فؤاد عروی، اول فوریه سال ۱۹۵۸ در شهر «وجده» در مراکش به دنیا آمد. او پس از گذراندن دوران دبیرستان در کازابلانکا یا دار البیضا، به فرانسه آمد و در اکول ملی راهسازی پاریس مشغول تحصیل شد.
عروی پس از اتمام تحصیلاتش در فرانسه و اخذ مدرک مهندسی، به وطنش بازگشت و در سال ۱۹۸۶ مدتی مدیریت یک کارخانه فسفات را بر عهده داشت. اما دوباره خیلی زود کشورش را ترک کرد و به پاریس، کمبریج و سپس یورک رفت و برای ادامه تحصیل مجدداً وارد دانشگاه شد.
عروی پس از گرفتن دکترای اقتصاد، از سال ۱۹۸۹ ساکن آمستردام شده و در دانشگاه به تدریس اقتصاد و سپس ادبیات فرانسویزبان (فرانکوفون) و همچنین فرهنگ و تاریخ عربی میپردازد.
فؤاد عروی که علاوه بر کتابهای تحقیقی، تاکنون چندین رمان و داستان نیز نوشته، آثار ادبیاش را به زبان فرانسه و آثار دانشگاهیاش را به زبان انگلیسی مینویسد. هر چند که او یک مجموعه شعر به زبان هلندی هم منتشر کرده است.
این نویسنده درباره ویژگیهای نوشتن به زبان فرانسه میگوید: «این زبان به من توانایی بازی واقعی با کلمات را میدهد؛ ارجاعات بسیار که فقط در زبان فرانسه ممکن است.»
از آثار ادبی عروی میتوان به به رمان «دندانهای نقشهبردار» (۱۹۹۶) که برنده جایزه آلبر کامو شده، اشاره کرد. او بیش از ده رمان و مجموعه داستان دیگر نیز نوشته که «یک سال پیش فرانسویها» (نامزد جایزه گنکور)، «از عشق زخمی»، «مراقب چتربازها باشید» و «ثروتمندترین زن یورکشایر» از جمله آنهاست.
همچنین این نویسنده به طور پیوسته برای بخش ادبی هفتهنامه «ژون افریک» و رادیو مراکشی «مدی ۱» مینویسد.
فؤاد عروی و بهار عربی
چندی پس از وقوع اعتراضات اخیر در برخی از کشورهای عربی، از جمله مراکش، زادگاه فؤاد عروی، این نویسنده خطاب به هموطنانش و همچنین دیگر اعراب یادداشتی با عنوان «دوست عزیز، تو یک دموکرات خواهی بود…» در روزنامه لیبراسیون منتشر کرد.
فؤاد عروی بر آن است که بسیاری از اعراب معترض، علیه آن چیزی که درونشان نهادینه شده قیام کردهاند.
فؤاد عروی در ابتدای یادداشتاش، با زبانی خودمانی، با مرور قیام اعراب، به خیابان آمدن آنان و فریادها و شعارهایشان، به ستایش از رفتار همزبانان خود مخصوصاً هموطنانش پرداخت: «به لطف تو، کشور دگرگون شد، خیلی زود، قانون اساسی جدید نوشته شد و انتخابات برگزار شد. آفرین.»
بهنظر میرسد این نویسنده در ابتدا قصد دارد اعتماد و نظر مخاطبان خود را جلب کند: «تو راست میگویی، مبارزه ادامه دارد، حتماً همینطور است. به قول تو، انقلاب مثل دوچرخهای است که اگر بایستد، سقوط میکند.»
پس از این مقدمه تحسینآمیز و صمیمی، فؤاد عروی این پرسش را مطرح میکند که پس از این پیروزی، تکلیف چیست؟
او برای پاسخ به این سؤال به ذکر خاطرهای میپردازد: «یک روز در پاریس در تظاهراتی علیه تغییرات آب و هوایی شرکت کردم. شعاری که از همه بیشتر سر داده میشد این بود: «هواشناسی، استعفا!» برگزارکنندگان تظاهرات سؤالاتی مطرح میکردند: «دولت در این زمینه چهکار میکند؟» یا «آیا ما در نوئل برف خواهیم داشت؟» اما در نهایت، تظاهرات هیچ نتیجهای نداشت. زیرا فردای آن روز، راهبندان بلوار سن میشل پاریس مثل روز قبل بود.»
عروی با بیان این مثال، میگوید که اغلب تظاهرات و اعتراضات مثل همین اعتراض به تغییرات غیر طبیعی جوی، یک «شوخی» است.
