«از لحظهای که برای مصاحبه آمدی، به دلم نشستی. برای همین استخدامت کردم. زیباییات، لباس پوشیدنت… . تا حالا سکس داشتی؟ دیگر وقتش است دختر! حیف این بدن نیست. اوشو را می شناسی؟ من هوادارش هستم. زندگی دو روز است. باید سکس کرد و لذت برد. ها؟ عشق؟ سکس چه ربطی به عشق دارد!»
اینها بخشی از حرفهایی که بود که جناب سردبیر با آنها میخواست مرا قانع کند که همخوابهاش شوم. بیست و دوسالم بود. دو هفته بعد از تمام شدن دانشگاه توانسته بودم به عنوان ویراستار در یک مجله اجتماعی کار پیدا کنم. آگهی کار را در روزنامه پیدا کرده بودم و بعد از دومین قراری که با سردبیر داشتم به عنوان ویراستار پذیرفته شدم. دستمزدم بسیار کم بود اما کار را پذیرفتم چون عاشق ویراستاری بودم و از طرفی سابقه کاری نداشتم. مادر هم اصرار داشت که یا باید زود کار پیدا کنم و یا ازدواج کنم. برای اینکه خود را از مخمصه ازدواج رها کنم تصمیم گرفتم که از نظر مالی مستقل شوم و باید از جایی شروع میکردم. سردبیر از من خواست که هر روز به دفتر مجله بروم تا مطالب را به محض آماده شدن ویرایش کنم. به خودم افتخار میکردم که به تنهایی و بدون پارتی بازی توانسته بودم اولین کار بعد از فارغ التحصیلی را پیدا کنم.
پیشنهاد سردبیر را نپذیرفتم و سعی کردم مسالمتآمیز موضعم را روشن کنم، با گفتن این که من بدون عشق با کسی رابطه جسمانی نخواهم داشت و اشاره به این که او زن و بچه دارد و متأهل است، نمیتواند نقش دیگری جز سردبیر برای من داشته باشد. به او گفتم این موضع من است، اگر نمی پذیری از فردا سرکار نخواهم آمد. او به تلخی پذیرفت و از من خواست که این گفتوگو را فراموش کنم و به کارم ادامه دهم.
بیشک آن گفتوگو فراموش نشد ولی به کارم در دفتر مجله ادامه دادم چون شوق بسیاری داشتم که ویراستار باشم. اما او انتقام «نه شنیدن» را به تدریج از من گرفت: با دیر پرداخت کردن دستمزدم، بیمحلی، بدرفتاری و تحقیرهای کلامی. پس از مدتی دختری دیگر را استخدام کرد و به او منصب مدیرداخلی داد. دختر بیشتر اوقات در اتاق او بود و بعد از آمدن او جناب سردبیر سرخوش بود، اما نه در رابطه با من. از من کینه به دل گرفته بود. رفتارش با من به حدی تحقیرآمیز بود که درنهایت نتوانستم بیش از شش ماه در آنجا دوام بیاورم و استعفا دادم اما ثمره کار در آن مجله چند دوست خوب از جمله دوستی با حسین سبزیان بود.
در این مورد هیچ وقت با خانوادهام حرف نزدم چون احتمال میدادم با دو واکنش روبهرو شوم. مادرم سرزنشم میکرد که پیشنهاد سردبیر به این دلیل بوده که من آرایش میکنم و موهایم کمی بیرون است. عصاره واکنش احتمالی مادرم درواقع این بود: کرم از خود درخت است. کم نیستند مردمی که وقتی میشنوند به زنی در محیط کار یا جای دیگر تجاوز شده، میگویند:«حتما خودش عشوه گری کرده؛ حتما خودش در باغ سبز نشان داده».
رگ غیرت پدرم هم ورم میکرد و سعی میکرد از آن به بعد مانع کارکردنم شود. دلم نمیخواست به هیچ وجه، شرایطی ایجاد کنم که برای کار کردن هم مجبور شوم بجنگنم. سوءاستفاده کارفرما، یکی از بهانههایی بود که آن روزها پدران و برادران و مردان و حتی مادران ایرانی بسیاری از آن استفاده میکردند تا مانع کارکردن زنان و دختران شوند.
اگر با رئیست همخوابه نشدی، منت بر سرت گذاشته
پس از استعفا از مجله، بارها شغل عوض کردم و چند بار دیگر با چنین پیشنهادهایی از طرف رئیس یا همکارانم مواجه شدم. بعد از اولین تجربه به محض شنیدن این پیشنهاد از سوی رئیس، قید کار را میزدم و می رفتم. بیست و پنج سالم بود. شش ماه در شرکت مهندسی سازه منشی بودم ولی کارم را دوست نداشتم؛ هیچ ربطی به من داشت. اگرچه خیلی دقیق کار میکردم اما در حین کار کتاب میخواندم یا کاردستی درست میکردم. اینطوری سعی میکردم از زمانم به نحوی که خوشحالم میکرد استفاده کنم.
