شاید شما هم فایل صوتی گفتوگوی یک مجری تلویزیون پرستیوی را با مدیرش شنیده باشید که در آن حمیدرضا عمادی، دبیر خبر این شبکه از شینا شیرانی مجری شبکه تقاضای سکس تلفنی میکند. شینا شیرانی با انتشار این فایل و مصاحبه دیگری که با روزآنلاین انجام داده، از وضعیتی پرده برمیدارد که بسیاری از زنان در محیط کار با آن روبهرو هستند. آزار جنسی در محیط کار، اتفاق تازهای نیست که با این افشاگری رو شده باشد. زنان بسیاری در ایران و سراسر دنیا با توقعات جنسی کارفرما یا همکاران مردشان مواجهاند.
کار کردن یک زن در یک فضای نابرابر، جایی که که در آن تواناییها و تخصصها قربانی جنسیت میشوند، یک مبارزه هر روزه است.
قوانین و عرف ابتدا دسترسی به شغل را با سهمیهبندی در رشتههای تحصیلی، محدود میکنند و بعد سنگهای تازهای جلوی پا زن شاغل میاندازند. با تحمیل مرخصیهای اجباری و تشویق به بچه دار شدن و کم کردن ساعت کار، تمایل کارفرماها را به استخدام زنان کم میکنند و بالاخره، اگر زن در این جامعه نابرابر شغلی یافت، حقوقش کمتر است، ارتقای شغلیاش دشوارتر است و همواره از رسیدن به حقوق برابر محروم است. موقع بحران، اول زنان را اخراج میکنند و از بسیاری از مزایای شغلی به خاطر جنسیتشان باز میمانند.
اما این تنها بخشی از فسادی است که در محیط کار بر اساس جنسیت اتفاق میافتد.
یک نظام نابرابر، توقعات خاصی هم از زن شاغل دارد. زن شاغل باید به خاطر جنسیتش، پاسخگوی توقعات جنسی کارفرما و همکاران مرد هم باشد. این توقعات جنسی، گاه از متلک و شوخی آغاز میشود و تا تجاوز و آزار جسمی ادامه مییابد. آزار جنسی در محیط کار تنها خاص جامعه ایران نیست اما در فضای فرهنگی ایران، امکان سوءاستفاده مدیران و کارفرمایان مرد بر اساس نظام نابرابر قدرت بیشتر است و از سوی دیگر زنان هم به قانونی که از آنها در برابر چنین آزارهایی حمایت کند دسترسی ندارند.
اگر زن هستید و در ایران در نهادها و ادارات دولتی یا خصوصی کار کردهاید، برای ما از تجربههای آزار جنسی در محیط کار بنویسید. بگویید که در برخورد با آزار همکارتان چه کردید؟ آیا توانستید اعتراض کنید؟ آیا کسی از شما حمایت کرد؟
تجربههای شما میتواند برای مبارزه با فساد جنسیت محور در محیطهای کاری راهگشا باشد. ما تجربههای شما را از آزار جنسی در محیط کار در زمانه منتشر میکنیم.
نوشتههای خود را به این نشانی بفرستید:
نعیمه دوستدار- بخش زنان رادیو زمانه
روایت اول:
چند سال پیش به اضطراری مجبور شدم در یک کارخانه تازه تأسیس کار کنم. به خاطر نوع کار، غالب کارکنان زن بودند و البته جوان و عموما هم تحصیلات دانشگاهی داشتند، من کارم کمی متفاوت و مجزا بود. کارخانه سهامدارانی داشت، غالبا بسیار ثروتمند و مسن و البته تقریبا همه پزشک و یک مدیر داخلی که مردی بود بالای ۶۰ سال و متأهل. ما ارتباطی با هیئت مدیره نداشتیم و کل ارتباطمان با سیستم از طریق همین مدیر داخلی بود…
روایتهای چندگانه:
یک روز آقای غیاثی زنگ زد و گفت بیا تو دفترم… رفتم. گفت شنیدم بن کارمندی می خواهی … اگر این قدر جدی نباشی و هر بار که از جلوی در اتاقم رد میشی یک لبخند رو لبهات باشه و اخمو نباشی، حتما به تو هم تعلق می گیره.
یک روایت دیگر:
«از لحظهای که برای مصاحبه آمدی، به دلم نشستی. برای همین استخدامت کردم. زیباییات، لباس پوشیدنت… . تا حالا سکس داشتی؟ دیگر وقتش است دختر! حیف این بدن نیست. اوشو را می شناسی؟ من هوادارش هستم. زندگی دو روز است. باید سکس کرد و لذت برد. ها؟ عشق؟ سکس چه ربطی به عشق دارد!»
روایت مدیر عامل زمانه:
«من هم آزار جنسی و هم آزار روانی را تجربه کردهام، اما یک تفاوت عمده بین من و او وجود دارد: من میتوانستم از کسی کمک بخواهم. میتوانستم از سیستمی که وجود دارد استفاده کنم و اعتراض کنم. میتوانستم صدایم را بلند کنم و مطمئن باشم که اخراج نمیشوم.»
چرا فقط در ایران؛ من در همین آمریکا در صدای آمریکاکار می کردم و مورد آزار جنسی قرار گرفتم و گزارش دادم من اخراج شدم و کسی که من را مورد آزار قرار داده بود استخدام شد. بنابراین، این مساله مختص ایران نیست. تنها چیزی که است در آمریکا فقط پز و ادعایش و ریاکاریش زیاد است.
beeta sahand / 11 February 2016
در ضمن، به چند نفر از منورالفکر ها که داعیه دفاع از حقوق بشر و حقوق زنان داشتند زنگ زدم و خواستم که حداقل صدای آمریکا را بایکوت کنند و با آنها مصاحبه و گفتگویی نکنند. اما همین آقایان و خانم های منورالفکر ترسیدند اگر تصویر و صدایشان دیده نشود ممکن است در پخش پست ها و مقام های دولتی بعد از فروپاشی رژیم ایران کلاهشان بدون نمد بماند. بنابراین، بی اعتنا به این مساله دعوت و حضور در صدای امریکا را پذیرفتند.
beeta sahand / 11 February 2016