در نخستین روز سال ۲۰۱۶ یکی از مهمترین مورخان ایران درگذشت: هما ناطق، پژوهشگر و استاد تاریخ در دانشگاه تهران و دانشگاه سوربن و نویسنده آثاری به یاد ماندنی و اثرگذار مانند «مصیبت وبا و بلای حکومت» (۱۳۵۸)، «بازرگانان و داد و ستد با بانک شاهی و رژی تنباکو» (۱۳۶۳)، «ایران و راهیابی فرهنگی» (۱۹۸۸) و همچنین «کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران» (۱۹۹۷).
پژوهش علمی او اما در دو بستر شکل گرفت: ایران و خارج از ایران. به گفته ماشاءالله آجودانی در ایران هما ناطق بیطرف نبود. میبایست انقلابی اتفاق بیفتد تا او بیطرفیاش را به عنوان یک تاریخدان به دست بیاورد.
هما ناطق در سال ۱۳۱۳ در ارومیه متولد شد. او در سال ۱۳۳۳ با بورس دولت فرانسه به پاریس آمد، دورههای لیسانس، فوقلیسانس و دکتری خود را در فرانسه به پایان رساند. رساله دکتری او درباره اندیشههای سید جمالالدین اسدآبادیست که توسط مرکز ملی تحقیقات فرانسه با مقدمه ماکسیم رودنسون در سال ۱۳۴۶ منتشر شده است.
هما ناطق از سال ۱۳۴۸ تا آغاز انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۵۹ در دانشکده ادبیات، تاریخ اجتماعی ایران و دوره قاجاریه و تاریخ عثمانی را تدریس میکرد. بعد از انقلاب فرهنگی اما او از تدریس در دانشگده ادبیات محروم شد و در آذر ۱۳۵۹ ناگزیر به پاریس رفت. دوره تازهای در زندگی علمی او آغاز شده بود: از سال ۱۳۶۳ به بعد به عنوان استاد تماموقت در مؤسسه پژوهشهای ایرانی دانشگاه سوربن آغاز به کار کرد و در این دانشگاه جنبشهای فکری و مذهبی سده نوزدهم را تدریس میکرد.
او ابتدا پیرو شیوه فریدون آدمیت در تاریخنگاری بود، اما بعد از تبعید به سبک مستقلی دست پیدا کرد. با ماشاءالله آجودانی، تاریخدان ایرانی مقیم انگلستان پرسشهای زیر را در میان گذاشتیم:
•سبک فریدون آدمیت در تاریخنویسی چه ویژگیهایی دارد و تا چه حد هما ناطق تابع سبک آدمیت بوده است؟
•هما ناطق در تاریخنویسی ایران چه جایگاهی دارد؟
•آثار او بعد از تبعید آیا دستخوش تحول شده است؟ این تحول چگونه است؟
•مورخان جوان از هما ناطق چه تأثیراتی پذیرفتهاند؟
ماشاءالله آجودانی پاسخ میدهد:
با سلام هما ناطق را چندین بار و در هر سفر می دیدم. او دهها بار به من گفت غلط کرد آنچه کردم. و او البته این غلط کردم را بسیار رکیک تر به من و ما گفت. او چنان از انقلابی که از آن پشتیبانی کردذه و دام چپی که در آن افتاده بود پشیمان بود که نهایتی برآن نبود. او چنان از اسلام متنفر شده بود که نهایتی بر آن نبود. این زن بزگوار بامداد خماری وحشتناک داشت. برای همین به دین جناب زرتشت گرویده بود. یادش گرامی که زنی درستکار بود و بر عکس دیگران انتقادی سخت از خود داشت.
روزنامه نگار / 07 January 2016
ملتی با خود بد کرد و به اشتباه به بیراهه رفت و کشور و چندنسل را فدا کرد ، همه ما یک پوزش خواهی از خود و از تاریخ و فرهنگ ایران زمین و یک پوزش خواهی به آیندگان بدهکاریم و تا روزی که به اشتباه خود پی نبریم و نگوییم اشتباه بزرگی را مرتکب شدیم و کشور را به دست نادانها و استعمارگران واپسگرا و دشمنان تاریخی فرهنگ و تمدن و ایران زمین سپرده ایم هرگز راهکاری برای نجات ایران یافت نخواهد شد . اگر خانم ناطق چنین کرده اند خوش به حالشان که دین خود را به تاریخ پرداخته اند ، اسلام و اعراب ایران را اشغال کردند و رده وعبا ا و عمامه و دتر آخوندها و دینشان نماد این اشغالگری و کشور گشایی است .
