با گذشت پنج سال از حصر خانگی زهرا رهنورد، مواضع او هیچ تغییری نکرده، میرحسن حبیبی موسوی از بستگان او و همسر خواهر میرحسین موسوی که دو هفته پیش با آنها ملاقات کرده به زمانه میگوید که او میداند چطور باید مقاومت کند.
زهرا رهنورد از ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ بهاتفاق میرحسین موسوی در خانه خود در حصر قرار گرفت. تاکنون هیچ دادگاهی برای بررسی اتهامات متعددی که طیفهای تندروی داخل حکومت متوجه او و همسرش میکنند برگزار نشده است.
او اما تنها زنی نیست که در ایران به خاطر عقاید و نظریات اش در حصر خانگی قرار میگیرد. سه زن دیگر در تاریخ ایران زندانی خانگی را تجربه کردهاند.
زندانی خانه کلانتر تهران
فاطمه زرین تاج برغانی قزوینی، معروف به طاهره قرهالعین، شاعر و از رهبران جنبش باب در دوره قاجاریه در ایران بود. او اولین زنی است که محصور شد و بعد از سه سال حصر خانگی، جان باخت. او همچنین اولین زنی است که متهم به فساد فیالارض شد.
خانم قرهالعین، در گردهمایی بزرگ رهبران و افراد شاخص بابیت در به دشت از توابع شاهرود از پرده بیرون آمده و روبندهاش را برداشت. برخی به همین دلیل او را فعالی فمینیست و پیشگام تجددخواهی اصیل در ایران میدانند. اما پروفسور دنیس مک ایون، استاد دانشکده ادبیات انگلیسی دانشگاه نیوکاسل که درباره ایران و بابیت مطالعات زیادی داشته و تز دکترای خود را در مطالعات ایران نوشته. معتقد به فمینیست بودن طاهره قرهالعین نیست بلکه میگوید: «او میکوشید تا حقیقت دین را کشف کند. به همین خاطر نیت اصلی او از کشف حجاب این بود که میخواست حجابهای ظاهری (شریعت) را کنار بزند.»
طاهره قرهالعین آنطور که مک ایون در مصاحبهای به رادیو فردا گفته «شخصیتی قوی داشت و شوهر خود را ترک کرد و از او طلاق گرفت. این برای زنی در ایران قرن نوزدهم عملی بسیار غیرمعمول است. پروژه نهایی او خروج از شریعت اسلام بود. بهطوریکه نقل میکنند او در روز عاشورا به همراه خواهرش و با لباسهای رنگین در میان جمعیت عزادار و سیاهپوش حاضرشده است.»
خانم قرهالعین در قزوین متهم بهدست داشتن در قتل عموی خود شد او پس از واقعه گردهمایی به دشت شاهرود مخفیانه زندگی میکرد تا اینکه بازداشت و در خانه کلانتر تهران زندانی شد. سه سال بعد از حصر خانگی او را براساس روایتهای مختلف و پس از سوءقصد بابیون به ناصرالدینشاه قاجار، در سال ۱۲۵۸ قمری ابتدا خفه کرده و سپس جنازهاش را در چاه انداختند.
۱۷ سال حصر خانگی که با مرگ پایان یافت
مریم فیروز ۸ شهریور ۱۳۴۴، در نامه دکتر محمد مصدق که از احمدآباد و خطاب به او نوشته شده بود خواند: «اکنون در حدود ۱۰ سال است که از این قلعه نتوانستهام خارج شوم و از روی حقیقت از این زندگی سیر شدهام.» آن روز شاید هرگز تصور نمیکرد که سالها بعد این سرنوشت خود او خواهد بود.
دختر عبدالحسین میرزای فرمانفرما، نتیجه علی میرزا (وزیرالوزرای دوره قاجار) و دختر دایی محمد مصدق که مؤسس کمیته زنان حزب توده و و همسر نورالدین کیانوری، دبیر اول این حزب بود. او در حکومت پهلوی بهطور غیابی به اعدام محکوم شده بود و بعد از انقلاب ۵۷ و در اردیبهشت ۵۸ به ایران بازگشت.
