سوم فوریه، هم‌زمان با سالگرد آزادی کوبانی، نمایشگاه‌ عکس‌های مریم اشرافی، «عکاس مستند اجتماعی»​​ ایرانی در پاریس افتتاح شد. زنی که برای یافتن پاسخ‌های سوال‌هایش به تنهایی عازم کوبانی شد تا ضمن زندگی با زنان مبارز کرد، آن‌چه را که پشت خط مقدم اتفاق می‌افتد روایت کند و زندگی آن‌ها را برای بسیاری از جهانیان به نمایش بگذارد. زندگی‌ای که به گفته مریم اشرافی «در لحظه معنا پیدا می‌کند.»

در نمایشگاه «بالیدن در ویرانه‌ها – رقصیدن میان گلوله‌ها» – ۲۷ عکس از مجموعه تصاویری که مریم اشرافی از زنان کوه‌های قندیل، کانتون کوبانی و مبارزان کرد ایرانی مقیم اقلیم کردستان گرفته بود به نمایش گذاشته شد. استقبال ایرانیان مقیم فرانسه و فرانسویان اما از این نمایشگاه دیدنی بود؛ کسانی که مقابل عکس‌ها می‌ایستادند، داستان هر کدام را می‌خواندند یا می‌شنیدند و سری به تامل تکان می‌دادند. هرچند که به گفته بسیاری از هنرمندان و طراحانی که به شهرداری منطقه پانزدهم پاریس آمده بودند «مریم به خوبی توانسته تراژدی را با زیبایی درآمیزد و به تصویر بکشد.»

مریم در افتتاحیه نمایشگاه عکس‌هایش گفت:‌ «برگزاری این نمایشگاه بدون مبارزان کردی که به من اعتماد کردند و اجازه دادند کنار آن‌ها باشم ممکن نبود. خوشبختانه این روزها سالگرد آزادی کوبانی‌ست که می‌توانست به جشنی تبدیل شود اما متاسفانه آن‌چه امروز باعث تداوم نابسامانی شرایط و وضعیت مردم ترکیه و سوریه شده عضویت ترکیه در ناتو است که او را نسبت به هر فشار بین‌المللی مصون کرده.

maryam
مریم اشرافی

رسانه‌ها ولی آن‌قدری که باید پوشش نمی‌دهند. من امروز متوجه شدم کاری را که شروع کرده‌ام باید ادامه دهم. من نقطه کوچکی در این میان هستم ولی کسانی که دستی دارند باید فشاری وارد شود تا قبل از آن‌که دیر شود، اقدامی موثر صورت پذیرد.»

در عکس‌های مریم همان‌قدر که شیرینی لبخند کودکان نقش بسته؛ مرگ نیز خودنمایی می‌کند و تابوت‌ها روی دوش مبارزان زن و مرد تا قبرستان همراهی می‌شود. در مدت یک‌ماهی که مریم در کوبانی زندگی کرد قبرستان خالی، دیگر پذیرای هیچ مبارزی نبود. قبرهای تازه باید کنده می‌شد.

محور عکس‌های مریم زندگی تک‌تک مبارزانی‌ است که مدتی را  با آن‌ها سپری کرده: «داستان‌های من در سفرهایم به کردستان و کوبانی به تدریج به داستان زندگی مردم هم تبدیل شد؛ کسانی که بعد از چندین ماه به خانه‌های خود برگشته‌‌اند تا بازسازی شهر را در دست بگیرند.»

در روزهایی که کوبانی توسط نیروهای کرد آزاد شد؛ مردم به سمت شهر سرازیر شده بودند. گروه‌های تامین امنیت به اسم «آسایش» به همراه خنثی‌کنندگان بمب قرار بود شهر را پاکسازی و قابل سکونت کنند. اما مردم منتظر و مشتاق حاضر بودند در به هم ریختگی پس از جنگ با آویختن پتویی به جای دیوار به خاک خود بازگردند تا از نو زندگی را بنا کنند.

پروسه بازسازی کوبانی اما به کندی پیش میرود: «آقای زمانی، یکی از معدود کسانی که مسوول خنثی کردن بمبها در کانتون کوبانی بود؛ چند ماه پیش حین خنثی کردن بمبی در روستاهای اطراف این شهر  ​درگذشت. خانوادههای بسیاری هنگام بازگشت به خانههایشان جان خود یا عزیزی را از دست دادهند و نیروهای کمکی رسمی و غیررسمی هنوز هم به دلیل بسته بودن مرز قانونی با ترکیه امکان تردد ندارند

پس از آزادی کوبانی برای مدتی زنان مبارز به موضوع گپ و گفت و حتی مدهای لباس تبدیل شدند. هرچند که بعدتر طراحان و فروشندگان آن پوشاک‌ها بابت این اقدام عذرخواهی کردند اما به گفته مریم این مساله نگرانی زنان مبارز کرد را به همراه داشت که مبارزات‌شان در «زنانگی» آن‌ها خلاصه شود: «در حالی‌که حضور این زنان در شهر و میادین جنگ ضمن شکستن سنت نابرابری جنسیتی تصویری واقعی از زنانی به نمایش می‌گذارد که از حمایت مردان بی‌نیاز هستند و خودشان حامی دیگران شده‌اند.»

