پژوهشها نشان میدهند که بسیاری از افراد حتی متوجه رفتار یا اظهار نظر سکسیتی نمیشوند با اینکه رفتار سکسیستی جلوی چشم خودشان اتفاق میافتد.
وقتی یک نفر میگوید زنان رانندگی بلد نیستند و نمیتوانند پارک دوبل کنند، شما به خوبی متوجه این اظهار نظر سکسیستی میشوید اما خیلی وقتها هم سکسیسم آشکار نیست چون در تاروپود عادتهای رفتاری ما، زبان و فرهنگ و سنت تنیده شده است. چطور باید در برابر این سکسیسم روزمره واکنش نشان بدهیم؟
۱ـ تقریبا در همه مذاهب زنان صدای خاموش هستند و زنان مذهبی با آن کنار آمدهاند. شما ممکن است یک فمینیست بدون اعتقادات مذهبی باشید اما خیلی از زنان مذهبی نیز خواهان برابری جنسیتی هستند. تقریبا همیشه (به جز چند استثنا) زنان و دختران از رسیدن به جایگاههای بالای مذهبی کنار گذاشته شدهاند. از هر جنبهای که به این موضوع نگاه کنید، این یک تبعیض جنسیتی است که چندان به چالش کشیده نشده است. زنان مذهبی پذیرفتهاند که صدایشان قدرت کافی ندارد و نمیتوانند به جایگاهی تاثیر گذار در مذهب برسند. فمینیستها حتی اگر اعتقادی به مذهب ندارند، باید بخشی از تلاشهایشان برای به چالش کشیدن باورها، عقاید و آداب و شعائر مذهبی جنسیت زده باشد.
۲ـ همه ما با ساختارهای سلسله مراتبی بیشماری از استانداردهای دوگانه مبتنی بر جنسسیت سروکار داریم. این استانداردهای دوگانه آزادی بیان و توانایی زنان در دستیابی به به یک زندگی برابر را محدود میکنند. استانداردهای دوگانه گستره متفاوتی دارند؛ مثلا از دختران انتظار داریم تا خوددار و مودبتر باشند یا در موقعیتی پیچیدهتر، یک انسان با تمایلات شدید جنسی را با این استاندارد دوگانه میسنجیم: اگر زن باشد او را بی بند و بار میدانیم در حالی که اگر مرد باشد او را پرشور و هیجانی میخوانیم. در عین حال، گاهی مساله این نیست که ما استانداردهای دوگانهای داریم بلکه سعی میکنیم آن را مستدل کنیم. مثل وقتی که فکر میکنیم پسرها توانایی طبیعی در یادگیری ریاضی دارند در حالیکه دخترها در ریاضیات توانمند نیستند.
۳ـ گاهی وقتها یک فکر یا رفتار سکسیستی را خیرخواهانه میدانیم و اصلا آن را نوعی تبعیض جنسیتی نمیدانیم. سکسیسم خیرخواهانه در فرهنگ مردسالارانه بسیار محافظه کار شکل گرفته است. این کلیشه خیرخواهانه، نتیجه این تفکر است که زنان موجوداتی عزیز، ناب، ظریف، قابل ستایش و حساس هستند که مردان باید آنها را عاشقانه دوست داشته باشند، تحسین کنند و مراقبشان باشند. این کلیشهها در کودکی آموخته میشوند به ویژه زمانی که معلمها با برچسبهای زنانه و مردانه دختر و پسر را مخاطب قرار میدهند. الگو همیشه اینطور بوده است که در یک مهد کودک یا مدرسه مختلط، پسرها باید مراقب دختر بچهها باشند. در خانواده همیشه پدر و برادر مراقب و محافظ خانواده هستند و زنان در نقش حامی عاطفی تعریف میشوند.
بین سکسیسم خیرخواهانه و پذیرش نقشهای جنسیتی در زنان، رابطه واضح و اثبات شدهای وجود دارد. زنی که در کلیشههای خیرخواهانه تربیت می شود به راحتی انواع کلیشههای جنسیتی دیگر را نیز میپذیرد؛ او میپذیرد که اگر کار کند دیگر مادر خوبی نخواهد بود و یا باور میکند که پوشش حجاب واقعا او را از آسیب حفظ میکند و هدف واقعا مراقبت از او در برابر آسیبهاست.
