد رضایی در هلند را از زبان خود او بشنوید:
– من فرهاد رضایی هستم. در حدود ۲۸ سال پیش به هلند آمدم. تحصیلات خود را در دانشگاه آمستردام در رشته مولکول سلولی و ژنتیکی تمام کردم. بعد از آن به دانشگاه پزشکی لیدن رفتم و دکترای خود را در رشته کلینیک ژنتیکی دریافت کردم. در طول ۲۰ سال گذشته، تخصص و فوق تخصص خود را در سیستم بیولوژی گرفتم. سیستم بیولوژی یک مجموعه نام از تمام شاخههای بیولوژی است که برای مثال میشود علم ژنتیک، علم پروتئینشناسی، علم بیوشیمی و علم میکروسکوپی را نام برد. در حال حاضر مشغول تحقیق در مرکز پزشکی اراسموس در روتردام هستم؛ در قسمت گاستروینتولوژی که همان مطالعات دستگاه گوارش است. من تا دو سال پیش تمام آزمایشها و تحقیقها را در مرکز پزشکی خرونینگن انجام میدادم. بعد از آن به روتردام رفتم اما هنوز هم به خاطر همکاری با خرونینگن و بعضی کارهایی که هنوز مانده، در آنجا هم فعالیت میکنم.
رادیو زمانه- به عنوان یک خارجی برای جا افتادن در این جامعه در زمینه کار و تحصیل چه مشکلاتی داشتید؟
– ببینید برای اینکه در یک اجتماع شروع به ساختن زندگیتان بکنید، به اولین چیزی که نیاز دارید این است که جامعه را خوب بشناسید. من برای شناخت جامعه هلند و غرب خیلی مطالعه کردم و به همین دلیل وقتی که شروع به تحصیل کردم تنها چیزی که به فکرم رسید این بود که خودم را جدا از اینها ندیدم. یعنی به این صورت که در همان حال که یک ایرانی هستم و ماهیت خودم را هرگز فراموش نخواهم کرد، ولی درعین حال خودم را از اینها جدا ندیدم. یکی هم این که زبان را باید خوب یاد گرفت تا افراد جامعه میزبان را بهتر بفهمیم و بشناسیم. من خیلی مشکلات داشتم. سه چهار ماه اول کلاس زبان خیلی سختی کشیدم. لغت زیاد بلد بودم ولی زبانم ضعیف بود. یکی از دوستان ایرانیام که او هم مشغول تحصیل بود و در رشته فنی درس میخواند به من نصیحتی کرد و گفت هیچ موقع دیکشنری استفاده نکن. همین باعث پیشرفتم در تحصیل شد. دو سه ماه اول این کار برایم سخت بود، اما بعد برایم آسان شد و در ترم دوم نمرات بالایی آوردم، در حالی که سه چهار ماه اول نمراتم خیلی پایین بود.
- پس مشکل اصلی زبان بود و به عنوان یک خارجی محدودیتی نداشتید؟
– در آن زمان نه، اما بعدها چرا. الان کسانی که میخواهند درس بخوانند موانع بیشتری دارند. آن موقع وقتی مصاحبه کردم برای اینکه اسمم را بنویسند، رییس بخش به من گفت زبانت برای رشتهای به این سختی خیلی ضعیف است. من فقط گفتم شما بگذارید من بخوانم. من خودم را میآورم بالا. ولی الان دیگر به این صورت به شما اجازه نمیدهند شروع کنید.
- در جامعه علمی چطور؟ به عنوان یک خارجی مشکلی نداشتید؟
– برای پیشرفت در جامعه علمی شما به چند فاکتور احتیاج دارید و تنها شناخت علمی کافی نیست. شناخت علمی به شما کمک میکند که موقعیتتان را تثبیت کنید. یعنی دیگران به شما احترام میگذارند بهخاطر آن شناخت علمی که شما دارید. ولی برای اینکه پیشرفت کنید شناخت اجتماع و برخورد شما با این افراد در جامعه علمی مهم است. یک فاکتور دیگر هم هست که نمیدانم بگویم بدبختانه یا خوشبختانه وجود دارد: در جامعه علمی لابی مهمترین فاکتور پیروزی یک شخص است.
- لابی یا شبکه ارتباطی؟
– ببینید، فرق لابی با شبکه ارتباطی این است که مثلا من همه را میشناسم و همه هم من را. ولی ممکن است این آشنایان من که همه پروفسور و خیلی هم نزدیک هستیم توی لابی نباشند. وقتی شما در لابی نباشید، خیلی مشکل است که به موقعیتهایی که استحقاقش را دارید برسید. تصور کنید که شما توی یک دایره، درون یک حلقهای هستید، زمانی که وارد حلقه میشوید همه راهها برایتان باز میشود. شبکه ارتباطی علمی را شما دارید ولی لابی احتیاجی نیست که مستقیما علمی باشد. میتواند از هر سویی باشد. وقتی لابی شما را تایید کند شما میتوانید به هر موقعیتی که میخواهید برسید.