خوشبختانه بعد از پنج ماه توانستم در یک مهدکودک در منصب قصهگوی خلاق و مربی هنر، دو روز در هفته کار پیدا کنم. حقوق مهدکودک یک چهارم حقوقی بود که در شرکت سازه دریافت میکردم. کار در مهدکودک را انتخاب کردم و خواستم از رئیس شماره دو درخواست استعفا کنم. واکنش رئیس شماره دو این بود:« من همیشه از تو راضی بودم و به تو احترام گذاشتم و توقع زیادی نداشتم، اجازه دادم فقط کارت را بکنی. هیچ وقت از تو نخواستم با من همخوابه شوی. چرا داری اینجا را ترک میکنی؟»
یادم نمیآید چه پاسخی به او دادم فقط یادم هست که خیلی زود از اتاقش خارج شدم و دیگر ندیدمش. پیشنهاد ندادن همخوابگی از طرف رئیس شماره دو، منتی شد به اینکه که او برسرم داد و هوار کرد. پس از آن تقریبا به این نتیجه رسیدم که اگر رئیسی به زنی پیشنهاد سکس نداده است، یا به او لطف کرده یا سرش جای دیگری گرم است. چه نتیجه مهملی.
چرا؟
قصد ندارم گزارهای عمومی صادر کنم که تمام زنان از سوی روسا یا همکاران خود در محیط کار مورد سوء استفاده جنسی قرار میگیرند یا دستکم به آنها پیشنهاد سکس داده میشود. برخی از زنان تجربه شنیدن چنین پیشنهادی را داشتهاند و برخی نیز به دلایل مختلف به این پیشنهاد تن داده و با ریئسشان همخوابه شدهاند. اما بیایید به چرایی این پدیده فکر کنیم.
چرا یک رئیس به خود اجازه میدهد که علاوه بر خریدن نیروی کار یک زن، از بدن او نیز استفاده کند؟ آیا در پس این عمل، این پیشفرض وجود دارد که مردان، مالکان زنان هستند؟ آیا زنان اشیائی برای لذت بخشی به مردان هستند؟ چنین طرز فکری در چه بستر تاریخی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی شکل گرفته است؟ آیا این نگرش ریشه در پدرسالاری دارد؟ آیا تقلیل یک انسان به شیء، امری انسانی و عقلانی است؟
شما چقدر به مهناز هدایتی بزرگ شاعر ایران زمین شبیه هستید. امیددارم همچنان استوار به راه خود ادامه دهید، دهید، دهید…
قند فارسی / 13 February 2016
نگاه ابزاری و شهوت آلود به زن درجامعه ایران ، متاسفانه جنبه تاریخی دارد . تخفیف زن تاحد اطفائ تمایلات جنسی مرد ، محصول معیوب اعتباردهی به فرایزدی به پادشاه در علاوه به داشتن زنان عقدی ،مجازشمردن تعدد همخوابگان زن و داشتن کنیزهاست .عدم پای بندی انسانی و اخلاقی پادشاه ، باعث شیوع نگاه غیر انسانی به زن بعنوان مملوک مرد در میان اقشار دیگر جامعه و حاکمیت مردسالاری شد.پس از اسلام نیز فقها و روحانیت شیعه در تثبیت نگاه حیوانی به زن ، نقش بسزایی داشت .لذا تا زمانیکه جامعه ایران ضمن تسویه حساب با مذهب ( و حذف از حکومت ) و طرد حضور روحانیت در سرتاسر زندگی ایرانی ( از تولد تا مرگ ) ، رویکردی برمبنای عقلانیت و اصول متعالی حقوق بشر ( برابری واقعی زن و مرد )نداشته باشد ، متاسفانه وضعیت نکبت تاریخی فعلی تداوم می یابد .زن بودن و بویژه زنی زیبا بودن در جامعه ایران بویژه در عصر حکومت دینی هزینه های زیادی دارد .جمهوری اسلامی ولایت فقیه ، زن زیبا مترادف یک مجرم تعریف می کند .
ali / 13 February 2016
اسلام با کسی شوخی نداره!
