انتخابات روز جمعه هفتم اسفند ماه، به پیروزی قاطع گروه موسوم به اصلاحطلبان در تهران انجامید. هر ۳۰ نفر نامزدهای «فهرست امید» به مجلس شورای اسلامی راه یافتند و از میان ۱۶ نفری هم که این گروه برای مجلس خبرگان معرفی کرده بود، ۱۵ نفر رای آوردند: نتایج خبرگان: جنتی ماندنی شد، مصباح و یزدی رفتند
روی دیگر سکه پیروزی قاطع فهرست امید در تهران، شکست سخت اصولگرایان در پایتخت است و از آنجا که رویکرد سیاسی به انتخابات در پایتخت معمولا پررنگتر از دیگر شهرهای ایران است، آری گفتن رایدهندگان به فهرست امید، نه گفتن به خواستهها و انتظارات علی خامنهای تلقی میشود که از اصولگرایان حمایت میکند.
اکبر گنجی، نویسنده و تحلیلگر مسائل سیاسی ایران که مقیم آمریکاست، در اینباره مینویسد: «هرگاه میزان مشارکت بالا بوده، نیروهای مورد حمایت صریح آیتالله خامنهای شکست خوردهاند. در انتخابات ۹۰ در تهران دو میلیون و ۳۰۰ هزار نفر رای دادند ولی این بار بیش از چهار میلیون نفر. یعنی با مشارکت ۵۰ درصدی تهرانیها، مردم با حذف نمادهای ولی فقیه به آیتالله خامنهای “نه” گفتند.»
گرچه چنین تحلیلهایی خوشایند راس حاکمیت جمهوری اسلامی نیست و رهبر جمهوری اسلامی شخصا از حضور همه در انتخابات تشکر کرده است، اما رسانههای اصولگرا و بهخصوص تریبونهای وابسته به جریانهای تندرو نیز کنشها و واکنشها در پایتخت را از همان زاویه نه گفتن به رهبر ایران ارزیابی و تحلیل میکنند.
بر همین اساس جعفر شجونی، روحانی تندرو و عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در واکنش به شکست مطلق اصولگرایان در انتخابات تهران میگوید: «دلیل چنین اتفاقی مشخص است. تهران پایگاه اصلی ضدیت با انقلاب و ولایت فقیه است و رای آوری این افراد نیز نشان دهنده همین مساله است.» (به نقل از سایت فرارو از گفتوگوی جعفر شجونی با رویداد ۲۴)
اگر این روایت و تحلیل را بپذیریم، کدام ویژگی چنین خاصیت و شخصیتی به تهران داده است؟
پاسخ این پرسش را میتوان در تحلیلهایی یافت که برخی دیگر از چهرهها و نظریهپردازان جریان تندرو از رای تهران ارائه کردهاند.
به عنوان نمونه، وحید یامینپور، از چهرههای رسانهای اصولگرایان در یادداشتی رای به لیست اصلاحطلبان در تهران را تجلی سبک زندگی تهرانیها دانسته است. نکتهای که مساله را از حوزه سیاسی، به حوزه اجتماعی و فرهنگی میکشاند.
او در این یادداشت که با همراهی عکس مقابل در رجانیوز منتشر شده، شکست اصولگرایان را فرهنگی و تمدنی میداند تا سیاسی.
یامینپور از تهران به عنوان شهری با انبوه جمعیت متعلق به طبقه متوسط جدید شهری یاد میکند که سبک زندگیشان شبه مدرن است و مطالباتشان شبه روشنفکرانه: «چه بر مبنای مفهوم “طبقه و قشر” تحلیل کنیم و چه مبتنی بر مفهوم “سبک زندگی”، آنچه روشن است اینکه رای بخشی از مردم تهران عموما قداستزدایی شده و عرفی و حامل ارزشهای غربگرایانه است.»
دغدغههای روشنفکری و داشتن سبک زندگی متفاوت، از کلیدواژههای تحلیل نتیجه انتخابات تهران در نزد نظریهپردازان اصولگرا هستند.