- میتوانید مثالی بزنید؟
– ببینید مثلا حساب کنید یک پروفسوری، درست است که پروفسور است، ولی از نظر علمی هیچ اعتباری ندارد اما این شخص سوبسیدهای بالایی از دولت برای تحقیقات میگیرد. هیچ موقع هم تحقیقاتش به نتیجه نمیرسد. در حقیقت لابی به او کمک کرده تا سوبسیدی را برای تحقیقات بگیرد، اما هیچ موقع به جواب هم نمیرسد. همه هم متوجه هستند که ایشان اعتبارش در جوامع علمی خیلی پایین است.
- نتیجه پژوهش اخیر شما در نشریه نیچر که از معتبرترین نشریات علمی جهان است منتشر شده. این چه تأثیری در کارتان گذاشته است؟
– برای اینکه مقالهای چاپ شود و دیگران به شما اطمینان کنند، احتیاج است که شما از قبل مقالاتی در سطح بالا چاپ کرده باشید. وقتی به کار شما اطمینان کرده باشند، این مقاله دروازه جدیدی را برای محققان دیگر باز میکند و این دروازه جدید به آنها کمک میکند تحقیقات خودشان را میزان کنند و با دستاوردهای جدید تطبیق بدهند. یعنی علم قدیم را که دستاوردهای جدید در آن نیست، تطبیق میدهند و آزمایشهایشان را بر اساس دستاوردهای جدید تغییر میدهند و این کمک میکند که درحقیقت بیماریها زودتر کشف شوند.
- مراحل پذیرش یک پژوهش در مراکز علمی چگونه است؟ بخشی را در پرسش قبلی توضیح دادید اما پیش میآید که بعضی وقتها پژوهشها نتیجه عکس همدیگر داشته باشند؟ اگر چنین باشد، تکلیف چیست؟ آیا مرکزی برای رسیدگی به اینها هست؟
– بسیار سوال جالبی است. یکی از دلایل عقبافتادگی در دانش پزشکی، همین تضادهای مقالاتی است که چاپ میشوند. این تضادها به چند صورت است. بعضی از مجلات خیلی سطح بالا هستند مثل نیچر، ساینس و سل. اگر دقت کنید مقالاتی که در این نشریهها چاپ میشوند، اصلا باعث نوآوری نیستند. یعنی کاریست که مدام دارد تکرار میشود و به زبان عامی، «کُپی-پیست» میشود. ولی فقط در آنجا چاپ شده چون لابی، سیاست و اقتصاد رل مهمی دارند. مثلا همین مقاله ما که در نیچر چاپ شده، شش ماه در مجله دیگر متوقف شده بود. معنیاش چیست؟ معنیاش این است که دارند این را مطالعه میکنند که خودشان انجام دهند. وقتی که انجام دادند، مقاله را رد میکنند و در نتیجه، خودشان که دادهها را دارند با یک صورت تغییرات جزیی، چاپش میکنند. این یکی از دلایل است. دلیل دوم اینکه بسیاری از دادهها چاپ میشوند که با هم مغایرت دارند. گروههای بسیار خوبی هم هستند. درنتیجه هیچ قدرتی نمیتواند این تضاد را حل یا کنترل کند. ولیکن اگر شخص بخواهد اعتبار کسب کند، اعتبار قطره قطره جمع میشود، اما خب با یک مقاله هم ممکن است تمام اعتبار یک شخص یا یک گروه از بین برود. چون هر چیزی که شما در آن مقاله علمی مینویسید بایستی اعتبار داشته باشد. یعنی اگر چیزی منتشر بشود که با منطق جور نیست و با دادهها جور درنمیآید، یا به دادههای شما شک بکنند و بروند بررسی بکنند، باعث میشود آن مقاله را حتی اگر پیشتر پذیرفته شده باشد، رد کنند. همه دنیا هم میفهمند. مثلا یک مقالهای بود از یک نفر در ژاپن که در نیچر چاپ شده بود که بعد متوجه شدند جعل شده بوده و آن شخص خودش را کشت. یا در همین لیدن دو تا دارو را جعل کرده و چاپ کردند که بتوانند این داروها را در آینده بفروشند. بهخاطر اینکه دادهها جالب نبوده، توسط محققان دیگر کنترل شدند و تمام اشخاص اخراج شدند.