این نویسنده میگوید اکنون وقتی به اعتراضات مردم کشورش، مراکش، علیه فساد حاکم مینگرد، به غیر از اینکه یاد همین تجربه میافتد، این پرسش اساسی نیز در ذهنش ایجاد میشود که آیا هموطنانش دارند علیه طبیعت خود و «مشیت غیرقابل انکار الهی» قیام میکنند؟
از نظر عروی، بسیاری از اعراب معترض، علیه آن چیزی که درونشان نهادینه شده قیام کردهاند. او به عنوان نمونه، یک واردکننده جواهر را مثال میزند که هر بار به مراکش بازمیگردد برای فرار از پرداخت مالیات، به مأموران گمرک رشوه میدهد: «آیا این مرد شجاع به خیابان میآید و علیه فساد اعتراض میکند؟ در واقع آیا میتوان تصور کرد که او علیه خودش قیام کند؟»
سپس این نویسنده مراکشی، با مثالی دیگر به نقد اسلامگرایان میپردازد. «در شهر الجدیده، همسایهمان عضو یکی از گروههای اسلامی است. او بارها در راهپیماییها شرکت کرده و با مشت گرهکرده، فریاد “دموکراسی و حقوق بشر” سر داده است. آفرین. همه ما آمادهایم که همراه او شویم. اما این آدم، همان کسی است که زنش را از اولین روز ازدواج در خانه حبس کرده. او در خانه، دیکتاتور پستی است که کنیز دهسالهای را بهطرز بدی غذا میدهد و جای خیلی بدی برای او در نظر میگیرد، اما در عوض خیلی خوب کتکش میزند.»
عروی با توصیف رفتار و منش این اسلامگرا، اضافه میکند این فرد که شعار دموکراسی میدهد، وقتی قرار است در قانون اساسی کشورش، آزادی بیان تصریح شود، فریاد اعتراضش بلند میشود. «در واقع دموکراتی است که فقط به خودش اجازه میدهد به چیزهایی که دوست دارد فکر کند. یک دموکرات محدود.»
فؤاد عروی، در ادامه یاداشتاش، خطاب به مخاطبانش، یا در واقع معترضان جهان عرب، پرسشهایی مطرح میکند: «آیا میتوان خواستار برابری شهروندان شد و همزمان به پایمال کردن حقوق دیگران پرداخت؟ آیا میتوان مدام واژه “عدالت” را بر زبان آورد، و در عین حال نوبت را در هیچجا رعایت نکرد و برای خود همواره حق تقدم قائل شد؟ آیا میتوان به اسراف در اموال عمومی اعتراض کرد اما از دولت، آن هم دولتی که توانش را ندارد، خواست که زندگی آنهایی که هیچ کاری نمیکنند، تأمین کند؟ آیا میتوان طرفدار آزادی بیان بود اما تحمل نقد افراطگرایی مذهبی را نداشت؟»
فؤاد عروی میگوید اسلامگرایی نه تنها استفاده سیاسی از اسلام است، بلکه برداشت مؤمنان از مقوله ایمان را نیز دستخوش دگرگونی میکند و مورد تعرض قرار میدهد.
در واقع این نویسنده عرب با طرح این پرسشها قصد دارد به اعراب بگوید که نمیتوان دم از حقوق شهروندی و آزادیهای اجتماعی زد، در صورتی که فرد معترض نه تنها به اصلاح خود نپرداخته، بلکه در ساختن جامعه نیز شرکت نکرده است.
عروی همچنین برای رساندن مقصود خود، از ضربالمثلها و جملات قصار دیگران نیز کمک میگیرد: «نیکوکار خوب، از خودش شروع میکند»، «دموکرات باش قبل از آنکه خواستار دموکراسی شوی»، «خلایق هر چه لایق»، «خودت را تربیت کن، بخوان و بیاموز»، یا این جمله معروف جان اف کندی، رییس جمهور اسبق آمریکا: «آن چیزی را نخواه که کشورت باید برای تو انجام دهد، آن چیزی را طلب کن که خودت میتوانی برای وطنت انجام دهی.»
عروی به میل و عطش اعراب معترض برای ساختن و بنیان نهادن نظام تازه برای کشورشان نیز اشاره میکند و میگوید که قبل از تغییر قانون اساسی باید رفتارها تغییر کند. او برای بسط نظر خود به نظام سیاسی کشور هلند، جایی که اکنون در آن اقامت دارد اشاره میکند و میگوید این کشور علیرغم اینکه پادشاهی است اما یکی از نمونههای موفق دموکراسی در جهان است: «به لطف بلوغ فکری طبقه سیاستمداران و مردم آن.»