یامینپور اما معتقد است که جوانان رای اولی و زنان بهعنوان پیش قراولان تحول در ادراک هویتی و فرهنگی، ترجیح میدهند همواره اصلاحطلب باشند تا اصولگرا. او علت این ترجیح را بیان نمیکند، اما میگوید که اصلاحطلبی برای آنها نه یک گرایش سیاسی که مجموعهای از نشانهها و معانی فرهنگ نوگرایانه و مدرن است: «شرکت در انتخابات برای این گروه از مردم نه یک کنش سیاسی که یک “فضا-رسانه” است؛ یک حرکت نمادین برای ادای پارهای از دلبستگیها و علاقهمندیهاشان، وگرنه عموم کسانی که به لیست مشهور به امید رای دادهاند نه منتخبان خود را میشناسند و نه حتی تفاوت آنها را با رقبا میتوانند بیان کنند، ولی این انتخاب برای آنها ابراز یک تمایز در سلیقهها و خواستها و نوعی تشفی خاطر به حساب میآید.»
به نظر میرسد این تحلیل او تلاشیست برای بیارزش شمردن و خوار کردن خرد جمعی رایدهندگان در تهران. ضمن اینکه او مشخص نمیکند بر چه مبنایی میتوان گفت کسانی که به لیست اصولگرایان رای دادهاند، منتخبان خود را میشناختهاند و از تفاوتهایشان با رقبا باخبر بودهاند؟
نکته دیگر اینکه یامینپور احتمالا بدون آنکه خود بخواهد، گروه گستردهای از مردم تهران را به رسمیت میشناسد که سهمی از فضای رسمی ندارند و امکانات رسانهای خاصی هم در اختیارشان نیست و به همین دلیل عرصه انتخابات را به فضایی برای نشان دادن خود تبدیل میکنند. آنها دلبستگیها و علاقهمندیهایی نیز دارند که رسانههای اصولگرا از طرحشان معذورند، اما این علاقهمندیها در سالهای اخیر چنان وزنی پیدا کردهاند که میتوانند تعیینکننده برنده انتخابات در تهران باشند.
طرح این مساله اعترافیست به نقش و اهمیت حضور زنان در انتخابات و همینطور شکل گرفتن تغییر و تحولات اجتماعی و فرهنگی در پایتخت که دیرزمانیست آغاز شده و رویکرد محافظهکاران در قبال آن، نادیدهانگاری یا تقلیل و تحریف موضوع است. اتفاقی که در همین تحلیل وحید یامینپور نیز میتوان آن را دید: «من نتایج انتخابات در تهران را از جنس واکنش جوانان به فوت مرحوم پاشایی درک میکنم. آنها نیاز داشتهاند بهواسطه یک رای متفاوت، تفاوتهای خود را ابراز کنند و از اینکه “دیگری” منسجم به حساب میآیند، لذت ببرند. در عصری که هویتها زایل میشود، این پشتگرمی ناشی از با هم بودن و در عین حال متفاوت بودن، ایجاد هویت میکند. هرچند که این هویت هیجانی، زودگذر و قابل جهتدهی است.»
نهایت این تحریف آنجاست که هشدار داده میشود اصولگرایان از یک رقیب سیاسی شکست نخوردهاند، بلکه این کنش سیاسی تجلی یک سبک زندگی است. در نهایت هم به «تفاوت معنادار» رفتار سیاسی مردم قم با مردم تهران در این انتخابات اشاره میشود. اما آیا میتوان رفتار سیاسی مردم شهری مانند قم را با آنچه در پایتخت میگذرد، مقایسه کرد؟
مستضعفان دردکشیده نیامدند، اطلاحطلبان بردند
وجه دیگری از خوار داشت رای و نظر مردم تهران اما آنجاست که پای «لیست انگلیسی» به میان میآید. نگاهی که مبنای آن تعریف کردن خودی و غیرخودی در رویکردی گزینشی به مردم است و بر اساس آن، رای مردم تهران نه انتخابی آگاهانه که محصول فریبخوردگیست و دست غرب که دشمن تلقی میشود، در آن پیداست.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، از طرفداران جدی و پر و پاقرص این رویکرد (دشمنسازی) است که در این راستا مدتیست با کلیدواژه تازه «نفوذ» به میدان آمده است.