مریم فیروز اولین زن عضو یک حزب سیاسی بود. او در سال ۱۳۶۱ بهاتفاق همسرش بازداشت و زندانی شد. زندانی که هفت سال طول کشید اما پایان این هفت سال آغاز حصر خانگی او بود. کیانوری در نامهای به آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۸ اعلام کرده بود که «همسرم مریم را آنقدر شلاق زدند که هنوز پس از هفت سال، شب هنگام خوابیدن کف پاهایش درد میکند، البته این تنها شکنجه قانونی بود که به انواع توهین و با رکیکترین ناسزاگوییها تکمیل میشد (فاحشه، رئیس فاحشهها و…). آنقدر سیلی و توسری به او زدهاند که گوش چپ او شنواییاش را از دست داده است، یادآور میشوم که او در آن زمان پیرزنی ۷۰ ساله بود.»
مریم فیروز ۲۲ اسفند ۱۳۸۶ در ۹۵ سالگی و هفدهمین سال حصر خانگی در گذشت.
پایان یک حصر
فاطمه کروبی، نماینده سابق مجلس، عضو حزب اعتماد ملی، دبیرکل مجمع اسلامی بانوان و همسر مهدی کروبی به همراه او در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ بازداشت خانگی شد. او مدیرمسئول هفتهنامه توقیفشده ایراندخت است و اردیبهشت ۱۳۹۰ که برای امور درمانی بهطور موقت از حصر خارج شده بود در مصاحبهای با سایت سحام نیوز که متعلق به مهدی کروبی بود اعلام کرد «من حقوق رایج یک زندانی نظیر حق هواخوری روزانه و یا دسترسی به تلفن را، حتی برای یک بار هم در ۷۱ روز گذشته نداشتهام.»
خانم کروبی بهمرور از حصر خانگی آزاد شد اما در حمایت از همسرش و همچنین جنبش سبز بارها به رهبر جمهوری اسلامی و مراجع تقلید نامههای انتقادآمیز نوشت.
همچنان محصور
زهره کاظمی معروف به زهرا رهنورد اکنون تنها زنی است که در ایران در حصر خانگی است. او نویسنده، مجسمهساز، استاد دانشگاه و رئیس سابق دانشگاه الزهرا در تهران و همچنین همسر میرحسین موسوی است.
خانم رهنورد در سال ۲۰۰۹ از سوی مجله فارین پالیسی بهعنوان سومین متفکر برتر سال انتخاب شد. او در جریان مبارزات انتخاباتی سال ۸۸ دست در دست همسر سیاستمدارش در میتینگ انتخاباتی او ظاهر شد و انتشار عکس و تصاویر او و میرحسین موسوی واکنشها و بازتابهای فراوانی داشت. زهرا رهنورد بعد از انتخابات جنجالبرانگیز ریاست جمهوری خرداد ۸۸ در مصاحبههای متعدد به انتقاد از وضعیت موجود برخاست و به دیدار خانوادههای آسیب دیدگان و زندانیان بعد از ۸۸ رفت و تبدیل به یکی از رهبران اعتراضات شد.
میرحسن حبیبی موسوی، همسر خواهر میرحسین موسوی دو هفته پیش او را ملاقات کرده است. او در مصاحبه با رادیو زمانه میگوید که خانم رهنورد یک سیاستمدار است و میداند چگونه باید ایستادگی کند. مادر او از فدائیان اسلام بوده و او روحیه مقاومت را میشناسد.
جریان ساز یا تأثیرگذار بودن زهرا رهنورد بهعنوان دلیل ادامه حصر خانگی او عنوان میشود. او براساس گزارشی که وبسایت کلمه منتشر کرد در تماس تلفنی با مادرش پیغام میدهد که «یادآر ز شمع مرده یاد آر» و این پیغام به موجی در فضای مجازی تبدیل شد.
میرحسن حبیبی موسوی میگوید: «همین هم یک موجی ایجاد کرد در مردم و هرکجا میرویم صحبت این است. یک شخصیتی که با یک مصرع جامعه را اینطور به هیجان و جنبش دربیاورد معلوم است چه شخصیتی دارد و همین نشان از تأثیرگذاری او است. تاکنون هم هرچه از دستشان برآمده علیه خانم رهنورد و آقای موسوی انجام دادهاند غیر از این چیزی مانده که نکرده باشند؟ اما ایشان ایستاده. یک قرآنپژوه است یک عالم است و راسخ و مقاوم در راهی که تاکنون آمده.»