با این حال، عروی قصد ندارد که بهکلی هموطنانش را ناامید کند، بهخصوص به خاطر اینکه مراکشیها تصور میکنند انقلابی در کشورشان رخ نداده و از نسیم «بهار عربی» که در کشورهای دیگر عربی وزیدن گرفته نصیبی نداشتهاند و از ساکنان آن کشورها عقب ماندهاند.
این نویسنده با لحنی تسلیبخش به مراکشیها میگوید نگران نباشند، «بهار عربی وجود ندارد» و این پدید فقط یک «تیک زبانی» است.
او به مراکشیها میگوید حسرت بحرین را نخورند، زیرا اختلاط سنیها و شیعیان، وضعیت این کشور را وخیم کرده است، یا لیبی که هر روز مردمش با ترس از ترور و انفجار زندگی میکنند. در کشور قبیلهای یمن هم که بهطور معمول «صد سال از جهان عقب است» سعودیها بر کشور مسلط هستند. در مورد سوریه هم دیدن تصاویر این کشور در تلویزیون گویای همه چیز است. «آیا در کشورت چیزی مثل آنچه در حمص یا حما اتفاق میافتد، سراغ داری؟»
این نویسنده که گویی از وخیمتر شدن اوضاع کشورش پس از اعتراضات بهویژه اعتراض اسلامگراها میهراسد، بار دیگر به هموطنانش توصیه میکند که بیشتر خودشان را ارزیابی کنند و بشناسند.
رد بنیادگرایی مذهبی
اما به غیر از «بهار عربی»، فؤاد عروی به دیگر حوادث جهان اسلام نیز واکنش نشان داده است. به عنوان نمونه، این نویسنده مراکشی ساکن هلند، پس از قتل «تئو ونگوک» فیلمساز هلندی منتقد اسلام، توسط یک اسلامگرا در دوم نوامبر سال ۲۰۰۴، کتابی درباره اسلامگرایی و بنیادگرایی مذهبی با عنوان «درباره اسلامگرایی؛ رد شخصی بنیادگرایی مذهبی» منتشر کرد.
فؤاد عروی میپرسد: آیا میتوان خواستار برابری شهروندان شد و همزمان به پایمال کردن حقوق دیگران پرداخت؟
نویسنده در این کتاب که سال ۲۰۰۶ در پاریس و به زبان فرانسه هم منتشر شده، تلاش دارد زوایای گوناگون ورود اسلام سیاسی به زندگی اجتماعی و حتی خصوصی انسان معاصر را بررسی کند.
فؤاد عروی همان ابتدا اشاره میکند که این کتاب، حملهای علیه اسلام به مثابه «ایمان» نیست، بلکه هشداری است نسبت به خطر بنیادگرایی یا آنچه نویسنده، «اسلامگرایی» میخواند. او خطر اسلامگرایی را خطری نوظهور میداند که آینده بشریت را تاریک کرده است.
عروی در کتابش مینویسد عمر واژه «اسلامگرایی»، چند دهه بیشتر نیست، و در ۱۹۷۹ با انقلاب ایران و به قدرت رسیدن آیتالله خمینی این واژه فراگیر شد.
او در تعریف اسلامگرایی میگوید که این پدیده نه تنها استفاده سیاسی از اسلام است، بلکه برداشت مؤمنان از مقوله ایمان را نیز دستخوش دگرگونی میکند و مورد تعرض قرار میدهد.
کتاب «درباره اسلامگرایی» پر است از ارجاعات تاریخی؛ از صدر اسلام گرفته تا سقوط امپراتوری عثمانی. همچنین نویسنده در این کتاب، به رابطه عشق و سکس با ایمان، به ویژه در دنیای جدید میپردازد.
در بخش دیگری از کتاب، با اشاره به فقیهان و رهبران اسلامگرایان، به ویژه آیتالله خمینی، احکامی که از سوی آنان برای امور پیشپاافتاده روزانه مسلمانان صادر شده، در جهت خلاف معنویت دین دانسته میشود؛ احکامی که گاهی بسیار تعجبآور است.
او در پایان کتابش، به مسلمانان توصیه میکند که اگر میخواهند تمدن گذشتهشان را از نو بنا کنند، راهی ندارند جز آنکه از اسلامگرایی فاصله بگیرند.
به طور خلاصه، عروی، اسلامگرایی را نقطه مقابل ایمان و حتی تمدن توصیف میکند: «بنایی که به نظر محکم ساخته شده، اما بر هیچ چیز استوار نیست؛ ساختمانی از شن و باد، و همچون سراب.»