در یادداشتی هم که از همین منظر در رجانیوز منتشر شده، محمدمهدی تهرانی مینویسد: «… دولت و حامیانش که از چالش اقتصادی میهراسیدند، کوشیدند تا بازی را در میدان سیاست رقم بزنند و اینگونه بود که ماجرای مهندسی انتخابات خبرگان با مشترکین لیستها و نیز مداخله انگلیس در انتخابات رقم خورد.»
البته تحلیل رای مردم تهران از این زاویه در میان خود اصولگرایان نیز منتقدانی دارد که یکی از آنها وحید یامینپور است: «گرچه برخی ممکن است برای این رخداد زمینه و اسناد امنیتی پیدا کنند، مثلا به نقش شبکههای اجتماعی، تلگرام یا ماهوارهها بپردازند، اما این مساله اصل ماجرا را تغییر نمیدهد. بر فرض اینکه پیامهای ساخته و پرداخته شدهای از خارج از کشور به داخل ارسال شده باشد. چرا گوش این جماعت شنوای این حرف هست ولی شنوای انبوهی از پیامهای رسمی درون نظام که از رسانهها منتشر میشوند، نیست؟!»
محمدمهدی تهرانی اما خلاف نظر یامینپور درباره سیاسی نبودن انتخابات در تهران، معتقد است که دولت و حامیانش این مجادله را سیاسی کردهاند: «اصولگرایان نیز خواسته یا ناخواسته در همین زمین بازی قرار گرفتند. شرایط به گونهای بود که حتی حضور چندین چهره اقتصادی در فهرست اصولگرایان نیز نتوانست صحنه رقابت را به پاشنه معضلات واقعی مردم منتقل کند.»
این نظریهپرداز معتقد است محصول این جریان همان اتفاقی شد که طبیعتا باید میافتاد، یعنی به حاشیه رانده شدن «مستضعفان درد کشیده» در پایتخت و پای صندوقها آمدن کسانی که «درد روشنفکری» دارند: «جمعی از مستضعفین دردکشیده انگیزهای برای حضور در انتخابات ۹۴ پیدا نکردند تا در مقابل کسانی که دردشان دردِ روشنفکری است، برای حضور در صحنه احساس تکلیف نمایند. فرجام این منازعه روشن بود. این فرجام همان چیزی است که امروز در تهران و دقیقا برخلاف نتایج کشور رقم خورده است؛ چه آنکه تهران اجتماع بیشتری از روشنفکران را همراهی میکند.»
اشاره به روشنفکران و درد روشنفکری اما در حالی مطرح میشود که حاکمیت در ایران در طول سالهای گذشته همواره به نکوهش روشنفکران پرداخته و داشتن درد روشنفکری را مسالهای حقیر دانسته و معمولا از فراز منبر به تمسخر کسانی پرداخته که دغدغههایی غیر از آنچه حاکمیت به دنبال آنهاست، مطرح میکنند.
کمرنگ کردن اهمیت رای مردم در تهران اما پروژهای است که رسانههای اصولگرا با رویکردهای مختلف آن را پیش میبرند. در یکی از آخرین نمونهها، روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان «دروغ بزرگ» نوشته است که تبلیغات وسیع نشریات و رسانههای زنجیرهای با تکیه بر آمار تهران، نشان از آن دارد که آنان ۱۱۱ را بزرگتر از ۱۵۳ میدانند و ریاضیات جدیدی را مبنای محاسبات خود قرار دادهاند.»
بر این اساس روزنامه کیهان شمار کاندیداهای اصلاحطلبی را که در انتخابات هفتم اسفند به مجلس راه یافتهاند یا به دور دوم رسیدهاند، ۱۱۱ نفر میداند و در مقابل از حضور ۱۵۳ اصولگرا که راهی مجلس شدهاند یا به دور دوم انتخابات رسیدهاند، خبر میدهد.
جریانی دیگر هم سعی در ایجاد یا به عبارت دیگر تشدید دوگانه تهرانی/شهرستانی دارد. دوگانهای که سالهاست در میان عموم مردم مطرح است و در آن «تهرانی» معمولا فردی برخوردار از مواهب و رفاه تلقی میشود و «شهرستانی» فردی محروم است که تهرانیها حقش را خوردهاند.