فخرالسادات محتشمی پور، فعال سیاسی اصلاحطلب اما از دوران نوجوانی با زهرا رهنورد آشناست و در دانشگاه الزهرا که زهرا رهنورد مدتی ریاست آن را برعهده داشت درس خوانده. او در مصاحبه با رادیو زمانه درباره زهرا رهنورد میگوید: «شناخت من از خانم رهنورد برمیگردد بهروزهای انقلاب که من نوجوان بودم و تحت تأثیر فضای انقلابی کشور بهعنوان یک دانشآموز انقلابی پر شروشور مطرح بودم و یکی از الگوهای ما در مبارزات خانم رهنورد بود که پابهپای مردم بود و چیزی که به لحاظ شخصیتی در ما تأثیرگذار بود این بود که راه خودش را خودش انتخاب کرده بود و اسلام اش تحمیلی نبود دین اش انتخابی بود و خیلی محکم جلوی رفت.»
به گفته او شخصیت زهرا رهنورد در دورانهای مختلف نمود داشت. در اولین نهادی که برای زنان پیشبینی شد در جمهوری اسلامی یعنی شورای عالی انقلاب فرهنگی گه شورای فرهنگی اجتماعی زنان داشت عضو بود و آخرین سمتش هم حوزه دانشگاهی بود به طور مشخص رئیس دانشگاه الزهرا. خیلی تمایلی به مدیریت نداشت و با توجه به پیشنهاداتی که به او شد این حوزه را پذیرفت.
محتشمی پور سپس به دانشگاه الزهرا اشاره میکند و میگوید: «من بهعنوان دانشجوی دانشگاه الزهرا شاهد تحولاتی هستم که در این دانشگاه با آمدن خانم رهنورد صورت گرفت. من مدیرکل امور زنان در وزارت کشور و مشاور وزیر بودم دغدغه زنان را زیاد داشتم. گفتگویی هم بهعنوان مدیرکل امور زنان وزارت کشور با مسئولان دانشگاه الزهرا داشتم. دغدغه خانم رهنورد به مسئله دانشجویان فقط مربوط به زمان دانشجوییشان نبود. یکی از نگرانیهایش این بود که چون این محیط دخترانه است و تک جنسیتی است، ممکن است بچهها فرصت ازدواج را از دست بدهند چون در محیط دانشگاه خیلی فرصت آشنایی و مراودات دانشجویان است و میتوانند انتخابهای بهتری داشته باشند و در الزهرا به دلیل تک جنسیتی بودن این امکان نیست و باید راهی پیدا کرد. بحث ازدواج و بحث اشتغال زنان خیلی اهمیت داشت برای ایشان و البته اشتغال قبل از ازدواج برای او مهم بود. میگفت با توجه به امکاناتی که در سراسر کشور شما دارید بیایید برای آینده شغلی اینها برنامه بریزید. میگفتم محدودیت است و ما در نظام استخدامی نمیتوانیم دخل و تصرفی بکنیم میگفت نه، باید راهی پیدا کنیم.»
خانم محتشمی پور اما تأثیرگذاری بیشتر زهرا رهنورد را در عملکرد او در انتخابات ۸۸ میداند و میگوید: «اگر نگوییم به جهاتی بالاتر از میرحسین موسوی بود باید بگوییم برابر بود. ما از دوران انقلاب خانم رهنورد را میشناختیم آقای موسوی را نمیشناختیم. سال ۸۸ با بازگشت آقای موسوی به میدان سیاست، همراهی خانم رهنورد خیلی تأثیرگذار بود و یکی از برگهای برنده حضور و همراهی خانم رهنورد بود. آن عکس تاریخی که برای همه خیلی عجیب بود یک ژست انتخابی نبود. خانم رهنورد میگفت طبیعی بود که ما دست هم را بگیریم. در آن فضای غلبه تحجر و سنتگرایی و.. بهعنوان یک حرکت خارقالعاده مطرح شد. تأثیرگذاریاش به نحوی بود که بعداً دیدیم برخی الگو گرفتند حتی اصولگرایان هم با همسرانشان آمدند و ما این را به فال نیک میگیریم که این تابو شکسته شد حداقل آقایان دست محارمشان را بگیرند در محافل اجتماعی و…»
حالا پنج سال از حصر خانگی زهرا رهنورد میگذرد. او به گفته اعضای خانوادهاش بر مواضع خود ایستاده اما مشخص نیست چهارمین زنی که در ایران در خانه خود محصور شده، چه سرنوشتی خواهد یافت.