جامعه مردسالار همیشه میتواند بهانهای فراهم کند که در قالب خیرخواهی اعمال قدرت کند.
۴ـ در هر جامعهای میان زنان و مردان در احساس امنیت تفاوت وجود دارد و معمولا این زنان هستند که هزینه این تفاوت را میپردازند. زنان مجبور می شوند برای این اختلاف، زمان و هزینه بیشتری بپردازند. حتی این مساله باعث میشود بعضی از موقعیتهای کاری مثل گزارشگری، رانندگی، کارهای مهاجرتی و کارهای شبانه از زنان گرفته شود.
این سوالی است که مردان باید از خود بپرسند «آیا شما هنگام رفتن به گردش یا خرید به زمان و مکان خیلی دقت میکنید؟»، «آیا شما هرگز موقع پارک ماشین به این فکر میکنید که نباید آن را در یک محله خلوت پارک کنید؟»، «آیا به این فکر میکنید که همیشه در کیفتان چیزی برای مراقبت و محافظت از خود داشته باشید؟»، «آیا تاکنون مجبور شدهاید برای دوچرخه سواری یا دویدن پول بدهید چون نمیتوانید در محیط عمومی ورزش کنید؟»
این تفاوتهایی است که زنان پذیرفتهاند و معمولا آنها را به فرزندان آموزش میدهند؛ بدون اینکه متوجه باشند که همه این موارد تبعیضآمیز هستند.
۵ـ خیلی از رسانههای محبوب جهان را دوستدار خانواده میدانیم در حالی که در این رسانهها روزانه صدها محتوای کلیشهای ارائه می شود، بسیاری از این رسانهها شیء انگاری زنان و کلیشه مردان قدرتمند را ترویج میکنند و ما نه تنها با این رسانهها زندگیمیکنیم، بلکه کودکان را با این رسانهها آموزش میدهیم. چندبار از فرزند دخترتان شنیدهاید که کارتون مرد خفاشی یک کارتون پسرانه است؟ چند پسربچه میشناسید که با علاقه کارتون فروزن را تماشا کند؟
۶ـ زنان برای عادیترین نیازهای روزمره خود هزینه بیشتری میپردازند به این دلیل که یا از معیارها بالاتر هستند یا پایینتر. زنان برای خریدن یک دئودورانت پول بیشتری میپردازند چون برچسب زنانه دارد. همچنین برای یک پیراهن ساده، یا لباس زیر. آیا زنی را میشناسید که هرگز اعتراضی به تفاوت قیمت یک اسپری خوشبو کننده زنانه و مردانه داشته باشد؟ زنان و مردان بدون آگاهی برای سکسیسم پول بیشتر ی میپردازند.
۷ـ بسیاری از ما, مردان را درباره تواناییهای برابر پیش داوری میکنیم و حتی ناآگاهانه آن را خندهدار میدانیم. پیش فرض خیلیها این است که مردان خوب ظرف نمیشویند یا نمیتوانند یک پوشک ساده بچه را تعویض کنند. بسیاری از افراد به برابری زن و مرد فکر میکنند اما هرگز مردی را که خانهداری میکند، تحسین نمیکنند. کلیشه مرد زنذلیل دقیقا با همین پیشداوری مردان درباره تواناییهایشان شکل گرفته است. این تعارض نمود دیگری نیز دارد: مثل اینکه فکر میکنیم مردها آشپزهای بهتری هستند.
۸ـ ما آزارهای خیابانی را که زنان و اقلیتهای جنسی دیگر به طور روزمره تجربه میکنند، چندان جدی نمیگیریم. این تجربه مشترک زنان است اما خیلی از افراد آن را حتی باور نمیکنند و آزارهای خیابانی را منحصر به گروه اقلیتی از زنان میدانند. والدین هرگز این مساله را با فرزندانشان مطرح نمیکنند، گویا هرگز این اتفاق نیفتاده است و یا اصلا موضوع جدی و مهمی نیست.
۹ـ ما مفاهیم سکسیستی را آموزش دیدهایم و آموزش میدهیم.
در وهله اول باید به این نکته اشاره کنیم که سیستم آموزشی اثر تاریخی زنان را کمرنگ نشان میدهد. زنان نقش مهم و اساسی در کتابهای درسی ندارند. بچهها با علاقه و عشق به مدرسه میروند اما انها در مسیر درستی آموزش نمیبینند.