- شما با یک تیم پژوهشی ۱۶، ۱۷ نفره کار میکنید و تعدادی هم دانشجوی ایرانی در بین آنها هستند. لطفا توضیح بیشتری در مورد نحوه همکاریتان بدهید.
– بله، من تلاش کردهام به سهم خودم به دانشجویان ایرانی کمک کنم و آنها را در تیم خودم بیاورم که بتوانند راه مستقیم تحقیقات را پیدا کنند. تا آنجا که قدرت دارم راه را برایشان باز میکنم. در حقیقت یک تحقیق نمیشود بهصورت بسته انجام شود. برای رسیدن به یک هدف ۱۰۰درصدی، ما نیاز به مراکز مختلف تحقیقاتی داریم و برای همین من با مراکز مختلف تماس برقرار میکنم و به همکاری دعوتشان میکنم برای این کار. همانطور که گفتم، آنها به عنوان اینکه در تحقیقات شرکت میکنند اسمشان در مقالات میآید. با هم صحبت میکنیم و آنها میگویند که در کجای مقاله میخواهند باشند و به این ترتیب همکاری شروع میشود.
- با مراکز درمانی ایران هم ارتباط دارید؟
– فقط با انستیتو پاستور همکاری دارم ولی تلاشم این است که با مراکز درمانی ایران رابطه بگیرم، بهخصوص درارتباط با بیماری قند و بیماریهای نایاب. من تکنیکی را ساختهام که باعث میشود تمام مارکرهایی که در خون هستند، پروتئینها، برای بیماریهایی مثل آلزآیمر، پارکینسون، روماتیسم و … را بتوانم ردیابی و شناسایی کنم. این تکنیک بسیار بینظیر است که بقیه مراکز تحقیقاتی ندارند. بهخاطر اینکه تلاششان این است که بتوانند این مارکرها را در خون پیدا کنند، ولی تا به حال دستیابی نداشتهاند و من توانستهام آن را پیدا کنم. ۲۰ سال است که در کنار آزمایشات بر روی بیماری قند بر روی این هم فکر و کار کردهام. این را چاپ نکردهام. در سال جدید یک شرکت بیومارکرز راه انداختهام به اسم «کلینیکال بیومارکرز» برای تمام بیماریهایی که نایاب هستند و همچنین بیماریهای قند که بتوانیم مارکرهایی را که داخل خون هستند و به عنوان اندیکاتور یا شناسایی وجود دارند، برای این بیماریها پیدا کنیم. من در تلاشم که با مراکز درمانی ایران در ارتباط قرار بگیرم که بتوانیم این تکنیک را در ایران استفاده کنیم، بهخصوص برای سلولهای بنیادی.
از همین مجموعه:
دستاوردهای مهاجرت، آزادی یا نبودن در کنار خانواده به وقت مرگ؟- گفتوگو با جهان ولیانپور
تواناییهای مهاجران راه را در جامعه میزبان باز میکند- گفتوگو با رویا مؤید
بعد از ۵۸ سال زندگی در هلند، خواب کوچهپسکوچههای اصفهان را میبینم- گفتوگو با داریوش مجلسی
«ایران گذشته من است و هلند آیندهام»- گفتوگو با مرضیه دادور
«احساس میکنم وسط دنیا هستم»- گفتوگو با نفیس نیا
اعطای مدال سلطنتی هلند به دانشمند ایرانی-هلندی –گفتوگو با مجید حسنیزاده
«به کارم باور دارم»- گفتوگو با احمد پوری
«پیوند نسل اول و دوم مهاجران، نیازمند کار گروهی است» – گفتوگو با مسعود والا
«ایرانیان همیشه درگیر سیاستاند» – گفتوگو با عمار ملکی
پیوند میان علوم طبیعی و انسانی، کمک به حقوق بشر است – گفتوگو با دامون گلریز
«کاش ما ده درصد آزادی اینجا را داشتیم» – گفتوگو با رضا کشاورزی
دقیقا به یاد مراکز عریض و طویل مثلا پژوهشی خودمان افتادم که با رانت سیاسی پا می گیرند و فقط با تزریق پول نفتی راه می روند و عملا بخشی از مکانیسم فساد اقتصادی و توزیع پول های بادآورده و نا مشروع هستند. اگر در یک مرکز 1000 مقاله هم در سال چاپ شود، نام رییس مرکز که اغلب یکی از بستگان یا وابستگان سیاسی نظام است در صدر آن قرار می گیرد و نام محقق و نویسنده اصلی اگر اصولا حذف نشود در انتهای لیست.
میترا / 08 March 2016