این مساله که در شکل رسمی اغلب در قالب انتقادها از اختصاص نیافتن بودجه کافی به عمران شهرستانها مطرح میشود، حالا به شکلی دیگر وارد عرصه عمومی شده است: روزنامه وطن امروز که مدیر مسئول آن مهرداد بذرپاش، از کاندیداهای شکستخورده اصولگرایان تهران (متعلق به جبهه پایداری) است، در تیتر یک شماره روز دوشنبه دهم اسفند خود، اصلاحطلبان و همچنین حسین مرعشی، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان و هاشمی رفسنجانی و خانوادهاش را متهم کرده که به شهرستانیها توهین میکنند.
مجموعه این مطالب و تحلیلها نشان میدهند رای مردم تهران بر تندروهای درون حاکمیت ایران گران آمده است و حتی کار به آنجا رسیده که عدهای از حالا خواهان سختتر شدن نظارت بر انتخابات هستند.
بر همین اساس، روزنامه جوان (وابسته به سپاه پاسداران) در یادداشتی از آنچه که ورود مستقیم بیگانگان و ضد انقلابیون به عرصه رقابتها خوانده، انتقاد کرده و حمایت از فهرست مشترک اصلاحات و اعتدال، در عین تخریب چهرههای ولایتمدار و انقلابی و بهرهگیری از شبکههای ماهوارهای و مجازی برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی را از شاخصههای منحصر به فرد این انتخابات معرفی میکند.
در این یادداشت از مسئولان و تصمیمگیرندگان خواسته شده تا این موضوع را در مورد نتیجه این انتخابات مورد توجه قرار دهند یا دستکم برای تصویب قوانین بازدارنده در انتخابات بعدی، به آن بپردازند.
ای ملت خام ایران وای به حال شما خر همان خر است پالان عوض شده و از حالا معلوم شد که رئیس جمهور بعدی همان روحانی جلاد هست بیدار شوید ای ملت ایران همه چیز از دست رفت
Reza / 01 March 2016
و بیش از چهار میلیون نفر. یعنی ۵۰ درصدی تهرانیها، رای نداند!
nader / 02 March 2016
من فکر کنم اشتباه یامین پور در تحلیل طبقاتی اش از انتخابات تهران این هست که این انتخاب را به انتخاب واقعی طبقه متوسط فرو می کاهد. در حالی که در عرصه واقعیت، رای لیست امید را در تهران، خرده بورژوازی مذهبی و سکولار پر کرده است و طبیعتا دلیل عمده اش هم رکود اقتصادی حاکم است، زمانی که این طبقه احساس خطر کند، گزینه سیاسی اش تندروها نخواهند بود. اگر لیست امید را انتخاب واقعی سکولارها و مدرنیست های طبقه متوسط تهرانی بدانیم، پیش از آن باید به این پرسش پاسخ دهیم که آیا در واقعیت این لیست مطالبات سکولاریستی و غربی داشته است و یا این برچسپی است که اصولگرایان بر آن می زندد؟ من فکر می کنم، یک سکولار و یا مدرنیست نمی تواند به این لیست رای بدهد، چون حتی یک بند از مطالبات و خواسته های واقعی او به طور تلویحی در برنامه های انتخاباتی لیست امید نیامده است.
behrang / 02 March 2016
اگر مطالبات سکولارها را در برنامه هایشان می آوردند که تایید صلاحیت نمیشدند!!!!!!!! یه نگاه به مصاحبه خانم سلحشور بیندازید تا آخر قصه را بخوانید… این دوستان فعلا نمیتوانند علنا بگویند که ایران را سکولار می خواهند، ولی در واقع همین است و باقی حرفها، حرفهای صد من یک غاز می باشد.
پیرو ولایت / 03 March 2016
و ای کاش که مشکلات مملکت با سکولاریتی حل میشد… به خدا قسم نمیشود…اگر میشد که پهلوی ها می کردند…به جایش مملکت را به باد فنا دادند…کاپیتولاسیون تصویب کردند…سکولاریته فقط کشور را در معرض چپاول غرب قرار میدهد.
پیرو ولایت / 03 March 2016