از سوی دیگر مدارس هنجارهای اجتماعی را از همان ابتدا قالب میکنند این هنجارهای اجتماعی از شکل لباس دخترانه و پسرانه تا اختلاف کیفی زنگهای تفریح مدارس دخترانه و پسرانه و محتوای کتابهای اجتماعی و آموزش حرفه و فن گسترده است.
مدرسه و محیطهای آموزشی تلاش تاریخی برای ایجاد تفاوتهای میان زنان و مردان و جداسازی آنها داشته اند. ساختار آموزش و پرورش کاملا مردانه است هرچند که بسیاری از آموزشدهندگان زن هستند. ضعف ساختارهای سکسیستی آموزش تا آنجا پیش میرود که مردان زیادی پیش از شروع تحصیلات دانشگاهی به توانایی شروع یک کار رسیدهاند در حالی که زنان هنوز نیاز به آموزش بیشتر دارند.
زندگی با وجود سکسیسم شبیه یک تب دائمی است. همانطور که میبینید، زنان به طور روزمره با سکسیسم مواجهاند؛ آزارهای خیابانی یا خشونت در محل کار همیشگی هستند اما وقتی هر کسی متوجه باشد که چه چیزهایی مصادیق سکسیسم است، دیگر آن را به عنوان یک رفتار عادی اجتماعی تحمل نمیکند.
واقعیت تلخ این است که مصادیق سکسیسم نهادینه شدهاند و حتی به عنوان یک الگوی رفتاری مناسب ارائه میشوند و زمانی که فردی به مقابله با آن میپردازد به بی ادبی، پرخاشگری و بی احساسی (مثل وقتی که به یک جک سکسیستی نمیخندید) متهم میشود. اما این از وظیفه فردی ما چیزی کم نمیکند. باورها رفتارهای سکسیستی باید شناخته شوند، ما باید آنها را به چالش بکشیم و رفتارهای جایگزین و واکنشهای مناسب را یاد بگیریم. به نظر من قدم اول شناخت و جستجوی سکسیسم در رفتارهای رومزه و عادی همه ماست. از خودمان بپرسیم آیا متوجه سکسیسم در زندگی روزمره میشویم؟ آیا هرگز به فکر یک واکنش مناسب و جایگزین در برابر سکسیسم هستیم؟
ثریا چمالی، در حوزه جنسیت، خشونتها، آزادی بیان و مساله جنسیت در رسانهها، سیاست، مذهب و آموزش مینویسد. مطالب بیشتر او را میتوانید در تایم و گاردین ببینید.
مطالب، به صورت ستریوتایپ، باب دندان افرادی است که واقعا به دنبال خودی نشان دادن هستن تا پیدا کردن راه حلی برای تبعیض های واقعی که زنان به آن دچار هستند.
اگه بگیم : “4 تا سبیلو با پیژامه و زیرپوش شمس نشستن پای بساط تریاک وافوری.”
هیچ زن و مردی به این اعتراض نمی کند زیرا یک توصیف است از نمودهای قشری از جامعه ایرانی.
اما اگه بگیم : ” 4 تا باجی با شلیطه و چارقد زری نشستن پای بساط قلیون قجری.”
جنابان فمینست آه و دادشون به بلند میشه که چه نشسته اید که جنایت سکسیزم در فلان رمان و یا فلان مقاله و… به وقوع پیوست!
گویی هنر و ادبیات بایستی درباره هر اثری از سرکاران ممیز اداره سانسور فمینیسم، جواز نشر بگیرد.
گودرزی / 14 February 2016
با سلام و احترام، نقدی به متن فوق دارم. ادبیات بکار گرفته شده، یافته ها و جستارهای ثایت شده را برای اثبات و یا رد ایده نویسنده بکار نمی گیرد. با این حال نویسنده مکررا برخی پدیده ها را عمومیت می دهد. البته نظرم این نیست که این پدیده ها اتفاق نمی افتند یا اشتباهی در ایده ها وجود داشته باشد. بلکه فرصت آنالیز و کنکاش ذهنی به عقیده بنده با این طور نوشتن از خواننده گرفته می شود. انگار متنی مانند قرآن یا یک سخنرانی رهبر مذهبی محافظه کار ارایه شده باشد.
