دنیای مجازی کمتر از دنیای واقعی ما انسان‌ها بی رحم نیست. ما گاهی با ورود به حریم خصوصی دیگران در فضای مجازی، در یک جنایت یا خشونت گروهی شرکت می‌کنیم بدون اینکه اصلا متوجه باشیم وارد یک بازی خشونت آمیز شده‌ایم و اثری در این خشونت‌ها داشته‌ایم. جالب اینجاست که در زندگی روزمره با هر نوع خشونتی مخالفیم.

privacy

در جهان آزاد اینترنت زمانی نیست که عکس یا فیلمی خصوصی از آدمی شناخته شده و معروف یا حتی بسیاری از افراد  معمولی منتشر و خبر ساز نشود. غیر ممکن است که شما هرگز در معرض یکی از این عکس‌ها یا فیلم‌های لو رفته قرار نگرفته باشید. یا لینک مستقیمی از آن دارید و یا از طریق رسانه‌ها از آن با خبر می‌شوید. شاید شما هم یکی از کسانی باشید که بارها برای تماشای این عکس‌ها وسوسه شده‌اید. در برابر این وسوسه چه کرده‌اید؟ لینک جنجالی مورد نظر را باز کرده‌اید؟ آن را هم رسان کرده‌اید؟ از خیر دیدن آن گذشته‌اید؟ آیا در مقابل این وسوسه ایستاده‌اید؟ ازخودتان پرسیده‌اید که چرا باید به تماشای یک لحظه از زندگی خصوصی دیگران بنشینید؟ آیا در این عمل مشکل اخلاقی‌ای می‌بینید؟

تماشای عکس‌های خصوصی افراد مشهور دنیا همیشه وسوسه انگیز و جذاب است. ممکن است برایتان جالب باشد که بفهمید در زندگی خصوصی آنها چه می‌گذرد یا آنها با بدن عریان چه شکلی هستند. این احساسات قابل درک است؛ بیشتر آدم‌ها چنین کنجکاوی‌هایی دارند اما یک نکته مهم در مواجهه با این عکس‌ها وجود دارد؛ آنها دزدی هستند و صاحبان این عکس‌ها نمی‌خواهند در وضعیتی که شما آن را جالب، جذاب یا خنده دار می‌دانید دیده شوند. این عکس‌ها یا فیلم‌ها عمومی نیستند و فقط برای افراد خاصی گرفته شده‌اند.

من فکر می‌کنم در برابر این تمایل عمومی برای دیدن عکس‌های خصوصی دیگران، هم رسانی، دستمایه و در معرض تهدید قرار دادن صاحبان این عکس‌ها  لازم است یک نکته بسیار ساده و ابتدایی اما ضروری را یادآوری کرد؛ تماشای زندگی خصوصی دیگران وقتی که آنها اصلا اجازه این کار را به شما نداده‌اند کاری زشت و غیر اخلاقی است.

این که این عکس‌ها را کجا دیده‌اید،  صاحبان آن چه کسانی هستند، چقدر مشهور و در چه موقعیتی هستند یا اینکه عکسی چند بار هم‌رسان شده است و چقدر آدم به تماشا نشسته‌اند، هیچ کدام توجیهی  برای زیر پا گذاشتن این اصل اخلاقی نیستند. با دیدن عکس این افراد در واقع  تاکید می‌کنید که ارضای حس کنجکاوی و شهوت شما برای جست‌وجوی دیگران بر حق محافظت از حریم خصوصی و حق آنها بر بدن خودشان ارجحیت دارد.

«آنها مشهورند! این هم نتیجه شهرت است!»

این مغلطه است. بازیگر، ورزشکار یا سیاست‌مدار بخشی از دارایی‌های عمومی جامعه نیستند حتی اگر شهرت‌شان تابع اقبال عمومی باشد. هر آدمی چه مشهور یا از توده‌های مردم حق دارد در زندگی‌اش از لذت‌های شخصی‌اش  بهره‌مند باشد. او می‌تواند عریان در کنار ساحلی دراز بکشد، در مهمانی مست کند، چت‌های خصوصی داشته باشد، عکس‌هایش را در هر وضعیتی که می‌خواهد برای دوست یا شریک زندگی اش بفرستد، از خصوصی‌ترین لحظات زندگی‌اش فیلم بگیرد، با دوستانش برقصد و زندگی کند.

اینکه آدم مشهور همیشه در معرض دید است و چه بخواهد یا نخواهد زندگی خصوصی‌اش تهدید می‌شود بهانه خوبی برای وارد شدن به این حریم نیست.  گروهی را تصور کنید که به طور معمول به چهره این آدم‌ها اسید می‌پاشند. از نظر شما اسید پاشی چه رفتاری است؟ آیا این خشونت است یا بخشی از سرنوشت آدم‌های مشهور است؟ رعایت حریم خصوصی حق طبیعی و اساسی هر انسانی است. ما نمی‌توانیم شانه بالا بیندازیم و بگوییم این هزینه‌ای است که  افراد مشهور باید بپردازند.

