پیاده روی، ملاقات با دوستان برای نوشیدن قهوه یا آن‌طور که سوئدی‌ها می‌گویند «فیکا کردن»، تجربه رفتن به سینمای «نوزدان و والدین»، ملاقات با مادران دیگر که مثل او صاحب نوزاد هستند و حتی حضور در باشگاه ورزشی؛ گابریلا همه اینها را با حضور نوزاد پنج ماهه خود لیلا انجام می‌دهد و می‌گوید: «در همه فعالیت‌های روزمره‌ام، اول نیازهای دخترم را در نظر می‌گیرم. او یک کودک است و به مراقبت احتیاج دارد. خیلی راحت بگویم؛ من می‌خواهم او شاد باشد.»

گابریلا ۳۱ ساله است و ساکن یکی از مناطق مرکزی شهر استکهلم. او پیش از به دنیا آمدن لیلا برای دوران مادری خود برنامه‌ریزی خاصی نداشته جز مراقبت از نوزاد. هرچند که تصمیم داشته در دوران مادری، به صورت پاره‌وقت در دانشگاه درس بخواند اما پس از به دنیا آمدن لیلا، هنوز موفق نشده این تصمیم عملی را عملی کند. می‌گوید: «فعلا صبر می‌کنم تا بعدا اگر فرصت شود درباره اش تصمیم بگیرم. به هر حال از اینکه برای دانشگاه ثبت نام نکردم خوشحالم چون فرصت نمی‌شد درس بخوانم. من سه تا شش ساعت برای شیر دادن به لیلا وقت می‌گذارم. بقیه ساعت‌ها هم با او بازی می‌کنم، برایش آواز می‌خوانم، پیاده‌روی می‌کنیم یا او را در آغوشم راه می‌برم چون این تنها راه برای خواباندن اوست.»

گابریلا عضو یکی از گروه‌های موسوم به «گروه والدین» است که از سوی مرکز بهداشت کودکان در منطقه محل سکونت‌شان سازماندهی می‌شوند. به محض به دنیا آمدن کودک و پس از آنکه مادر – و پدر – او را در مرکز بهداشت کودکان محل سکونت خود ثبت‌نام کنند، یک پرستار برای ملاقات و معاینه کودک اعلام آمادگی می‌کند و نخستین ملاقات در منزل صورت می‌گیرد. در همین دیدار است که اطلاعات لازم درباره ملاقات‌های بعدی، واکسیناسیون، شیردهی، خواب و دیدارهای گروهی والدین به مادر – و پدر – داده و این امکان فراهم می‌شود تا آنها با والدین دیگری که به تازگی صاحب فرزند شده اند آشنا شوند برای تبادل اطلاعات و در میان گذاشتن تجربه‌های بیشتر. گابریلا می‌گوید: «من از طریق همین جلسات و در همین گروه والدین که شرکت داشتیم با مادران دیگر آشنا شدم و حالا در فیس بوک با هم در ارتباط هستیم و در صورت امکان در جلسات دیگری همدیگر را می‌بینیم مثلا در کتابخانه، یا موقع صرف قهوه و پیاده روی.»

او ورزش کردن را از وقتی دخترش چهار ماهه شده شروع کرده و یک یا دوبار در هفته به باشگاه ورزشی می‌رود؛ در صورتی که دوست پسرش در خانه باشد یا کسی را بتواند پیدا کند برای نگهداری از لیلا. او دراین‌باره می‌گوید: «علاوه بر باشگاه ورزشی، بعد از ظهرهایی که دوست پسرم خانه باشد و از دخترمان مراقبت کند من به تنهایی بیرون می‌روم. با این‌همه بعد از ظهرها وقت خوبی برای تنها گذاشتن لیلا نیست چون تنها وقتی است که او خوب شیر می‌خورد. بنابراین برای خودم سرگرمی‌های دیگری هم دست و پا کرده‌ام از جمله نت فیکس برای تماشای فیلم و سریال و “آی پد” من که واقعا به من کمک می‌کند از پس فشار این پرستارهای ممتد دیوانه نشوم! بسیار لذت بخش است وقتی ایمیل‌هایم را چک می‌کنم و به فیس بوک و اینستاگرام سر می‌زنم.»

اما ضرورت مراقبت از دختر کوچولو باعث شده گابریلا راه دیگری هم برای ورزش کردن در پیش بگیرد. او هفته ای یکبار به کلاس‌های ورزشی که برای حضور مادران و نوزادان مناسب است می‌رود. در این کلاس‌ها، نوزادان کنار مادران خود روی زمین قرار می‌گیرند و فعالیت‌های ورزشی آنها را به تماشا می‌نشینند. مسئولان باشگاه‌های ورزشی تاکید می‌کنند که تنها نوزادانی می‌توانند به همراه مادرانشان به این کلاس‌ها بیایند که هنوز خزیدن را شروع نکرده اند و امکان قرار دادن آنها روی زمین بدون اینکه دردسر درست شود وجود دارد.