مضاف بر این در انتهای متن به مطالب نویسنده در تایم و گاردین اشاره شده، بدون اینکه لینکی به صفحه ایشان بعنوان نویسنده در رسانه های مذکور یا مطالبشان وجود داشته باشد.
بامداد / 14 February 2016
یکی دو سوال دارم از نویسنده محترم که ممنون می شم اگه پاسخ بدن.
تفاوتهای زیاد بیولوژیکی بین زنان و مردان وجود دارد. مثلا همین تازگی ها نشان داده شد که الگوی فعالیت مغزی بین (بیشتر) زنان مورد مطالعه از نظر آماری با (بیشتر) مردان مورد مطالعه متفاوت است. خوب این تفاوت شاید موجب بشود که یک اکثریت نسبی از زنان بتوانند که (از لحاظ آماری به طور معنا داری) یک کاری رو بهتر یا بدتر از یک اکثریت نسبی از مردان انجام دهند. می شه تصور کرد که این اختلاف در قابلیتهای مغزی یا فیزیکی به طور اتوماتیک اثر خودش رو بر قضاوت عمومی از تفاوتهای بین مرد و زن می ذاره که نتیجه اون شکل گیری نوعی نگاه جنسیتی است. شما می گویید این نگاه مردود است و باید اصلاح شود. حال پرسش اینجاست که ما بالاخره با تفاوتهای ژنتیکی و بیلوژیکی که “آبشخور” این نگاه هستند چه می توانیم بکنیم؟ چشممان را ببندیم بر روی اینهمه تفاوت علمی، دقیق و اثبات شده بیولوژیکی و هی داد بزنیم هر دو جنس را باید یکسان دید و تعریف کرد؟ آیا دانش ریست شناسی و ژنتیک را برای این طبیعت سکسیستی اش باید محکوم کرد؟ چون برای نگاه سکسیستی خوراک فراهم می کند؟ آیا با همین دلایل و بر اساس نگاه شما نباید درخواست کرد که تحقیقات بر روی تفاوتهای بیولوژیک بین دو جنس متوقف شود ؟ آنوقت جواب این سانسور علمی را که می دهد؟
زیست شناس / 16 February 2016
اینکه 5 درصد جراحان مغز امریکا زن هستند.اینکه از 12000 خلبان شکاری امریکا 67 نفر زن هستند.اینکه از 3000 مقاله برای جشواره کن سینما فقط 65 زن نقد نوشتند .اینکه استند اپ کمدین مشهور زن بسیار کمتر از مردان است ا. اینکه زنها که عاشق فال و جن گیری هستند ولی تمام magiciansی مشهور مرد هستند/نکه درفنون حتی ابتدائی ساده تمام مکانیک های اتومبیل و تاسیسات خانه ها تعمیر کارهای دیجیتالی همه در نورت امریکا مرد هستند بجز یک زن در دالاس.از اینکه 12 درصد مهندسین برق زن هستند و کلیه پروژهای فضائی و علمی دنیا توسط مردها طراحی و سازماندهی می شود از اینکه تقریبا تمام شف اشپزهای هتلها مرد هستند از اینکه از 118000 خلبان فقط3700 زن وجود دارد از اینکه از 500 شرکت تاپ تکنولوژیک طبق فوربس فقط 2 زن سی ای او هستند و از اینکه مسابقه جهانی فوتبال زنان در کانادا تقریبا فقط اقایان ایرانی دنبال می کردند و خانمها حتی بی اطلاع بودند وصدها مورد دیگر که امارهایش وجود دارد
شان / 22 November 2019
شان، ممنون از آماری بدون منبعتان که در تایید مقاله بود.
اینکه آمار زنان موفق در جامعه پایین است هم نشان از نابرابری های جامعه دارد.
یک مثال بزنم. آیا بلوچ ها از ترک ها ناتوانتر هستند که کمتر دکتر شده اند؟ کمتر مهندس و قاضی و وزیر و وکیل و … شده اند؟ نه. پرواضحه که سیستم رژیمی که در آن زندگی میکنند به آنها موقعیتی که حقشان است را نداده اندمطالعه ی آمار هم دانش ابتدایی مخواهد *.
وفا / 01 June 2020