ماهی از سر گنده گردد نی ز دم
فتنه از عمامه خیزد نی ز خم
دانا / 13 February 2016
من با زن ستیزی مخالم اما نویسنده ی محترم لطفا به این سوال جواب دهید. اینکه پیشنهاد سکس به یک زن دقیقا چه اشکالی دارد؟ در یک جامعه متکثر با میلیونها سلیقه طبیعیه که ممکنه فردی با چنین پیشنهادهایی مواجه گردد. چرا پیشنهاد سکس شی انگاری زن محسوب میشه اما اگر زنی به مردی درخواست کمک برای مثلا یه حمل یک کیسه برنج بدهد شی انگاری محسوب نمیشه درصورتی که اصل مناقشه یکیه و اونم استفاده ابزاری از جسم فرد مقابله…
البته این حق طبیعیه فمینیست هاست ک حرفاشونو بزنن ولی متاسفانه در خیلی از موارد پشت این حرفا منطق محکمی وجود نداره الا شانتاژ و شلوغ کاری
مردان در ریاضی قویترند اظهرمن الشمسه امارها اینو نشون میده ولی فمینیست ها اینو قبول ندارند حقیقت حقیقته و خودشو نشون میده با تبلیغ هم کاری نمیشه کرد
موارد بسیارزیادی در این زمینه هست ک فعلا مجال توضیح نیست
سعیدخان / 14 February 2016
پیشنهاد سکس در محل کار یا در خیابان
ریشه در ازدواج نکردنهای عاشقانه و نبود مراکز کنترل شده کارگران جنسی داره
تا زمانیکه جامعه از درد دو رویی اشخاص رنج ببره و همه با پوشش یکسان مجبور به حضور در جامعه باشند .این داستان همچنان ادامه خواهد داشت
arassh / 14 February 2016
سعید خان:
پیشنهاد سکس دادن به همدیگر هیچ ایرادی ندارد و زن ستیزی و شی انگاری زن محسوب نمیشود، حتی در محیط کار. برای مثال روابط جنسی بین همکاران در محیط های کاری اصلا عجیب نیست. و حتی اگر کارمند یا کارگر زن خودش مشتاق باشد که با ریيسش رابطه جنسی داشته باشد، باز هم قضیه فرق می کند.
اما وقتی پیشنهاد سکس از سوی رئیس به زن داده میشود، دیگر پای روابط قدرت درمیان است. چنین رئیسی از جایگاه بالاتر قدرت خود نسبت به کارمندش سو استفاده می کند و می خواهد علاوه بر نیروی کار او، جسم او را هم دراختیار بگیرد و اگر زن با این پیشنهاد مخالفت کند و تن ندهد، احتمال از دست دادن کارش و … را دارد. در این موقعیت ریئس با این تقاضا بدن زن را به یک شی تبدیل کرده که موظف است به او لذت جنسی بدهد.
نسیم روشنایی
Nasim / 19 February 2016
خانم روشنایی.
علیرغم اینکه همه میدانیم که تعرض و سوء استفاده جنسی از زنانی که محتاج کار کردن هستند بسیار صورت میگیرد و خیلی از دختران بعلل مختلف به این روابط تن میدهند و یا حتی آنرا طبیعی فرض میکنند. و با این وضعیت حرف زدن از این سایل میتواند آگاهی بخش باشد و به بسیاری از زنان و دختران بباوراند که اگر در شرایط مشابهی قرار گرفتند باید به آن اعتراض کنند،
با این وجود با طرح آن در قالب یک تجربه شخصی مخالفم. شما از حسین سبزیان نام بردید و از مدیری در شرکت سازه. بعبارت دیگر شما نه به همه مردم ایران اما به تعداد ی افراد مشخص کسانی را معرفی کردید که به شما نظرسوء داشته اند. این امر اتهام زدن است. این کار سوء استفاده از تریبونی است که در اختیار شماست بر علیه کسانی که تریبونی در اختیار ندارند. اگر شما فقط در یکی از این موارد دچار سوء تفاهم شده باشید تکلیف چیست؟
خانم روشنایی این اسم بردن از افراد وبطور غیر مستقیم آدرس دادن، رفتاری غیر اخلاقی است. شلیک کردن به یک آدم بیدفاع است. غیبت کردن وبدگویی است. با روش های غیر اخلاقی نمیتوان به بی اخلاقی اعتراض کرد.
نمیتوان برای مبارزه علیه تجاوز به حقوق کودکان تصاویری از تجاوز به کودکان را گذاشت. این نقض غرض است . رادیکال بودن وخود را سوژه ساختن اساسا با فلسفه اخلاق تباین دارد. شما میخواهید به یک رفتار یا نگرش غیراخلاقی و متعرضانه اعتراض کنید. میخواهید نتیجه کارتان مفید باشد. این نحوه گفتار واین خود سوژه ساختن با آنچه مقصد غایی شماست تباین دارد. در این مورد تحقیق کنید.مطمئنم که به حرفم خواهید رسید
برقرار بمانید
بیژن / 22 February 2016
والله،من که از حرفهای بیژن ومنطق عجیبش،چیزی سر در نیاوردم
منصور / 25 February 2016