بجز قره العین که حامل پیامی از مدرنیته در ایرانی محروم و فقرزده آنزمان, از فرقه ایی که میتوانست در مذهب شیعه، تحول و اصلاحاتی پروتستانیستی انجام دهد، بقیه خانومهای مورد نظر در این مقاله ، بدلیل فعالیتهای همسرانشان مطرح و قابل ذکر هستند. زنان قهرمان ایران گمنام هستند و برای روزی و نان شب کودکان خود ، روزانه ۱۴ ساعت کار میکنند !
جمهوریخواه / 14 February 2016
ببخشید اما پروتستاتیستی چه معنی میدهد !؟
با احترام : )
Maria / 14 February 2016
(خارج از موضوع این مقاله، در جواب) بطور مثال اگر کشیشهای کاتولیک بخاطر حکمی که یک پاپ در مورد ازدواج نکردن کشیشها صادر کرد و به مذاق مارتین لوتر عاشق پیشه خوش نیامد و یکی از دلایل انشعاب در مسیحیت بوجود آمد ، بهائیها هم میتوانستند در درون دین مبین اسلام شیعه، عقد آخوندی، مهریه،صیغه موقت و…آنرا برداشته و خیلی از ناهنجاریها و اشکال گیریهای (=; فردی و اجتماعی را در فرهنگ ایرانی از بین ببرند. در آیین بهائی ازدواج یا جدایی از یکدیگر بسیار سهل و آسان، با گفتن یک آیه به همدیگر بدون واسطه یا فرد سومی میسر است !
جمهوریخواه / 14 February 2016
با سلام لطف کنید و این جحمله را معنی کنید:
«مریم فیروز ۸ شهریور ۱۳۴۴، در نامه دکتر محمد مصدق که از احمدآباد و خطاب به او نوشته شده بود خواند»
خواهش می کنم بخ من بگویید این نامه را کی به کی نوشته است. شاید نویسنده محترم می خواسته بنویسد:
خانم مریم فیروز این نامه را نوشته و یا دکتر مصدق. واقعا حیرت آور است که زبان پارسی تا این حد نزول کرده باشد. حتما نویسنده که به چندین زبان خارجی نویسنده هستند زبان پارسی را از یاد برده اند. حتما ایشان میخواسته بنویسد که که خانم مریم فیروز در تاریخ فلان نامه ای از دکتر مصدق از احمدآباد دریافته کرده بوده … در هر حال
از آنجا که پیامبر مکرم اسلام اسلام خود شخصا مجبور بوده به خاطر کبر سن خودش و صغر سن هایشه ی نگون بحت او را از چشم حسادان و نامحرمکان و ناپاکان پنهانش کند این سیره پاک پیامبر به پیروانش رسیده و آنها نیز زنان خود را هر چه پنهانتر مکی کنند. آنها برای آقا بالا سر بودن زنان ساخته شده اند و چند زنی و چند همسری و حالا که البته آقا ها و آقا زاده تا دکتان بخواهد دوست دختر دارند و این دخترها برای آنها مثل گوشت تازه و کهنه تاریخ مصرف دارد و صراحتا نمیز به یکدیگر می گویند که فلانی تاریخ مصرفش تمام شد و حالا من با فلان دختر جدید هستم. اسلام واقعا بلای جان ایران و ایرانیت ما بوده و هست. بنده جایی چند روز پیش و در حضور چندین نفر گفتم که خاک بر سر ما ملت اگر دوباره پای صندوقهای رای برویم. بیشتر حاضرین با من همعقیده بودند چند نفری هم فحش و ناسزا به اسلام و مسلمین می گفتند. اما یکی از آنها که از همه راستگو تر بود به من گفت پدر جان من ضد این رژیم هستم. هفت هشت آخوند و بسیجی و پاسدار رو هم نشونه گرفتم ولی تو حالا هر اسمی می خواهی رویمن بزار اما میرم رای میدم. برا اینی که اون روز مبادا بتونم اونجایی می خام برم. می فهمی!!!