«چه انتظاری دارد؟ مجبور نبود عکس لخت بگیرد»

وقتی آدم‌ها چنین اظهار نظری می‌کنند به زعم خودشان به نکته مهم و خیلی دقیقی اشاره می‌کنند! آیا واقعا فکر می‌کنید آنها این عکس‌ها را گرفته‌اند که این تصاویر روزی به دست من و شما بیفتد؟ شاید این هرگز برای شما اتفاق نیفتاده باشد اما این اصلا پیدیده‌ای عجیب و دور از ذهن، غیر منطقی یا غیر اخلاقی نیست. هر کسی ممکن است از ظاهر عریان خودش عکس بگیرد یا بخواهد چنین عکسی را برای دوست نزدیکش بفرستد. میلیون‌ها آدم این کار را می‌کنند و از هیچ کس اجازه نمی‌گیرند و اصلا دلیلی نمی‌بینند که به دیگران توضیح بدهند که چرا چنین کاری می‌کنند.

واقعیت این است که فضای مجازی جای امنی نیست. من و شما تمایل داریم که سراز کار آدم‌های مورد علاقه‌مان در بیاوریم و هکرها خیلی خوب این مساله را می‌دانند. آنها این خوراک را برای ما فراهم می‌کنند. از قضا در این روند کسی که این عکس یا فیلم را گرفته کمترین  اشتباه را کرده است اما همه بار مسئولیت چنین حادثه‌ای فقط بر دوش صاحب آن است آن هم با این توجیه بددلانه که «مجبور نبود عکس لخت بگیرد». در این قضاوت ما هیچ وقت به خودمان نگاهی نمی‌اندازیم و اصلا متوجه نیستیم چطور سرنوشت یک آدم را تغییر می‌دهیم. می‌گویم سرنوشت، چون افشای حتی یک عکس ساده اما خصوصی در ایران از فردی شناخته شده به کلی زندگی او را تغییر می‌دهد. در ایران این فقط محدود به تماشای یک عکس یا بحثی برای شوخی و خنده نمی‌ماند، این فرد باید پاسخگوی نیروهای امنیتی باشد و در بهترین حالت باید برای همیشه با حرفه‌اش خداحافظی کند. به حاشیه برود، دیده نشود و تا جایی که می‌تواند دور باشد.

خوب است به جای چنین اظهار نظرهایی به خودمان یادآوری کنیم که آنچه آدم‌ها در زندگی خصوصی واقعی یا مجازی‌شان انجام می‌دهند به خودشان ربط دارد درست همانطور که زندگی خصوصی ما فقط به خودمان ربط دارد. اینکه در زندگی خصوصی هر کسی چه می‌گذرد به خودش مربوط است. آدم‌ها حق دارند هر طور که دل‌شان می‌خواهد در خلوت خودشان رفتار کنند؛ بدون اینکه مجبور باشند  به کسی توضیح بدهند چرا چنین یا چنان کرده‌اند.

مساله خیلی ساده است. تماشای آنچه از دیگران افشا شده است، مثل این است که هر روز در خیابان راه بروید و خانه‌های مردم را دید بزنید.

«این عکس را همه دیده‌اند. آب از سر گذشته است بگذار من هم نگاهی بیندازم»

درست است. شما وقتی خبر دار شده‌اید که این عکس را همه دیده‌اند. چیزی را که بتوان آن را در گوگل پیدا کرد، شما نمی‌توانید متوقف کنید. همه می‌روند و آن را تماشا می‌کنند و من نمی‌توانم شما را از تماشای آن منصرف کنم؛ هیچ کس دیگری هم نمی‌تواند جز خودتان.

مهم نیست که همه دنیا به تماشای چنین تصاویری نشسته‌اند و موقعیت یک نفر به خطر افتاده است اما کلیک شما روی این لینک‌ها  یک رفتار غیر اخلاقی است. مثل این است که بفهمید جماعتی در حال کتک کاری هستند، آیا شما هم وارد معرکه می‌شوید تا یک نفر را بزنید؟ خوب که دقت کنید می‌بینید این یکی از ابتدایی‌ترین اصول اخلاقی‌ای است که در کودکی آن را آموخته‌اید و در رفتارهای اجتماعی همیشه از آن استفاده می‌کنید: «بی اجازه خانه مردم را نگاه نکن.»

در نهایت، من پیشنهاد می‌کنم در برابر وسوسه دیدن چنین تصاویری یک لحظه متوقف شوید و تصور کنید که خودتان در چنین موقعیتی قرار دارید. چه احساسی پیدا می‌کنید اگر دیگران به تماشای شما نشسته باشند، عکس‌ها را منتشر کنند و درباره‌اش حرف بزنند؟ واقعیت این است که قربانیان چنین خشونتی مردم عادی هم هستند و شما هم اگر فرد شناخته شده و مطرحی در جامعه نباشید، یک فرد عادی حساب می‌شوید که در هر صورت در معرض چنین تهدیدی قرار دارید.

امیدوارم هرگز در این موقعیت قرار نگیرید اما یادتان باشد بسیاری از بحث‌ها و قوانین اخلاقی حول این فرضیه بسیار ساده شکل می‌گیرند:«اگر من جای او بودم.» اگر شما جای این آدم‌های آسیب دیده بودید چه می‌خواستید؟

همان کار را انجام بدهید حتی اگر در این میان کنجکاوی‌هایتان را بی‌پاسخ بگذارید.