زنان مبارز کرد نگرانی دیگری نیز داشتند: «این‌که تاریخچه‌ مبارزات آن‌ها و سایر کردها به شروع جنگ در سوریه محدود شود.»

در میان زنان و مردانی از گروه‌های «ی‌پ‌گ» و «ی‌پ‌ژ» که مشغول مبارزه با داعش در کوبانی بودند؛ مریم با مبارزانی کرد از ایران نیز مواجه شد. افرادی که آن‌ها را تنها یکبار دید و سپس پیکرشان روی دوش هم‌رزمان‌شان قرار گرفت. میترا یکی از زنان ایرانی مبارز در کوبانی بود که وقتی مریم این شهر را ترک می‌کرد با دادن شاخه گلی به او پرسیده بود «کی برمی‌گردی؟ اگر وقتی برگشتی می‌دانی کجا پیدایم کنی.» میترا سی‌ام ژوئن سال گذشته حین مبارزه کشته شد.

مرگ در لابه‌لای زندگی این مبارزان همان‌طور که مریم به تصویر کشیده موج می‌زد و نگاه‌های زنان مبارز به تعبیر برخی از حاضران در نمایشگاه «سخت» توصیف شد. هرچند که به گفته مریم «وقتی هر روز و هر ساعت با مرگ و حس از دست دادن مواجه می‌شوی نگاهت نیز مانند خودت از مفهوم خالی می‌شود. وقتی چندمین دوستت را به آغوش خاک می‌سپاری، خداحافظی‌هایت بامعناتر می‌شود. چون ممکن است هر خداحافظی، آخرین دیدار باشد. اما به نظر من عادی شدن مرگ و مردن احساس در انسان‌ها ترسناک‌ است.»

یکی از روزهایی که مریم به همراه مبارزان عازم نزدیکی‌های خط اول جنگ شده بود؛ دوستان مبارزش از فشنگ‌های آخر خود به او دادند تا در صورت اسیر شدن، مرگ را به زندگی زیر چکمه‌های داعش مقدم بداند. فشنگ‌هایی که برای خودش نزدیکی با مرگ را یادآور شده بود اما «از آن‌ها یاد گرفتم که چطور در لحظه زندگی کنم. ما نباید و نمی‌توانیم لحظه‌ها و فرصت‌های زندگی را از دست بدهیم.»

مریم می‌گوید چندین ماه از حضورش در کوبانی می‌گذرد اما همچنان میان زنان مبارز زندگی می‌کند، داستان‌هایشان را دنبال می‌کند و با آن‌ها در ارتباط است و می‌گوید: «بعضی وقت‌ها حتی دلم نمی‌خواهد از دنیای آن‌ها خارج شوم. من زندگی را از آن‌ها یاد گرفتم و میان جنگ پیدا کردم. زنان و مردان مبارزی که از هر لحظه‌ای برای معنا بخشیدن به زندگی با آوازها و رقص‌های خود بهره می‌گرفتند و خنده‌هایشان که هنوز در ذهنم به زنده‌ بودن روزهایی‌ست که میان آن‌ها زندگی کردم.»

نمایشگاه عکس‌های مریم اشرافی با حمایت شهرداری منطقه پانزدهم پاریس، انجمن «سدا» – انجمنی برای حمایت از پناه‌جویان و پناهندگان فارسی‌زبان – و همچنین انجمنی الجزایری‌-فرانسوی برای مدت ۵ روز دایر است.

سیما مرشاک، رییس انجمن «سدا» دلیل حمایت از این نمایشگاه را چنین مطرح کرد: «می‌خواستم با نمایش عکس‌های مریم که نشانه‌ زندگیِ جاری در جنگ است، یک زن شجاع ایرانی را به فرانسوی‌ها معرفی کنم تا افراد بیشتری هم او را بشناسند و هم تصویری واقعی‌تر از کوبانی و زنان مبارز آن داشته باشند. زیور زنان مبارز کوبانی نه زنانگی آن‌ها بلکه اسلحه‌شان است.»