جهانگیر آرشید / 07 January 2016
با درود بر همه ايرانيان . با اعلامِ. روانش شاد ، عرض ميكنم كه هميشه در آتش ندامت سوخت و درود بر او كه فاشگويي كرد و با ننگ مخفي كاري از دنيا نرفت . هنگاميكه بياد مياورد كه چگونه تلاش كرد تا توانست كسي را از بازداشت در زمان شاه نجات بدهد ولي آن كس ، جزو ناكس ترينهاي ضد ايراني بود كه به نخست وزيري حكومت ننگين خميني دروغگو رسيد ( محمد جواد باهنر ) اتش ميگرفت و ان الفاظ را در مورد خودش نوشت . با اظهاراتش مايه شرم همه كساني شد كه هنوز در لابلاي اخبارو الفاظ مخفي ميكنند و با انكه مخالف ان افكارو رفتارند ولي شخصيت ، شأن و جرأت يادآوري علني و تقبح ندارند . روانش شاد باد . پاينده ايران ، سربلند ايراني
كشكساب / 11 January 2016
متاسفانه چامعه ی بدوی و سنتی ایرانی در عهد قاجار، در دورانی که هنوز از ابتدایی ترین اصل تحول یعنی وجود طبقات اجتماعی مستقل محروم بود، و مظابق با کتاب مرحومه ناطق با عنوان « از بلای …..» در دوران شبه برده داری قرار داشت، یک شبه با تحولات بین الملل آشنا شده و به سبب عدم هماهنگی و دارا بودن مزایای تحول، به بستر ظهور و رشد گروه هایی گردید که کی از ان ها همان مدعیان منورالفکری بود که از رنسانس و مدرنیته تنها قدم زدن آزادانه ی زنان در فلان خیابان یا پارک لندن را دیده و شنیده بودند و حتی از الفبای رنسانس، و گذار از سنت به مدرنیته، که با نوسازی دینی آغاز گردید بیگانه بودند و در حقیقت به صورت بچه ای مونگول و غیر مستعد از رشد و بلوغ کجروم بودند و گروه دیگر روحانیت بودند که بواسطه ماهیت خویش با هر تحول و نواندیشی، بویزه اگر پای بیگانه در پیش باشد، مخالف بوده و هستند و لذا به نوعی سنگر واپس ماندگی و حفظ سنت های بدوی گذشته بودند و در این میان یک گروه جدید از بازاریان متمول شکل گرفتند که از یک سو، به واسطه وابستگی به تجارت با بیگانگان، به عنوان بورزوازی کمپرادور پا به میدان گذاردند و چون در صدد حفظ ثبات و امنیت کار و ثروت خود از معرض سلطه دربار برامده بودند کوشیدند تا از یک سو با استفاده از استقلال روحانیت از دربار قاجار و نیز بی پشتوانه بودن جماعت روشنفکر، از این دو گروه به نفع منافع خود استفاده نمایند. تحریم رژی دقیقاً همانگونه که خانم ناطق و دیگران مطرح نموده اند، در چنین شرایطی شکل گرفت و از سوی دیگر موجب شکل گیری شخصیت تاریخی ویزه ای برای روشنفکران در طول تاریخ دویست ساله ی گذشته گردید که بر اساس آن جماعت مدعی منورالفکری و سپس روشنفکری، به جای کوشش در ارتقاء دانش خویش و گسترش روح تحول گرایی و نواندیشی در جامعه، به صورت بچه ای لوس و بازیگوشف مداوماً اساس کار خود را به بازی های سیاسی و ممانعت از برخورداری جامعه ی سنتی و عقب مانده ی ایرانی از مزیت رهبری روشنفکری دگراندیش اختصاص دادند و در طول دوران معاصر همواره به صورت ابزار و بازیچه ی صاحبان و مدعیان قدرت درامده اند و این رکود فکری و عدم شایستگی مدنی در بین مدعیان روشنفکری، در حال حاضر، بویزه در بین نیروهای مدعی ساکن در خارج از کشورمان با کوشش این جماعت عقب مانده در اشاعه ی تفرقه و تضاد بین نیروهای تحول گرای ایرانی و از هم
اشیدن اپوزیسیون ایرانی می توان مشاهده کرد. خانم ناظق خدابیامرز نیز از این گزند در امان نمانده بود و بجای طرح الگوی تاریخی نوین در تحقق رسالت خویش به عنوان روشنفکر و راهنمایی رشد و توسعه ی ارزشس های مدرنیته در اذهان جامعه، بجای جبران رویکرد گذشته کوتاه ترین راه یعنی «غلط کردم» را برگزیده و شاید بنا به ناتوانی جسمی و یا فکری نسبت به این گردابی که به دست همه ما در کشور ایجاد گردیده است، به این جمله اکتفا کرده است. اما بواسطه هنر خویش در ثبت تحولات سیاسی و اجتماعی کشورمان در دوران معاصر، بایستی نامش را گرامی بداریم.
ساسان قادری / 03 December 2019