اریکا هم تجربه حضور در این کلاس‌ها را دارد. او ۳۴ ساله است و ساکن استکهلم و هر چهارشنبه به همراه ویکتور، پسر چهار ماه و نیمه خود به باشگاه ورزشی می‌رود. او می‌گوید: ” من پیش از به دنیا آمدن ویکتور برای این دوران برنامه ریزی کرده بودم. من و همسرم برای دو ماه به امریکا رفتیم تا مدتی با هم وقت بگذرانیم. در همان زمان من تصمیم گرفتم بعد از به دنیا آمدن فرزندمان با او به باشگاه ورزشی بروم و همسرم او را به کلاس شنا ببرد.»

Baby-best33

اریکا نیز همچون گابریلا از عضویت در گروه والدین بهره بسیار برده است. این عضویت و شرکت در جلسات مختلف برای او امکان آشنایی با دیگر مادران را فراهم کرده که گاه با آنها ناهار می‌خورد یا قهوه می‌نوشد. با این‌همه بیشترین زمان ممکن در شبانه روز را به ویکتور کوچولو اختصاص می‌دهد. اریکا می‌گوید: «راستش من انقدر با ویکتور وقت می‌گذرانم که اگر از من بپرسید باید زمان‌هایی را بگویم که با او وقت نمیگذرانم! یک روز در هفته حدود چهار ساعت، یک پرستار از پسرمان مراقبت می‌کند و من و همسرم با هم بیرون می‌رویم یا دوستانمان را ملاقات می‌کنیم. سه ساعت در هفته من به تنهایی به باشگاه ورزشی می‌روم و علاوه بر اینها، هفته ای یک روز به همراه ویکتور به کلاس ورزشی مادران و نوزادان می‌رویم.»

آذر هم تازه مادر شده و صاحب یک پسر شش ماهه است. او ۳۴ ساله است و ساکن کرج. می‌گوید هنوز فعالیت‌هایی را که به صورت مشخص به خود او اختصاص داشته باشند شروع نکرده، مثل ورزش کردن. او همچون گابریلا و اریکا بیشترین وقت خود را برای مراقبت از پسر کوچولو، سیوان می‌گذارد و می‌گوید:  «من ناخواسته باردار شدم و در دوران بارداری هم وضعیت جسمی مناسبی نداشتم. به همین دلیل هیچ برنامه‌ریزی خاصی برای دوران بعد از زایمان نکردم. فقط می‌توانم بگویم که ۹۰ درصد زمان من در شبانه روز به پسرمان اختصاص دارد. او را شیر می‌دهم، با او بازی می‌کنم و کم کم پیاده روی را شروع خواهیم کرد. چون تا به حال به دلیل آلوده بودن هوا ترجیح دادم سیوان را به پیاده روی نبرم. اما امیدوارم از این به بعد این امکان فراهم شود.»

اینستاگرام و فیس بوک برای آذر هم یک نقش حیاتی در شکل دادن به اوقات آزاد، بازی می‌کنند. او وقت‌هایی که پسر کوچولو خواب باشد اغلب با گوشی موبایل خود آنلاین می‌شود و به فیس بوک و اینستاگرام سر می‌زند اما به گفته خودش غیر از این فعالیت دیگری ندارد. آذر می‌گوید: «بیشترین زمان من برای سیوان است، خب باید هم اینطور باشد. او کوچک است و به مراقبت نیاز دارد و من باید اول نیازهای او را در نظر بگیرم.»

این مساله ای است که روشنا هم بر آن تاکید می‌کند. او ۳۵ساله است و ساکن تهران، صاحب یک دختر هشت ساله: «من بیش از نیمی‌از زمان روزانه ام به مراقبت و امور مرتبط با دخترم اختصاص داشت. تا شش ماه اول فعالیت‌هایی که به خودم اختصاص داشته باشد خیلی کم بودند، شاید فقط گاه گاهی در حد رفتن به کافی شاپ و رستوران با دوستان. اما بعد از شش ماه و پایان دوران مرخصی زایمان، به سر کار برگشتم و روال عادی زندگی و فعالیت‌هایم تا حدی شروع شد. با این‌همه جامعه هیچ امکانی برای من که تازه مادر شده بودم فراهم نمیکرد تا بتوانم فعالیت‌هایی در کنار نگهداری از نوزادم داشته باشم. همان نیمچه تلاشی هم اگر بود از طرف خودم بودم. من در آن روزها دوست داشتم بیشتر برای خودم وقت بگذارم اما در روزهای اول که فقط و فقط بچه داری بود. خب، بی تجربه هم بودم. به هر حال به تدریج کتاب خواندن و فیلم دیدن به کارهای روزانه‌ام اضافه شد.»