شهرام از تهران / 15 February 2016
جمهوریخواه عزیز، چرا به دیانت بهائی تهمت می زنید. کجا ازدواج بهائی آنطوری است که نوشته اید؟! دوست عزیز دیگر وقت ردیه نویسان علیه بهائیان گذشته است. بیدار شوید. از دروغ و تهمت دست بردارید. رؤسای ردیه نویس در ایران شکست قطعی خورده اند و اکاذیبشان مشخص شده است. اینک بهائیان با هموطنان منصف و بیدارشان مشغول خدمت به ایران اند و شما هنوز در خواب تهمت نوشتنید. راجع به طاهره قرة العین هم درست نمی دانید. راجع به لوتر هم نمی دانید. بس کنید لاطائلات نوشتن را. به این لحن نوشتم تا بدانید وقت ردیه نویسی تمام شد. حالا ایرانیها از زیر بار ردیه نویسان شیعی بیرون آمده اند و دارند خود به گوش و چشم خود می شنوند و می بینند. بس کنید و بیدار شوید. تا دیر نشده. جانت به سلامت و روحت خوش باد
نوید / 15 February 2016
نوید عزیز خودتان را ناراحت نکنید تازگی ها رسم شده تا ماموران محترم اداره فخیمه اطلاعات با اسامی *** و ***و از این جور اسامی در همه جا کامنت بگذارند تا خوانندگان به کامنتهایشان توجه کنند….فرد جمهوری خواه دین را امری خصوصی می داند و به مرام و عقیده کسی اهانت نمی کند مخصوصا به احکام و دستوران شخصی مذاهب و ادیان….همین طور این جمهوری خواه *** خودش هم نوشته کامنت خارج از مطلب گذاشته و هدفش تخطئه دین بهایی است نه کامنت درمورد مقاله….فقط نمی فهمم چرا زمانه کامنتهای نامرتبط با مقاله را چاپ می کند در حالی که خود کامنت گذار بر بی ارتباط بودن کامنتش اذعان دارد
maziar / 15 February 2016
جناب\سرکار… شخصی برخورد میکنید که معمولا زیبنده یک نظرنگار نیست وجایش اینجا نیست، اگر اشتباهی در نظر من بود ، نقد و عقیده شما در رد نوشته من چیست ؟ نمیتوان بمانند یک *** فکری ،دیگران را ابله فرض کرد و خود هیچ حرف یا تحلیل خاصی نداشت و فقط دشنام و شعار داد ! شاید وقت ملاقات با یک *** ضروری باشد.
جمهوریخواه / 16 February 2016
دوست عزیز جمهوری خواه، درود
شما تهمت هایی زدید که باید دلیل بیاورید. بقدری به امثال شما جواب این افترائات و اکاذیب را داده ایم که حیرانیم کی قرار است عزیزانی چون شما به اصل آثار بهائی استناد کنید و بجای تکرار مکررات 170 ساله دست محبت دراز کنید تا با هم ایران را بسازیم. شما را به خدا بس است دیگر. بس است. ایران و دنیا از این تکرار نفرت پراکنی ها خسته است. بیایید به فکر وحدت باشیم تا بسازیم نه با تکرار دروغ و تهمت افکار را از ساختن به ویران کردن و غفلت منحرف سازیم. جای آنچه نوشتم دقیقا همینجاست. بس کنید و به فکر محبت و دوستی و وحدت باشید. دروغ و افترا اتحاد و دوستی را ویران می کند. دوستدار حقیقتان نوید
نوید / 16 February 2016
مریم فیروز زن مستقلی بود خانم یا آقای جمهوریخواه ! هیچ وقت هم زیر سایه شوهر نبود و از پیش از ازدواج فعال بود .
سردار / 16 February 2016
دوستان ناعزیز چه حساسیتی بخرج میدهند وقتی که بخیال خود به باورهایشان تلنگری زده میشود ، هرچند توهینی به عقاید کسی نشده بود، وگرنه درمورد آئینی که بطور موازی ولی با نامی متفاوت در خط فراماسونری جهانی است و در حکومت پهلویها از ارج و قرب کاذب و مستتری برخوردار بود و امروزه مظلوم نما و مسلط به رسانههای فارسی زبان خارج از ایران است یا جریان سیاسی که کاسه لیس خرس بزرگ بود و امروزه طلبکار، میتوان ساعتها سخن گفت و کتابها نوشت ! جمهوری اسلامی با داشتن چنان مخالفینی باید بهخود ببالد !
جمهوریخواه / 16 February 2016
جمهوری خواه عزیز سلام و درود گرم و صمیمانه. در خانه اگر کس است یک حرف بس است. شما را به خدا می سپارم و آرزویی قلبی فارغ برایتان دارم. قربانتان نوید
نوید / 16 February 2016