بچه‌دار شدن و تغییر شیوه زندگی

برای برخی از مادران، پایان مرخصی زایمان و بازگشت به کار با حجم انبوهی از خستگی همراه است. درحالی که برای برخی دیگر، آغاز به کار و بازگشت به آن در پس تجربه‌های شاد و پرانرژی دوران مراقبت از نوزاد فرا می‌رسد؛ دورانی که در آن اگرچه شیوه زندگی مادر تغییر می‌کند اما اغلب با رضایت همراه است.

آذر می‌گوید: «من همه فعالیت‌ها و کارهایم را بر اساس نیازهای پسرم تنظیم می‌کنم. به همین دلیل سبک زندگی‌ام کاملا متحول شده و همه چیز بر محوریت سیوان شکل می‌گیرد. یک دلیل مهم هم شاید این باشد که او بیشتر به من وابسته است و حتی پیش مادرم هم نمیماند. بنابراین من برای انجام هر کار و فعالیتی باید همراهی سیوان و حال او را در نظر داشته باشم. ملاقات با دوستان و اقوام هم در همین چارچوب قرار گرفته.»

مادر و فرزند

اما روشنا تجربه متفاوتی داشته. او ۸۰ درصد روال زندگی سابق را پس از زایمان هم دنبال کرده و همه تلاشش را می‌کرده تا بتواند روال سابق را حفظ کند هرچند که به گفته او «با ورود این فرشته‌ها به زندگی خواه ناخواه سبک زندگی هم تغییر می‌کند.»

تجربه اریکا در این زمینه ترکیبی از توجه به نیازهای خود و فرزند است. او می‌گوید: «وقتی به پیاده روی می‌رویم ویکتور می‌خوابد و من با دوستانم قدم و حرف می‌زنم. باشگاه که هستیم برای او یک تفریح خوب است، می‌تواند همه جا را در آینه‌های زیاد تماشا کند. از آنجایی که کودک من هنوز چهار ماه و نیمه است و فقط با توجه کردن لذت می‌برد نیاز به فعالیت‌های زیاد دیگری ندارد. از این رو من هرکاری که بکنم در صورتی که به او توجه داشته باشم او لذت می‌برد. با این‌همه من و همسرم خیلی زیاد شیوه زندگی مان را تغییر داده‌ایم. ملاقات با دوستانمان را به میزان زیادی کاهش داده‌ایم. چون ممکن است پسرمان از ملاقات‌های ما خسته یا اذیت شود و یا مواردی دیگر. گاهی وقت‌ها که او ساعت هفت شب می‌خوابد ما وقت می‌کنیم با دوستانمان بیرون برویم و شامی‌ بخوریم. به هر حال ما هنوز فعالیت‌های پیش از بچه دار شدنمان را آغاز نکرده‌ایم چون هنوز حتی ساعت‌هایی از شب را به شیر دادن به او اختصاص می‌دهیم و مراقبت از نوزاد باعث خستگی می‌شود. ما پیش از این خیلی سفر می‌کردیم و به باشگاه ورزشی می‌رفتیم اما حالا نمیتوانیم روند سابق را داشته باشیم.»

گابریلا هم از تغییر شیوه زندگی‌اش به خاطر لیلا حرف می‌زند و می‌گوید: «البته که ما شیوه زندگی مان را کاملا تغییر داده‌ایم. از وقتی به دنیا آمده به هیچ کلوپ یا کنسرتی نرفته ایم. فقط یک بار به سینما رفتیم.»

برای برخی از والدین، بچه دار شدن و مراقبت از فرزند کوچک، وضعیتی موقتی نیست که پس از مرخصی زایمان به پایان برسد. این شاید امتداد وضعیتی باشد که به گفته گابریلا ممکن است ساده‌تر شود اما دیگر به گذشته برنمی‌گردد: «وقتی لیلا بزرگ تر شود، پدربزرگ و مادربزرگ‌هایش هم با کمال میل از او نگهداری خواهند کرد، بنابراین وضعیت ساده‌تر خواهد شد. اما ما دیگر اصلا شبیه سابق زندگی نخواهیم کرد. من از این وضعیت خوشحالم چون حالا کارهای بزرگ‌تری انجام می‌دهم و آن مراقبت و کمک به رشد یک کودک است. وقتی او بزرگ‌تر شود ما می‌توانیم کارهای بیشتری انجام بدهیم اما با همراهی او؛ مثل رفتن به موزه. من بی‌صبرانه منتظرم که بتوانم با او بیشتر ارتباط برقرار کنم و چیزهای بیشتری به او یاد بدهم.»